و اما دیشب که من برای بار دوم این اجرا رو دیدم. حالا میتوانم دقیقتر بنویسم.
۱. ایننمایش باید دیده شود و تئاتربینها مخصوصا همه بروند و این نمایش را ببینند. چون بعد از مدتها یک نمایش رئالیستی با کیفیت خیلی خوب روی صحنه آمده و تنها گناهش سالنیاست که دور است انگار اما من به شخصه با وجود اینکه منزلم فاصلهی زیادی با این سالن دارد رفتم و برای بار دوم این اجرا رو دیدم و دوستانم رو هم با خودم بردم. به دوریش میارزه.
۲. من نمایش رو جمعه دیده بودم (شب دوم) انقدر پخته شده بود که انگار یه ماه در جال اجراعه (که از اون گروه بعیدم نیست)
۳. بازیها اولین ویژگیای که داره اینه که هیچ کارکتری شبیه دیگری نیست و هرکدوم رنگ و بوی خودشون رو دارن.
عبدو: مازیار سیدی یه شخصیتی رو بازی میکنه که بنظرم خیلی پیچیدست، بخاطر ترکیبی بودن احساس و عواطفش، افسرده، خشمگین، گاهی بامزه، بچه باحال، گاهی سنتی، خندان، گاهی گریان، با یک عالمه لایههای درونی که بنظرم از پس نقش نه تنها بر اومده که آنچنان تحت تاثیر قرارمون میده که پا به پا باهاش خشمگین میشین، شاد میشیم و در نهایت باهاش مثل بچهها گریه میکنیم و خیلی وقت بود من نمایشی ندیده بودم که بازیگر بتونه تماشاگر رو انقدر تحت تاثیر قرار بده. من چون افسردگی رو تجربه کردم حتی لحظهای گفت آلرژیم اود کرده ولی آلیسن گفت پوکساید بده بهش جای سیتریزین اشک تو چشمام
... دیدن ادامه ››
حلقه زد.
کارو: بنظرم خسرو پسیانی یکی از سختترین نقشهای زندگیش رو داره بازی میکنه، چون اگر حضور درست نداشته باشه، نه تنها نمایش، بلکه کار مازیار سیدی هم خراب خواهد شد. چون اون سیاهی عبدو در کنار اون رنگ روشن و بامزه ی کارو معنا پیدا میکنه و خسرو پسیانی خیلی خوب از پس این نقش درومده، انقدر اندازس همه چی که به موقع میاد، تاثیر میذاره و به موقع میره.
ترکیب اقای سیدی و اقای پسیانی مثل برادران تاچیبانا در فوتبالیست ها شده، هماهنگی و حرکت به موقعشون بسیار نقطهی پر ارزشیه در کار.
آلیسون: خانم اسماعیلی دیدنین، انقدر زیبا انفعال نقش رو نشون میدن و انقدر اندازه و دوست داشتنی بازی میکنن که باید یکبار هم برای انتخابشون به آقای عمرانی آفرین گفت. من انقدر از ایشون تاثیر گرفتم دیشب که فکر کنم در هر نقشی ایفای نقش کنند من آلیسون رو فراموش نکنم.
ایندرا: خانم اتفاقیان بسیار بازیگر خوبی هستند، در سینما و سریال ثابت کردند، اینجا هم دیشب بازی درخشانی ارائه دادن. ایندرا در این نمایش مثل تکهی گمشدهی پازل بود، میآمد همه چیز را دگرگون و متاثر میکرد. این نقش میتونست انقدر بد بازی بشه که آخرین نفری که دوستش داشته باشیم و بهش حق بدیم ایندرا باشه، ولی با بازی عالی خانم اتفاقیان من حتی به ایندرا هم بایت آمدن و رفتنش حق دادم.
۴. انتخاب موسیقیها عالی و به موقع و تاثیرگزار
۵. هاش اف نبود هیچ وقت احساس درگوشی حرف زدن نمیداشتم و انقدر قاطی بازی خصوصی کارکترا نمیشدم
۶. آقای بابک و اون ماجرای آخرین سفرشون به فضا تاثیر حرف نمایش رو چند برابر میکنه
۷. استفاده از صحنه و چرخشش درستترین استفادهایه که در این سالها دیدم
۸. لباسها بسیار متناسب با شخصیتهاست
۹. کارگردانی این نمایش بنظرم خیلی کار دشواری بوده چون نباید ردپایی از کارگردان میموند و زندگی جاری میشد. پس در نهایت، کارگردان این نمایش برایم خیلی ستودنی خواهد بود که همهی این زیبایی و عمق و حال و هوا رو برایمان رقم زد