در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدی شارعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:22:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مهدی شارعی (actor)
درباره نمایش هیچ، nothing i
درود

اجرا با یک شروع غافلگیرکننده آغاز شد که زیبا بود.متن نمایش به زبان انگلیسی بود که من بیشتر اجرا رو متوجه نشدم ولی در کل اجرای خوبی بود و قطعا برای بازیگرها سخت ، ولی از عهده کار خوب برومده بودن.

سالن خیلی کوچک بود و صداهای بیرون هم شنیده می شد.

بدرود
مهدی شارعی (actor)
درباره نمایش ناتمام i
درود

همه چی تکراری می شه حتی رنج کشیدن . . .

نمایش خانواده ای امروزی را با وضعیت مالی مناسب و پدر و مادری تحصیل کرده و تک فرزندشان نشان میدهد که دچار روزمرگی شده و اختلافات معمولی بینشان وجود دارد که با ورود غریبه ای آشنا دچار بحرانی عمیق می شوند طوریکه تا آستانه فروپاشی خانواده پیش می رود.زن هنرمند است و مرد با اینکه تحصیلکرده رشته حقوق است ولی شغلی آزاد با درآمدی مناسب دارد.وضعیت پسر نیز خوب است او معلم خصوصی دارد ، کلاس موسیقی می رود و . . .
به نظر من نمایشنامه عدالت را در مورد مرد خانواده رعایت نمی کند و طوری پیش می رود که می خواهد نشان دهد مرد خانواده مسبب و مقصر اختلافات خانوادگی و از هم پاشیدگی آن است و زن را دارای قریحه هنری که مرد و ازدواج آنرا سرکوب کرده اند نشان می دهد.سوالاتی به ذهن می رسد که پاسخ روشنی در نمایشنامه برای آنها وجود ندارد : 1-چرا زن هنرمند با این مرد ازدواج کرده است؟ 2-چرا بعد از ازدواج کارهای هنری خود را جدی تر پیگیری نکرده تا الان دچار سرخوردگی ... دیدن ادامه ›› شود؟ (اینکه دیگر نمی نویسد ، نقاشی نمی کند و . . .) 3-آیا نمایش در پی القای این مساله است ازدواج مانع پیشرفت یک هنرمند می شود؟ (در این نمایش دو فرد مجرد یکی زن و دیگری مرد وجود دارد که هر دو تقریبا بسیار مثبت و عاری از مشکل نشان داده می شوند و جالب اینکه اینها سعی در حل مشکلات این خانواده دارند بدون اینکه هیچکدام تجربه زندگی مشترک را داشته باشند!) 4- چرا زن خانواده از طرف دیگر اعضای خانواده درک نمی شود؟آیا خود وی تلاشی در جهت رفع مشکل کرده است؟آیا سعی کرده خود را به دیگر اعضای خانواده به قدری نزدیک کند که دیگران نیز وی را درک کنند؟(در قسمتی از نمایش مرد درخواست غذایی را می کند که زن به شدت از آن متنفر است و هیچ تلاشی برای برآورده کردن خواسته شوهر نمی کند.) آیا جز این است که انسانها بخصوص زن و شوهر می بایست به سلائق یکدیگر احترام بگذارند؟ پس چرا زن به خواسته شوهر اعتنایی نکرد؟ و در نهایت نیز زن خانه را به نشانه اعتراض ترک می کند بدون اینکه تلاشی در خور توجه برای بقای آن انجام دهد.(آیا فقط تمیز کردن خانه و روزی چند بار زنگ زدن به فرزند کافیست؟)

بدرود
امید رستگار، سعید زادمهر و رضا شفاخواه این را خواندند
m.rafie، بهرنگ و Zina Ioseliani این را دوست دارند
سوالاتی رو که در انتقاد به نمایشنامه نوشتید، بسیار دوست داشتم جناب شارعی.
۲۶ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهدی شارعی (actor)
درباره فیلم پل چوبی i
درود

