در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی روان بُد درباره نمایش عُبورِ قُوایِ بُرجِ عِیوَض اَز اَراضیِ کاخِ هُنر: عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:48:09
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

با درود و احترام خدمت گروه محترم اجرایی و تیوالمندان عزیز
متن زیر ... دیدن ادامه ›› صرفا نظر شخصی من بوده و ممکن است مخالف یا همسو با نظر شما عزیزان باشد.
شاید در حال حاضر کاخ هنر یکی از اراضی های مناسب جهت عبور قوای آلترناتیو تئاتر باشد، محلی که با هویت و رویکرد خود سعی بر آن دارد تا در کنار نمایش های مرسوم و متعارف در جنبه ی اجرایی به دنبال جهان بینی های غیرمتعارف و رادیکال تر باشد تا علاقمندان طیفهای گوناگون را به سمت خود فراخواند.
"عبور قوای برج عیوض از اراضی کاخ هنر" - که تنها دو شب به پایان آن باقی مانده است - یکی از نمایش های جسور و خوش ساخت دگرگونه است که این روزها به کارگردانی وهاب ناصری منش به صحنه میرود. این اجرا از مناظر مختلف قابل تأمل است
در متن؛ قصه مشخصا در نکوهش و تقبیح جهل و الزام به گذار به سوی خرد و دانش است، کاراکترهای قصه نیز به عنوان عناصر پیش برنده در جهت پیام محوری داستان، با سبقه ای نامعلوم و گنگ در کشمکشهای گوناگون قرار گرفته و شاید همین امر باعث گسست ها و گره افکنی های پراکنده است که بعضا در بازگشایی گره پرداخت مناسبی صورت نمی گیرد - قصه ی پهلوانان نگهبان، دختر بچه ۵ ساله، مالیات غلامرضا، اختلافات پیران خان و ... - و نیز ارتباط کاراکترها با یکدیگر نامأنوس و بعضا غریب به نظر میرسد که نشان از متزلزل بودن شبکه های ارتباطی و پیوندهای داستانی ست. در ساختار نمایشنامه تقابل سنت و مدرنیته با شکست ادبیات نمایش و پرش به گفتمان محاوره و امروزیست که می توانست تلطیف یابد و در بخش پایانی نمایش نیز با یک جمع بندی کوتاه و مختصر ( که به یک زایش کودک تقلیل داده شد ) مواجه هستیم.
کارگردانی؛ تک بیت اول این متن روی سخنم با کارگردان اثر است، کسی که تماشاچی را تا یک قدم مانده به لذت محض برده و برگردانده است، وهاب ناصری منش با خلق یک اتمسفر منقبض و پویا موفق شده است تا نبض تماشاچی خود را در دست بگیرد، از لحظه ورود و مواجهه با صحنه و بازیگران می توان انتظاری متمایز از کارهای جاری بر صحنه داشت، انتظاری که تا پایان اثر ادامه دارد! کارگردان اثر با جانمایی مخاطبین خود در دل صحنه و ایجاد فضای دیالکتیک کلامی با مخاطبان، جسارتی به خرج داده است که تماشاچی خود را برای همگونی در صحنه جسور می نماید، این جسارت خصلت بارز یک نمایش تعاملی است که در پس تفکر و واکنش احتمالی هر مخاطب یک پلن آلترناتیو قرار می گیرد. اما این بده و بستان میان صحنه و مخاطب به تکامل نمیرسد، گویی عنصری برای پیوند نانوشته ی میان عزاداران مجلس کم است. همان عنصری که به من اجازه ی عزاداری در میان صحنه و یا وساطتت در میان درگیری و مراسم قربانی نداد. شاید حظ وافر برای مخاطب در این نمایش آن باشد که خود را یک «برج عیوضی» بداند! پیشنهاد می شود از پتانسیل تعامل محور بودن اجرایی این نمایش در حد مقبول و بیشتری استفاده شود. (قندان را به من بده تا میان مهمانها قند پخش کنم)
بازی؛ بخش درخشان نمایش که منجر به ایجاد اتمسفر و فضاسازی درست و به جا و مناسب اثر شده است بازی بازیگران است. هرچند ناهمگونی در تیم بازیگران ملموس است اما بی شک تمامی بازیگران در خدمت اجرا قدم برمیدارند و با وجود نزدیکی با مخاطبین هرگز از حس و خط داستانی خود خارج نمی شوند و بسیار صادقانه و باورپذیر به ایفای نقش می پردازند، بخش درخشان این نمایش حتما بازیگران آن هستند.
دیگر عوامل اجرا همچون لباس، گریم خوب و قابل قبول هستند و نور نمایش نیز با توجه به امکانات سالن خوب محسوب می شد.
در پایان ضمن عرض خداقوت و خسته نباشید به کلیه ی دست اندرکاران نمایش خوب «عبور قوای برج عیوض از اراضی کاخ هنر» توصیه می کنم دو روز باقی مانده را هرگز از دست ندهید و تجربه ای متفاوت با چاشنی کمدی را تجربه کنید
ارادتمند
علی روان بُد / ۵ دی ماه ۱۴۰۳