«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بسیااااار عالی از همه لحاظ بازیها روان و عالی کارگردانی عالی طراحی صحنه و دکور عالی موسیقی به جا و عالی قابهای تآثیر گذار فراوان و ...واقعا لذت بردم و تاسف خوردم که کاری به این خوبی با بازیگران خوب و چهره چقدر مهجور بود و کم مخاطب 😔👋👋👋👋👌
برای بنده عجیب بود این اثر زیبا با این حجم از خالی بودن فضا!
هفته پیش به تماشای نمایش مالی سوئینی نشستم
اثر فاخر و زیبا ولی کمی دیالوگهای کسل کننده ولی سالن وحدت شلوغ!گاهی حس میکنم معیار تماشاگر به میزان اسم و رسم بازیگران وابسته ست نه محتوی نمایش!
در اندیشه جهانی شدن هنر القای معنا در هنر مفهومی ممکن است شخصی باشد چه برای هنرمند چه برای مخاطب و چه در عنوان اثر وچه در ارائه آن و این همان هنر مفهومی یا کانسپچوال است دستاورد پست مدرن و آوانگارد...و اما در کلیت نمایش از لحظه ورود تماشاگر و برخورد با طراحی صحنه مینیمال کوبیک با سازه فلزی گرفته تا بازی مدرن بازیگران به سبک بیومکانیک میرهولد دور از حس های تصنعی کلیشه و بیروح بودن تعمدی آنها و الینه بودن از خود و همچنین نور پردازی و صداهای عجیب و موسیقی متفاوت قرار است همه چیز بر سر مخاطب آوار شود یک نمایش سایکو که به ما میگوید تروماهای کودکی همه آینده مارا ویران میکند و در همه مسائل در تمام ابعاد اثر میگذارد
قدرت آسیب کلامی که از هزاران تنبیه بدنی بیشتر است کلام و
زبانی که صدایش خیلی بیشتر از ۴۰۰ هرتز و فرا صوت است و آنقدر بلند است که ناشنیدنیست اما شنیده میشود از درون زخمی ما حتی اگر ما نخواهیم بشنویم هم جزیی از ما میشود در آخر ما مرگی را در صحنه میبینیم که در واقع زایش است و تولدی دوباره... تشکر از کارگردانی که اینچنین خلاقانه و هوشمندانه و ظریف همه عناصر اجرا را فراهم میکند تا در خدمت محتوا باشدو همچنین ویدئو مپینگ عااااالی و در خدمت مفهوم و محتوا👋👋👋👌
در آخر باید بگویم واقعا اینقدر تحت تآثیر قرار گرفته ام که نگفتنی....
روز دوم اجرا بود که به تماشای (خالی) نشستم. از همان ابتدای شروع نمایش اتمسفر صحنه بر من تماشاچی مستولی شد و من با فضای سورئالیستی نمایش همراه شدم و این یعنی همان اتفاقی که در کمتر نمایشی شاهد آن هستیم (جادوی صحنه) ... صحنه ای که (آن) دارد و با او همراه میشوی.
عزیزانی که میگویید کار مذهبی است ، آیا میتولوژی را میشاسید؟
پیوند میتولوژی با یک داستان فولکولور... این است هنر کهبد تاراج و چه زیبا مجید رحمتی آن را به تصویر میکشد، در قصه ای سرتاسر پاتکس برای گوش هایی که به مفاهیم کلمات توجه دارند نه به ظاهر.
کجا میگویید مذهبی است؟ که من در اینجا مردگی مذهب را دیدم و به معنای واقعی جمله معروف نیچه را دریافتم... ما همگی در این عصر به معنای واقعی خالی هستیم ، خالی از مذهب واقعی و پر از ژست های مذهبی و به قول کهبد تاراج »دوزاری« پس (خالی) خالی میماند بدون روضه چون گوشی در این زمانه نیست که مانند آن زن روسپی نمایش استحاله شودیا آن مرد یهودی...