در برنامه سینمایی"هفت"کارگردان فیلم از علاقه اش به کازابلانکا و اینکه خواسته فیلمی با همان سبک و سیاق بسازد سخن گفته بود.ولی دریغا این کجا و آن کجا.
رابطه آدمای فیلم و شخصیت پردازی اونها خوب از آب در نیومده بود.شیمی رابطه بین امیر و نازلی و همچنین امیر و همسرش در نیومده بود.رابطه امیر و همسرش در سطح باقی میمونه و ما اصلا نمی دونیم چرا باهاش ازدواج کرده (بدون هیچ عشقی) و بعد از دیدن معشوقه اش دست و دلش می لرزه ولی دوباره به کانون گرم خانواده برمی گرده.(اشاره ای می کنک به کازابلانکا : در اون فیلم زن فیلم - اینگرید برگمان - عاشق شوهرش بود ولی به دلایلی فکر میکنه که شوهرش مرده و رابطه جدیدی با مرد دیگر فیلم - همفری بوگارت- برقرار می کنه ولی وقتی می فهمه که شوهرش زنده است از بوگارت می گذره.ولی در اینجا همانطور که گفتم اصلا معلوم نیست چرا امیر با همسرش ازدواج کرده و دلیل محکم و قانع کننده ای برای ترک معشوقه ارائه نمیشه.و اما در مورد بازیها در کازابلانکا که نگاههای خیره و اشک آلود برگمان کجا و نگاههای این فیلم کجا.)
بستر سیاسی فیلم هم که جانبدارانه و معقول نشان دادن طیف خاصی بود که در حوادث پس از انتخابات حضور داشتند.

بدرود
ترانه، فائقه معتمدی و محیا سلطانی این را خواندند
صدرا کسایی و پالیزدار این را دوست دارند
ما معمولا به قدری دنبال معقول بودن رفتارها هستیم که یادمون میره اگر همه آدمها اینقدر معقول بودند دلیلی برای اینهمه طلاق نبود! به نظر من کلیت شخصیت امیر با هم جور درمیاد. شخصیتی که میگه عاشق نازلی یه اما میذاره که نازلی بره و حتی ازش نمیپرسه چرا، تو صحنه ای که سردار میاد بازدید فقط یک واسطه است که داد زدن بالادستی رو به پایین دستی منتقل میکنه دنبال زنش نمیره و .... به نظر من تیپیک شخصیت جامعه ماست.
۱۸ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

تقابل خان و رعیت در قالبی مذهبی و با چاشنی طنز بسیار زیاد.
در مجموع اجرای خوبی بود گرچه شروع اجرا به دلیل لودگی بیش از حد داشت ناامیدم می کرد ولی به تدریج
اجرا بهتر و قابل تحمل تر شد.
به نظرم برای یک اجرای 70 دقیقه ای مقدار طنز زیادی به کار رفته بود(فارغ از اینکه طنز ها خوب از آب در اومده بودن یانه) و ایکاش شخصیت پردازی بیشتری روی سید اسد بخصوص بعد اتهامی که به پسرش وارد شد انجام می شد تا با دشواری تصمیم ایشان بیشتر درگیر شویم.
بازیها و موسیقی خوب از آب دراومده بودن.

بدرود
امید رستگار، شکوه حدادی و هانیه محمدی این را خواندند
علی شادکام این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

نیمه آغازین فیلم کشدار و کسل کننده جلو میره ولی در نیمه دوم فیلم پیچیدگی های داستانی فیلم رو سرپا نگه می داره.معمولا کاراکترهای فیلم های آقای فرهادی خاکستری (هم بد و هم خوب) هستند ولی تو این فیلم شخصیت احمد خیلی خوب بود و این توی ذوق می زد.
به نظرم مضامین مطرح شده در این فیلم بیشتر در سطح باقی می مونن و لایه های عمیق تری تو فیلمنامه براشون در نظر گرفته نشده.کمی هم این مضامین و پرداخت به اونها توی فیلم های آقای فرهادی داره خیلی تکراری و کلیشه میشه.امیدوارم آقای فرهادی مثل آقای کیمیایی نشه.
منتظر کارهای زیباتر و بهتر از آقای فرهادی می مانیم . . .

