در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمدرضا اهورایی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:50:08
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شکوه این گل افشانی چه زیباست
به دشت گل ، غزل خوانی چه زیباست
ز روی لاله روشن می شود دل
به بزم دل چراغانی چه زیباست
نوای عشق می بارد ز صحرا
ترنم های عرفانی چه زیباست
و بغض آسمان پهنه دل
در این صحرای بارانی چه زیباست
بهاران با نگاهی تازه آمد
نگاه چشم ایرانی چه زیباست

امیر هوشنگ صدری، وِی_دا و ایمان رفیعی این را خواندند
جهان و آذرمهر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از هرچه می رود سخن دوست خوش تر است
پیغام آشنا ، نفس روح پرور است
هرگز وجود حاضر و غایب شنیده ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
شاهد که در میان نبود ، شمع گو بمیر
چون هست اگر چراغ نباشد منور است
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است
جان می روم که در قدم اندازمش ز شوق
در مانده ام هنوز که برگی مقرر است
کاش آن به خشم رفته ی ما آشتی ... دیدن ادامه ›› کنان
بازآمدی که دیده مشتاق بر در است
جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی
وین دم که میزنم به غمت ، دود مجمر است
شب های بی توام ، شب گور ست در خیال
ور بی تو بامداد کنم روز محشر است
گیسوت عنبر سینه ی گردن تمام بود
معشوق خوب روی چه محتاج زیور است
سعدی خیال بیهوده بستی امید وصل
هجرت بکشت و وصل هنوزت مصور است
عمو فرهاد قصه ها این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سفر می کنم تا به جایی که نیست
به دنیای بی انتهایی که نیست
شب و روز ، دنبال خوشبختی ام
و می جویم آن را ز جایی که نیست
زمبن و زمان جایگاه من است
نفس می کشم در هوایی که نیست
نگاهم غریبانه ره می برد
پی رد یک آشنایی که نیست
کسی گم شد انگار در کوچه ها
در این جاده جز رد پایی که نیست
سرور سرود رهایی چه شد؟
در این جا به جز غم صدایی ... دیدن ادامه ›› که نیست
دلم در قفس خلوتی تازه یافت
رها می شود در فضایی که نیست
در این کوره راهی که افتاده ام
به جز دل مرا رهنمایی که نیست
غرل می سرایم برای زمان
و تقدیم بر لحظه هایی که نیست
کسی باز در باور من نشست
خدایی که هست و خدایی که نیست
من از عشیره ی عشقم ، همین مرا کافیست
که خاک بوسی این سرزمین ، مرا کافیست



از : ناشناس
۹۷/۱۲/۱۹
جهان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ز جاده های تغافل عبور ، ممکن نیست
گذر ز صخره ی دل ها به زور ممکن نیست
نمی شود خطر یک سقوط را فهمید
بیان فاجعه در این سطور ممکن نیست
به مجلسی که ندارد شباهتی به ادب
نشستنش به صفای حضور ممکن نیست
به نقطه نقطه ی شهر است مدعی بسیار
عروج باور دل ، بی شعور ممکن نیست
بیا کنار هم از مهر لذتی ببریم
که درک شهد عطوفت ز دور ممکن نیست
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم
جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم
شکوه از غیر خطا هست ، خطایی نکنیم
یاور خویش بدانیم خدا یاران را
جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
گر که دلتنگ از این فصل غریبانه شدیم
تا ... دیدن ادامه ›› بهاران نرسیده ست هوایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر زدنش ساز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم به غفلت ، من و مایی نکنیم
و به هنگام نیایش سر سجاده عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
مهربانی صفت بارز عشاق خداست
یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم



از : سرکار خانم نوابی عزیز

آذرمهر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای تماشاگه خلوتگه راز
راز دار دل پر سوز وگداز
محرمی تا شنود راز تو کیست
چه کنی پیش کسان رازت را
با تو ای اختر خورشید امید
نیست بیمی ز نشیب و ز فراز
دست پیش آر و کمر بند به عشق
که ز عشق است امید اعجاز
کلک تقدیر ندانست کسی
تا چه انجام رقم زد ز آغاز
غیر تو نیست مرا هم قدمی
محرمی در حرم راز و نیاز
شوخ شکر لب شیرین کارم
دلبر انگیز به شور از شهناز
دم غنیمت همه دم دان ، از آنک
عمر کوتاه و امید است دراز


از : اهورا

محمدرضا مدیری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک لحظه رد پای تو را گم نمی کنم
هیچ اعتنا به طعنه مردم نمی کنم
مردم ، اسیر خواهش خویشند ، بگذریم
دیگر در این زمینه تکلم نمی کنم
مردم ، دو چهره اند ، مرامی که خوب نیست
با این مرام خلق تفاهم نمی کنم
جز روی دلگشای تو را ای امید محض
در پیش چشم خویش تجسم نمی کنم
عمری مرا گذشته و در این دو روز هم
یک لحظه رد پای تو را گم نمی کنم


از: اهورا
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو را دوست دارم قبل از هر رویدادی
مثلا انقلاب سال ۵۷
شاید قبل تر از اینکه مجلسی به توپ بسته شود
یا شاید بهانه ایی
برای شروع جنگ جهانی
قبل تر از تصمیم نادر برای فتح هندوستان
قبل از حمله مغول
یا هر انفجاری که حاصلش جهانمان باشد
بگذار ساده تر بگویم
تو خود دوست داشتنی
شود تا ظلمتم از بازی چشمت چراغانی
مرا دریاب ای خورشید در چشم تو زندانی
خوش آن روز که بینم باغ خشک آرزویم را
به جادوی بهار خنده هایت می شکوفانی
بهار از رشک گلهای شکرخند تو خواهد مرد
که تنها بر لب نوش تو می زیبد گل افشانی
شراب چشمهای تو مرا خواهد گرفت از من
اگر پیمانه ایی از آن به چشمانم بنوشانی
یقین دارم که در وصف شکرخندت فروماند
سخن ها بر لب سعدی قلمها بر کف مانی
نظر بازی نزیبد از تو با هرکس که می بینی
امید من چرا قدر نگاهت را نمی دانی


از : استاد حسین منزوی
محمدرضا، آذرمهر، جهان و باهآر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرنده دستانم در گودی کمرگاهت
آشیانه می سازد
و اینگونه پرواز از آغوش تو
آغاز می شود
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ناز کن تا روز و شب غرق تمنایت شوم
تا قیامت شاعر چشمان زیبایت شوم
از ازل زیباترین تصویر دنیا بوده ایی
کاش می شد تا ابد محو تماشایت شوم
بر پرده شب سایه سیب افتادست یاآنکه ستاره ایی غریب افتادست
یلدا که به اخر برسد می فهمی ماه است که در دام پلید افتادست
این بخت من و سپیدی بازویت یلدای من و سیاهی گیسویت
سرخط خبرها به تو پیوستن بود متن همه آنکه با تو من هستم بود
آن شب که اسیر چشمهای تو شدم شب نامه گیسوی تو در دستم بود
سارا صادقیان، پیرزاد و رها باصفا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نظاره کن نگاه ما را
که پرده ایی دیگر بکند
برهنه می کند صدا را
که با دلت حرفی بزند
به تن تو پیوسته نشد دو دست عاشقم
به سیاهی برگشته قدم قدم دقایقم
به من و این کاشانه بگو بگو که زنده ایم
تو به گوشم افسانه بگو که دل فسرده ایم
شب دیرین شیرین نشود
نگهت از یادم نرود
تو دعا کن قلبم برهد
که به تلخی پایان بدهد

از: احسان هائری