در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آرام نیک بین
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:40:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خبر
درباره نمایش وی اِی آر i
زندگی بدون ابزار و آلات هوشمند و مدرن چگونه است؟ / روایتی از زندگی در اتاق یک در یک | عکس یک بازیگر تئاتر؛زندگی بدون ابزار و آلات هوشمند و مدرن چگونه است؟ / روایتی از زندگی در اتاق یک در یک
آرام نیک بین بازیگر نمایش «وی‌ای‌آر» گفت: به نظرتان زندگی بدون هر ابزار و آلات هوشمند مثل لپ تاپ، تبلت، رایانه و ساعت هوشمند چگونه است؟ آیا ما ابزار هستیم یا آنها؟به گزارش خبرنگار آنا، نمایش «وی‌ای آر» به کارگردانی حامد رحیمی نصر این روز‌ها ساعت ۱۸:۱۵ در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه است.آرام نیک‌ بین یکی از بازیگران این اثر نمایشی درباره نقش خود در گفت‌ و گو با آنا گفت: طبق نمایشنامه من ایفاگر نقش «زن» هستم، تنها زن حاضر در نمایش، که لیدر سایر شخصیت‌های نمایش است.او ادامه داد: شخصیتی که در لایه پیدای نمایش، محرم ...
دیدن ادامه ››

آرام نیک بین بازیگر نمایش «وی‌ای‌آر» گفت: به نظرتان زندگی بدون هر ابزار و آلات هوشمند مثل لپ تاپ، تبلت، رایانه و ساعت هوشمند چگونه است؟ آیا ما ابزار هستیم یا آنها؟
به گزارش خبرنگار آنا، نمایش «وی‌ای آر» به کارگردانی حامد رحیمی نصر این روز‌ها ساعت ۱۸:۱۵ در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه است.
آرام نیک‌ بین یکی از بازیگران این اثر نمایشی درباره نقش خود در گفت‌ و گو با آنا گفت: طبق نمایشنامه من ایفاگر نقش «زن» هستم، تنها زن حاضر در نمایش، که لیدر سایر شخصیت‌های نمایش است.
او ادامه داد: شخصیتی که در لایه پیدای نمایش، محرم و مراقب است، لیکن رفته رفته با نقبی به لایه‌های پنهان‌تر، از قالب یک شخصیت- کاراکتر تبدیل به یک مرشد، یا بهتر است بگویم مادر خوانده (کنایه از پدرخوانده مافیایی از جنس مونث) می‌شود.
این هنرمند با بیان چالش‌هایی که در ایفای این نقش با آن روبرو بوده است، افزود: من بازیگر صحنه هستم، در حدود سی اجرایی که در آن به ایفای نقش پرداخته‌ام، همواره سعی کردم، نقشی متفاوت را برگزینم، لیکن این بار هم به همان منوال و البته با چالشی عجیب‌تر، حضوری سایه‌ وار و مبتنی بر حرکات محدود و صدابازی پس پرده را به نمایش می‌گذارم. چالشی که برایم جذاب بود، چون دست و پایم به عنوان یک فرد بیش فعال بسته شد و گویی ریاضتی است که هرشب آن را زیست می‌کنم.
بازیگر نمایش وی‌ای آر بیان کرد: یک پارادوکس عمیق میان من و نقش وجود دارد. منی که در یک مربع یک در یک محصورم و البته نقشی که رها و فارغ از مکان و زمان است. این خود بر جذابیت و ریزه‌کاری‌های نقش افزوده و مرا به خلاقیت وا‌می‌دارد، حالا اینکه این خلاقیت، چقدر موثر و کارگر افتاده، چیزی است که باید کارگردان و البته مخاطب نظر بدهند.
آرام نیک‌ بین در معرفی شاخصه‌ای از نمایش «وی‌ای آر» برای مخاطبان گفت: یک روز را بدون هر ابزار و آلات هوشمند (موبایل، لپ تاپ، تبلت، کامپیوتر، ساعت هوشمند و...)  دنیای مدرن بگذرانید. حالاشما بگویید، زندگی چگونه است؟! ما ابزاریم یا آنها؟!

امیر مسعود و مجید یارندی پور این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و عرض خسته نباشید.

در تماشای هر اثر دراماتیک اعم از تئاتر،فیلم، یا پرفورمنس، نکته اساسی صحنه افتتاحیه اثر است. که در اصطلاح عامیانه از آن به عنوان چک اول یاد می شود.
اتفاقی که در نمایش « دجال» بطرز هوشمندانه ای رقم می خورد، اجرا با یک قاب کارت پستالی و البته دهشتناک که یادآور نقاشی های رولاند توپور است شروع می شود. که در همان آغاز جذابیت بصریش مخاطب را با خود همراه می سازد.
بازیها خوب و بجاست، بازیگران ارائه بدمندی از نقشهای خود دارند که کاملا با ساختار اکسپرسیونیستی کار همسو ست. و بدون هر گونه اغراق، کاملا در چارچوب خواسته شده عمل می کنند.
اثر بشدت کارگردانی شده است. میزانسن ها در عین پر بازیگر بودن بسیار دقیق و حساب شده است. اشغال فضا و توازن صحنه رعایت می شود و رعایت همه قواعد فرمال یک ساختار اکسپرسیون در ... دیدن ادامه ›› آن دیدنی است.
متن جذاب است و بر خلاف آن که تعلیق موجود در آن آشکارا از ابتدای کار همراه می شود، اما غافلگیری پایانیش ، لطف دیگری دارد و کاملا مخاطب را در بهت فرو می برد.
بهره گیری هوشمندانه از فاصله گذاری در بخش پایانی اثر، مخاطب را به ناگاه در دنیای نمایش غوطه ور می سازد.
نورپردازی قابل ستایش است
و موسیقی بشدت همراه اثر است.
تنها نقد کار متول بودن پاره ای از صحنه ها است، که شاید اگر کمتر می بود، ریتم اثر بهتر میشد ( که البته این سلیقه ای است).

در پایان ، شما با اثری مواجهید که کارگردانی و بازیهای خوبی دارد و از همه مهمتر حرفی برای گفتن. آن هم فارغ از قمپزهای کلیشه ای مد روز یا مانیفست های عریض و طویل روشنفکرانه. بلکه حرفی صریح و بی پروا، از ساحتی که درآن گرفتار آمده ایم.
درود به همه عزیزان این نمایش، که چراغ تئاتر را آبرومند و ارزنده روشن نگه داشته اند.


خانوم نیک بین عزیزم ایران زمین باید به خودش ببالد که شما در این کشور هنرنمایی میکنید،
بنده نوازی کردید تشریف آوردید و خوشحالم که کارو دوست داشتید و وقت گران قدرتونو نگرفتیم.
ممنونم که مارو انتخاب کردید برای چشمای پراز هنرتون❤️
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید به گروه نمایش کمدی گمنام.
اول: نقدها را خواندم. و گاها با توجه به اینکه این اجرا را دوبار دیدم، متعجب شدم.
دوم: هرگار اجرایی بر صحنه می رود، اولین رویکردی که برای تماشای آن وجود دارد این است که سبک اجرا را جویا شویم، و اگر با خواسته و مشغولیت های ما همسان است به تماشای آن بنشینیم.
سوم: من این نمایش را در دو اجرا دیدم، بر اساس شناخت از کارگردان و با توجه به کلاهای تبلیغاتی آن نظیر پوستر و تیزر و...، مسلما با علم اینکه قرار است به تماشای یک نمایش ایرانی وام گرفته از سبکهای نمایش آئینی سنتی بروم، خودم را آماده کردم. با این توضیح باید بگویم با یک اثر بدیع و نو مواجه شدم، اثری که فراتر از نمایش، یک تئاتر بود، حرفهای مهمی را در قالب های آشنا بیان می کرد و جالب تر در عین حال از کلیشه ها آشنایی زدایی می کرد.استفاده درست از مدیا در میان پرده ها، که کاملا مطابق با قواعد نمایش ایرانی بود و اینکه مخاطب را برای پرده بعدی مهیا می ساخت.
سادگی صحنه و بهره گیری از دو چمدان ، پرده ای برای نمایش میان پرده ها، و.... همه ازین دست ظرافت های نهادینه در این اثر بود.
اما فراتر از بحث کارگردانی و‌متن دلچسبی که اثر داشت، آنچه بیشتر از هرچیزی دلبری می نمود، بازیهای آن است.
جلوه کاملا متفاوتی از فرزاد حسنی، ... دیدن ادامه ›› که به ظن من، گویی بنا داشت توانمندی هایش را یکجا به رخ تماشاگر بکشد. بیان مسلطی که همیشه جزو جدانشدنی اوست، اینبار با بدنی آماده، جلوگری دوچندانی داشت‌. بدنی که ریتمش از آغاز تا انتها دستخوش خستگی نمی شد و تقسیم انرژی در جهت ایفای یکدست کار بصورت کاملا حرفه ای مشهود بود.
واین بشدت نقطه جذابی در این نمایش است‌
حسین پورکریمی ، شاید در آثار تصویری اخیرش بیشتر بیاد مخاطب بیاید لیکن سبقه تئاتریش بر مخاطبان حرفه ای پوشیده نیست. بازی بدون تکلف، بیان درست و بدنی آماده و سرشار از ظرافت ، اورا به منزله یک ستاره در صحنه می درخشاند.
بداهه هایی درخور و بجا و بدور از هجو در کسری از ثانیه با بده بستان های اصطلاحا پینگ پونگی در طول اجرا، خبر از تسلط بازیگران بر ساختار اثر، و شناخت همبازیشان دارد.
اجرای زنده موسیقی و افکت های جذاب صوتی، ارتباط بازیگر با نوازندگان و گرمی این ارتباط حظ، تماشای اثر را دوچندان می کرد.
طراحی لباس و اکسسوار کارآمد جلوه بصری جذابی به اثر می بخشید.
در مجموع بایک اثر بی تکلف، شاد، و با چند اغماض ،درست روبرو شدم و از انتخاب این اثر برای تماشا خوشحال.
مانا و پایدار باشید.
سلام دوست عزیز
اول از همه تشکر می کنم از اینکه وقت عزیزتون رو برای ما گذاشتید و انقدر زیبا کمدی گمنام رو نقد و بررسی کردید تا سایر دوستان هم بتونند که از مطلب شما استفاده کنند
دوم اینکه باعث افتخار ماست که دوبار میزبان شما همراه عزیز بودیم
و در اخر بسیار ممنونیم از لطفی که به تیم کمدی گمنام دارید
کلام پرمهر شما انرژی مضاعف برای تیم ما، خواهدبود
۳۰ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کلام، کیف کردم.
.
به قول بزرگی ، همه قصه ها گفته شده اند، زین پس چگونه گفتن است که اهمیت دارد. داستان آزادی و دموکراسی شاید در ایران به قدمت یونان و غرب نباشد و بیشتر تجلی بروز یک اندیشه عاریتی در این مملکت است، لیکن در همین اندک زمان استقرارش، که نه البته ،مطالبه اش، به اندازه همان اختلاف تاریخی ، وقایع از سر گذرانده و شهید و مجروح و اسیر و مفقود برجا نهاده‌ است. امیر حسین طاهری، مقل همیشه جادوی نمایش را در کلام یافته و به تأسی از نویسندگان نامدار نمایش وطنی، از دلبری واژه ها در استعاره و ایهام و کنایه و ایجاز و تلمیح و تشبیه دریغ نداشته و کلامش، ساده اما نغز است. کلماتش
گوش را نوازش می کند اما جگر می سوزاند.
نادرخان فلاح که البته در تئاتر
همیشه مورد اقبال من بوده در هر قامتی، لیکن اینبار همه آنچه به عنوان یک کارگردان باید دید، را در طبق اخلاص پیش روی مخاطب تشنه به تماشای اجرایی نو می گذارد. میزانسن های هوشمندانه که گاه فراخ و سرد و گاه درهم تنیده و گرم است، بازیهای حساب شده، درست و بجا و بازیگران جوانی که به غایت خوش درخشیدند ... دیدن ادامه ›› و در هدایتشان مسلما تاثیر فعل و اندیشه کارگردان قابل اغماض نیست.
نورپردازی بجا و بدور از طمطراق های امروزی کاملا در خدمت کار است.
موسیقی و نوای دلچسب و جانسوز ، طراحی صحنه کارآمد که به حق آشفتگی کابوس وار دهخدا را بیش از هر کلامی عینیت بخشیده است.
و در نهایت آنچه دیدم حظ بود از تواضع و تعالی حرفه ای هنرمندانی که جز کوشش در راستای هدف اصلی هنر تئاتر ، بدون تفاخر و شعار زدگی، تمنای آزادی را فریاد می زنند.
دستمریزاد و خسته نباشید.
.آزادگی افسرد بیایید بیایید......

خاطر خوبی که از تماشای هملت پشت کوهی، برایم به یادگار ماند، مرا مترصد تماشای اثر جدیدی از کارگردان کرد.
واما مکبث زار
۱_ متن را بشدت دوست داشتم، ... دیدن ادامه ›› دیالوگهای اندک، واما موجز این امکان را به مخاطب میداد بجای شنیدن- در روزگاری که همه چیز در حد حرف می ماند و محو می شود- حالا ببیند. و به حق تماشاگر تئاتر باشد نه شنونده آن. نکته پررنگ تر متن، دراماتورژی یا بهترست بگوییم نگارش جذاب برداشتی آزاد از متن اسطوره ادبیات نمایشی، جناب شکسپیر است.چنان تلفیق عمیقی با بوم زیستش برقرار کرده بود که گاه فراموش می کردی به تماشای خوانش جدیدی از مکبث نشسته ای و گویی قصه ، وطنی است.
۲_ کار بشدت کارگردانی شده است، از معدود کارهایی که این روزها در تئاتر میبینیم که رد پای کارگردان به طور واضح در آن مشخص است. ایجاز در فرم ، دیزالو جذاب صحنه ها، انطباق بجای سبک های اجرایی با متن، توالی های منطقی ، بازیگردانی و میزانسن های خطی و کارآمد، از ویژگیهای مهم و نشان دهنده درک درست کارگردان از آنچه می خواهد بگوید، بود.
۳_ تیم بازیگری بسیار خوب و دلپذیر بر صحنه حضور داشتند. از شهروز دل افکار و محمدهادی عطایی به عنوان چهره های مطرح که شخصا بسیار سبک و سیاقشان را در بازیگری دوست دارم تا سایر بازیگران همگی اجرایی درست، اندازه، و موثر داشتند. بویژه بازی های لیدی مکبث و ندیمه اش( هوا) و دلکنک بسیار چشم نواز بود.
۴_ طراحی لباس خلاقانه، و تلفیقی جذاب و در عین حال رازآلود داشت که به فضای کار بسیار چفت شده بود.
۵_ طراحی نور بدور از پیچیدگی، در خدمت فرم اجرا بود.
۶_ موسیقی محلی جنوبی که خودبخود از جذابیت های جاودانه خطه جنوب است همچون آذینی پر تلالو بر تارک اثر می درخشید.
.هرچند هر اثر نمایشی بدور از کاستی و نقص نیست. لیکن جذابیت هایی که این اثر برایم داشت تا ساعتی همدلانه همراهش شوم، انها را در چشمم محو نمود.
تماشای این اثر را برای همه تماشاگران تئاتر و همکاران عزیز بویژه بازیگران توصیه می کنم.
.
خسته نباشید به همه عوامل و دست اندرکاران.
دم شما گرم.

سپهر، fateme soleimani و امیر مسعود این را خواندند
شبیر، فهیمه موسوی نیارکی، محمد لهاک و arad milani این را دوست دارند
خانم ممنونم از مهر قلم و لطف قدمتون
همه ما در گروه نمایش تیتووک به داشتن تماشاگر مهربان ، فهیم ، نکته بین و وفاداری چون شما افتخار میکنیم
سایه وجود پر مهرتان مستدام ، سر پر اندیشه تان سلامت و مهربانی شما به جانمان
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه وقتی پای تماشای یک اثر نمایشی رئال ، آن هم از نوع ایرانی می نشینم. یا در آن بازی می کنم. این حس دوگانه در من قلیان می کند که مخاطب راضی و منتقد احتمالا ناراضی خواهد بود. بشخصه آنقدر که برای انتخاب نقش در یک نمایش رئال ایرانی دچار وسواس هستم ، در پذیرش متون آن ور آبی دچار تردید نیستم.(بماند که چرا و چطور...) این توضیح از آن جهت بود، تا عنوان کنم انتخاب چنین اثری برای اجرا، یک جسارت ذاتی می خواهد و خود این یک نقطه قوت است و بارک ا... دارد.
مسلما تئاتر در شرایط اندوهباری به سر می برد و نبض آن رو به افول است. (هرچند معتقدم تئاتر هرگز نمی میرد). پس انتخاب آثاری که ذائقه مخاطب را نوازش کند و او را به سمت سالن های نیمه تعطیل بکشاند، کار بسیار مهم ایست. هلال زاده با تیزهوشی و انتخابی با ویژگیهای دغده های روز و طراحی جذاب سعی بر این مهم داشته است. که در این احوال تئاتر، موفق هم بوده.
سوای نقص هایی که همه متون ایرانی دارند(و البته نقاط قوتشان). اجرای آن با ریتم و تمپوی بالا، و مدلاسیون صحنه ها، این نقصان را پوشش می دهد. کارگردانی سنجیده است. زیاده گویی و شعارزدگی ندارد. و بازیهای نسبتا ملموسی را ابقا کرده است. بازیگران که همه از جوانان موفق تئاتری هستند در نقش هایشان بسیار درست انتخاب شده اند و بازی های قابل قبولی دارند.
در پایان به همه دوستان و عزیزانم در این اثر نمایشی تبریک و خسته نباشید می گویم. که در این احوال ناخوش تئاتر چراغ این هنر را با آبرومندی؛ روشن نگهداشته اند.
علی پویا قاسمی (alipooyaghasemi)
سلام ممنون که برای ما نوشتین و نمایش مارو انتخاب کردین
۱۴ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سبک و سیاق خاص آرش سنجابی در تئاتر ایران، اورا به یک کارگردان مولف تبدیل کرده است. شیوه اجرایی منولوگ های زنجیروار که به ندرت به دیالوگ های کوتاه ختم می شود. یکی از جذابیت های آثار اوست.که یادآور تنهایی همیشگی انسان در عین اجتماعی بودن است. کار اخیر(بوگی ووگی ....) به لحاظ ساختار و انسجام و همبستگی در طراحی به اثر موفق دیگری از او (به وقت پازولینی) شبیه تر است. و بر خلاف دو اثر قبلیش یعنی جیرجیرک و مرغ دریایی که آثاری شتابزده و شلخته بودند. این اثر ، در استفاده از بدن و تئاتر فیزیکال در ارائه مفهوم بسیار درخشان است. طراحی حرکات سنجیده و عمیق است. ومتن پخته و دارای پیچیدگی های فلسفی و در عین حال ملموس است. یکی از جذابیت های اجرایی این اثر قاب های معنا داری ست که در آغاز نمایش متناسب با دیالوگ بر پایه نقاشی های سبک های امپرسیونیستی , و رومانتیسم به تصویر کشیده می شود. سنجابی باز هم با بهره گیری از المانهای آشنای رئالیسم جادویی ،صور خیالی را با مضامین روز در مقابل چشمان مخاطب اجرا می کند.تلمیح جذاب از اثر معروف رامبرانت هلندی_طوفان در دریای جلیل_ سرشار از کنایه و استعاره های پر ایهام است. و براستی تفسیر دلچسبی از این اثر رامبرانت را بصورت ایمایی به تصویر می کشد. مسیحی که در این اثر نه هاله نوری دارد و نه حتی بر مکانی بلندتر در حال خودنماییست، بلکه در گوشه تاریک نقاشی، بسان دیگران اما توامان آرامش و اطمینان نشسته است.... به راستی که ایمان ندارید؟؟؟
در پایان برای همه رفقای عزیزم در این اثر، آرزوی سلامتی دارم. و به همه برای خلق یک اثر جذاب و آبرومند، در روزهای بحرانی و دلخسته تئاتر، تبریک می گویم. درخشان و مانا باشید.
صبا ایزدپناه (izadpanahsaba)
آرام عزیز، نگاه تو به این اثر در ادامه ی تکامل تابلوهاست.
ممنونم که با ما در میان گذاشتی.??
۱۳ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میان خنده و گریه راهی نیست
اجرای دوباره «۲۰ متری جوادیه» ، اجرای دلچسب و دل انگیزی بود بعد از کریملوژی و درخشش مجید رحمتی با منولوگی تأثیرگذار و مسلط ؛ اینبار با تعییراتی نسبت به اجرای قبل؛ بهرامی جوادیه را با متنی هوشمند و موثر از کهبد تاراج به اجرا گذاشت، بازهم منولوگ و اینبار با چند اجرا توسط چند بازیگر؛ سوای متن و حال و هوای نمایشنامه و اینکه چقدر به واقعیت نمایی یا شعارزدگی دچار شده ... آنچه نمی توان در این نمایش نادیده گرفت؛ درخشش بازیگران آن است.
آرش فلاحت پیشه که این روزها با کار قابل تحسین «پنهان خانه پنج در» به عنوان کارگردان در تالار مولوی؛ نظرها را به سمت خود کشانده؛ با درخشش در نقش شهرام تاکسی، بار دیگر توانایی هایش به عنوان بازیگر را به رخ می کشد، بیان مسلط، بدن آماده؛ انتخاب لحن درست و تنیدن لحظات غم و شادی در یک دیگر، بازی او را در خاطره ماندگار می سازد. آیه کیانپور که بعد از اجرای عامدانه عاشقانه قاتلانه ، جزو بازیگران محبوب من در تئاتر شد، مرجانی باورپذیر و عینی برای من دهه شصتی در معرض دید گذاشت، و بعد از بازی احساسیش در تالاب هشیلان در سال گذشته، اینبار شکل متفاوتی از زن آسیب دیده اجتماع مردسالار دوران معاصر را بر صحنه زندگی کرد.امیر عدل پرور در همکاری دیگری با بهرامی ، چنان سیامک را باورپذیر اجرا می کنم که وقتی در میان فریاد های واپسین منولوگش از صحنه خارج می شود اشک میریزی، از یاد برده ای که همین چند لحظه پیش تو را به خنده قاه قاه واداشته بود.و هومن بنایی که اولین بار او را بر صحنه به نظاره نشسته بودم؛ بسیار مسلط و همسنگ بازیگران دیگر درخشید تا صحنه به طور یکنواخت بالندگی بازیگرانش را نشانمان دهد.
رضا بهرامی در دوران پرتلاطم این روزها درامی نوستالژیک هدف مند و مورد وثوق عام بر صحنه می برد و همین جسارت در روشن نگه داشتن چراغ تئاتر ، بر هر نقد و نظر دیگری، ارجح و مشمول قدردانی است.
تاریخ مجموعه وقایعی است که اتفاق می افتدتا ما عبرت بگیریم لیکن هر بار در این دور تسلسل و ورطه تکرار ما همان می کنیم که نباید...
شمشیر ها را با برگ های کتاب از خون می زداییم
اندیشه را می سوزانیم و برای سلسله ظلم شجره نامه از بحر می کنیم و می شویم طلایه دار اغیار
.
حسین کیانی که از زمره درام نویسان وفادار به فرهنگ و لغت پارسی است در پاره ای آثارش، به نقش و حضور زن در تاریخ ایران زمین می پردازد و فارغ از نگاههای کلیشه ای و نخ نمای فمینیستی و مد روز، با رویکردی منصفانه، سعی در بسط نگر جدیدی به زنان دارد. ویژگی مهم آثار او در این حیطه، زنان ضد زن، یا زنانگی به عزلت خزیده زنان در طول تاریخ است.
پنهان خانه پنج در با متنی سربلند و جذاب و کشش دراماتیک، سرنوشت فرهنگ و اندیشه مملکت را در بازی زنانه ای ، چنان ظریف به چالش می کشد و موازی با آن نقش زن را در تضعیف یا تقویت اندیشه و هویت مام میهن را آشکار می سازد ، که در وهله اول می پنداری که خود متن یارای همراهی مخاطب ... دیدن ادامه ›› را دارد.
اما تصویر بی بدیل و غیر تکراری از یک متن ایرانی که در رگ و پی تاریخ پاره پاره این ملک ، به دنبال تبرها و قصه درختهاست ، با ظرافتی تمام و بی تکلف توسط آرش فلاحت پیشه بر صحنه جان یافته و نگاه مخاطب را دو چندان در پی خویش، می کشاند.
مینیمال بودن فضا و طراحی دکور چنان جان در پیکره بازیگران دمیده بود که گویی حتی نیاز به آن اکسسوار اندک نیز نبود، بازی های سخاوتمند و درست و نشسته بر فرم کار نشان از هدایت منطقی و عالمانه آنان دارد، آنچه در این اجرا میبینیم فراتر از وفاداری صرف به متن است و گویی همگی به تماشای عقاید و افکار کارگردان نشسته ایم و در بحر تخیلات او، یک نقاشی امپرسیون متحرک را به نظاره نشسته ایم.
.
سوای هر نقد و نظر دیگر، امشب بعد از تماشای این اثر، دوباره آتشفشان احساس در من جوشیدن گرفت تا بنویسم و بیاد این روز های سخت که چشمم به در سالن های تئاتر خشک شده بود ، حلاوت تماشای اثری در خور تحسین را به خودم بچشانم.
ریتم!تمپو!ریتم!
من به شخصه علاقه مند به کارهایی با تمپوی بالا هستم.چه برای انتخاب در اجرا و چه برای تماشا، لیکن تجربه حسی ASMRنگرشی بسیار متفاوت را در زمینه ریتم و تمپو در مقابل ما می گشاید، که به نوبه خود، اگر در چارچوبی درست و در خدمت متن باشد می تواند چشم نواز به نظر برسد.
"صدای آهسته برف" یک سری تابلوی نقاشی را در مقابل چشمان ما به نمایش می گذارد ، که اسلایدوار از پی هم می گذرند.و در نهایت هم انگار به پایان نرسیده است.
بازی ها بسیار خوب بود و حرکات همه هماهنگی بسیار خوبی داشت.
در شبی که من به اجرای نمایش نشستم بهناز جعفری در نقش سایریش بسیار درخشید و باز هم برای من بازیگر کلاسی آموزشی از درخشش وی بر صحنه بود.سایر بازیگران نیز بسیار درخشان بر صحنه حضور داشتند بویژه مریم نورمحمدی که در مقابل بازیگران حرفه ای تر بسیار با اعتماد بنفس و بجا ظاهر شد.
دکور کار اوج هنرنمایی آن بود که به تنهایی وسوسه تماشای کار را ... دیدن ادامه ›› بر می انگیزد.
لیکن استفاده از هاشف خیلی جذاب نبود
کاش با تمحیدی دکور کار جلوتر بسته میشد تا صدای بازیگران واضحتر بدون استفده از هاشف به گوشمی رسید..
و در پایان
خسته نباشید به همه عوامل کار.
امیدوارم دوباره در هنگام بازی مسیح جان کاظمی هم به تماشای کار بنشینم و لذت ببرم.
من
زنی را می شناسم
که از از لانچر 5، زنده بیرون آمد
و تنش گورستان تباهی هایی ست که اورا چروک می کند
آه
که چه سخت است، اورا با زنان دیگر ،قیاس کردن!!!!!!
زنی که نمی زاید.... اما هرروز حماقت دیگران را قی می کند.
...
لانچر5 یک حگایت مردانه نیست؟ حکایت مغزهای کوچک زنگ زده همه ماست، که در آلت هامان فریاد می کشد.
حکایت تن هایی که به یغما رفتند و ... دیدن ادامه ›› چشم هایی که همیشه، فقط، می نگرند.
.....
به عنوان یک بازیگر ، سر تعطیم فرور می آورم به همه بازیگران بی نهایت درجه یک کار.
هرسخنی بیش از این گزافه است که: یک شاهکار بی بدیل در سبک رئال، که با نهایت شرافت، برصحنه دلبری می کند.
خسته نباشید بچه های لانچر 5
همیشه بدترین اتفاقا،تو بی دفاع ترین لحظه ها پیش میاد!
احمد بیگی، علیرضا اسفندیاری و امیر مسعود این را خواندند
وحید هوبخت این را دوست دارد
این که دیالوگ آبی مایل به صورتی بود ...
۰۹ آبان ۱۳۹۸
جملات خوب، تکرار پذیرند
۱۰ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول خسته نباشید.به همه عوامل گروه.
و تحسین بازی جناب یحیوی که بسیار به نقش نزدیک و قابل باور بود. و حضور موثر سعید داخ عزیز.
تئاتتر را پسندیدم و توصیه می کنم.
پیروز و موفق باشید.
پوریا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باتقدیر از همه عوامل این تئاتر آبرومند و شریف
و تحسین بازی نسا یوسفی، محمد نادری، مرتضی حسینی، هادی شیخ الاسلامی و سایر بازیگران عزیز.
دیدم پسندیدم و آرزوی موفیت دارم.
پوریا، شاهین، پویا فلاح، محمد ناجی و وحید این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیامک صفری یک بازیگر صاحب سبک تئاتر است.ازآنها که تنها آمدن نامش در پوستر یک کار،به شما این نوید را می دهد که حتما یک اجرای خوب خواهید دید.حتی اگر متن یا کارگردانی چندان چنگی به دل نزند.! نسیم ادبی هم این روزها به یک برند تبدیل شده، یک برند بازیگری مرغوب و مطلوب که می تواند شما را با هر ارایه جدیدی غافلگیر کند.او که سالها ست در تئاتر رد درخشانی از خود بجای گذاشته، هم اکنون در تلویزیون و سینما هم حضوری موثر پیدا کرده و به نظرم، می رود که عنقریب حداقل سیمرغی بر شانه هایش بنشیند.حال گردهمایی این دو و حضور صفری در غایت کارگردان، مسلما یک اثر تماشایی و پرمخاطب را نوید می دهد.کر با منولوگی ضبط شده آغاز می شود از ترانه های موزیسین نوگرای دوران قبل از انقلاب فرهاد مهراد که به نوعی در طول کار با ارایه آثار دیگر او به نوعی ادای دینی به وی و سبک موسیقاییش می شود.بازی ها خوب است. لیکن خطی و ییکنواخت.بیان هردو بازیگر حس اعتماد به نفس آنها را در صحنه متبلور می کند.کار به لحاظ بازیگری تقریبا بی نقص است.اما یک شوک کم دارد.شوکی که مخاطب را از نیمه راه از کسالت درآورد و لختی ناشی از دیالوگ ها را بکاهد.شاید این ضعف متن باشد یا میزانسنی که صفری چیده جوابگوی خوانش آن نبوده. در هر رو کار استاندارد است. اما آنطور که انتظار می رود، درخشان نیست.دکور به گونه ای ساده اما کارا و دلپذیر ؛در طول کار رخ می نماید. و اندک افکتهای ساده نوری، کاملا در اختیار کار هستند.اما باید دید ایا این سادگی براساس یک ضرورت ایجاد شده یا منطق روایی کارگردان اینچنین بوده؟! چون ناخودآگاه این تفکر برای من مخاطب بوجود می آید که بیان یک سلسله معضلات اجتماعی در بازه یک ساعته، حداقل نیازمند بهره گیری از اکسسوار و میزانسنی پیچیده تر است.تا حس همدات پنداری یا اندکی ژرف اندیشی را بوجود آورد.
به هر صورت تماشای این تئاتر با حضور دو بازیگر توانمند و البته سوژه جدید و نوستالژی عاشانه اش، حتما توصیه می شود.
به همه عوامل این کار صمیمانه تبریک و خسته نباشید می گویم.
H_A این را پاسخ داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید به گروه جوان و با استعداد اکوان دیو.
اینکه در تئاتر ما، چالش های فانتزی در پردازش متون داخلی بسیار کم اتفاق می افتد، بحثی علی حده است که در این مقال نمی گنجد، لیکن تلاش برای بیان روایتی عاشقانه با رگه های کمیک، آن هم بنا نهاده شده بر داستان های اسطوره ای کشورمان- که متاسفانه مهجور و مورد بی مهری است- به خودی خود و سوا از غنای کار قابل تحسین و ستایش است. روایتی شاهنامه ای با بیان محاوره ای و البته با ایجاد پاری فضاهای نقالی، و گنجاندن طنز -چه پیش بینی شده ، چه بداهه- بسیار خوشتر از هر نوع دیگر روایی، بر جان می نشیند. تقریبا تمام کار فرمال است و در عین بی نظمی، به طرز چشمگیری منظم و خط کشی شده است. بازیها گاه آنقدر مخاطب را درگیر می کند که از حال خود بی خود می شود و گاها صدای خنده های بی اختیار در سالن شنیده می شود.با تمام رک گویی و طنز اجتماعی نهفته در لایه های پی رنگ آن ،به ورطه کلیشه و شعار نمی افتد و بی ادعا کار خودش را می کند. با وجود فضای کمدی و پر شر و شور کار- که با حرکات فرم درست و حساب شده زیبایی بصری دو چندانی به نمایش داده- در نهایت، ماجرای عشق بیژن و منیژه ما را به سوگ عاشقانه های ازدست رفته تمام دوران ها می نشاند و برای شکوفه ای که سالهاست گویی زمین را فراموش کرده، بر گونه هامان نم می زند. باشد که شاهد اینگونه متن های ساده اما درخشان و فاخر در عرصه تئاتر بی ادعای کشورمان باشیم.
شادکام باشید و پیروز
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

aramnikbin