در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدی امیری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:58:39
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اگر می‌خواهید سوژه این نمایش براتون لو نره (در خلاصه داستان و عکس‌های منتخب، نیامده است)، ادامه پیام بنده رو نخونید.



شباهت خیلی زیادی ... دیدن ادامه ›› بین این نمایش، "سلاخ"، و نمایش "مرگ و دختر جوان" از روی نمایش‌نامه‌ی‌ "Death and the Maiden" دیدم. در حین دیدن نمایش، نمی‌تونستم این دو دو با هم مقایسه نکنم. از سوژه اصلی، انتقام vs عدالت، گرفته تا شخصیت‌ها. این کار اما از چند جهت متفاوت بود‌. یکی این‌که بیش‌تر وارد جزئیات می‌شد و از هیچ تلاشی برای تحت تاثیر قرار دادنِ مخاطبش کوتاه نمیومد. از طرفی هم دو پیچش داستانی‌ منطقی‌ای داشتیم که مکمل هم‌دیگه هم بودن اتفاقاً. استفاده از صحنه و نور هوشمندانه بود. این‌که از ابتدا ما یک صحنه دادگاهی و اعتراف‌گیری رو دیدیم، جالب بود. یا این‌که من برداشتم این بود که آقای مارکو تم لباسش خاکستری بود به این معنی که نه آدم خوبیه و نه بد، یا مثلاً خانم "مترجم" سراسر قرمزه که می‌شه ربطش داد به نفرت و خشونت. از طرفی هم موسیقی خیلی جذاب بود؛ هم خود آوای اون در لحظات حساس، و هم پوشش هنرمند و محل قرارگیری‌شون روی صحنه.

با این همه اما، احساس می‌کنم کارگردان می‌خواست صرفاً ما رو در جریانِ این اتفاقات قرار بده. نمی‌خواست بگه چی خوبه و چی بد. نمی‌دونم، شاید هم این پیام رو منتقل کردن، اما به‌هرحال من بشخصه چنین چیزی از دیدن نمایش دریافت نکردم. به‌نظرم چنین داستان‌های انتقام‌‌محور زمانی جذاب می‌شن که ما دائماً خودمون رو جای شخصیت‌ها تصور کنیم و ببینیم حق با کیه؛ اتفاقی که در این نمایش بنظرم نیفتاد - ارجاع به نوشته‌ام در دیوار نمایش مرگ و دختر جوان.

با این همه، نمایش دوست‌داشتنی‌ای بود و بشخصه ازش لذت بردم. امیدوارم باز هم فرصتی بشه که بتونم از این گروه، نمایش‌هایی مشابه به "سلاخ" رو ببینم.
سلام، لطفا به آیدی من در اینستاگرام پیام بدید،
Hediiash
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی خیلی کار دل‌نشینیه و کاملاً می‌دونه که چطوری باید پیامش رو منتقل کنه.

من عادت دارم قبل از دیدن هر نمایش، فیلم یا ... بعد از خوندن خلاصه داستان سعی کنم با اطلاعاتی که از شخصیت‌ها و داستان دارم، خودم رو بذارم جای نویسنده که قراره سوژه‌م چی باشه و در نهایت چه پیامی داشته باشه. وقتی در خلاصه این نمایش اومده که داستان در مورد ۴ نفره که می‌رن کلاس تافل و ...، من گفتم خب لابد می‌خواد به موضوع مهم اما تقریباً کلیشه‌ شده‌ی "مهاجرت" بپردازه و بعد از اون دیگه هیج ایده‌ای نداشتم.

خیلی جالب بود برام که علاوه بر خود این موضوع، به طرز قابل‌توجهی به "زبان" و "فرهنگ" هم پرداخته شد. اوجش دیالوگ پایانی مرجان بود که می‌گفت آدما وقتی می‌رن اون سر دنیا، با خارجی صحبت کردن از خودشون دور می‌شن و مسئله اینه که یه نفر تا کجا می‌تونه از خودش دور بشه! یا به طور ویژه شخصیت زبان‌آموزِ مادر (فکر کنم رویا بود اسمشون) و کلمه mom و اسم بچه و غیره.

برام جالبه بدونم آدم‌هایی که سن‌شون کمتر یا بیش‌تر از دانشجوعه (اگر بچه خودشون مهاجرت نکرده باشه) چطور با این کار ارتباط می‌گیرن و چه ... دیدن ادامه ›› حسی در انتها پیدا می‌کنن؛ بشخصه بعنوان یه دانشجوی سال آخری، خیلی خیلی تونستم ارتباط بگیرم و تاثیرگذار بود برام.

نکته آخر هم این‌که همه چی برام خیلی جالب‌تر هم شد وقتی دیدم نویسنده این کار خانم تحصیل‌کرده‌ای هستن که ایرانی‌ان ولی آمریکا به دنیا اومدن و بزرگ شدن. احتمالاً خیلی از مینی داستان‌هایی که از شخصیت‌ها دیدیم (زبان‌آموز مادر یه جور، امید یه جور، مرجان یه جور و ...) الهام‌ از آدمای واقعی بودن. وگرنه که در مخیلاتم نمی‌گنجه که کسی که پیش‌زمینه‌ای در این موضوعات نداره، بتونه همچین آش پرملاتی رو درست کنه!

پ.ن. پوستر و بروشور خیلی زیبان. عوامل این نمایش نشون دادن هم حضوری و هم غیرمستقیم چقدر احترام قائلن به مخاطب‌شون
قربان نظر لطف شماست
خیلی خوشحالم که نمایش و دوست داشتید
مرسی که تشریف آوردید قربان
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیدن این نمایش تجربه‌ی بسیار بسیار لذت‌بخشی برام بود و خیلی دوست دارم باز هم به تماشاش بشینم.
ایده اصلی کار، شیوه روایت داستان و خشونت پنهان (و آشکار!) انقدر مطابق با سلیقه‌م بود که اصلاً حد نداشت!

اول از همه به این نکته اشاره کنم که به‌ نظرم رده‌سنی این کار اصلاً و ابداً بالای ۷ سال نیست!! از خود موضوع اصلی گرفته تا پیچیدگی داستان تا صحنه‌های آغشته به ترس و خون! کلاً نمایش سرراستی نیست و اگر کسی نگاه فنی به اون نداشته باشه و مطالق با سلیقه‌ش هم نباشه، احتمالاً اون‌طور که سازنده‌ قصد داشته، نمایش رو نمی‌تونه دنبال کنه و در نتیجه اونقدر هم لذت نمی‌بره!

اما در مورد خود نمایش؛ اولین چیزی که جلب توجه می‌کنه صحنه‌ی رنگارنگ و زیبای یک خونه‌ست. این طراحی صحنه با نور و موسیقی در قسمت‌هایی از نمایش انقدر چشم‌نواز می‌شه که آدم حظ می‌کنه! چون در خصوص محوریت اصلی داستان از قبل کمی پیش‌زمینه داشتم، در همان اولین پلان حدس زدم که ماجرا از چه قرار است (و درست هم بود!) ولی انتظار این پیچیدگی و جزئیاتی که کارگردان براش فکر کرده بود رو نداشتم! هم‌چنین بازیگر‌هایی که خیلی خوب نقششون رو درک کرده بودن ... دیدن ادامه ›› و در تمام بیان‌ها و اکت‌ها (من حداقل) کوچک‌ترین نقصی ندیدم. در مورد فاصله‌های بعضاً طولانی و تاریکی‌های ممتدی که بعضی از دوستان بهش انتقاد داشتن یا نپسندیده بودن، اتفاقاً به نظرم خیلی ضروری هم بود؛ از یک جهت مهلت تفکر می‌داد که پیش خودمان فکر کنیم که الآن کجایِ این داستان هستیم و از جهتی دیگه هم خیلی به فضاسازی و جادویی بودن نمایش اضافه می‌کرد.

در انتها، بسیار خدا قوت می‌گم به کل تیم خالق این نمایش.

پ.ن.۱ پیشنهاد می‌کنم برای داشتن دید بهتر، صندلی‌های باکس وسط را درنظر بگیرید.
پ.ن.۲ نمایش‌های قبلی این کارگردان را ندیده‌‌ام و طبیعتاً نمی‌دونم چه میزان شباهت و تکرار بین این کار و کارهای قبلی ایشان وجود داشته‌.
بین چند نمایشی که اخیراً دیدم، این نمایش لذت‌بخش‌ ترین تجربه رو برام به همراه داشت؛ از بازی‌های خیلی خوب گرفته تا طراحی نور و صحنه‌ و موسیقی‌ای که چقدر به متن اضافه کرده بودن.
چون در نظرات خونده بودم که این نمایش‌نامه "سخت" است، مطالعه خیلی مختصری به داستان سیمبلین و نمایش‌نامه شکسپیر داشتم (بنده هیچ سررشته‌ای در هنر و ادبیات ندارم) و این کار باعث شد هم با روایت متن خیلی خوب همراه بشم و هم بیش‌تر از اتفاقات منحصر به فردی که در این نمایش به اجرا گذاشته شد، لذت ببرم. برای اولین بار بود که در دیدن یک نمایش، دو بار مو به تنم سیخ شد...

پ.ن. این‌که کارگردان در شروع نمایش تذکراتی رو بیان کردن برام جالب بود چون این حس رو می‌داد که برای کار خودشون و نگاه مخاطب ارزش قائل هستن و می‌خوان که همه بهترین تجربه ممکن رو از این نمایش داشته باشن.
در شب پایانی اجرای گروه دوم (خانم حمیده هاشمی و آقایان کامیار احمدی و سالار بابابیگلو) به تماشای این نمایش نشستم.

اگر صرفاً به ظاهر داستان و شخصیت‌ها نگاه کنیم، داستان درباره‌ی زنی است که بعد از ۱۵ سال با شکنجه‌گری که در زندان او را مورد تعرض جسمی و روحی قرار داده است، روبه‌رو می‌شود و قصد انتقام دارد. باید ببینیم که زن، چه رویکردی را در تلافی کردن بلایای غم‌انگیزی که شکنجه‌گر سر او آورده است، پیش می‌گیرد.

اما اگر جزئی‌تر نگاه کنیم، داستان درباره‌ی برابری و عدالت است. اگر کسی تو را مرود تعرض قرار داده اما نکشته، آیا تو حق داری او را بکشی یا به همان شیوه آزار بدهی یا خیر؟ پاسخ برابری آری است ولی پاسخ عدالت خیر(!؟) کدام درست است؟
مردمی که چندی از انقلاب‌شان برای دست‌یابی به دموکراسی نمی‌گذرد، واقعاً چقدر موفق بوده‌اند؟ این انقلاب، صرفاً ظاهری بوده یا همان مردم هم تغییر کرده‌‌اند؟ آیا مردی که همسرش مورد تعرض قرار گرفته است، خواهان برابری است یا عدالت؟ یا اصلاً خواهان زندگی سرشار از عشق است بدون آن‌که برایش مهم باشد دست به چه کاری می‌زند؟ آیا اصلاً او بعد از آن اتفاقات عاشق همسرش است؟ اگر روی شقیقه‌اش اسلحه‌ای قرار گیرد و به او گفته شود که از متجاوز زنت دفاع کن ... دیدن ادامه ›› تا زنده بمانی، حاضر است این کار را انجام می‌دهد؟ نمایش "مرگ و دختر جوان" در طول یک ساعت موفق می‌شود که به این سوال‌ها پاسخ دهد‌.
ریتم روایت آهسته است تا انتها که منفجر می‌شود. فکرش را هم می‌کردیم که احتمالاً این اوضاعی که ما داریم می‌بینیم، ختم به‌ خیر نمی‌شود و کار دستمان می‌دهد! آهسته بودن روایت، به من بشخصه اجازه می‌داد تا بتوانم عمق شخصیت‌ها و داستان را هضم کنم. اجازه داد خودم را در نقش هر یک از سه شخصیت بگذارم تا ببینم چقدر تصمیم‌گیری سخت است! اجازه داد فکر کنم که حق با چه کسی است؟

اما از متن داستان و شیوه روایت آن که بگذریم، بازی گروه دوم (بازی سایر گروه‌ها را ندیده‌ام) به‌طور کلی قابل‌قبول است و آن احساس خشم و ناراحتی‌ای که انتظار می‌رود روی مخاطبش به جا بگذارد را، می‌گذارد. اگر چه هر سه به تنهایی اجرای متمرکزی داشتند اما شیمی میان آن‌ها از دید حقیر آن‌چنان ملموس شکل نگرفته بود (شاید چون [فرصت] تمرین کمی داشتند یا شاید چون در شخصیت‌هایی که بازی‌شان می‌کردند، عمیق نشده بودند!). یعنی خشم زن از فرد متجاوز و ارتباط پیچیده‌ی زن و شوهر، بنظرم می‌توانست کمی تاثیرگذارتر باشد اگر مثلاً جزئیاتی خاص در دیالوگ‌های آن‌ها یا اکت فیزیکی آن‌ها وجود می‌داشت.

همه‌ی این‌ها را نوشتم چرا که این نمایش را دوست داشتم و اشتیاق دارم که هم از این بازیگران تلاش‌گر و هم از آقای علمائی کارهای بیش‌تری را در آینده ببینم.

با آرزوی درخشش
خوشحالیم که اجرارو دوست داشتید...ممنون از نظرتون🙏
۰۶ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به‌عنوان یک مخاطب عام و جدید تئاتر می‌نویسم؛
سرنخ، نمایش جذاب و با ریتم بالایی است که بجز یکی دو قسمت، همیشه در اوج است. سرنخ، نمایش‌نامه خیلی جالبی داره این کار و واقعاً بنظرم سخت بود که در یک صحنه کوچک، با این تعداد بازیگر اجراش کرد؛ اما این تیم به شایستگی از پسش براومد. بازی‌ها به‌طور‌کلی خیلی تمیز بود و بیش‌ترشون اون طنز کاراکترشون رو به‌خوبی منتقل می‌کردن (ناگفته نماند که طراحی لباس و گریم خیلی مناسبی هم انجام شده بود) و ارتباط‌های جالبی با هم داشتن. نمایش، خیلی از چیزی که انتظارش رو داشتم، کمدی‌تر بود (چه بهتر!). فقط دو مورد بنظرم جا داشت که بهتر هم باشه؛ یکی طراحی صحنه که کمی جزئیات می‌داشت (جابجا شدن بین اتاق‌های عمارت و اتفاقات سایه‌ای که می‌دیدیم، صد البته که عالی بود) و این‌که بعضی از ویژگی‌های شخصیت‌های نمایش را بشخصه متوجه نشدم که اصلاً چرا وجود داشتند و هم‌چنین بشخصه انتظار داشتم که انتهای نمایش غیرمنتظره‌تر و غافلگیرانه باشد که نبود (شاید انتظار من بی‌جا بوده!)
در کل، به آقای جاویدیان و تیم بازیگران خوش‌ذوق خسته نباشید می‌گم و امیدوارم باز هم کارهای خوبی از این تیم ببینیم.
دیدن این نمایش رو بسیار توصیه می‌کنم.
بهاره مکرم و بهنام دیناری این را خواندند
یاشار برومند، رحیمی و رها جهانشاهی‌ این را دوست دارند
دوست من اکثرا اینجا مخاطب عام هستیم . جدید و قدیم هم ندارد . متخصصین کم هستند و آنقدر بیکار و بی انرژی نیستند اینجا مردم آزاری کنند و دور هم خوش باشند
اینکه چرا شما از این جمله استفاده کرده اید برایم مهم است؟
آیا از چیزی هراس دارید؟
از استهزا شدن ؟
از هجوم درندگان آدم نما؟
خبری نیست جان من گاهی یک جمله یک کتاب یک آدم در جهان چنان تاثیری میگذارد که هزار برابر آن نمیتواند.

مهدی امیری
درود به شما. چون کامنتم رو توی دسته "نقد" قرار دادم، از این جهت همون اول به اون موضوع اشاره کردم که کسی که کامنت من رو به‌عنوان "نقد" نمایش می‌خونه، بدونه که صاحب نوشته چه ...
سلام. خیلی هم عالی که به این مسئله دقت کردید 👌👌 فقط جهت اطلاع چون فرمودید مخاطب جدید هستید، در تیوال اصولا مخاطبین نظرشان را تحت عنوان «گفتگو» ثبت می کنند؛ دقیقا به همان دلیل که الان توضیح دادید.
موفق باشید
مهدی امیری
درود به شما. چون کامنتم رو توی دسته "نقد" قرار دادم، از این جهت همون اول به اون موضوع اشاره کردم که کسی که کامنت من رو به‌عنوان "نقد" نمایش می‌خونه، بدونه که صاحب نوشته چه ...
هر واژه ای چندین معنی و مفهوم و شرح تحت شرایط مکانی و زمانی دارد آیا اگر به بقال بگویم قند دارید؟ میگوید فروکتوز یا لاکتوز؟ یا ببخشید مد نظرتان قند چند کربنی است ؟ ...
فکر میکنم همه میدانیم نقد درست و درمان یعنی چه؟
حال این میان کسی دوست دارد پی خطوط منقوش در هسته ی ارزن باشد یا پی یادگیری و برداشت مسائل مفید یک مطلب یا دیگر مسائل بستگی به خود او دارد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کسی احیاناً می‌دونه که اسم موسیقی‌ای که قبل از شروع نمایش و در انتهای اون پخش شد، چی هستش؟
درود
موسیقی ها اثر آقای پدرام آزاد اهنگساز نمایش ماست و بیرون جایی پخش نشده
۱۳ مرداد
بسیار هم عالی. امیدوارم که روزی پخش بشه و همه بتونیم از کار خوب ایشون لذت ببریم.
۱۴ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به‌عنوان اولین تجربه تئاترم، باید بگم که نمایش بسیار قوی بود و من رو علاقه‌مند کرد که باز هم تئاتر ببینم!
داستان خوبه و نحوه‌ی روایت اون خیلی خوب‌ترش هم کرده حتی. شخصیت‌ها خیلی خوب بهشون پرداخته شده بود و تصمیم‌هاشون کاملاً توی بطن داستان توجیه‌شده بود. طراحی صحنه ساده اما بسیار فکرشده بود. علاوه‌بر این‌که بازیگرها خیلی اجرای خوبی داشتن، انتخاب بازیگرها برای هر شخصیت بنظرم خیلی خوب بود.
نمادهای جالبی هم در نمایش به چشمم اومد که باعث شد جزئیات بیش‌تری از نمایش، داستان و شخصیت‌ها به یادم بمونن. استفاده از موسیقی هم خیلی بجا و متناسب بود. صدابرداری هم عجیب و غریب خوب بود، حالا نمی‌دونم تئاترها همه‌شون این‌قدر خوبن از این لحاظ یا نه.

با تشکر از همه دست‌اندرکاران این نمایش.