در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میم: بارها شسته ای، نخواهد رفت ردّ خونِ من است روی تنت نعش‌ِ یک ببرِ منقر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:24:44
بارها شسته ای، نخواهد رفت
ردّ خونِ من است روی تنت
نعش‌ِ یک ببرِ منقرض شده ام
وسطِ بیشه‌زارِ پیرهنت

از کتاب «سرخپوست‌ها» حامد ابراهیم‌پور

پ.ن: به یاد تیر۸۸ ، آبان ۹۸ و هر روز دیگری که رد خونی قلب ما را فشرد
پهلوان زنده ای از آخرین خوان در نیامد
استخوانی سالم از تابوتِ زندان درنیامد

زیر و رو کردیم جبب پاره ی تقویم ها را
زیر و رو کردیم چیزی جز زمستان در نیامد!

زیر و رو کردیم و جز تزویر و خون، چیزی ندیدیم
عاقبت از این مسلمان ها مسلمان درنیامد!

اشک ... دیدن ادامه ›› ها را کاشتیم و منتظر ماندیم ، اما
جز گلِ آه از دهان سردِ ایران در نیامد

آن عصای کهنه آخر لا به لای موج گم شد
آن یدِ بیضا سرانجام از گریبان درنیامد

پیرهن ها کورمان کردند و حافظ گول مان زد
یوسفِ گم گشته از چاه عزیزان درنیامد!


حامد_ابراهیم_پور
از کتاب سرخپوست ها
۱۹ تیر ۱۳۹۹
این چنین مقدر شد: خَلق بی‌نوا باشد
خوشه سهم ارباب و‌ خشم سهم ما باشد

تخمِ آه پاشیدیم، اشک را درو کردیم
بعد از آن چه فرقی داشت، صیف یا شتا باشد؟
.
.
راه گله را جز ما هیچ‌کس نمیدانست
گرگ اهل آبادی ست! باید آشنا باشد
.
.
.
«سرخپوست‌ها»
۱۹ تیر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید