در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شهراشوب مفتاحی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:37:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

علی امینی.دکترای حقوق سیاسی
⚜ همچنان به شکسپیر احتیاج است؟ ⚜

در چند سال اخیر، روزهایی را سراغ نداریم که صحنه های نمایش، خالی از نام شکسپیر و هملت او نباشد.
⁉️اما سوال این است هملت و شکسپیر کافی نیست؟

پرویز تاییدی در گفتگو با فارس اعلام کرد:
‎این پیشکسوت هنر نمایش، با اشاره به این امر
‎که اگر این اثر بد اجرا می‌شد، بسیاری از افراد از این موضع بدشان نمی‌آمد، یادآوری کرد: کارگردان این اثر تلاش کرده است تا اثری فرامرزی و جهانی را ارج گزاری کند و اثری قابل قبول، قابل باور و در چهارچوب تئاتر رئالیستی و نظرات استانیسلاویسکی در حوزۀ بازی بازیگران را روی صحنه ببرد.
‎تأییدی، اجرای «گالیله» را اجرایی خوب دانست که پس از مدت ها به نظاره نشسته است، گفت: با این که در این روزها از تماشای بسیاری از نمایشنامه ها خسته می‌شدم، از دیدن این اثر بسیار لذت بردم و این اتفاق زمانی وجهۀ خود را بیشتر نشان می‌داد که مثلاً نمایش «ویلیام شکسپیر» به نمایشی دیگر تبدیل شده بود و در برخی از موارد، مدرنیته، جای خود را به رئالیسم ... دیدن ادامه ›› داده بود.

‎وی با اشاره به این که پیش تر در کشور آلمان، اجرایی از نمایشنامۀ «گالیله» را با زبان اصلی خود نمایشنامه دیده است و پس از تماشای اثر پویان، آن اجرا را با اجرای این کارگردان ایرانی مقایسه کرده است، افزود: زمانی که این اثر را با اجرای اروپا مقایسه کردم به این نتیجه رسیدم که کارگردان این اثر، نمایشی بسیار موفق را به روی صحنه برده است که حتی در بازی بازیگران با هنرپیشه هایی که این اثر را در اروپا به اجرا گذاشتند، تفاوتی ندارد.
امیرمسعود فدائی و Leon S. Kennedy این را خواندند
حمید غدیری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
استاد داریوش ارجمند در ادینه امروز به دیدن نقش افرینی پسر خود امیر یل ارجمند در نقش گالیله خواهد نشست

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برداشت و نوشتاری در خصوص نمایش "نیلوفر و نفت"
در این سرزمین مادری، سالهاست که بانوان، صرفا با نام مادر، زن خانه دار، موظف به تربیت بچه ها و زایمان
و تولید نسل برای تنازع بقا شهرت دارند!
و زنیت و مقام والای آنها، به پایین ترین جایگاه کشیده شده.
در این سرزمین مادری، زنان اجازه ی ورود به حوزه های کاری (مثلاً) مردانه را ندارند!
اجازه ی ورود به سیاست را ندارند!
اجازه ی هر کاری که به تعریف برخی "زشت است" را ندارند!
باید ابتدا در خانه ی پدر بمانند و فرمانبردار باشند،
و پس از آن ، به خانه شوهر رفته و بشویند و بسابند و بزایند و بچه ها را بزرگ کنند،
... دیدن ادامه ›› تا دیگران برایشان حرف درنیاورند و قضاوتشان نکنند و البته دهان به تعریف و تمجید ایشان باز کنند!
چه فضای مسمومی در کشور ما ایجاد شده!
اگر زنی بخواهد به ندای دل خود گوش دهد ، عاشق شود ، عاشق باشد و عاشق بماند ،
انگ هرزه بودن به او زده می شود .
امان از اینهمه برچسب در جامعه ی ما ، امان ....
مرد بودن به جنسیت نیست، چه بسیار بانوانی که از هزاران "آقا"، مردترند
و چه بسیار آقایانی که از برخی "بانوان" پست تر .
هرزگی هم به جنسیت نیست ، هر جنسی خود تعیین می کند که هرزه باشد یا نه .
و چه زیبا در نمایش نیلوفر و نفت ، امیر دژاکام عزیز، این مطلب را بیان نموده و نشان داده .

از نگاه بنده، به عنوان یک مخاطب ،
"نیلوفر" نماد بانوان سرزمینم است و نفت (همین ثروت سیاه) ، نمادی از آقایان .
نیلوفر ، نشانی از پاکی ، صداقت ، زیبایی و پاکدامنی است و می تواند در "آب پاک" رشد کند
و اگر نفت در آب ریخته شود ، هم آب را سیاه و تیره کرده ، و هم نیلوفر را از بین می برد!
آب همانند جامعه است،
بیایم آب را گل نکنیم،
سیاهی و زشتی به آن نیفزاییم.
بدی ، دوریی ، قضاوت ، دلمردگی
و تمام ناخوب ها را از آن بزداییم،
تا سرزمینمان و تمامی (هر دو جنس) مردمان ، پاکیزه باشند، همچون نیلوفر .
جامعه ی ما همان آبی است که آلوده شده و باید با تلاش ، کوشش ، اندیشه و خرد ،
و صد البته که دست در دست هم ، پاکیزه کنیمش.
درود بر امیر دژاکام دوست داشتنی و درود بر تک تک بازیگران و عوامل پشت صحنه ی نمایش نیلوفر و نفت،
که چه عاشقانه کار کردند و اشک همچون منی را از چشمانم بیرون کشیدند.
درود بر شرفشان و درود بر تمامی بانوان "نیلوفرگونه ی پاک سرزمینم" .
فرزان بهنام
۹۶/۵/۴
مهدی حسین مردی و ماهرو رستمی این را خواندند
رضا تهوری، farhad riazi و نوشین ولی این را دوست دارند
جناب مفتاحی مشکل ما از اونجایی شروع شد که بالاترین منزلت یک زن رو با نازل‌ترین منزلتش جابه جا کردیم!!آیا به راستی به‌وجود آوردن، پرورش و تربیت یک انسان کار کوچکی است؟!؟راه رو اشتباهی رفتیم برادر من.
۱۱ مرداد ۱۳۹۶
اقای فدایی عزیز من خانم هستم ... دوما اینکه بنده نظر استادی که برای گروه نوشتن رو با اسم خودشون اینجا ثبت کردم
۲۰ مرداد ۱۳۹۶
سرکار خانم عذرخواهی می‌کنم،بنده فکر می‌کردم شهرآشوب باید اسم مردانه باشه،بازم ببخشید.ولی به هر حال نظر من همون چیزی است که عرض کردم.به هر حال هر آدمی یک نظری داری.اگر می‌فرمائید نقل قول هم هست که پاسخ بنده رو در جواب اون نقل قول منظور بفرمائید.
۲۰ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"روال عادی" ژان کلودکریر که توسط "محمدرضا خاکی" درتماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه است واتاب یک وضعیت خوفناک نیست که در آن همه در معرض کنترل و ارغاب اند و همه متهم اند و برای فرار از اتهام باید به خود اتهامی روی بیاورند بلکه نمایش فرایند اضمحلال و فروپاشی این وضعیت خوفناک است ، حتی سلطه یک خبرچین بر کمسیری نیست که وظیفه اش سرپا نگاه داشت ارعاب همیشگی است و حتی نمایش یک سیستم مخوب نیست که برروی خود خم می شود و آینه وار اجزایش را در پای کلیتی رها شده از کنترل قربانی می کندن نشانه همین فروپاشی است ، قدرت این فروپاشی از کجا می آید ، از میل به تخطی که فربگی قوانین و نظارت ها خون و جان می گیرد ، افزودن جرایم و هر رفتار عادی را جرم تلقی کردن ، اجرایی و محقق کردن این جرایم را ناگزیرمی کند ، گناه حاصل سلطه قانون که در ذاتش اجرایی نشدنی است ، بدون این قوانین گناهی وجود ندارد ، آنچه در نمایش کلودکریر افشا می کند همین میل به تخطی است که در همه جانها و اجزای یک نظام رسوخ کرده است ، خبر چین آنرا تبدیل به اثر هنری خلاقانه می کند، یک دهشت فیاض ، یک لذت مخوف ، او این میل به تخطی را در نامه هایش سرزیز می کند و سیستمی را به بازی می گیرد که می داند در تمام رفتارها و کنش های مردم این میل وجود دارد که دیگر قابل کنترل نیست و به همین دلیل خبر چینی بی فایده است و خبر چین ها همه چیز را گزارش می کنند و قضاوت را به سیستم می سپارند ولی سیستم دیگر قدرت قضاوت ندارند ، چون کمیسرها هم درکانون امن قرار ندارند ، تنها با متهم کردن سیل وار خود سیستم را می توان فشل کرد ، شصت هزار خبر چین نشان می دهد کنترل این تخطی پنهان و آشکار محال شده است، جایی خبر چین می گوید دیکتاتورها با متهم کردن خود به جنایت بزرگ به خود فرصت می دهند تا خرده جنایتهایشان را محقق کنند ، خرده جنایتها عادت و بی تفاوتی می آورند ، بی تفاوتی کنش سیاسی در جامعه بسته است چرا که هدف سیاست ورزی تعضیف قدرت است و بی تفاوتی این تعضیف را پیش می برد و میل به تخطی در بی تفاوتی خود را منفجر می کند،اشبربر می گوید بی تفاوتی بالاترین خشونت است و این خشونت ،خشونت مداوم سیستم را از درون پوک می کند ، رضا خاکی این نمایش را بعد هفت سال نمایش باز به صحنه می برد و ما در اجرا ، در شیوه بازی گرفتن و در پایان بندی گذر زمان را حس می کنیم ، صدای رعد و برقی که در پایان نمایش می بینیم قدرت تخطی را نشان می دهد که سیستم را از درون می پوکاند ، خبر چین ضد قهرمانی است که با وفاداری به منطق ارعاب آنرا به بازی می گیرد و داغان می کند ، او میل به رهایی ندارد ، فرجام کارش این رهایی را ناخواسته ... دیدن ادامه ›› شکل می دهد ، او شر را می طلبد و خبر را بدست می آورد ، قبل از نمایش شاهد یک چاپلوسی بودم ، چاپلوسان با ناهنجاری رفتارشان قدرت نفربرتر را تعضیف می کند و اقتدار او را مبدل به هیچ می کنند و چون جلوی این تخطی را نمی شود گرفت مرگ اقتدار را پیش رس می کند و این پیام اصلی روال اصلی است، یک خطا را به قصد چاپلوسی علنی می کنی تا ناخواسته هیچ بودن قدرت را نشان دهی ، در امر شرور رهایی نهفته است . یک شر با پیامد ناخواسته رهایی را ممکن می کند . کریر چه خوب این منطق را می شناسد. باید این نمایش را ببینید تا تا بدانید جایی که ارعاب باشد مرعوب ها چطور قدرت را با آنچه ارعاب می طلبد لاغر و لاغرتر می کنند
@aghazadehmohammad
مهدی حسین مردی و رضا تهوری این را خواندند
سپهر و ماهرخ این را دوست دارند
جناب مفتاحی شما بجز اجرای نمایش روال عادی چکاری دیگری را ازاجراها دراینشهر دید ؟ وچگونه بود نظرتان.
۰۹ تیر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روال عادی اجرایی بقاعده و دلنشین از یک گروه خوب دانشگاهی است که هم در انتخاب متن و هم کارگردانی وبازیگری هوشمندانه به انجام رسیده و تماشای آن پیشنهاد می شود
رحمت امینی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش روال عادی را دیدم. نمایشی که لحظه به لحظه آن انسان را مجذوب می کرد. روایت بازپرسی است که خود به استنطاق گرفته می شود. شاید اگر بگوییم دکتر محمد رضا خاکی در اوج اندیشمندان تیاتر ایران است گزاف نگفته باشیم این محقق و استاد دانشگاه و درس خوانده دانشگاه سوربون فرانسه، عمدتا بنیان تیاتر های روز جهان را در ایران گذاشته است اما شاید به دلیل کم لطفی بسیاری از رسانه ها آنگونه که باید و شاید ستایش نشده است. اما انتخاب این متن و استفاده از بازیگرانی همچون دکتر مسعود دلخواه و کورش سلیمانی این اثر را به نمایشی شاخص بدل کرده است. شاید زمانی که ترجمه متن فرانسوی پیشین او تاثیر ویژه ای بر نویسندگان ایران همچون محمد یعقوبی و نمایش خشکسالی و دروغ داشت هیچ کس از دکتر محمد رضا خاکی یادی نکرد و شاید آثار دست اول این استاد دانشگاه به اندازه آثار دست دومی که در آینده تحت تاثیر آثار وی به اجرا در خواهند آمد به استقبال رسانه ها در نیاید اما دانشگاهیان و مخاطبان اصلی تیاتر آثار این استاد برجسته تیاتر را دنبال می کنند. تیاتر روال عادی جدالی غیرعادی و پاره ای مواقع فلسفی است که در آن قدرت به شیوه ای نرم جا به جا می شود انسان در خود فرو رفته ای که دکتر مسعود دلخواه آن را به نمایش گذاشته است نرم نرمک با همان پزیشن و استایل قدرت را در دست می گیرد. آنچه در نمایش به چشم می خورد نشان از شخصیتی استوار دارد که ظاهراً در موضع ضعف است اما رفته رفته کاراکتر با تکیه بر اعتماد به نفسی که دارد قدرت خویش را بر دیگری غلبه می کند. که عملا بازیگری با تجربه همچون دکتر مسعود دلخواه این کاراکتر را به خوبی به نمایش گذاشته است. در دنیایی که ارتباطات و اطلاعات در لحظه ای و عانی جا به جا می شوند موضوع پیچیده ای اتفاق می افتد که عملا آیا اعتراف علیه خود باعث قدرت گرفتن فرد می شود و یا ضعیف شدن آن؟ که نگارنده متن "ژان کلود کریر" با زیرکی خیره کننده ای این مساله را به کنشی نمایشی بدل کرده است. و قدرت کلام و محتوای دیالوگ ها انسان را به فکری عمیق وادار می کند. نوع نگاه کارگردان و انتخاب ویژه ی این متن در این دوره نیز نشان دهنده آگاهی و زمان شناسی کارگردان است که در دوره وضعیت محور عصر ارتباطات این اثر را برای مردم ایران عزیزمان پرورش داده است. این نمایش هر شب ساعت بیست و یک در سالن استاد سمندریان تماشا خانه ایران شهر به اجرا در می آید که همه را دیدن آن فرا می خوانم


حنیف سلطانی سروستانی
"روال غیرعادی !!"
—------------------------------------— (بخ یکم)
امشب نمایش "روال عادی" را یک بار دیگر پس از 6 سال دیدم. متن زیبای نمایش اثر "ژان کلود کریر" است که نمایشنامه ها و فیلمنامه هایی برجسته دارد و یک چهره ی بزرگ و شناخته شده ی اندیشمند در دنیای سینما و تئاتر به شمار می آید. مترجمش آقای اصغر نوری مترجم خوب و پرکارمان است که شماری ترجمه در زمینه ی تئاتر دارد و خدمتی شایسته از این طریق به تئاتر میهنمان کرده و می کند و این ترجمه اش همچون دیگر کارهایش حاکی از شناخت وی از صحنه و منطق صحنه، و نیز آشناییش با تئاتر جهان و تحولات آن است. کارگردان نمایش آقای دکتر محمدرضا خاکی استاد دانشگاه در رشته ی تئاتر است که خود نیز ترجمه های خوبی در این زمینه دارد. دو بازیگر نمایش نیز عبارتند از :
1 - آقای دکتر مسعود دلخواه استاد دانشگاه در زمینه ی تئاتر، از بهترین و نوآورترین کارگردانان تئاتر ما بویژه در دو دهه ی اخیر _ پس از اتمام تحصیلات و بازگشتش به ایران _ که آثارش همواره دارای ویژگی های بسیار درخور تأمل و اندیشمندانه است، و در بازیگری نیز دارای شناخت دقیقی از متد های بازیگری ست و از معدود بازیگرانی به شمار می آید که شیوه ی مشهور به "متد اکتینگ" را به درستی و به دور از کج فهمی های رایج از آن در کشورمان (که عللش به برخی مسائل خاص تاریخی و دسته کشی های سیاسی خاص در دهه های 30 و 40 بازمی گردد که جای بحثشان اینجا نیست، اما همان علل سبب شدند تا پوسته ای از "متد اکتینگ" باقی بماند و بخشی قابل توجه از تئاتر و شماری از مستعدترین بازیگران به هرز بروند) ادراک کرده و به کار می بندد چنان که در تفهیم و القاء ... دیدن ادامه ›› شکل درست و هنجارمند همین متد به بازیگران نمایش های خود هم تاکنون موفق عمل کرده است. و مهم این که کار دکتر دلخواه در بازیگری و کارگردانی مؤید این نظر است که ایشان به شاخه ها و شعب و تحولات متداکتینگ نیز اشراف دارد و از آن یک بتکده نساخته و به تقدیس و تعصب در باره ی آن دچار نیامده است (چیزی که این متد باز و گسترده و متوسّع را چنان محدود و بی خلاقیت می سازد که به یک "ضدّ متد" تبدیل می شود، آنگونه که در دهه های مورد اشاره، شد، و آسیبش را به تئاترمان رساند).
2 - آقای کورش سلیمانی بازیگر تئاتر و تصویر که معمولاً از او بازی های تصویری به دور از اداهای رایج آغشته به شارلاتانیزم دیده ایم و در حضورهایش بر صحنه، او را واقف به تفاوت های ویژه ی بازی تئاتری و بازی سینمایی یافته ایم؛ بازیگری با شخصیت و متین که بازی ش بر صحنه نشان از تلاشگری و اندیشه ورزی در راستای تحلیل درست و ایفای دقیق نقش دارد و نه اتکا به تیپ و فیزیک مقبول خود و نامی که کمابیش در دنیای تصویر دارد. سلیمانی به درستی دریافته است که تئاتری بودن برای یک بازیگر تصویر اعتبار می آورد، نه که تصویری بودن _ آن هم با کارهای تصویری نازل تلویزیون و بخش فراگیرتر سینمای ما ! _ برای بازیگر تئاتر.
کارگردانی اثر دقیق و هشیارانه است. از یک اتفاق اداری بظاهر ساکن که همه اش به گفتگو در یک اتاق اداری آن هم ضرورتاً در حالت نشسته می گذرد، تنها با دریافت پتانسیل درونی اتفاق، و یافتن و عرضه ی تمپوی صحیحی که آن پتانسیل فراهم می آورد و تلفیق دقیق آن تمپو ی درونی با تمپوی برونی، و نیز با استخراج دقیق نیروی پویشیِ حرکت زا و ظرفیت های دراماتیک دیالوگ ها در راستای ایجاد دقیق ترین و ظریف ترین حس ها و بصری کردن اثر با اتکا به ریزترین حرکات و حالات چهره و اندام بازیگران، می توان نمایشی دیدنی را بر صحنه عرضه نمود؛ و کارگردان نمایش "روال عادی " در اجرایش وقوف خویش را به اینگونه موارد بخوبی نشان می دهد. در نمایشی که موقعیت و شخصیت ها (رئیس و مرئوسی امنیتی، در موقعیتی شبیه به بازجویی) اجازه ی حتی یک حرکت اضافه را به بازیگران نمی دهد و میزانسن و هندسه ی حرکتی نیز به دلیل وجود همین موقعیت و شخصیت ها بسیار محدود، و منحصر به چند حرکت آرام به اقتضای مقطعی خاص در محدوده ی میز اداری ست، و رویداد نمایش نیز اجازه ی حتی یک تغییر نور یا لباس یا ... را نمی دهد، کار بازیگران نیز بسیار دشوار است و باید تمام داشته ها و تجربه هایشان را در چنین تنگنایی تنها با بروز حالات و بهره گیری بسیار ظریف از میمیک ارائه دهند.
در یک نگاه، نمایشنامه ی "روال عادی"، شخصیت محور است، یعنی بهترین نوع نمایشنامه. البته "موقعیت" و "رویداد" آن نیز آنقدر دقیق و درست و بجا و خوش تکنیک و ساختارمند و محکم پرداخت شده اند که به آسانی می توان آنرا "موقعیت محور" یا "رویداد محور" نیز دانست، چنان که بن مایه و موضوعیتش را نیز می توان در آنِ واحد سیاسی، اخلاقگرا، اجتماعی، و روانکاوانه، و ... نیز دانست؛ و اینهمه نشانگر قوّت و قدرت این اثر است و سبب ماندگار بودنش. اما از هر زاویه ی تکنیکی یا موضوعی که به این متن بنگریم، نقطه ی اتکای اجرای آن، همانا هنر بازیگری بازیگران آن است و می دانیم که بخشی از هنر بازیگری یک بازیگر به دانش و بینش و مهارت ها و نیروی تحلیل و اندیشه ورزیش پیرامون اثر و نقش ارتباط دارد، و بخشی نیز به چگونگی هدایت کارگردان _ که عبارت است از بهره یابی صحیح از آن دانش و بینش و مهارت ها و تجربیات و نیروی تحلیل بازیگر، و نظام بخشیدن به آن در راستای تفسیر و برداشت خود از متن، و صد البته همکاسه و همسو کردن تفسیر و برداشت خود و بازیگران، طی پروسه ی هم اندیشی _ .
در اجرای "روال عادی" آنچه به آن اشاره رفت به درستی اتفاق افتاده است : بازیگران از همه ی توان و تجربه و نیروی تحلیل و اندیشه و دانش خود بهره گرفته و نقطه ی اتکای محکمی برای نمایش و کارگردان آن شده اند؛ دیدگاه های کارگردان و بازیگران بخوبی هماهنگ شده اند؛ کارگردان به بازیگرانش اعتماد کرده ( که با داشتن بازیگری صاحب دانش و تکنیک و دیدگاه چون دکتر مسعود دلخواه و بازیگری اهل تلاش و دارای منش بازیگری چون کورش سلیمانی ، باید چنین می کرد) و بازیگران به اعتماد وی بخوبی پاسخ داده اند؛ رابطه ی دو بازیگر و همیاریشان با هم در چنین بازی های دشواری، رابطه ی کاری و تکنیکی صمیمانه و خوبی بوده است، این را از نوع بازی هماهنگشان، تبادل های دقیق حسی شان، ایجاد فضا و مجالشان برای عرضه ی حس و تکنیک همدیگر، و ریتم دقیق و تمرکز فوق العاده شان ، که باعث ارائه ی دو بازی جذاب کامل کننده ی یکدیگر شده است، می توان فهمید، باضافه ی این که : در گفتگوی کوتاهم با جناب دلخواه، هنگام گفتن خسته نباشید به ایشان،ضمن تحسین بازیشان گفتم "آقای سلیمانی هم خیلی خوب بودند" و دکتر بسیار شادمانه حرفم را تأیید کرده و گفتند "بله خیلی، واقعاً همینطوره، من باهاشون خیلی خیلی راحتم"؛ و یقین دارم اگر فرصت می شد و از آقای دکتر نزد آقای سلیمانی تعریف می کردم، ایشان هم به همین نحو استقبال و تأیید می کردند. در یک کلام : در کارگردانی این اثر (که از نخستین امتیازاتش باید به انتخاب بجا و بسیار مناسب متن _ و در حال حاضر با توجه به شرایط، انتخاب مجدد آن! _ و نیز انتخاب فیزیکی و حسی دقیق بازیگران اشاره کرد) آنقدر دقایق و ظرایف وجود دارد که کاندید کارگردانی برتر شدنش در جشنواره ی فجر 89 را بسیار عادلانه بدانیم و چنانچه مجدداً این نمایش بتواند در جشنواره ی فجر شرکت کند، به گمان نگارنده باز هم می تواند در ردیف کاندیداتورهای دریافت جایزه ی کارگردانی قرار گیرد.
به هر روی هر دو بازیگر را در ایفای نقش خود با همه ظرایف و دقایق آن، موفق و شایای تقدیر و تحسین می یابیم، و میان آندو، تبادل طیف وسیع رنگین و جذابی از فراز و فرودهای حسی و بیانی درست و بجا، مکث ها و سکوت های اندیشیده شده و بهنگام، نگاه های گویا، میمیک متنوع و رسا، حالات بدنی فکر شده و استیلیزه، حرکات مینیاتوری ضرورتمند، و ...... جریان دارد، که اینهمه، مخاطب را به درون نمایش و رویداد و موقعیتش فرومی مکند، تا از این رهگذر به درون شخصیت ها راه یافته و آنان ر از درون و بی واسطه مشاهده و لمس کند. در این میان دکتردلخواه ایفای شخصیتی به مراتب پیچیده تر را با بافتاری بسیار ظریف تر و دقیق تر به عهده دارد که براستی کار هر بازیگری نیست. در واقع کورش سلیمانی (رئیس و مقام ارشد امنیتی تازه منصوب شده) در انتهای رویداد، تازه در آغاز سیر تحولی درونی شخصیتی که دکتر دلخواه ایفا می کند (خبرچینی ساده و باسابقه و ورزیده اما بسیار ساده و بظاهر تا حدودی ابله، که سرانجام میزان هوش و قدرت و اشراف و تسلطش بر امور را فراتر از مدیریت دستگاه امنیتی می یابیم چنان که بواسطه ی او مدیر پیشین به زندان افتاده است، و از مدیر جدید در یک نشست، با بکارگیری همان ساده لوحی ظاهری ناشی از درایت و هوشمندیش، آنقدر "آتو" می گیرد که او را تحت سیطره ی خویش درآورد) قرار می گیرد.
جناب دلخواه در بازی این نقش بس لایه دار و دشوار درس های تکنیکی متعددی برای بازیگران دارد. ایشان با ایفای این نقش جایزه ی بازیگری اول جشنواره ی فجر 1389 و جایزه ی بازیگر برتر انجمن بازیگران در جشن بازیگر همان سال را به حق دریافت کرده بود، و از نگاه این قلم، بازیش در همان نقش در این اجرای پس از 6 - 7 سال، پخته تر و تکنیکی تر و متکامل تر هم شده است؛ در آن هنگام، بازی ایشان را "بازی شگفت" نامیدم، و اکنون آن را "بازی با روال غیرعادی" می نامم، کما این که کلیت این اثر را با متن و ترجمه و کارگردانی بسیار خوب، و امتیازات بازیگریش _ که به آن ها اشاره رفت _ و بویژه با موضوع خاص و همیشگیش که واقعاً هوشمندانه و استادانه توسط نویسنده انتخاب و پرداخت شده، در قیاس با اغلب نمایش هایی که بر صحنه های ما می روند، اجرایی با "روال غیرعادی" باید نامید.
نکته ی قابل اشاره ی دیگر، که در نقد کامل این اثر دقیق تر به اش خواهم پرداخت، طراحی صحنه ی ساده اما مفهومی و هشیارانه ی آن است؛
این متن، در واقع یادداشتی ست بر "روال عادی"، و نقد کامل آن را در شماره تیرماه ماهنامه ی تخصصی "نمایش" خواهید خواند.
عبدالرضا_فریدزاده
نیلوفر ثانی این را خواند
رضا تهوری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فراعنه متفرعن واندوه سقط زندگی خاورمیانه ای برصحنه

یاداشتی بر اجرای نمایش ترانه ای برای تو
نوشته و کار امین ابراهیمی


اسماعیل فیروزی

این یک پرسش جدی است؟ از میان انگشت شمار پیامبران یک صدو بیست چهار هزارتایی که ما میشناسیم و از صدر و ذیلش پیداست از یک شجره بوده ... دیدن ادامه ›› اند چگونه است که همه برای یک منطقه مشخص یعنی خاورمیانه ماموریت داشته اند؟ یعنی قبایل بومی استرالیا و افریقای مرکزی و آمریکا مستحق هدایت نبوده اند ؟ چرا باید تا صد سال پیش آدم خواری یک ارزش معنوی در قلب آفریقا باشد ؟
اصلا به ما چه ؟ چرا وارد مقولات نامربوط شویم؟ درباره نمایش حرف بزنیم بهتر است .
بعد از دیدن نمایش ترانه ای برای تو آنچه که ذهن مرا بیش از هر چیز به خودش مشغول کرد ، این است که امین ابراهیمی یک غده سرطانی در خاورمیانه است که هذیان هایش می تواند تمام رویاهای متبرک قدیس های منطقه بین النهرین را تبدیل به کابوس های متفرعن فراعنه ای کند که از خدا فرمان دارند برای نجات بشر از طریق نابود کردن او.
به باور من داشتن یک باور و توانایی تجسم آن باور بر صحنه مهمترین اتفاقی است که روی صحنه می تواند منجر به حادثه ی بزرگی به نام (نمایش)شود.
بنابراین داشتن یک اندیشه باور پذیر و تحلیل این باور یک رکن نقد اثر هنری و تجزیه عوامل بکار گرفته برای بیان رکن دوم نقد هنری است و با این تعریف باید گفت :
ترانه ای برای تو در بسیاری از لحظه هایش باشهامت موضوعی را به نقد می کشاند که می تواند نتیجه اش باوری جدید در مخاطب باشد و یا حداقلش این است که با برجسته نمایی زخمی ترین نمای ایمان مردمان خاور میانه
غیبت واقعیت والاتری به نام زندگی و عشق را در کاممان به تلخی زیتون بنشاند.
امین ابراهیمی موفق است چون تلاش دارد کشف خود از واقعیتی ملموس را با جسارت و البته گاه هم با کنایه با مخاطب خود در میان بگذارد و این درست چیزی است که در هنر نمایش به آن نیاز داریم. نمایش امروز ما بیستر از آنکه چشم داشته باشد .فقط لمس میکند یعنی به دلیل ضعف نگارش و بینش نمایشنامه نویسان ما بدون تشخیص و داشتن نقطه دید شخصی و البته موثر تنها به واکنش های حسی نسبت به وقایع توجه داریم .

اما در بخش دوم یعنی توانایی بکار گیری عناصر اعم از بازی ، صحنه گردانی و عناصر صحنه برای انتقال متن کار امین ابراهیمی به قوت و قدرت نگارشش نیست.
اگر بازی و حرکت بازیگران را در جهت انتقال مفاهیم بر حسب اهمیت و تاکید موضوع ملاک موفقیت کارگردان بدانیم ، از این حیث اجرا و میزانسن ها متکی به شخص بازی اصلی و نوعی نقالی است که البته در معدود مواردی میزانسن های هوشمندانه نیز دیده می شود اما در مجموع شایدچون کارگردان خودش بازیگر اصلی است و توان مضاعفی را برای انتقال موضوع از طریق خود دارد به نظرکمتر توانسته از سایر بازیگران و بده بستان با آن ها بازی و حرکت های اثر گذاری را بگیرد. گاه در طول نمایش از خودم سوال می کردم بود و نبود این چند بازیگر دیگر و تکنیک ضعیف سایه آیا در اصل کار توفیری دارد یا نه ؟و به نتیجه ای هم نرسیدم . می دانید نمایش هر صورت بر صحنه حتما داستانی می طلبد هر چند کم هر چند بی مقدار!
گذشته از این ضعف ، موسیقی وطراحی لباس شایسته تقدیر بود و برخی تمهیدات در دکور که رنگ سرخ و سفید را دایم در تقابل هم می گذاشت دیدنی بود.
در آخر و در یک جمله بگویم: حالم را خوب کردی امین!
یک نمایش ˝دو ژانری˝ و ˝دو زبانه˝ گیرا و نمایشی / نگاهی به نمایش ˝ترانه‌ای برای تو˝ امین ابراهیمی

حسن پارسایی

چگونه می‌توان موضوعات خاص و نامتعارف را در قالب ساختاری منسجم و هماهنگ به پردازش درآورد؟ این پرسشی اساسی و بنیادین به شمار می‌رود و هرگز نباید بدون یافتن پاسخ درستی برای آن سراغ شکل‌دهی به یک متن یا نمایش رفت، وگرنه در فرجام کار بخش‌هائی از موضوع ضایع یا نادیده گرفته می‌شود و یا اجرای نمایش به نسبت‌های معینی گنگ و ابهام‌آمیز از کار درمی‌آید.

در نمایش "ترانه‌ای برای تو" به نویسندگی و کارگردانی امین ابراهیمی به موضوع جنگ و عوارض آن توجه شده است و البته قبل از آن به بهانه ... دیدن ادامه ›› "خواب دیدن"، یک موقعیت جسورانه و همزمان هنرمندانه که شامل سؤال، گلایه نسبی و حتی شوخ طبعی با "خدا" است، شکل می‌گیرد که به خودی خود بسیار نامتعارف، کُنش‌زا، خاص و بدیع است. در این صحنه‌ها تا حدی تناقضات معینی علت بیان حرف‌ها، شوخی‌ها و گلایه‌ها قرار می‌گیرد. ضمنأ باید یادآور شد که اجرا از همان آغاز "دو زبانه" است؛ بخش‌هائی به زبان "کُردی" و قسمت‌هائی به زبان "فارسی" است. این نمایش به گونه‌ای "دو ژانری" هم پیش می‌رود که به طور همزمان "دو ساختاری" هم شده است؛ یعنی صحنه‌هائی از لحاظ اجرا و دیالوگ به ژانر "کمدی" منتسب می‌شوند و صحنه‌هائی هم به "درام"؛ این ضعف ساختاری ناشی از کم‌توجهی به همان پرسش اولیه‌ای است که به آن اشاره شد. ضمنا علت دوگانگی بیشتر ساختار این اجرا اساسأ به علت بی‌ربطی بخش‌های کمیک به بخش‌های "درام‌گونه" است. با وجود این، در ارزیابی و نقد نمایش "ترانه‌ای برای تو" باید گفت که از یک طراحی صحنه کارکردی، خاص و دراماتیک برخوردار است، که زمینه‌های لازم را برای مضامین متفاوت، متناقض و پارادوکسیکال صحنه‌های گوناگون کاملأ فراهم نموده است.

این نمایش از لحاظ انتخاب موضوع- به رغم دوگانگی‌های مورد نظر- مخصوصأ آنجا که به گفت‌وگوی پرسوناژ با خدا و حتی شوخ طبعی با او می‌پردازد، اجرائی خاص، بدیع، جسورانه و هنرمندانه است. البته بخش‌های دیگر که "درام گونه"‌اند، نیز خیلی خوب و مبتکرانه پردازش شده‌اند و واقعأ بر تماشاگران تأثیر می‌گذارند . دیالوگ‌های این قسمت‌ها حساب شده و از لحاظ کارکردی نمایشی‌اند: "من گم شده‌ام توی این همه جنازه، من توی خودم گم شده‌ام"، "دعا کردم برای خدا که به این آسمون برگرده"، " چرا همه خفه خون گرفته‌اند؟ چرا کسی هیچ کاری نمی‌کند؟"، "حداقل یه معجزه به من بده، مار ده متری، تیربار... و ..." ، گاهی دیالوگ‌ها هم به تناسب دوگانگی "ژانر" و "ساختار" دوگانه می‌شوند؛ در مواردی به حرف زدن عادی شباهت دارند: "هرکس برود جنگ با آمریکا، صد متر زمین در بهشت بهش می‌دم ... دویست متر ... پانصد متر ... و چهار تا حوری هم به او می‌دهم ." در جاهائی هم شکلی تمثیلی و استعاری پیدا می‌کنند: "فرمانده اشاره کرد و سربازان کبوتران را یک یک سر بریدند."

اجرای این نمایش طوری است که هرصحنه اغلب به طور ناگهانی تغییر می‌کند و البته درهمین مقاطع با تغییر"ژانر" هم همراه است. قصه‌گوئی‌ها و "حدیث نفس"ها گاهی هم به نیابت انسان‌های کشته شده در جنگ انجام می‌شود و کلأ همه چیز با "مضمون سازی" پیش می رود. تصاویر محدود "سایه‌ای" هم سهم انضمامی زیبائی در اجرا دارند. صحنه آغازین نمایش که در آن یک نفر درون کیسه‌ای "کفن مانند"، و عده‌ای بیرون از کفن به خود می‌پیچند، در نوع خود و با تجمیع تأویل‌های آن‌ها، یکی از دراماتیک‌ترین صحنه‌هاست که تاحدی بدیع هم جلوه می‌کند.

صحنه سفید اولیه نمایش "ترانه‌ای برای تو " به نویسندگی و کارگردانی امین ابراهیمی متناسب با مضامین بخش‌های "درام‌گونه"، به تدریج سرخ و خونین می‌شود و مضمون جنگ و شهادت بر بخش‌های کمیک برتری قابل ملاحظه‌ای پیدا می‌کند و برجسته‌تر می‌شود و در رابطه با همین موضوع هم به پایان می‌رسد.

نمایش" ترانه‌ای برای تو" از لحاظ متن به طورنسبی از نظر طراحی، کارگردانی، بازیگری، کاربری نور، لباس و موسیقی، اجرائی زیبا، تأثیرگذار و دراماتیک است و تا آخرین لحظه، به رغم برخی کاستی‌های نسبی‌اش، موفق می‌شود تماشاگران را با خود همراه کند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عرفان پهلوانی (عضو کانون ملی منتقدان تاتر ایران)

(امتیاز منتقد به نمایش****)



درآمد

نمایش "ترانه­ای برای تو" به نویسندگی و کارگردانی "امین ابراهیمی" از شهر زیبای کوهدشت، نمونه­ی بارز نمایشی بود که ... دیدن ادامه ›› برآمده از تجربه­های زیسته­ گروه اجرایی، سرشار از باور و انگیزه، از دل برمی­آمد و ناگزیر بر دل می­نشست. این چنین بود که پس از لحظه­های کمدی نمایش و در صحنه­ پایانی، نوای اندوهبار گریه­ بانویی از تماشاگران، دیگر تماشاگران را کم­وبیش متاثر ساخت..

بهره­گیری از کمدی در راستای تاثیرگزاری تراژیک

فردریش دورنمات می­گوید: "در سده­ بیستم آن چنان از هراس­های واقعی کرخت و بی­حس شده­ایم که تراژدی چندان اثری بر ما ندارد و فقط از راه برخورد با کمدی می­توان تراژدی را بازیافت." این گفته­ دورنمات را می­توان به روزگار اکنون ما، با گذشت پانزده سال و اندکی از سده­ بیستم، هم نسبت داد. "امین ابراهیمی" در نمایش "ترانه­ای برای تو" توانسته است با بهره­گیری هوشمندانه از لحظه­هایی کمیک، آن هم کمدی­ای شرافتمندانه و درست بر تاثیر تراژیک این نمایش بیافزاید. بازی هنرمندانه و به یادماندنی خودِ "امین ابراهیمی" در نقش اصلی این نمایش یکی از مهمترین ویژگی های نمایش است.

شوخی­ها و لحظه­های کمیک نمایش "ترانه­ای برای تو" شرافتمندانه و درست هستند. زیرا دربند و گرفتار آن چه شوربختانه امروزه در تئاتر ایران و به ویژه تهران رایج شده است، یعنی شوخی­های کلامی سبک، نمی­ماند. نمایش با گذر از این چنین شوخی­هایی مسایلی جدی و هستی­شناسانه را به چالش می­کشد و با قراردادهایی که در طول اثر با تماشاگر می­گذارد، با چنین چالش­هایی شوخی می­کند و لحظه­های کمدی ناب و به یادماندنی­ای را می­آفریند.

"ترانه­ای برا تو"، نمایشی است که به هر لحظه­ آن اندیشه شده است. هماهنگی میان ارکان اجرایی و همدلی میان گروه اجرایی بر زیبایی و تاثیرگزاری این نمایش افزوده است. مسوولیت و وظایف نویسندگی و کارگردانی، بر هنر بازیگری "امین ابراهیمی" تاثیری منفی ننهاده است. بلکه او توانسته با چیرگی و تسلط بر نقش، با تقسیم درست انرژی خود، تا واپسین لحظه­ اجرا تماشاگران را با خود همدل و همراه سازد. او زیرکانه، ماهرانه و همراه با ریزه­کاری­های هنرمندانه لحظه­های کمدی این نمایش را بازی می­کند و در لحظه­هایی با بار تراژیک نیز تماشاگران را متاثر می­سازد. "امین ابراهیمی" در مقام بازیگر توانسته به دور از هر گونه ادا و اطوار تصنعی و متظاهرانه و یا تقلیدهای کورکورانه، با بهره­گیری از توانش­ها و ویژگی­های خود به استایل شخصی خود برای ایفای نقش در این نمایش دست یابد. او به خوبی از چهره، اندام و گفتار خود بهره می­ستاند و خوشبختانه کمتر ما را به یاد نمونه­های آشنای پیشین می­اندازد. تمرکز او و پیوند سازمان یافته (ارتباط ارگانیک) اش با نقش، ستایش­برانگیز است.

"ترانه­ای برای تو" یک درام صاحب تز اجتماعی است. در این دسته از درام­ها، همچون درام­های فلسفی، اندیشه در بنیان اثر وجود دارد. اسن نوع درام ها و دارای ستیز میان دیدگاه­ها هستند. درام­های صاحب تز اجتماعی و از آن جمله نمایش "ترانه­ای برای تو"، مخاطب را تشویق به اندیشیدن می­کنند. اما نمی­گویند به چه بیاندیش! در واقع بنیان اندیشه را به مخاطب نمی­گویند. این گونه درام­ها راجع به مسایل هستی­شناسانه یا کاینات سخن می­گویند. راه حلی را به مخاطب پیشنهاد نمی­دهند و وجهه­ آموزشی هم ندارند. تفاوت درام­های صاحب تز اجتماعی با درام­های فلسفی در این است که درام­های صاحب تز اجتماعی، مانند "ترانه­ای برای تو"، چالش­های اجتماعی و روزمره را مطرح می­سازند و بیشتر پیرامون چالش­های میان زن و مرد هستند. این گونه آثار اندکی هم بذر اندیشه می­پاشند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاداشت نادر مشایخی بعد از دیدن نمایش اوازهای سر شام:کاری از کاوه مهدوی
خیلی کار خوبی بود. جنبه های مختلفی توش کاملا جدید بود. طنز مختص به خود داشت. بازی ها همه روان. در حین اجرا یک لحظه فکر نکردم این کارگردانی شده و این برای من مهمترین جنبه کار هنریست که متاسفانه بندرت دیده میشه. نادر مشایخی
باران هنرمندان در افتتاحیه نمایش اوازهای سرشام
نادر مشایخی، مسعود فروتن، قاسم زارع، محمد ساربان، رامین ناصر نصیر، خسرو بامداد، مجید قناد، فرهاد بشارتی، هادی قمیشی، محسن افشانی و.... در مراسم افتتاحیه شرکت کردند .. زنگ اغازین این نمایش با حضور کوروش نریمانی نواخته شد
آرزو _ م این را خواند
anahita serkani، rodabe rahmani و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
من امشب اجرای نخست آوازهای سرشام راتماشاکردم.
و بسیارلذت بردم ، نمایشنامه و کارگردانی
دقیق و ظریف ، طراحی صحنه ساده اما کاربردی
بازی هایی (به جزیکی دومورد) روان و دوستداشتنی البته درمیان بازیگران بازی
فرامرزقلیچ خانی در نقش بردین یه سر و گردن از همه بالاتر بود.
تبریک میگم به گروه اجرایی وآرزوی بهترینهارودارم....
۱۸ فروردین ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد اقای کاوه اهنین جان در مورد اجرا قبل این نمایش
امیرکاوه آهنین جان
یه خسته نباشید گرم به کاوه مهدوی و بچه ها
امیدوارم این اجرا در شرایط زمانی بهتر و سالن مناسب تر به مسیر خودش ادامه بده
rodabe rahmani و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گروه لحظه بعد از اجرا موفق حساب پرداخت نمیشه .. نمایش کمدی اوازهای سر شام را تقدیم میکند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید