در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نریمان نیامی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:11:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام و خسته نباشید به گروه اجرایی
رفتن سراغ مواردی اینچنین داغ یعنی حضور یک دختر در استادیوم فوتبال نیاز به نوشتن متن قوی داره. ولی نویسنده متنی مونوتن نوشته بود که شروع خوبی رو انتخاب نکرده بود.یعنی بیشتر برای اجرای رادیویی مناسب بود تا صحنه. مزید علت انتخاب بازیگران هم بود. علیرضا ثانیفر خاطره اسدی سیما تیرانداز هر سه اکتهای تصویری اجرا کردن و فکر میکردن دارن برای دوربین بازی میکنن. در صورتیکه اتفاقا این متن نیاز به بیرون ریزی داره تا مخاطب رو درگیر کنه. هر سه بازیگر عزیز فقط وجه درونگرایی رو از متن نشون دادن و این برای تئاتر کافی نیست.
متن می‌تونستم خیلی گیرا و جذاب باشه برای صحنه به شرط نوشتن جنسی از دیالوگ‌های دیوید ممت.
طراحی صحنه خیلی تک بعدی بود علیرغم اینکه میتونست جای تغییر داشته باشه با وضعیت شخصبتها اما خودشو راحت کرده بود.
لباسها هم همینطور.
به نظرم در این نمایش همه در حد متوسط خودشون انرژی گذاشته بودن از نویسنده تا کارگردان و بازیگران و طراحان صحنه و لباس.
در رابطه با نمایش ناصدا ابتدا از سالن شروع کنم.
خیلی جالبه برام دقت کردم دیدم مدیریت سالن لبخند هر جا از نمایشی در سالن لبخند تعریف میشه سریع برچسب دوست داشتن میزاره. 🤣🤣🤣 خدا قوت
اما باید بگم چطوری انقدر عجیب تونستین ردیف صندلیها رو جوری بچینید که زانوی من تو فرق سر نفر جلویی باشه؟! آقایی خواست صندلی بغل من بشینه کل ردیف به احترامش مجبور شدن سرپا بایستن تا بتونه رد بشه. 😆😆😆 آخه چرااااااا آنقدر هزینه و زحمت بعد نقصی به این بزرگی. شما فقط دقت کنید از اینکه گرانترین درها رو برای راه پله ها استفاده کردین بعد صندلی‌های راحت اما بی‌دقت تلنبار شده برای اینکه تعداد صندلی بالا بره. خدایااااااا
در رابطه با نمایش ناصدا ابتدا خسته نباشین به خانوم بهرامی بابت تهیه کنندگی این اثر در خور. امیدوارم استقبال بقدری باشه که انگیزه کارهای بعدی براشون بوجود بیاد.
۱- متن ساختار خوبی داشت اما طولانی بود و به نظرم راحت میشد پونزده دقیقه از کار حذف بشه تا کار منسجمتر و با ریتم بهتری به پایان برسه. مشکلی که اکثر نمایشهای ایرانی دارن و اون طولانی بودن بیمورد هستش.
۲- کارگردانی کار بسیار استیلیزه و جذاب بود. به نظرم کارگردان همه توانش رو گذاشته بود برای اینکه نکته‌ای از دستش در نره که به نظرم توانش ... دیدن ادامه ›› برای راهنمایی بازیگران عالی بود.
۳- بازیگران به اندازه و کنترل شده بازی کردن. هر دو بازیگر خوب و مناسب نقش بودن. در مواجهه با هم جذاب و بسیار پاسکاری شده بازی کردن. شما در بیشتر اوقات احساس نمیکردی که بازی فیکس شده و حفظ شده است. و همین حس جاری بودن رو در نمایش به همراه آورده بود.
۴- طراحی صحنه و نور و لباس. صحنه فکر شده و مناسب متن بود اگر چه میشد نسبت به بازیها و متن کم حجم تر باشه. استفاده از نور حساب شده بود و به فضای شناخت کاراکتر کمک میکرد. استفاده از مپینگ در روند شناخت شخصیت و متن نمایش بود. اما لباس به شدت آزار دهنده و بی ربط به نوع اجرا و جنس بازی بازیگران بود. دقیقا میشد احساس کرد که کارگردان خلاقیتش در اینجا ته کشیده.
۵- موسیقی و افکتهای صوتی کار بی نظیر بود. تبریک میگم به آقای کیوانی. با دقت هوشمند و خوش سلیقه.
۶- به قول استاد دولت آبادی باید های و هوی ما به حرف نهایی ما بیاد. به نظرم حرف نهایی این نمایش ضعیفتر و پایینتر از ایده‌ی اجرا بود. میشد یکربع پایانی نمایش نویسنده جلوه‌ای دیگه به کاراکترها بده تا همذات پنداری بیشتری بوجود بیاره.
به هر صورت از اینکه این نمایش رو بلیط بخرید و ببینید قطعا راضی خواهید بود.
با سلام
در فاجعه بودن اکثر کارهای در حال اجرا بحثی نیست. اما آیا اینکار از آقای تهرانی جزو نمایش‌های خوب به شمار میرود. از نظر بنده به دلایل زیر خیر.
قبل از هر نقدی باید بیان کنم که این نمایش دو پاره بود. پاره نخست که از دیالوگ‌های پینگ پنگی نشات می‌گرفت که بیشتر وصله ذهن نویسنده بود تا شخصیتی که بازیگران بازی میکردند. بدون ریتم و اکت و بدون دلیل که فقط بازیگران آنرا طوطی‌واری بیان می‌کردند. البته طولانی بودن دیالوگها و مونوتن بودن بازی آنها آگاهانه بود اما کمکی به اجرا نمی‌کرد جز افتادن ریتم و دوری مخاطب از فضای اجرا.
ابتدا باید هر متن و اجرایی را با نمونه‌های برجسته اجرا شده‌ی سابق در همان سبک مقایسه کرد. خب نمایش فوق از این لحاظ کهنه و قدیمی است که نه حرف جدیدی در اجرای متن دارد و نه لایه‌های عمیقی در زیر متن کار مشاهده می‌شود. اگر چه به زور میخواهد بگوید که عمیق است.
چرا نویسندگان ما مدرن می‌اندیشند اما در پیاده کردن تفکرات خود پنجاه سال عقب هستند. دو شخصیت این نمایش هیچگونه فضایی برای همذات پنداری بوجود نمی‌آورند. هیچ حرکت رو به جلویی را شاهد نیستیم تا مخاطب درگیر داستان متن شود. زیرا نویسنده بیش از حد تکراری و بدون ریتم منطقی بدنبال نوشتن دیالوگ‌های پینگ پنگی بود. انگار شهوت نوشتن و عالم بودن دارد و از خاطرش رفته که نمایشنامه دارد ... دیدن ادامه ›› مینویسد.
پارت دوم نمایش از جایی است که روایت داستان جنبه شفافتری به خود میگیرد که بازی بازیگران نیز متفاوت و جذاب میشود. گویا نویسنده فهمیده باید پس از اینهمه دیالوگ‌های کشدار بی‌هدف و تکراری کار را به پایان رساند.
در مورد بازی بازیگران باید گفت سارا رسول زاده بازیگر مستعدی است که می‌تواند بسیار پر انرژی و جذاب نقش را در آورد اما در سی دقیقه اول نمایش بازی ایشان تکرار بازی در نمایش آنها دروغ می‌گویند بود و نشانه‌های یک راننده بونکر در ایشان اصلا دیده نمیشد. بازی آقای آذرنگ در سراسر نمایش خشک بیروح و فاقد حس بود. هیچ جا مخاطب را به سمت خود جذب نمی‌کند تا در انتهای نمایش که رفتارش همذات پنداری قابل قبولی بوجود آورد.
چرا بونکر؟ اصلا چرا باید چنین شغلی برای دختری در نظر گرفت که هیچ شباهتی و یا تاثیری در رفتارش روی صحنه ندارد. اینها همه از مخلوقات ذهنی نویسنده است که برای اجرای آن چاره نیاندیشیده و به زور همه چی را بهم وصله کرده است. تمهای روشنفکری نصفه نیمه که راه به جایی نبرده است.
نور پردازی کار که بیشتر شبیه شوخی بود. مخصوصا لحظاتی که صدای تراموا می‌آمد و نور حالت فلاش به خود می‌گرفت. نمیدانم واقعا اسم آقای مصدق به عنوان استاد نورپردازی در این نمایش درست آمده یا خیر ولی خود آقای تهرانی هم شناخت بسیار خوبی از نورپردازی دارد اما هیچ خلاقیتی دیده نشد.
در طراحی صحنه نیز نه خلاقیتی دیده میشد نه هوشمندی و فکری نو. استفاده از اشیا دمده شده روی صحنه مانند ویلچر که حداقل پنجاه سال پیش هم بهمن فرسی جذابتر از این نمادها استفاده میکرد.
شاید اجرای این نمایش به این شکل در دهه شصت ابتکاری نو بود اما برای افرادی که نمایش‌های جذابتری از این مدل قبلا دیده‌اند کار قطعا ضعیف بود.
بازی بازیگرها از جایی که نویسنده و متن آنها را رها کردند تا بازی کنند چفت و جذاب شد. یعنی قسمت پایانی.
بونکر من رو بیشتر یاد این جمله طلایی استاد بیضایی انداخت که فرمود ما ایرانیها بقدری تریبون نداشتیم که در یک فرصت کوچک نمایشی میخواهیم تمام دانش و علممون رو بیرون بریزیم بدون توجه به رسالت کاری که باید درست انجام بدیم.
باز هم خسته نباشید بابت تلاش همگی افراد این گروه.
این متن ممکنه قسمتی از نمایش رو فاش کنه پس دوستانی که ندیدن ترجیحا نخونن:
به نظرم اینطور نقد مقداری بی انصافانه‌ست چون اگه حتی سلیقه تون هم متفاوت باشه نمیشه بازی بازیگران و طراحی صحنه‌ی خوب و البته شکل متن هم که بحثش جداست و سلیقه هست ولی حتی اون شکل دیالوگ گفتن هم دلیل داشت که نشون بده در نیمه‌ی اول که صحبت میکردن صرفا کلمات رو ادا میکردن و حسی در بیان کردن دیالوگ ها نبود و داشت از تاثیر خام کلمات در مکالمه میگفت ولی در نیمه دوم ارتباط بین دو شخصیت عمیق تر میشه چون دختر از کلمات بی معنی خالی میشه و اگه دقت کرده باشین وقتی دکتر گفت بیا یکم خالیت کنیم منظور بود کلمات بی ربطی که بهم ربطشون میداد رو ادا کنه و بعد از اون ما دیگه نمیبینیم لکنت داشته باشه یا عاجز در بیان کلمات باشه،چرا؟چون میدونه نباید به طور بی ربط کلمات رو به هم وصل کنه چون این موضوع از عمق روابط کم میکنه در ضمن متن تلاشی برای عمیق نشون دادن خودش نمیکنه بلکه عمیق هست و دلایلی هم برای صحبتم بیان کردم.
نریمان نیامی
سلام سپاس از نظرتون. اولا لطفا از این کلمه بی انصافی در نقد استفاده نکنید. چون ی کلمه ایه که جایگاهی در نقد نداره. نظر هر مخاطب آگاه و باسوادی براش محترمه. دوم اینکه بنده هم روند دیالوگها ...
اولا که تجربه تصویری بنده کم نیست و من اصلا راجع به چرخان یا ایستا بودن صحنه اصلا صحبتی نکردم نمیفهمم منظور شما رو!
چرخان بودن صحنه برای من جالب و تاثیرگذار بر احساسم به نمایش بود ولی من هیچ اشاره ای در متنم بهش نداشتم در ارتباط با صحبت شما.
من امشب این اجرا رو دیدم تحلیل بسیار خوب ودرستی بود
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
با دیدن چنین نمایشی تبریک میگم به افراد پیشکسوتی که تئاتر کار نمیکنن.
به هر صورت صحنه تئاتر ما شده عرصه ی تعداد آدم فرصت طلب که با ادعای روشنفکری دارن جولان میدن. افراد ساده پندار هم نوشخوار اثر هنری میکنن.
اینکه یکسری بازیگر مستعد جوان رو بفرستیم روی صحنه و ندونیم چی ازشون میخواهیم فاجعه است. متاسفانه بزرگترین معضل اصلی این نمایش و دیگر نمایشها که در این چند وقت زیاد مشاهده کردم اینه که کارگردان نتوانسته یک ریتم درستی رو برای نمایش در نظر بگیره. این مهم از بازی بازیگرها نشآت میگیره. بازیگرها چون نمیدونن دارن چه اکتی رو روی صحنه انجام میدن دچار تصنع شدن و از اول تا آخر یک بازی مصنوعی رو شاهد هستیم. هیچ حس و خلاقیتی رو بدوش نمیکشن. فقط دارن زحمت میکشن روی صحنه. همچنین بدلیل عدم دراماتورژی درست متن حس بازیگرها منقطع شده. واقعیت اینه که دیدن تئاتر همچون شغل تئاتر نیاز به آموزش داره. اکثر مخاطبان فکر میکنن نمایشی از این دست متفاوت هستش پس خوبه. نه حداقل در رابطه با این نمایش چنین نیست. ما شاهد هیچ عمل و عکس العمل تئانری روی صحنه نیستیم. حرفهای فلسفی برای کتابهاست. حتی ژان پل سارتر در هنگام نوشتن نمایشنامه سعی نکرد ابزار فیلسوفانه خودش رو بر تکنیکهای تئاتری ترجیح بده. متاسفانه در جهان سوم هستیم. نه اکثر مخاطبین کتاب میخوانند و تئاتر خوب میبینند و نه صاحب اثر به خودش زحمت میدهد تئاتر را به معنای واقعی روی صحنه ببرد. همه با هم خوشیم و کورکورانه رشد میکنیم.
سلام خسته نباشین
از اینکه مانند دیگر عزیزانی که کامنت به به و چه چه گذاشتن نمی نویسم آزرده خاطر نشین.
۱. یکی از اولین اصول تئاتر دیدن عمل و عکس العمل متن با بازی بازیگران روی صحنه و در ادامه جذابیت بصری برای دیدن کار هستش وگرنه میتوان متن را در رادیو گوش کرد و به عنوان یک اثر رادیویی شنید. متاسفانه این نمایش هیچگونه تصویری نداشت. نه میزانسن نه اکت درست و خلاصه نه بیان تئاتری در صحنه. اگر متن شنیده میشد هیچ چیزی از دست نمی‌رفت شاید حتی جذاب میشد.
۲. کارگردان اثر بزرگترین غائب صحنه بود. متاسفانه کوچکترین ذوق و کوچکترین خلاقیتی در اجرا نداشت. نبود میزانسن درست نشان از عدم توانایی کارگردان داشت. نور پردازی مرده و کلیشه‌ای. استفاده از صحنه تکراری و بی دلیل با طراحی پایینتر از سطح دانشجویی. آوردن بازیگران کارکرده زمانی که نتوانی بازی را از آنها بخواهی به شدت آسیب میرساند. که این اتفاق افتاده بود. اصلا کارگردان زحمت ابتدایی‌ترین حرکت و میزانسن رو به خودش نداده بود و متن هم نماد این بیحرکتی شده بود.
۳. امیر حسین آهنین جان اگر بهترین نباشد قطعا یکی از بهترینهای تئاتر است که توان خودش را گذاشت برای نمایشی که کارگردانی نداشت. دیگر بازیگران هم زحمت کشیدند اما همه به یکپارچه به هدر رفت.
۴. طراحی صحنه و لباس یادآور نمایش‌های تلویزیونی دهه هفتاد که در سیما پخش میشد بود. بازی بازیگران هم ... دیدن ادامه ›› به همان صورت قدیمی و تکراری. البته وقتی به اسم محمد یار احمدی برمیخوریم به عنوان دراماتورژ دیدگاه کارگردان هم مشخص میشود چقدر در دهه شصت و هفتاد گیر کرده.
۵. البته سلیقه نویسنده جالبتر از همه است که مشخصاً به ایبسن علاقه دارد. ولی متون ایبسن هم که متعلق به دو قرن پیش است با اجراهای مدرن در جهان به صحنه می‌رود. امیدوارم یک نویسنده غربی هم در جهان باشد عاشق ایران که از فضای دویست سال قبل ایران نمایشنامه‌ای تخیلی بنویسد.
۶. و اینکه به خیلی از تعاریف آب دوغ خیاری و کلی کامنتها اعتماد نکنید.
اینم اضافه کنید اینکه به کسی که حتی تیک خریدار هم ندارد، نمی‌شه اعتماد کرد
سلام و درود بر شما
خدارو شاکرم که زحمتات بازیگران عزیز و توانایی اونها در بازیگری برای شما مشخص بوده و قطعا طبق صحبت شما اگر استفاده درستری از این کست حرفیه نشده حتماً ناتوانی من بوده.
قطعاً و حتماً تمام عزیزان چه در صحنه و لباس و چه در تیم اجرایی حرفه‌ای های این رشته هستن و چیزی که به روی صحنه رفته نظر من بوده و دوستان لطف به من داشتن
ممنونم که مارو تماشاکردید و خیییلی سپاسگزارم که من و نقد کردید
شکی در این این نیست که دوست دارم یاد بگیرم
شما کاملاً درست دیدید
تلاش ... دیدن ادامه ›› بر این بود که با نگاهی به تئاتر کلاسیک بتونیم شیوی مینیمالی رو اجرا کنیم که هم با قلم نویسنده همسو باشه و هم به بازنویسی و دراماتورژی استاد یاراحمدی وفادار بمونم.و بی شک این شیوه جوابگوی تمام سلیقه ها نیست.
شکی در این نیست که استاد یاراحمدی برای هر کار هنری یک نعمت به حساب میاد و اگه کار در اون استانداردهای لازم نیست از کم توانی من بود.
باز هم از شما بابت نظرتون ممنوم
وتمام تلاشم رو میکنم که بتونم در این مسیر از شما عزیزان یادبگیرم....
سپاس از حضور شما دوست عزیز و گرامی
این میزان از نوشته چیزی جز توجه بسیار زیاد شما به نمایش سی نورا به ذهن من نمیرسونه
یقینا اطلاعات بسیار زیاد شما از دنیای نمایش همچنین عوامل این پروژه تاثیر زیادی در سخنان شما داشته است
من به شخصه پوزش میخوام که چشمان شما آزرده شد دوست عزیز
امیدوارم در آینده بتوانیم نقد های درست و واقعی و فاقد سو نیت رو در ادامه راه هنری خودمون مورد سر لوحه کارمون قرار بدیم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و خسته نباشید. بابت اجرای آخر این نمایش که انتظار می رفت معمولا گروه با تحلیل انرژیش شاهد اجرای متوسطی باشیم. ولی یک اجرای مرتب، یکدست و عالی رو شاهد بودیم. کارگردان با تسلطی که به متن خودش داشته کار رو کاملا ایده آل و به دور از بازیهای تصنعی آماده اجرا کرده بود. به نظر میومد تمام بازیگرها بهترین بازی خودشون رو ارائه داده بودن. و با احترام به سالن دا ولی حق این نمایش اجرا در سالنهای بزرگتر هستش تا مخاطب بیشتری رو جذب کنه چون کاملا پتانسیل این رو داره. موفق باشید.
نریمان عزیز ؛
سپاسگزاریم از اینکه به تماشای نمایش خشت خام خانه نشستید و همچنین ممنونیم از شما بابت درج نظرتان و انتقال انرژی مثبت به تیم این نمایش و گروه تلخند .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
والا این متنها رو که به عنوان نظر آدم میخونه دچار افسردگی مفرط میشه. انگار همه رفیقاشون اومدن فقط بگن کار خوبه و احسنت و لاغیر.
از نظر بنده هنوط یک نمایش دانشجویی متوسط با بازیهای ضعیف و بعضاً فوق ضعیف و بدون انرژی که انگار به زور روی صحنه رفتن. بازیگرها اصلا فراموش کردن دارن تئاتر بازی میکنن. و باید بیان تئاتری داشته باشن. متن هم مثل بازیها مونوتون و یکنواخت بدون ضرباهنگ و هیچ حس همذات‌پنداری بوجود نمی آورد خلاصه واقعا نباید به کامنتهای تیوال دقت کرد. حیف پول.
ممنون از نظرتون، با احترام «حنوط» درست هستش نه «هنوط»
۲۲ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشین. بنده درباره نمایش حرفی ندارم. ولی مهمترین حرفم درباره سالن ارغنون هست. متاسفاااااااااااانه هیچوقت در هیچ ساعت جوابگوی تلفنی که اینجا ذکر کردن نیستن. و این یعنی فاجعه. متشکرم.
ایمان رجایی این را پاسخ داده‌است
نریمان عزیز سلام ، از اونجا که گروه ما یه مسئول هماهنگی و پشتیبانی داره ، خوشحال میشیم اگه ما رو از این طریق پیگیری کنی. مطمئنا سوال و نیازت مرتفع خواهد شد.
رزرو و پشتیبانی : 09388780601
۰۲ اسفند ۱۳۹۵
دوست عزیز
خوش‌حال می‌شیم به تماشای نمایش تازه‌ی گروه ریگولیتو بنشینید.
«بوی گند دهن خانم مارکز»
نویسنده و کارگردان : فرید قادر پناه

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/boyegandedahan
۲۴ مهر ۱۳۹۸
درخت شیشه‌ای آلما، کارگردان: فرید قادرپناه ... به زودی
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید