در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمدرضا بزرگ زاد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:29:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود از همه تماشاگران محترمی که مارو از نقد و نظر خودشون بی بهره نگذاشتند ممنونم .بزرگ‌زاد
محمدرضا بزرگ زاد (arbab54)
درباره فیلم‌تئاتر جن گیر i
لطفا روش تماشای فیلم را بفرمایید؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود . بعنوان یک تماشاگر وقتی با اثری مواجه میشم که مفهوم مورد نظر اجرا رو با استفاده از عناصر جوهری تئاتر روی صحنه میبره و بیش از نمایش دادن و اصطلاحا بازنمایی پرهیز میکنه و بیشتر به سمت خلق و نزدیک شدن به یک بیان تئاتری پیش میره ، غرق در لذت میشم . مفهوم و محتوا بنظرم انتخابی است که هر گروهی حق داره بنا به دغدغه های خودش انتخاب کنه و ما هم بعنوان تماشاگر به اون انتخاب احترام میگذاریم اما آنچه بعنوان مخاطب انتظار داریم و درباره اون حق اظهار نظر به خودمون میدیم اینکه ما برای تماشای تئاتر وقت و هزینه کردیم و توقع داریم روی صحنه تئاتر،تئاتر ببینیم .یعنی اثر با زبان تئاتر و با بیان تئاتری ، مفهوم و معنای مورد نظرش رو با ما به اشتراک بگذاره و از این بابت کوری برای من اثری تاثیر گذار و قابل تحسین است چرا که انتظارات مرا در نزدیک شدن به مرزهای تئاتر بودگی برآورده کرد . بعنوان مثال در تئاتری که بازیگر یک پارچه چماله شده را بلند می‌کند و در صحنه فریاد میکشد : من یک رادیو همراه دارم و از طریق طراحی کنش‌مند سایر بازیگران ما هم بعنوان مخاطب میپذیریم آنچه در دست بازیگر است یک رادیو ست اثر به زبان تئاتر و با قراردادهای تئاتری سعی در ایجاد ارتباط با تماشاگر دارد و برای من بعنوان یک تماشاگر تئاتر، این بیان تئاتری لذت بخش است چرا که من برای تماشای تئاتر پا به سالن گذاشته‌ام و نه هیچ چیز دیگر .بنظرم اینروزها تئاتر در اصفهان در حال وقوع است . و این کاملا بسنده و کافی است . اینکه تصور کنیم دیده شدن وقتی اتفاق میافتد که اثری در تهران روی صحنه برود بنظرم اندکی کم لطفی است . هیچ مخالفتی با اجرای آثار در تهران ندارم و چه خوب که این اتفاق بیافتد اما اتفاق اصلی در تئاتر ایجاد ارتباط سالم و هنرمندانه بین گروه اجرا و تماشاگران است و این قاعده چندان محدود به هیچ جغرافیای خاصی نیست . به آقای سیفی و گروهشون خسته نباشید میگم .
بهزاد سیفی (behzadseyfi)
یک دنیا سپاس از لطف و محبتتون جناب آقای بزرگ‌زاد عزیز. از شما ممنونیم بابت وقتی که گذاشتید و نظرات ارزشمندتان
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای روانبد باندازه‌ای خوب و دقیق نوشتند که ترجیح دادم یادداشت ایشون رو تکرار کنم .فقط یک نکته اضافه کنم و آنهم اینکه ای کاش همه گروه هایی که قصدفاصله گرفتن از قصه به مفهوم آغاز ، میانه و پایان را دارند باندازه آقای جمالی و گروه نازنینشان ژرف اندیش و زحمتکش باشند تا همه ما را متقاعد کنند اینکار شدنی است اما با زحمت و تلاشی وصف ناشدنی مشابه آنچه در " ارور " اتفاق افتاد .برای من این اجرا فراموش نشدنی است و بواقع نباید و نمی‌توان از سر این اجرا به سادگی گذشت.
یادداشت آقای روانبُد:
نمایشى در مذمت نمایش

هنر نمایش بخش لاینفک و جدایى ناپذیرى از خواستگاه یک جامعه است، به عبارت دیگر در زمانه ى کنونى، تئاتر معاصر متأثر و الهام گرفته از نیازها و کشمکش هاى موجود جامعه و بازنمایى دراماتیک آن پیش نگاه مخاطبان است. این امر زمانى بدل به نهضت مى شود که در آن تمامى عناصر دیالکتیک (تز، آنتى تز، سنتز) حضور ... دیدن ادامه ›› داشته باشند.
ارور ٤٠٤ گزاره اى آغازین و معین را به پیش مى کشد و آن را اجراى نمایش ( تز ) نام گذارى مى کند
در ادامه اما نیروى خارجى و ناظر بر روند اجراى نمایش ( ناظر کل ) به عنوان نیروى سرکوبگر، مفتش و طغیانگر با عبارت "این نسخه اصلى نیست" از اجراى نمایش جلوگیرى مى کند (آنتى تز ) اما در پایان این دیالکتیک پر پیچ و خم (به لحاظ روایى) وجه جمع مشخصی برای دو ایده متضاد پیشین ارائه نمی‌شود و ایده جدیدی را شکل نمی‌دهد (سنتز) و در نتیجه ى اجرا، این جمع بندى با فرمى خاص به مثابه رورانس به مخاطب واگذار مى شود.
ارور ٤٠٤ از مرحله ى آنتى تز خود جلوتر نمى رود و حتى نسخه ى اصلى خود را هم ارائه نمیدهد، این در حالیست که فرم اجرایى اثر با بهره گیرى از خصلت معناگریزى و نشانه گذارى مى کوشد تا ذهن مخاطب را دائما در نوسان اجراى نمایش و عدم اجراى آن در موازنه نگاه دارد. بى شک استفاده ى دائمى کارگردان از فضاى پرالتهاب و عصیان زده صحنه به منظور شکستن ساختار خطى نمایش و ارائه ى یک ساختار غیرمنسجم (لازمه ى محتواى اثر) و مدور است. اثرى که شاید بتوان آن را بواسطه ى همین ساختار، پست مدرن نامید و از کلید واژه هاى زمان، جغرافیا، نژاد و ... صرف نظر کرد.
فرم اجرایى اثر با تاثر از تئاتر شقاوت مى کوشد تا مخاطب را به مذمت بازیگرى وادارد. فرمى که همواره با نقاطى پررنگ به تاکید جمله ى "بازیگرى بعد از کار در معدن سخت ترین کار دنیاست" مى کوشد تا مذمت نمایش را به مخاطبین خود القا (بخوانید حقنه کردن) نماید!
با نگاهى اجمالى بر فعالیت هاى پیشین کارگردان مى توان امضاى مشترکى در میان آثار او یافت و آن برانگیختن عواطف و احساسات مخاطبین در فرم اجرایى (نه در محتوا) اثر است. مخاطب در هر پرده از نمایش دچار حس ترحم و تحسین بازیگر سخت کوشى ست که خود را وقف فرم و صحنه کرده است و در پیاده سازى خواسته ى مطلوب کارگردان از هیچ تلاشى مضایغه نمى کند.
این اثر بدان جهت شریف است که مجال تأمل و تعامل را در پس اجرا نگاه میدارد، نمایشى نیست که بتوان به راحتى از آن گذشت و براى مخاطبین خود بعد از پایان نمایش حرف هاى زیادى براى گفتمان پدید مى آورد. مى توان گفت دیدن این نمایش براى قشر خاص (فعالین تئاتر) به شدت جذاب و حتى لازم است و براى مخاطب عام سرشار از ازدهام، پیچیدگى، ساختار و حتی تابو شکنی می باشد که براى مخاطبین صحنه هایى پرهیجان مى آفریند.
در پایان به عباس جمالى نازنین و گروه بازیگران جوان و سخت کوش این نمایش، دست مریزاد و خداقوت عرض مى کنم و امید دارم نتیجه ى زحمات این اثر به قدر مطلوب ادا بشه
بعد از ترک سالن شماره یک شهرزاد و ناتمام گذاشتن بک تو بلک با عصبانیتی از اینهمه اشتیاق مخاطب به بیهودگی با این انگیزه که بدانم در سایر سالن های شهرزاد چه می گذرد برای تماشای آدیداس به سالن شماره ۳ رفتم . نمایشی به دور از ادا و اطوار ، صمیمی که زبانی ساده را برای در میان گذاشتن مسئله ای با اهمیت با مخاطب خود برگزیده است .مخاطب آدیداس برای درک مسئله و مفهومی که نمایش قصد به اشتراک گذاشتن آنرا دارد ، نیاز به دست و پا زدن و اسیر شدن در لابیرنت کارگردان را ندارد ، هر چند ممکن‌است این سادگی به زعم منتقدانی که اساسا با همه فهم بودن و سادگی اثر هنری زاویه دارند ، خوش نیاید اما آدیداس بدون تلاش برای نصیحت کردن یا زور چپان کردن پیامی در آخر نمایش ، ضمن سرگرم کردن مخاطب ، مسئله ای بسیار اساسی تر و ضروری تر از آنچه تئاترهای آنچنانی پایتخت به آن‌ میپردازند را با مخاطب در میان می گذارد . تماشای این نمایش خالی از لطف نیست .
کاش میشد دو سه بار بلاکت کنم...
یعنی وااااااقعا بک تو بلک رو ناتمام گذاشتی و اشتیاق مخاطب را بیهوده تلقی کردی؟! بعد به تماشای آدیداس نشستی و دیدن آن را خالی از لطف نمیدانی؟!
من هردو تئاتر رو دیدم، با این نظری که دادی فقط خودتو خراب کردی...
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید تعارف عنصری جدا نشدنی از فرهنگ شرقی است شاید هم در نظر گرفتن منافع یا روابط شخصی نمیگذارد حتی در حوزه نقد فنی و ایراد و نظر ، شفاف و واقع نگر باشیم .همانطور که آقای کوشکی را برای برخی از آثارش باید ستود اما درباره توفان باید بگوییم " نه" . اصلا شگفتی و بی کرانه بودن تئاتر و اساسا هنر در همین است که موفقیت را برای هیچ اثری تضمین نمیکند . اما آنچه باعث شگفتی است اینکه بازیگران با تجربه ای همچون آقای امامبخش چطور و چگونه حاضر به گفتن دیالوگ‌هایی شده اند که به لحاظ زبان کاملا آشفته و دارای نوسان هستند . ما با نمی دانم های بیشماری روبرو هستیم اما آنچه بنظر میرسد اثر نهایی حاصل تلاش و انرژی یک گروه نیست و گویی همه این توان و انرژی تحت اندیشه و خط فکری یک نفر به بیگاری گرفته شده اند .چرا که هیچکدام از بازیگران در حد و اندازه و توانی که از آنها سراغ داریم ظاهر نمی شوند . پراکندگی و عدم انسجام ، متنی که بیشتر تداعی کننده تئاترهای دبیرستانی است و خلاقیتی در طراحی صحنه که هر چند عجایب المخلوقاتی روی صحنه آفریده است اما ظاهرا همه چیز از جمله توان کارگردان و خلاقیت و تجربه بازیگران را بلعیده و انگار همه تلاشها برای دیده شدن این ابزار در میانه صحنه صرف می شود .و توجهی به عناصر اصلی در اجرای تئاتر از جمله ریتم نمی شود .
داشت گریه ام‌میگرفت
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
بینهایت دقیق فرمودید، شاید نبود اون دکل و حرکات اسلومشن اضافی با آواهای اضافی کمی به بهتر شدن کار کمک میکرد
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متر ، معیار ، کارشناسی ... کدام باید مرز تئاتر حرفه ای و تئاتر آماتور باشد؟ تا کِی باید مخاطب رو با اسم و رسم سالن های آنچنانی گول بزنیم ، پولش را بگیریم و یک تئاتر آماتور را به قیمت یک کار حرفه ای به خوردش بدیم؟ نمایش سگک مقداری داد و بیداد و لحن های یکنواخت و یک شکل را بریزیم توی اسم و رسم سالن استاد سمندریان و یک مشت مخاطب ناراضی و فراری از تئاتر تولید کنیم . اگر اسم این جفا در حق تئاتر نیست پس چیست ؟ حاصل تمام تجربه و سابقه شما در تئاتر شد همین ؟ ! یک مشت خاطره تعریف کردن و ملافه گره زدن شد تئاتر؟ یعنی فکر نمی کنید چهارتا آدم تئاتر دیده ، ننمایشنامه خوانده کار رو میبینن و بحال و روز شما و تئاتر افسوس می خورند . یا برای اهمیتی ندارد . آنچه برای شما مهمه رزومه پرکردن . اینقدر خشمگینم که از نقد فنی معذورم . اصلا تا کِی قراره شما بی در و پیکر مجوز اجرا بدید و ما مغز بذاریم ثابت کنیم به لحاظ فنی این کارها آثاری آماتور هستند که برای اجرای عموم مناسب نیستند .مگر در شما توجهی برانگیخته می شود ؟ مگر شما با اصول و فنون هنر رابطه ای دارید
سپاس از نظرتان
و
امیدوارم شما هم کاری (نمایش) اجرا کنید تا بلکه از شما علم و دانش هنر تاتر را یاد بگیریم یا اینکه منظورتان را از هنر تاتر متوجه بشویم?
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
محمدرضا بزرگ زاد
برادر جان به این جملات میگن فرار به جلو ، و با این شیوه هنرمند فقط میتونه در توهم خودش باقی بمونه و با انکار ضعف های اثرش عمر خودش و وقت مخاطب رو تلف کنه . من اگر ادعا داشتم لابد در سالن استاد ...
قطعا بنده از شما در وهله اول تشکر کردم بابت نظرتان
و در اخر از شما خواستم لطفا یک نمونه اثر اجرایی انجام بدهید تا بنده جهت تکمیل علم و اگاهی نسبت به هنر تاتر از شما استاد عزیز یاد بگیرم
و
در
آخر
شما اختیار داری در هر لحظه هر گونه نقد،نظر،و حتی توهین به بنده داشته باشی
ولی
تحت هیچ شرایطی اجازه توهین به مخاطب های عزیز ... دیدن ادامه ›› را ندارید(یک مشت تاتر ندیده ها؟!?)
لطفا اختیار زبان خود را بهتر بدانید چون توهین شما به مخاطبین تحت هیچ شرایطی برای من قابل تحمل نیست و شدیدا با شما برخورد خواهم کرد....
۱۴ خرداد ۱۴۰۰
جناب بزرگ زاد

بحث برخورد منطقی و نقد اصولی یک پدیده و یا بسته هنری یک مطلب است اینکه ما فقط با خشم به بیان یکسری مباحث کلی بپردازیم و خود و نظر خود را خوب مطلق تصور کنیم و هر کس دیگر غیر نظر ما، بیان عقیده کرد را یک مشت تئاتر ندیده قلمداد کنیم مطلب ... دیدن ادامه ›› دیگر.

شما می توانستید به جای اینکه با این حجم خشم و عصبانیت یکسری حرف های کلی و تئوری های را بیان کنید، بصورت قابل فهم و با حفظ احترام، نظر فنی خود را بیان می کردید. قطعا گروه اجرایی هم نه ادعایش را دارد و نه توانش را که همه سلیقه ها را راضی و اثری بدون هر مشکل و ضعف روی صحنه اجرا کند که طبیعتا هر کاری از منظر دیدگاه های مختلف می تواند دارای نقاط ضعف یا قوت باشد.

اما اینکه ما با استفاده از کلمات نامناسب و بیا اندکی اهانت به سلایق مختلف فکر کنیم هرچه کوبنده و مخرب تر و با ادبیات نازیبا تر نظر دهیم پس لزوما نقدمان درست تر است، یک رویه اشتباه و کاملا بی انصافی و صد البته غیر منطقی است. کاش به جای این همه ریسمان ها را به آسمانها پیوند دادن، قدری فنی و با جزئیات قابل درک تر نقد خود را بیان می کردید.

درضمن جمله شما در توهین به سلایق مختلف تماشاگران با بیان کلمه " یک مشت تئاتر ندیده "، قطعا نه زیبنده شخصیت شماست و نه زیبنده اهالی فهیم و تماشاگران عزیز تئاتر که در این شرایط سخت اقتصادی و حساس کرونایی همت می کنند و به دیدن نمایش های روی صحنه می روند. کاش حداقل حرمت همین آیین و آداب زیبای تئاتر دیدن را نگاه می داشتید.