بدرود
به نظرم احمد خیلی خوب نبود! اگه اون 4 سال پیش زندگی شو رها نمیکرد،هیــــچ اتفاقی هم رخ نمیداد.شاید البته دلیل داشته.ولی به هر دلیلی زن و زندگی رو اینجوری ول کردن،عاقبتش همین میشه ...
۰۵ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهدی شارعی (actor)
درباره فیلم دهلیز i
درود

فیلم داستان سرراست و مشخصی در مورد یکی از مضامین مهم جامعه (قصاص) داشت.
دادن حق به هر یک از طرفین کار بسیار دشواریه.به خصوص اینکه شخصیت قاتل یک معلم بوده و در کل انسان مثبتی است. بیشتر زمان فیلم در اختیار خانواده قاتل بود گرچه فیلم سعی در بیطرفی داشت ولی به نظر من کفه ترازو بیشتر به سمت خانواده قاتل سنگینی می کرد.(از این نظر که حق به خانواده قاتل داده شود و قصاص انجام نشود)
گرچه در سکانس پایانی تصمیم خانواده مقتول نامشخص ماند ولی فیلمساز به طور تلویحی به بخشش اشاره داشت.منظورم نمایی است که خانواده قاتل برای جلب رضایت از ماشین پیاده شدند بدون اینکه در ماشین بسته شود می تواند اشاره به این باشد که درهای بخشش باز شده اند !(به نظرم سکانس پایانی سانتی مانتال بود.)
در مجموع فیلم فیلم میتونه گلیم خودشو از آب بیرون بکشه و ارزش دیدنو داره.

بدرود

شادی بهرامی و شکوه حدادی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود
برزخ سالن سایه تاریخ 02/11/91 ساعت 18:30
مرور یکی از رمان های نویسنده ای که شخصیت هایش با زندگی شخصی خود او گره خورده است . . .
اجرا با دکوری ساده و ریتمی کند شروع می شود.دو داستان یکی در زمان حال (با درون مایه ای سیاسی) و دیگری در
زمان قاجار(یک داستان عاشقانه) روایت می شود و در نقطه ای این دو داستان به یکدیگر می رسند.موسیقی در این اجرا
حرفی برای گفتن نداشت.ریتم کند و داستان تقریبا بدون کشش باعث شد تعدادی از تماشاگران سالن را ترک کنند ولی
اجرا پایان بندی تکان دهنده ای داشت.یکی از شخصیت های داستان علیه نویسنده شوریده و به دلیل فرجام ناخوشایندی که
داشت و نویسنده را در این زمینه مقصر می دانست او را به قتل می رساند.(مثل مخلوقی که خالق خود را به قتل برساند)
آیا می توان شخصیت هایی خلق ... دیدن ادامه ›› کرد که همه از زندگیشان راضی باشند و فرجامی خوش داشته باشند؟
(و به طبع آن آیا انسانها که همه مخلوق هستند می توانند در زندگی به هر آنچه می خواهند برسند بدون اینکه کسی آسیب
نبیند ؟ "زندگی را باید با تمام چالش هایش پذیرفت")
بدرود
با درود
من می خوام اجرارو ببینم (به خاطر آقای گوران)
اگه ممکنه کسانی که اجرارو دیدن ی نقد منصفانه و کامل تر بنویسن
با سپاس
الهام حصاری، رعنا جمالی و محمّـدمهـدی ندّاف این را خواندند
ندا برخورداری و پریسا این را دوست دارند
دوست عزیز بنظر من نبینید بهتره این نمایش اصلا داستان نداره ویه سری دیالوگهای تقریبا بی سروته بین دوتا بازیگر ردو بدل میشه درکل هیچ موضوع ومفهوم خاصی نداره ولی بعضی از دیالوگهاش یه کمی ادمو به فکر میبره که تعدادش خیلی کمه صحنه اش هم خوبه.. اگه دیدید وباهام موافق بودید حتما بگید ممنون
۱۲ آذر ۱۳۹۱
به نظر من کار خیلی لطیفی بود، با کارگردانی بی‌نقص... متن کار لااقل برای من نوستالژیک بود... من کار رو خیلی دوست داشتم...
۲۲ آذر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

آیا گریزی از سرنوشت محتوم بشری وجود دارد؟آیا می توان آنچه را که تقدیر نامیده می شود تغییر داد؟

اجرا با صحنه ای شروع می شود که در آن دختری قیچی به دست موهای پدر را اصلاح میکند.همسر مرد به دنبال وسیله ای برای شکافتن زخم هایش می گردد.دختر دیگر خانواده بر روی زمین دراز کشیده و خوابیده است و پدربزرگی بر روی صندلی چرخدار که بصورت عمودی حرکت می کند و در دو طرفش سرم وجود دارد که آویزان بوده و گاهی نیز چکه می کنند و گوشی تلفنی که کنار صندلی پدربزرگ است و همه شخصیت ها عینک به چشم دارند.

خانواده منتظر بازگشت داداش از سربازی است.اتفاقات قبل تا زمان برگشت داداش چند بار تکرار می شود تکراری که در زندگی همه انسانها وجود دارد ... دیدن ادامه ›› ولی این کل ماجرا نیست و نمایش نامه در لایه های زیرین به مسائل اساسی تر و عمیق تری می پردازد.نمایش به دنبال به تصویر کشیدن جبر و تقدیر در زندگی می باشد که گریزی از آن نیست.آیا خانواده مورد بحث می توانند اتفاقات را طوری رقم بزنند که در نهایت منجر به مرگ داداش نشود؟

نمایش به شدت هولناک ، تلخ و گزنده می باشد.اینکه در نهایت پی می بریم تقدیر تغییرناپذیر است و آنچه که باید اتفاق بیافتد خواهد افتاد ولی نویسنده کوشیده با کمی طنز از این تلخی بکاهد.
ترس و وحشت درونی انسان های نمایش در صحنه ای سوررئالیستی بسیار زیبا و تاثیرگذار به نمایش درآمد.جایی که ابزار موجود در صحنه بزرگتر از حد واقعی خود نشان داده شد (گوشی تلفن ، قیچی و زخم دستی که متورم شده بود) و صحنه با نور قرمز پوشانده شده و موسیقی بسیار زیبا و وهم آلودی پخش می شد که تاثیر صحنه بر روی تماشاگر را چندین برابر می کرد.

در فلاش بک های نمایش با دستگاهی آشنا می شویم که با تغییر حالات آن می توان اتفاقات آینده را رقم زد در حالیکه قواعد آنرا حتی پدر و نیاکان او نیز به درستی نمی دانند.(اشاره به اینکه انسانها حتی با پیشرفت ها و اختراعات متعدد نیز نمی توانند آینده را رقم بزنند چه بسا با خطاهایی که در این راه مرتکب می شوند ممکن وضعیت را بدتر نیز بکنند !!)

سارتر می گوید : یک انسان فلج باید بتواند در المپیک قهرمان دو و میدانی شود.(اشاره به قدرت اراده در انسان) ولی اشاره ای به این نمی شود که این انسان اصلا چرا باید فلج باشد.یعنی به هر حال شرایطی به او تحمیل شده است.
در نمایش نیز می بینیم که مرگ داداش به هر حال به خانواده تحمیل می شود.

در وسط صحنه دایره ای می بینیم (که می تواند کنایه از جهانی باشد که انسانها بدون داشتن اراده خواستن یا نخواستن وارد آن می شوند و حالا باید گلیم خود را از آب بیرون بکشند در حالیکه هر چقدر هم که تلاش بکنی در این مسیر دایروی باز هم به نقطه اول باز خواهی گشت و گریزی از سرنوشت محتوم وجود ندارد.)

پرده آخر نمایش بسیار زیبا و پر ابهام به پایان می رسد : شخصیت ها دیگر عینک به چشم ندارند.(گویی واسطه و حائلی که بین کاراکترها و دنیای بیرون وجود داشت از بین رفته و آنها
می توانند واقعیت تلخ را همانگونه که هست ببینند) پسر بچه ایی (استعاره از داداش که در طول نمایش به آن پرداخته شده بود) که شیشه اتاق را شکسته وارد صحنه می شود تا توپ خود را پس بگیرد به او کمی غذا داده می شود.او شروع به سرفه می کند (همانگونه که داداش سرفه می کرد و کشته می شد) ولی اینبار به خیر می گذرد و او زنده می ماند (به نظر می رسد که سرنوشت محتوم تغییر کرده و مرگی در کار نیست) ولی مادر خانواده سیبی (که در طول نمایش یکی از عوامل مرگ داداش معرفی می شود) به پسر بچه می دهد و او از صحنه خارج می شود.آیا پسر بچه سیب را خواهد خورد؟آیا پس از خوردن سیب زنده خواهد ماند؟
جواب این سوال را عنوان نمایش به ما می دهد " به مراسم مرگ داداش خوش آمدید "

بدرود
نقد زیبایی نوشتید
سپاس...
۰۸ تیر ۱۳۹۱
بر خلاف نقدی که شما نوشتید جناب شارعی من هم دقیقا برداشت وتحلیل آقای خوشباش رو از نمایش داشتم!
۰۸ تیر ۱۳۹۱
اساسا یکی از زیبایی های هنر و اثر هنری تفسیر و تاویل های
متنوع و گوناگونیست که از آن می شود.
با سپاس از دوستان خوبی که با حوصله نقد را خوانده و بر آن نقد می نویسند.
آراء و نظرات دوستان به شدت قابل احترام است.
۰۹ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

انسانهایی که ناخواسته در موقعیت دشوار جنگی قرار گرفته اند و انتقام و کینه را در دل پرورش داده اند تا بتوانند مبارزه کنند و انسانهای دیگری که در این موقعیت نیستند ولی فقط دستور صادر می کنند.غافل از احساسات و عواطف انسانهای درگیر جنگ.
روزی می گویند باید انتقام گرفت و جنگید و روز دیگر می گویند صلح کنید.
آیا کسانی که درگیر جنگند به همین راحتی می توانند احساساتی را که در طول جنگ در خود پرورش داده اند به همین راحتی کنار گذاشته و صلح کنند؟
در طول نمایش وقتی اعلام صلح شد صحنه پر از نور شدید شد طوری که به شدت چشم را آزار می داد حتی بازیگران نیز عینک به چشم زدند.گویی صلح نیز مشکلات خودش را دارد.
و در پایان انسانهای درگیر جنگ را می بینیم که کابوس رهایشان نمی کند . . .

نور پردازی ، موسیقی و بازیها بسیار خوب بود و اجرای تاثیر گذاری بود.

بدرود
درود

نمایش " ریچارد سوم "

بازهم تجربه ای حرفه ای (تئاتر آوانگارد) از آتیلا پسیانی با اقتباس محمد چرمشیر از نمایشنامه شکسپیر.

کارهای آقای پسیانی را می توان متفاوت ترین اجراها در تئاتر کشور دانست.

ساختار شکنی در فرم و محتوا در راستای هدفی خاص.

هر کار نو و بکری طبیعتا دارای نواقصی می باشد که کارهای آقای پسیانی هم از این قاعده مستثنا نیستند ولی

ایده ، نوآوری و خلاقیت در این کارها به وفور یافت می شود.

نمره : 8 از 10

بدرود
ای کاش هر تئاتر "تجاری‌ای" با نقاب تئاتر آوانگارد و تجربی به مخاطب خورانده نشه !
۱۹ بهمن ۱۳۹۰
با نظر فرشید عزیز به شدت موافقم
۱۹ بهمن ۱۳۹۰
و همین طور من. فرشید و مرتضی باهاتون موافقم.

۱۹ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

" دوران تیرگی "

تئاتر هنری است والا که مخاطبان خاصی نسبت به هنر های دیگر مثلا سینما دارد.اصطلاحا می گویند که سینما هنر بی سوادی است بدین معنی که مخاطبان آنرا تمامی افراد یک جامعه از بی سواد تا با سواد می تواند تشکیل دهد.

تئاتر اجزای مختلفی مثل نمایشنامه ، کارگردان ، بازیگر ، طراح صحنه و نور و . . . دارد که تئاترهای کلاسیک تقریبا شامل تمامی این ... دیدن ادامه ›› اجزا می شوند.

ولی در تئاتر مدرن و آوانگارد شما می توانید با ساختار شکنی در فرم و محتوا تئاتری متفاوت را به مخاطب ارائه دهید.

نمایش دوران تیرگی نه یک تئاتر کلاسیک و نه یک تئاتر مدرن ، که اساسا تئاتر نبود و واقعا جای تاسف و تامل دارد که چنین نمایشی در سالن اصلی تئاتر شهر (اصلی ترین سالن حرفه ای کشور برای تئاتر) اجرا می شود.

این نمایش بسیار ضعیف و ناچیز که واقعا نمی توان اسمش را تئاتر گذاشت جایش سالن تئاتر نیست (با ابراز تاسف برای مسئولین)

اگر از روی این نمایش فیلم تهیه می شد حتی برای مخاطبان سینما که عامتر هستند نیز کار ضعیفی به شمار
می رفت.

نمره : ---

بدرود
این برداشت شخصی شماست

لطفا بجای همه تصمیم گیری نکنید
۱۹ بهمن ۱۳۹۰
آقای حکیم قدس اگر اشتباه نکنم این مکان هم جایی برای بیان برداشت‌های شخصی افراد هست!
۱۹ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

نمایش "اژدهاک"

نویسنده نمایشنامه آقای بهرام بیضایی می باشند.نمایشنامه های آقای بیضایی زبانی پرتکلف و نمادین دارند که در راستای اثر می باشد.درون مایه نمایش بسیار قوی و نمادین بوده که هر کس به فراخور سلیقه می تواند تفسیر و تاویل های خود را از اثر داشته باشد.موضوعات مطروحه در اثر نیز جهان شمول بوده و شامل دوره خاصی نمی باشد.

بازیها بیشتر متکی بر بدن بوده و از پارادوکس های احساسی و عاطفی خبری نبود تا بتوان عیار بازیگران را سنجید.

کارگردانی خوب بود و طراحی ... دیدن ادامه ›› حرکات بازیگران نیز خوب بود.

طراحی صحنه بسیار مختصر بود ولی استفاده ای بسیار عالی از آکسسوار شده بود که جذاب بود.

نورپردازی در حد متوسط بود ولی موسیقی وهم آلود و ترسناکی که شنیده می شد زیبا و در راستای القای مفاهیم

موجود در نمایشنامه بود.

نمره : 7 از 10

بدرود
منم امشب این نمایش رو دیدم، متن بالا تأیید می‌شود.
۱۶ بهمن ۱۳۹۰
فیلمش رو دیدم...
الان هم دارم ((مجلس ضربت زدن)) رو میخونم...
بازهم ممنون
۱۶ بهمن ۱۳۹۰
بله، من هم ممنونم بابت نقد جامع و خوبتون
۱۶ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

نمایش " لانه خرگوش "

نمایشنامه اثر کار قوی و با ارزشی می باشد.درباره زوجی که به تازگی فرزند 4 ساله خود را از دست داده اند.

درون مایه نمایش به واکاوی شخصیت ها پس از این واقعه پرداخته و اینکه چگونه آنها در آستانه فروپاشی اخلاقی و

رفتاری قرار می گیرند.

بازیها خوب بودند بخصوص بازی شخصیت "بکا" که بسیار خوب و باورپذیر بود.

طراحی صحنه ، آکسسوار و نور پردازی متوسط ... دیدن ادامه ›› بود.

از روی این نمایشنامه فیلمی به همین نام (Rabbit Hole) با بازی زیبای نیکول کیدمن و آرون اکهارت نیز ساخته

شده است که پیشنهاد می کنم دیدن فیلم رو هم از دست ندهید.

نمره : 7 از 10

بدرود
جشنواره تئاتر فجر " این همه سنگر و این آدمها که تا آخر زنده اند "

اجرای متوسط و رو به ضعیفی بود.

چند تا دیالوگ خوب داشت ولی روایت داستان به تدریج وا رفت و چیزی ازش باقی نموند.

طراحی صحنه تقریبا وجود نداشت و وقفه هایی که در داستان (مثلا قصه ی بی مزه ای که خانم نوازنده تعریف می کرد - قصه فیل و موش -) ایجاد می شد بسیار نچسب بود.

نمره : 4 از 10
جشنواره تئاتر فجر " هتل پارادیزو "

اجرای بسیار خوب و ارزشمندی بود.

برای انتقال مفاهیم در تئاتر بازیگران از بیان و بدن استفاده می کتند.در این اجرا بیان حذف شده بود و در این صورت انتقال مفاهیم بسیار دشوار می شود ولی نمایش با موفقیت از این مرحله عبور می کند.

اجرا 4 بازیگر دارد ولی در طول نمایش تماشاگر احساس می کند تعداد بازیگران بسیار بیشتر باشد.(بازیگران با ماسک هایی بر صورت اجرا را انجام ... دیدن ادامه ›› می دهند.)

اتمسفر نمایش در فضایی فانتزی و کمدی می گذرد که هم تماشاگر را می خنداند و هم به فکر فرو می برد.

طراحی صحنه و بازیگری عالی بود.

نمره : 8 از 10
جشنوار تئاتر فجر " موسم باد و باران "

با توجه به اینکه اجرا بدون دیالوگ بود نمایش در انتقال مفاهیم با مشکل جدی روبرو بود و درک نمایش برای تماشاگر دشوار بود.

طراحی صحنه و استفاده از آکسسوار خوب بود.(به خصوص اجرای موسیقی با ابزاری جالب توسط بازیگران)

نمره : 6 از 10
بنام حق
درود
درون مایه نمایشنامه درباره گروههای آزادیخواه در افغانستان می باشد که دچار اختلافات درون گروهی و فساد قدرت می شوند.رهبر یکی از گروهها به نام پیشوا (کنایه از هیتلر و نازیها که مظهر نژادپرستی ، زورگویی ، جنگ طلبی و کشتار می باشد) دستور قتل فردی بنام "بزرگ" را صادر کرده است و . . .
داستان بصورت خطی در دو مکان کلیسا و اتاق کار پیشوا روایت می شود.نمایشنامه پر است از اتفاقات غیر منطقی و نامفهوم که سوالات بی جواب زیادی را در ذهن تماشاگر باقی می گذارد که در اینجا به چند نمونه اشاره می کنم :
1- اگر کشیش مخفیگاه "بزرگ" را می دانسته و به او کمک می کرده (و دختر "بزرگ" نیز این موضوع را می دانسته) چرا دختر "بزرگ" این همه با کشیش کلنجار رفته و در نهایت او را می کشد.
2- چرا دختر دوست پسر خود ... دیدن ادامه ›› را می کشد؟
3- چگونه اسلحه های نیروهای پیشوا از کار افتاده بودند؟
4- دختر عضو چه سازمان یا گروهی است و چگونه هواپیمای پیشوا سقوط می کند؟
5- اصلا آیا این دختر یک سوپر قهرمان است که این همه کارهای محیرالعقول انجام می دهد.
این مثالها مشتی نمونه خروار هستند و کاراکترها همگی در حد تیپ باقی مانده و به هیچ وجه به شخصیت نزدیک هم نمی شوند.

و آن دلقک با شوخی های بی مزه و نچسب که مثلا قرار است بار طنز اجرا را به دوش بکشد که ابدا در این راه موفق به نشاندن حتی لبخند بر لبهای تماشاگر نمی شود.

طراحی صحنه نیز مانند خود نمایشنامه حرفی برای گفتن ندارد و هیچ استفاده بهینه ای از آکسسوار نمی شود و همه چیز (به غیر از دو لوستر که از سقف پایین می آید و یک تابلو عکسی که جابجا می شود) در حالت سکون و غیر قابل استفاده قرار دارد.

نور پردازی نیز ضعیف و بی خاصیت است و هیچ حسی را القا نمی کند.موسیقی در حد متوسط است.
بازیگران به دلیل فقر نمایشنامه در شخصیت پردازی و نداشتن دیالوگهای مناسب و عدم کارگردانی خوب بازیهای متوسط و ضعیفی را ارائه داده اند.

خمیازه های بلند ، پچ پچ کردن های در گوشی ، صندلی های خالی سالن و ترک سالن در حین اجرا توسط تماشاگران به هیچ وجه بی معنی نبود.

من این اجرا رو بخاطر آقای قادری انتخاب کردم ولی هم اینک از این انتخاب سرخورده ام . . .

و یک پیشنهاد :

برای اینکه بتوانیم معیار سنجشی برای یک اجرا داشته باشیم به دوستان پیشنهاد می کنم پس از دیدن اجرا به آن نمایش امتیازی از 10 بدهند.

امتیاز : 3 از 10

با سپاس

بدرود
اتفاقا من هم میخواستم همین حرف های خانم محمدی رو بنویسم

واقعا ایشون سایت رو با روزنامه دیواری مدرسه اشتباه گرفته

کارگردانی تئاتر هم کار سخت و پیچیده ای که نیست

مهم مجوز و سالن هست
۲۲ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام حق

درود

آیا برای رسیدن به رهایی باید منتظر یک نجات دهنده بود؟
آیا برای رهایی از جور جباران باید منتظر قدیسی بود که از آسمان نازل می شود؟
نمی دانم جواب شما چیست ولی جواب نمایش به این پرسش ها مثبت بود.

درون مایه نمایش با فلسفه زندگی منطبق نیست (زندگی همیشه پویا و در حرکت است) چه اگر بود این انتظار باعث یاس ، کسالت و عدم پیشرفت در بشر ... دیدن ادامه ›› می شد.

تمامی تلاشها محکوم به شکست است مگر پای یک نجات دهنده در میان باشد.این چیزیست که نمایش سعی در القای آن به مخاطب دارد.

شخصیت های غمزده ای که در قفس اند و تمام مساعی آنها برای رهایی بی فایده است تا اینکه پس از دعا ونیایش نجات دهنده از آسمان نازل می شود و . . .

در ساخت عروسکها هیچ تنوعی مشاهده نمی شود و همه شبیه به هم هستند.

حاشیه صوتی نمایش وهم آلود و ترسناک است مگر در لحظات حضور منجی که کمی ریتم موسیقی تندتر شده و حس امید را القاء می کند.

از نورپردازی بر روی دست (دست بازیگران) استفاده شده است که این به خودی خود نمی تواند امتیازی مثبت برای اجرا باشد.(حتی می تواند باعث پرت شدن حواس تماشاگر از جریان اصلی نمایش باشد)

عروسک گردانی به روش حضور بازیگر در صحنه و حرکت دادن عروسک ها با دست انجام شد.در این شیوه عروسک گردان خود هم باید بازی کند.(این یعنی انجام کاری مضاعف که در نظر اول مشکل بنظر می رسد.) ولی عروسک گردانی با نخ نامرئی و بدون حضور عروسک گردان در صحنه کاری بس حرفه ای تر و اساسا مشکلتر است.

این اجرا را می توان در خوش بینانه ترین حالت در قواره یک اجرای دانشجویی دانست.

بدرود
خوب نوشته ای مهدی جان. بعضی از ضعف هایی که اشاره کردی به نظر من خلاقیتِ در اجراست و من دوست داشتم
در مورد سوالات اولی که پرسیده ای کلی بخوام نظرم رو بنویسم، هم بله و هم خیر..
۱۵ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جنگ بهتر است یا تسلیم شدن در برابر آن؟
غرور را ترجیح می دهید یا سکوت؟
دیدن این اجرارو به همه دوستان توصیه می کنم.
نمایشنامه بسیار عالی از رضا گوران و کارگردانی خوب نیما دهقان باعث اثری قابل تامل شده است.
مونولوگهای پرمغز و اثرگذار ، بازیهای خوب و استفاده بسیار خوب از آکسسوار و موسیقی از ویژگیهای غیرقابل انکار این نمایش است.

بلیط این نمایش روزهای 1شنبه تا 4شنبه برای دانشجویان تمامی رشته ها نیم بها می باشد.
ممنون مهدی جان
۲۱ مهر ۱۳۹۰
کارهای رضا گوران را دوست دارم . در درجه اول به خاطر متن های پر محتوا و در درجه دوم فضاهای متفاوتی که خلق میکند . امیدوارم این نمایش نیز ( با وجود انکه کارگردان نیما دهقان است) چنین باشد.
۲۲ مهر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید