در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ali nasiri | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:27:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید


در این نمایش، بازی‌های شخصیت‌ها به ویژه خدمتکار به شدت تأثیرگذار است و به خوبی با توجه به توضیحات نمایش، تصویر نهایی را شکل می‌دهد. کارگردانی در این بخش نیز قابل تحسین است و توانسته است جنبه‌های فلسفی و روانی اثر را به درستی بازتاب دهد. اما صحنه‌پردازی و نورپردازی به نظر نیاز به بهبود دارند؛ جزئیاتی که می‌توانستند بیشتر به فضای تاریک و تردیدآمیز داستان عمق ببخشند.

سوتفاهم از آلبر کامو، نمایشی است که برای قرن پیش طراحی شده و ممکن است برای کسانی که با فرم و سبک خاص کامو آشنا نیستند، شوک‌آور و ناپسند باشد. این نمایش به شدت پیام اخلاقی و فلسفی عمیقی را به همراه دارد: اصالت نفع شخصی، آرام‌آرام انسان را به سوی نابودی خود هدایت می‌کند. کامو در این اثر به طور غیرمستقیم به ما می‌گوید که در پی نفع‌گرایی و منفعت‌طلبی فردی، در نهایت این خودمان هستیم که قربانی می‌شویم؛

وقتی نمایشنامه در انتظار گودو را پیش از اجرا خوانده بودم، فکر می‌کردم که چطور می‌توان این سکون و وابستگی را روی صحنه جان داد.
در انتظار گودو نمایشی است که در ظاهر، سکوتی ساده را روایت می‌کند، اما در عمق، به فریاد می‌رسد. ولادیمیر و استراگون، دو شخصیتِ معلق در انتظار، تنها با وابستگی به یکدیگر معنا پیدا می‌کنند.
در شروع نمایش، حس می‌کردم جای برخی ظرافت‌ها و پرداخت بهتر در بازی بازیگران خالی است. اما هرچه بیشتر نمایش پیش رفت، اجرای بازیگران و کارگردانی توانمند به خوبی من را با خود همراه کرد و قدرت اثر را به نمایش گذاشت.
این نمایش به بهترین شکل نشان می‌دهد چرا تئاتر جادویی است که باید تجربه شود.
این نمایش، تجربه‌ای فراتر از دیدن است؛ هدیه‌ای برای اندیشه. اگر می‌خواهید کسی را به تئاتر علاقه‌مند کنید، تنها کافی است نسخه‌ای از این نمایشنامه را به او بدهید و یک بلیت تهیه کنید. امید است که تئاتر امروز، همان‌طور که بکت در این اثر انجام داد، بار دیگر به ابزاری برای روشن‌گری و نقد اجتماعی تبدیل شود، و طنزهایی که گاه سنگینی سایه‌شان بر مفاهیم عمیق بشری حس می‌شود، جای خود را به معنایی ماندگار و تأمل‌برانگیز بدهند.
امشب به تماشای این اثر نشستم
نمایش کتابخانه نیمه‌شب با شروعی خلاقانه و جذاب، مثل عضویت نمادین در کتابخانه و بهره‌گیری از موسیقی متنوع با کمک هوش مصنوعی، از نکاتی بود که تجربه‌ای متفاوت و مدرن به تماشاگر ارائه می‌دهد.
بازی محمد شعبان‌پور با اجرای چندلایه و خلاقانه، روح تازه‌ای به کاراکترهای مختلف دمیده است، درحالی‌که نیکی مظفری با حرکات دقیق و نگاه‌های معنادار توانسته لحظاتی از نمایش را زنده نگه دارد
اما بهره‌گیری از ظرفیت کامل او نیازمند هدایت دقیق‌تری بود.
همچنین درخشش فرم، گاه سایه‌ای بر عمق معنا می‌اندازد. مفاهیمی چون حسرت‌های زندگی و جستجوی خوشبختی که روح کتاب مت هیگ را می‌سازند، در نمایش رنگ‌باخته و به پای طنز غالب قربانی شده‌اند. همچنین، ضعف در پرداخت رابطه بین نورا و کتابدار، فرصتی از دست‌رفته برای ارائه فلسفه عمیق اثر است.
این نمابش اگرچه لحظاتی مفرح برای تماشاگر خلق می‌کند، اما از تئاتری با چنین پیشینه‌ای انتظار می‌رفت مفاهیمی عمیق‌تر را با تأثیری ماندگارتر منتقل کند. برای آن‌هایی که کتاب را خوانده‌اند، این نمایش شاید الهام‌بخش، اما نه تماماً قانع‌کننده باشد.
سپهر، امیر مسعود و محمد شعبانپور این را خواندند
امیر ناصری و نازیلا جاجی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر قرار باشد آخرین شعر ناتمام ایرج‌میرزا را جانی دوباره بخشید، نتیجه‌اش نمایشی است که مرز میان داستان‌سرایی و روایت زندگی شاعرانه را محو می‌کند. این نمایش با ابتکاری جذاب، روایت ایرج‌میرزا را از یک‌سو و قصه‌ی عاشقانه زهره و منوچهر را از سوی دیگر، همچون دو نخ درهم‌تنیده به تصویر می‌کشد. ایده‌ی پیش‌بردن داستانی ناتمام با لحنی خیالی و هنری، مخاطب را به دنیایی می‌برد که در آن، هنر روایت‌گری با لبخندی زیرکانه خود را به نمایش می‌گذارد.

اما باید گفت این اثر بیش از هر چیز به چشم یک تجربه سرگرم‌کننده خودنمایی می‌کند؛ بخشی از نمایش، مخاطب را به خنده وامی‌دارد و بخش دیگرش او را در لذت موسیقی و کنسرت غرق می‌کند. اگرچه طراحی صحنه و بازی‌ها گاه دچار ضعف‌اند، اما روح سرخوشانه و متفاوت گروه ولشدگان همچنان در برخی لحظات جان تازه‌ای به صحنه می‌دهد. ایرج، زهره، منوچهر را باید دید، نه برای جست‌وجوی عمق فلسفی، بلکه برای سفری کوتاه به دنیایی که در آن لبخند و هنر، دست‌در‌دست هم می‌رقصند.