آرزویی که
روی دست زندگی
جان داد...
در خیابان
به خاک سپرده شد...
خیابان را که پاره کنند
از جوهری قرمز
جوهره ای سبز میروید
و پلاک ها
روی شاخه های بید میرقصند...
در خیابان به خاک سپرده شد
یکنفر که به باغ خوانده شد
این کلام فقط پر از بیزاریست
آشیانی که به باد سپرده شد
صد تاسف از این همه خاری
آرزویی که به خاک سپرده شد
آه مادرم کمی کم گریه کن!
آبرویم که به آب سپرده شد
آب رفته کجا به جوی آید؟
آه اویی که به خواب سپرده شد
در خیابان به خاک سپرده شد
یکنفر که به باغ خوانده شد
این کلام فقط پر از بیزاریست
آشیانی که به باد سپرده شد
صد تاسف از این همه خاری
آرزویی که به خاک سپرده شد
آه مادرم کمی کم گریه کن!
آبرویم ...
درود برشما جناب دیناری عزیز..چه زیبا و با احساس سروده اید👏👏👏👏