موفق و پیروز باشید و تشکر از بیان نظرتان که با خشمی عجیب و ادبیاتی غریب بیان شد
۱۴ خرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به اصغر نوری درباره مجوزی که به کافه پولشری نداد !با سلام
صرفا بنام یک مخاطب ، بدون هیچگونه تعلق و وابستگی به هیچ یک از طرفین این نزاع ، می نویسم :
آقای نوری عزیز، آنچه از یادداشت جنابعالی دستگیرم شد این بود که با اجرای اثر مشکلی نداشته اید اما به تقدم آن نسبت به اجرای خانم پاوه نژاد معترض بوده اید !!!! نوری جان بگذار حال تئاتر آنقدر خوب باشد که مخاطبانش امکان تجربه دو خوانش از یک متن را آزادانه انتخاب کنند ، قربان سر نازنینت بروم ، این استدلال های من در آوردی از کجا سر در میاورند که " مخالفتی با اجرا ندارم اما بعد از اجرای فلان شخص " ؟!! نازنین ، در کدام قاعده حرفه ای ، این معیارها وجود دارد که ما از آن بی اطلاعیم ؟ نوری جان چگونه دل نازکت می آید تلاش گروهی را که از میدان مین تمهیدات یک اجرا به سلامت جان به در برده و حالا خسته و نفس زنان صورتش در مقابل پاهای تو به خاک افتاده ، لگد مال و ویران کنی ؟ شما که خودت نوشته ای کارگردان می خواسته از شما دعوت کند ، از شما تشکر کرده ، و با کرنش در برابر شما تعظیم کرده ، مشکل کجاست نوری جان ؟ چه توقعی دیگری از یک کارگردان خسته و بی نان و آب تئاتر داری که باید برآورده شود ؟
نوری جان ، کدام تعهد اخلاقی شما را بصورت حرفه ای ملزم کرده اگر به گروهی اجازه اجرای متنی را دادید معنایش این است که دیگر گروه ها حق انتخاب آن متن را ندارند ، آنهم متنی که از طریق نشر در اختیار همه قرار گرفته است ؟ آیا به این معنی نیست که تنها یک نفر حق دارد ازین متن خوشش بیاید و اراده بر اجرای آن داشته باشد ؟ آیا دیگران باید نمایشنامه شما را فقط برای پر کردن قفسه های خالی کتابخانه ... دیدن ادامه ›› شان بخرند؟!
نوری جان ،
به بازارهای ایرانی که پا می گذاری ، در هر راسته ، تعداد متعددی از اهالی صنوف را مشاهده می کنیم که همگی با احترام به انتخاب مشتری ، جنس های مشترکشان را در انواع متفاوت ارائه می کنند ، هیچ کس هم برای دیگری شرط نمی گذارد که تا من کار می کنم تو حق ارتزاق نداری ، چرا که آنها با همه کاسب بودنشان ، انتخاب را به مخاطب وا می گذارند ، برای جلب مخاطب تلاش می کنند اما اجبار هرگز ! چه شده است که ما در تئاتر برای مخاطبانمان شرط می گذاریم که اول اجرای فلانی را باید ببینید و بعد اجرای فلانی را ؟!
نوری جان ، بگذار حالا که مردم این سرزمین در بسیاری از موارد مجبور به انتخاب می شوند ، در انتخاب کالای فرهنگی آزادی را تجربه کنند . بگذار واژه های یاس آفرین رانت و ، نور چشمی و خودی و غیر خودی در همان عالم اقتصاد و سیاست بمانند و از شریان تنگ نظری ما و از روزنه ناقص حرفه ای گری راهی به عالم منزه هنر پیدا نکنند .
نوری جان ، ثابت کن برای یک اندیشمند ، برای یک وجدان هنرمندانه ، ملاک تصمیم گیری ، انگیزه و لیاقت و تلاش است . چه درباره یک گروه جوان و چه درباره یک گروه باصطلاح حرفه ای .
نوری جان بگذار ننگ هیاهو سالارانی که در شب اجرا، کنسرت هارا تعطیل می کنند به دوش همان ها بماند ، حیف شانه های سر افراز شماست که زیر بار چنین ننگی خسته شود . نگذار خودمان هم در انزوای تئاتر سهیم باشیم .جهان باندازه دو اجرا از پولشری جا دارد ، تو این را بهتر از من می دانی ، چون با عملت این را ثابت کرده ای ، چون بیشتر از من پشت میز کارت دوام آورده ای و نوشته ای و نوشته ای و نوشته ای
نوری جان به دوست عزیزی که قول متنتان را به ایشان داده اید از قول تئاتر بگویید : در تئاتر کیفیت ، با اولین یا دومین اجرا بودن از یک متن سنجیده نمی شود ، تئاتر معیار های فنی بسیار محکم تری دارد ، به ایشان بگویید ، هنرمندانه زیستن ارزشی فراتراز حرفه ای زیستن دارد . بگویید تلاششان را بکنند و به تلاش دیگران هم احترام بگذارند .
نوری جان ، قربان چشمان خسته از ترجمه ات بروم ، حیف این چشمان زلال است که از شکافی چنین نحیف جهان را نظاره کند ، بگذار هر کس می خواهد از نهالی که به رنج دوران برای ادبیات نمایشی به ارمغان آورده ای ، حاصل بردارد . تو اگر رهرو این تنگ نظری ها بودی ، که بجای قلم ، دسته اسکناس به دست داشتی یا اسلحه بر دوش می کشیدی ، چه رسد به این که عمر گرانمایه را صرف شکار اثری نفیس در ته یک مجله فرانسوی کنی ، می دانم که به عشق تئاتر قلم زده ای ، نوری جان همان باش که بوده ای ، به سخاوت قلم ، بی انتها ، با گذشت نوری جان ، نوری جان ، نوری جان .....
محمد رضا بزرگ زاد
دوست گرامی که فقط برای گذاشتن این مطلب در تیوال به تازگی عضو آن شده ای و آنقدر دستپاچه و شتاب زده که حتی (م) نامت را نیز در نام کاربری جا انداخته ای،
نوشتۀ شما حکم زدن سرنا از سر گشادش را دارد.
شما باید این نوشته را خطاب به طرف دیگر ماجرا بنویسید که حتی کوچک ترین حقوق یک مترجم را نیز رعایت نکرده (نه حتی به بردن نامش در معرفی نمایش) و او را به هیچ انگاشته اند!
شما اگر واقعاً نگران تئاتر هستی باید از آسیب های آن جلوگیری کنی نه اینکه با آه و ناله و سوز و گداز برای طرف متخلف مرثیه سرایی کنی!
۱۷ اسفند ۱۳۹۵
وحید جان به شما بخاطر عضویت طولانی مدت در تیوال تبریک می گویم ، هر چند ماهم از ابتدای فعالیت تیوال در آن عضو بودیم ولی بدلیل حک شدن ایمیل قبلی و فراموشی پسورد امکان استفاده از نام کاربری قبلی را نداشتم ، از یادآوری میم از قلم افتاده هم ممنون ، وحید جان هیچ چیز بهتر ازین نیست در هر قضاوتی ، قبل از هر چیز آدم حرف های دو طرف را بشنود ، از ماجرا با خبر شود بعد اظهار نظر کند ، برخورد های هیجانی ، دلسوزی ، و هیاهو به راه انداختن ، شیوه آشنایی است برای فرار از دشواری دانستن ، من هم باندازه شما از پایمال شدن حق مولف آزرده می شوم و رعایت این حق برایم مقدس و الزامی است ، اما ای کاش می دانستی ، یا می پرسیدی تا متوجه شوی در این مورد اصلا قضیه این نبوده ، برای جنابعالی آرزوی توفیق و شادی می کنم .
۱۷ اسفند ۱۳۹۵
آقای بزرگ زاد من برای همۀ هنرمندان محترم تئاتر ارزش و احترام قائلم مگر اینکه خود احترامی برای خویشتن قائل نباشند. از لحن نوشته های شما مشخص است که نسبت به اصغر نوری شناختی دارید. بر این اساس باید این را بدانید که ایشان فردی نیست که هیاهوی بیهوده به راه بیاندازد یا از روی خامی و هیجانزدگی دست به کاری بزند. خدا می داند دیگر چقدر باید کارد به استخوانش رسیده باشد که چنین بیانیه ای صادر کند و در همۀ فضاهای مجازی و حقیقی منتشر سازد. چه گویم بیش از این که درد را از هر طرف بخوانی درد است. چیزی که مسلم است این نکته است که این زندگی دو روزه می گذرد و از ما جز ننگ و نامی به جا نمی ماند. بهتر آنکه نه به حق دیگری تجاوز کنیم و نه اجازه دهیم که دیگران حق ما را پایمال کنند. همین تلاش مهم است وگرنه اگر موفق هم نشویم در نهایت نیرویی برتر و محاط بر همۀ ما حق را به صاحبش باز خواهد گرداند و متجاوز تاوان کار خویش را خواهد داد. پیروز باشید.
۱۷ اسفند ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید