چند شب پیش به دیدن این نمایش نشستیم.
صالح علویزاده چه در این کار و چه در کارهایی که این اواخر با سعید دشتی عزیز کرده، متاسفانه در ژانر انتقام گیر کرده و نمایشهایی که با متن ایشون اجرا میره، همگی یک تم تکراری رو به خودشون گرفتن: ژانر انتقام، سوژه دختر، مونولوگهایی از چند کاراکتر که در نهایت به داستانی واحد ختم میشه. امیدوارم این دور تکراری برای این نویسنده جوان بشکنه.
با متنی چندان قوی مواجه نیستیم. متنی که علاوه بر تکراری بودنی که اشاره داشتم، تقلا داره که به هر قیمتی شده بهروز شده و از واژگان و دغدغههای نسل امروز به کرات در متن استفاده شده اما جاهایی این مسئله از کادر خارج میشه و وصله ناجوره. از طرفی از سردرگم بودن متن مواجه هستیم. متن بین مفاهیم مختلف روانشناختی، تروماهای کودکی، مسائل اجتماعی، مسائل انگیزشی، عشق به فوتبال و... سرگردانه و قرار نیست انگار هیچکدوم رو به نتیجه درستی برسونه. علاوه بر اینها متن دارای برخی ایرادات اساسی در منطق نمایشنامه داره که جهت جلوگیری از اسپویل، در انتهای نظرم بهش اشاره خواهم داشت "۱".
با وجود اینها متن کار در یک مورد خوب عمل کرد و اون هم فرار از کلیشه یکچهارم ابتدایی کاره. در ابتدای کار با آرزوها و انگیزههای افرادی از نسلهای مختلف طرف هستیم که درگیر مشکلاتی در این مسیر شدن. مخاطب ممکنه تصور کنه نمایش داره به سمت شعارهای کلیشهای پیش میره که برای خواستههات بجنگ، به هر قیمتی شده و... اما در ادامه داستان خوشبختانه به سمت دیگهای میره و اتفاقات جدیدی در
... دیدن ادامه ››
متن میفته.
بازیها همگی خوب بود و کم و کاستی نسبت به انتظار تماشاگر از این نمایش وجود نداشت. در واقع اجرا بسیار جلوتر از متن قرار گرفته بود.
نورپردازی درست و در خدمت کار بود. ترکیب نورپردازی و صدا برای نشون دادن روشن و شعلهور شدن آتیش در جایی از نمایش، ایده خیلی خوبی بود.
به طور کلی این نمایش برای چند دقیقه سرگرم شدن خوبه ولی بیش از این نمیشه انتظار خاصی ازش داشت. خیلی ممنونم از همگی عوامل.
"۱": مواردی که که از نظر من باگ نمایشنامه به نظر اومد (هشدار اسپویل):
طبق چیزی که من میدونم، مسئله دارکوب انقدری که در نمایش نشون داده میشه پیشپاافتاده نیست. خانمی که در دهه هفتاد، تا جایی که یادمه بدون این که در ابتدا کامپیوتر داشته باشه وارد رشته مهندسی کامپیوتر شده و بعد از اون به علت ازدواج و محدودیتهای اون این زمینه رو رها کرده و اونطور که از نمایش متوجه میشیم، حدود سی سالی هم سمتش نیومده و ارتباطش به کل با اون فضا قطع شده و صرفا خونهداری کرده، چطور انقدر سریع در کارش پیشرفت کرده و پروژه از خارج کشور میگیره و رابط توی دارکوب داره و... کسانی که سالهاست خاک بازار میخورن در زمینه مهندسی کامپیوتر چنین رزومه درخشانی ندارن!
نکته دوم اینه که من خودم دانشگاه تهران بودم و پیش نیومده عادل فردوسیپور رو ببینم. اما یادمه که خیلی از دوستانم در دانشگاه شریف بارها و بارها عادل رو دیدن و گپ و گفت مفصل داشتن و... بنابراین فکر نمیکنم دسترسی به عادل فردوسیپور اونجور که توی نمایش نشون میده، به شکل اغراقآمیزی سخت و عجیب غریب باشه.