در آخر بسیار لذت بردم از بازی امین میری و لبخند بدیعی عزیز و بقیه عزیزان که همگی عالی بودند و در این جادو سهیم ... خسته نباشید ✋
درود❤️بیوگرافی و شرحی از زندگی احمد دلجو چه ارتباطی با میتولوژی داره؟؟!!!!سورئال رو هم حقیقتا درک نکردم.و اینکه گفتن نمایش مذهبیه ایرادش چیه که انقدر اصطلاح استفاده کردید!نمایشی با فضای مذهب شیعه ی اسلام اجرا میشه و هرکی علاقه داره میبینه.مگه گفتن نمایش مذهبی ست توهینه که هی دنبال توجیه اضافه هستید؟ی نمایش درام یا گروتسکه.توهینه؟و اینکه چرا امتیاز ۱ دادید؟
درود❤️بیوگرافی و شرحی از زندگی احمد دلجو چه ارتباطی با میتولوژی داره؟؟!!!!سورئال رو هم حقیقتا درک نکردم.و اینکه گفتن نمایش مذهبیه ایرادش چیه که انقدر اصطلاح استفاده کردید!نمایشی با فضای مذهب ...
https://www.logicallyfallacious.com/logicalfallacies/Argument-by-Gibberish
این رو مطالعه کنید.
بسیار بسیار بسیار کامل توضیح داده بود🙏واقعا اینکه خلاف واقع بخواهی چیزی رواثبات کنی و برای اثبات بی اساست از اصطلاحات تخصصی اون زمینه استفاده کنی که واقعا بی ربطه،در این فضا منسوخ شده.خیلی از افراد آگاهی دارند و نمیپذیرن.دقیقا مثل روش ایشون.
درود❤️بیوگرافی و شرحی از زندگی احمد دلجو چه ارتباطی با میتولوژی داره؟؟!!!!سورئال رو هم حقیقتا درک نکردم.و اینکه گفتن نمایش مذهبیه ایرادش چیه که انقدر اصطلاح استفاده کردید!نمایشی با فضای مذهب ...
درود دوست عزیز...اول اینکه عذرخواهی میکنم اشتباها امتیاز داده شده که امتیاز ۵ باید منظور میشده دوم اینکه به این دلیل اصرار داشتم مذهبی نیست چون خیلیها با شنیدن اینکه یک کار مذهبی ست واقعا به تماشای آن نمینشینند و واقعا هم کار صرفا مذهبی نبود و نما و استرکچر مذهبی داشت سوما میتولوژی فقط مربوط به اساطیر یونان قطعا نیست امام حسین هم اسطوره است و در این نمایش پیوند آن با الگوهای فولکولور نظیر احمد دلجو و سید باقر که آنها هم به نوعی اسطوره زمان خود بودند.
دیشب اجرای خوب طلوع خونین رو دیدم یک اجرای کارگردانی شده با میزانسن های خوب و کانسپت عالی شاید بشه گفت تعجیل در روند نمایش یه مقدار سطحی و فکر نشده بود ولی در کل قوام کار و ریتم و بیشتر بازیها عالی بود و همچنین طراحی لباس و صحنه خوب که بدون اضافات در خدمت کار بود همچنین نور خوب در کل خسته نباشید میگم به گروه اجرا و کارگردان محترم که مشخص بود زحمت زیادی کشیده اند و واقعا کارهای ای چنین مفهومی به لحاظ جامعه شناسی و مردم شناسی و سیاسی سخته مخصوصا اینگونه پرحرف و بدون ژست👌👌👌
درود و خسته نباشید به همگی عزیزان این نمایش من دوبار کار شما رو دیدم و واقعا لذت بردم هم به لحاظ کارگردانی و شیوه خوب و فنی و هنری در اجرا هم به لحاظ بازیگری شایان ذکر است که موسیقی خوب و طراحی صحنه و دکور عالی هم در خدمت نمایش و تحسین برانگیز است 👍
مزون با نگاهی به اثرات وتبعات جنگ و نقد آن روایت خطی از زندگی آدمهاییست که دچار مصیبت شده اند غمنامه ای دراماتیک با رگه های گروتسک که هنرمندانه مخاطب را غرق اشک و لبخند میکند و همین اشکها و لبخندها خود زندگیست که در سیال ذهنی روایت میشود اینبار...بازیهای خوب و روان و بدون اغراق دو بازیگر اثر واقعا دیدنیست و در تاروپود روح مخاطب ماندنی میشود و دیگر موسیقی خوب..طراحی صحنه مینیمال و بجا...و نورپردازی صحیح نمایش را زیباتر میکند...خسته نباشید و آرزوی موفقیت برای این گروه خوب و دوست داشتنی👌
اپرای شیپور اثری هنرمندانه و جذاب با بازیهای روان و خوب و صحنه ی هوشمندانه که کاملا در خدمت اثر و محتواست و کارگردانی خلاقانه طوریکه مخاطب را کاملا به چالش کشیده و بیرون از سالن با ذهنت همراه میشود که حالا فهمیدی که جنگ چقدر چرت و بیهوده است ؟
آری به همین سادگی مخاطب و اثر در هم تنیده میشوند و این نشآت گرفته از شناخت کارگردان و نویسنده از موضوع کهن الگوی جنگ است که چقدر بیرحمانه میتواند مضحک باشد یا به قولی چقدر مضحک بیرحمانه!
و همین باعث شده که او هوشمندانه پارودی بیافریند برای هجویه ی جنگ!هیاهوی بسیار برای هیچ!نگاه ضد جنگ کارگردان که جنگ را به مثابه بازی بیلیارد به تمثیل میکشد ستودنیست؛فرمی عالی برای محتوایی عالی و همین ژوست بودن فرم و محتوا و بازیهای خوب و روان مارا بس....کمدی_تراژیکی اعتراضی با زیر لایه های فراوان ...با آرزوی موفقیت برای این گروه خوب ♥️👌
تحلیل و نگاه زیبایتان به نمایش اپرای شیپور قابل ستایش است. از اینکه تماشاگران فهیمی چون شما ما را به تماشا می نشینند، خرسندم. تماشاگری که فارغ از هر داوری و بدون اینکه پیش از تماشا برای اثری گارد بگیرد و خود کاشف حقیقت است، سرمایه بزرگی برای تئاتر این مملکت محسوب می شود. برقرار باشید.
پیش از کشتن روایت خونهای بیگناهیست که در جنگ میریزد و انتقامهاییست که از این خونها گرفته میشود و اعتراضاتی است که هیچگاه شنیده نمیشود....موتیف اعتراض در این اثر بشدت پررنگ است و در دل و جان طنین انداز میشود....سکوت به درستی که جایی در این نمایش ندارد چراکه سراسر آشوب است و طغیان...مگر میشود در این هجمه ی آشوب سکوت کرد؟!جای سکوت را موسیقی میگیرد و حقا که بجاست....بازیهای یکدست و همسو ی بازیگران و فرمهای بینظیر و تابلوهای زیبا در این اثر شاهکار چشم نواز است...استاد دادگر نازنین با رویکردی پست مدرن و المانهایی هوشمندانه وقایع کهن را بازنمایی میکند و بازهم در یادها ماندگار میشود...👌👌👌
نمایشی زیبا و جذاب در ژانر تراژیکمدی که براستی خنده و گریه را در چهره مخاطب صادقانه مینشاند با بازی زیبای آقای آهنین جان و آقای عطایی عزیز که آنقدر زیبا این کاراکترها را خلق کرده اند که اتمسفر صحنه با ریتم و بازی درست اینان جاری شده و جادوی صحنه به وجود می آید آنچنان که موسیقی که واقعا نقطه ضعف این کار است آنقدر بد جلوه نمیکند...روایتی عاشقانه در دل سیاستی ظالمانه در دوران استبداد و مشروطه کشی!و پرداختن به زنان شجاع دلی که هیچگاه فریاد بیصدایشان شنیده نشد حتی تا به امروز.....و حاجی جبارانی هارپاگون گونه که همیشه فرصت طلبند و مال اندوزی میکنند و با خالی کردن جیب مردم کیسه هاشان را پر...و در آخر مرگ در میزند و تو با دستانی خالی از کیسه های پر میروی....!!!
نمایشی خوب با بازیهای خوب و روان و میزانسنهای خوب و فکر شده که با موسیقی عالی در خدمت فضا و خلق اثر بودند و مخاطب را تا به آخر با یک قصه ی ساده و خوب و دغدغه مند همراه میکردند...👌👌
چقدر خوبه که تو این زمانه ی پر از اندوه یه کمدی موقعیت عالی و جذاب ببینی بتونی بدون ترس و ناخوداگاه بخندی....خندیدن من مخاطب ...هنر بازیهای خوب دوستان و کارگردانی خوب کامران شهلایی عزیز و نوشته ی هوشمندانه و جذابش است یک رئالیسم جادویی عالی که مرز بین رئال و سورئال یا فانتزی را از بین برده بود و با اشاره به رمان صد سال تنهایی مارکز که خودت بهترین نمونه از این نوع سبک است حقا که به دل مینشیند و به بهترین شکل ممکن حق مطلب را ادا میکند به کمک فضاسازی عالی که مرهون بازی استادانه رامین ناصرنصیر و همچنین مهسا ایرانیان عزیز و همچنین دکور مینیمال خوب است...با پایانی عالی و شوکه کننده??????