خوبی دیدن یک فیلم اینکه بعدش میتونی نقد دیگران و خود نویسنده یا کارگردان رو بخونی. حالا که ما نمیدونیم در سر عوامل چه میگذشته صرفا به خیالهای
... دیدن ادامه ››
خودمون تفسیر میکنیم ولی این نمایش حداقل در مورد نابازیگر نیاز به شفاف سازی داره.
تو دو تا چیز میخوای که این دوتا با هم متضادن هم میخوای یک کاخ باشکوه بسازی هم میخوای کاخی دیده نشه. این دو گانگی شخصیت کارگردان در دو بازیگر حلول کرده یکی جوانکی نحیف اما بلندپرواز دیگری جوانی ورزیده اما ترسو. این وجه ی ضعیف کارگردان رو دیگران هم میبینن و متوجه میشن تا زمانیکه این شخص تحت فشار عوامل و افسون مقام کارگردانی تسلیم روی سگی خودش میشه، این دو در هم ادغام میشن و ورزیده ی ترسو سکان این ادمی رو به دست میگیره.
نمایشنامه نویس هم البته نتونسته تصمیم خودش رو بگیره که به کدام عرصه بپردازه، توی اشفته بازار تاریخ سیاست و صنعت تئاتر ، بعد شخصی و روانشناسی یک انسان هم نمایش داده میشه. ما این تغییر روند بر اساس مصلحت طلبی رو در طراح صحنه و حزب باد بودن رو در طراح لباس هم دیدیم ولی این پوست اندازی با جزئیات بیشتری در مورد کارگردان به تصویر کشیده میشه. تنها قسمت جذاب داستان برای من به شخصه همین بود، اینکه چطور یک انسان ارمانگرا از طرف دیگرانیکه صرفا غم نان دارند درک نمیشود مگر برای فریب و انتقام!
به نظر میاد دوستان متوجه این قسمت داستان نشدن که بعد سیاسی این داستان کاملا نشان دهنده جهت گیری نمایش در ارتباط با اوضاع سیاسی امروز هست. به انتقاد گرفتن دموکراسی دقایق طولانی(چه اصراری به انگلیسی گفتن تعریف دموکراسی بود؟) دست مایه بازی بازیگران هست. از اینجای داستان سه شخص کارگردان نابازیگر و النده بیشتر در هم ادغام شدن و ما در می یابیم همونطور که کارگردان انسانی پاک و بدون خطا نیست، النده هم که در ظاهر غم زنان کشاورز دارد بی گناه نیست. النده دست نشانده ی قدرت جهانی است همونطور که کارگردان در وهله ی اول با توافق تهیه کننده کارگردان نمایش خود شد.
نکات:
1) نمایش فان کردن تئاتر سیاسی رو به سخره گفته بود در حالیکه خود نمایش اصلی هم از طنز های کوچک برای کاستن تلخی نمایش بهره گرفته بود هرچند که برای من به شخصه بی فایده بود و تلاشی مذبوحانه به طور معمول رقت انگیز به نظر میاد(عذر میخوام از لحن انتقاد ولی کلمات دیگه به این خوبی مفهوم رو نمی رسوند)
2) خانم صمدی بازی عالی داشتن مخصوصا در لحظات پایانی جاییکه از شدت عصبانیت لب هاشون می لرزید. امان از جهت گیری های کورکورانه و عناد.
3) خلاقیت در نمایش های امروز فقط برمیگرده به نحوه اجرا. نظر شخصی من این هست که خلاقیت باید در انتخاب موضوع داستان باشه. روند غالب انتخاب یک داستان قدیمی یا یک شخصیت تاریخیه ولی این همه موضوع! تو هیچ تئاتری ندیدم به مسائل روز یا حتی اینده(futuristic) پرداخته بشه در حالیکه اغلب این پیشرفتهای علم و صنعت سوالهای اساسی رو در ارتباط با انچه ما اخلاق و ارزش انسانی میخونیم ایجاد میکنن.