رمئو و ژولیت یک نمایش تمام عیار از تسلط شهروز دل افکار به مفهوم کارگردانی است . طراحی میزانسنهای پیچیده و حساب شده با اتکا به کاراکترهای پر تعدادی که در مدام در حال ورود و خروج به صحنه نمایش هستند کار دشواری است که دل افکار با کمک یک تیم جوان و با استعداد موفق به انجام آن شده
رمئو و ژولیت از آن دست نمایشهایی است که کارگردانیِ حساب شده آن توانسته از بی رمقی متن پیشی گرفته ( ۴۵ دقیقه ابتدایی نمایش به لحاظ روند داستانی و شخصیت پردازی، چیزی جز سردرگمی برای تماشاگر به همراه ندارد ) و مخاطب را وادار به نشستن بر روی صندلی و پیگیری ادامه ماجرا نماید .
جدای از شوخیهای جنسی که این روزها تبدیل به سرقفلی اغلب نمایشها شده ، بکارگیری یک روایت پستمدرن با رگههایی از پارودی ( صحنه ترقه زدن و ارجاع دلپذیر آن به جملات رایج در چهارشنبهسوری ) که رنگ و بویی تازه به یک متن کلاسیک بخشیده از نقاط جالب توجه نمایش محسوب میشود ، هر چند پیچش انتهایی متن و تغییر کاراکتر رومئو ، در سایه شخصیت پردازی ناقص نویسنده ، چندان متقاعد کننده از آب در نیامده است ، اما شور و اشتیاقی که در کار گروهی یک تیم جوان در این اثر دیده میشود، ما را به آینده امیدوار میکند .