در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کتی محمدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:35:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کتی محمدی (katimm)
درباره کنسرت-نمایش کوچه عاشقی i
نمایش را دیدم ،صدای آواز شخصیت کاووس،فضای همیشه زیبای کاخ سعدآباد و آن نسیم شیدایی که شب هنگام در بین گیسوان درختان میپیچد،تمام حظ من از این نمایش بود.قرار بود به کوچه عاشقی وارد شویم و از عشق سرمست،اما من هرچه گشتم کمتر نشانی از عشق دیدم.جاه طلبی،هوس،سود جویی،فریبکاری ، شوخی های سخیف جهت خندان تماشاگر و.... هر چه بود البته عشق نبود.کاش نامی دیگر برای نمایشتان انتخاب می کردید،مثلا سرگذر، بهتر نبود؟هر کسی داشت بار خودش را می بست.
مضاف بر اینها صندلیهای بد ،رفت و آمد تماشاگران و نیم تنه بودن بازیگرانی که پایینتر از صحنه نمایش اجرا داشتند نیز دو چندان مشعوفمان کرد.
من دیشب به تماشای این نمایش نشستم قبلا در هوموریباس هنر آقای یاسر خاسب را دیده بودم و دیشب باهنرنمایی ایشون و آقای سپاس رضایی و هنرمندان دیگر بهت زده شدم. محتوا , نور پردازی , ایده و حرکات عالی بودند . البته که نور جوشکاری و صدای نواختن چوب بر بشکه آزارم داد ولی شاید هدف همین بود . من با نمایش به قعر ظلمات سقوط کردم و با تاریکی های وجودم دست به گریبان شدم و از فرط منازعات فراوان بر سر هیچ و دویدنهای مکرر به نفس نفس افتادم . سر گشته و حیران به هر دردی زدم و آنگاه آن نور , آن بارقه شادی , آن صلح و دوستی و آن عشق و محبت بین همراهان. آری همراهان همانها که می اندیشیدم سنگی بر راه و دردی بر جانم هستند همانها که از هم برای رسیدن پلی می ساختیم, همانها مایه سرورم بودندو ما مسافران سرزمین عشق بودیم.
دست مریزاد, برقرار باشید
چقدر زیبا نوشتید ♥️
۳۱ خرداد
شما زیبا خوانده اید و این زیبایی از نمایش بود. از لطفتون متشکرم. امیدوارم اگر نمایش را ندیده اید آنرا از دست ندهید.
کتی محمدی
شما زیبا خوانده اید و این زیبایی از نمایش بود. از لطفتون متشکرم. امیدوارم اگر نمایش را ندیده اید آنرا از دست ندهید.
نمایش رو هفته ی گذشته دیدم‌ و همچنان ذهنم مشغولشه 💫
۳۱ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من اصلا دوستش نداشتم.نه فریادهای بی دلیل آقای سجادی رو نه اکت ایشون رو که یک درمیان فراموش میکرد پایش را روی زمین بکشد نه مضمون جالب توجه بود شاید کلا چند جمله جالب توجه داشت که اونهم در خلاصهنمایش بود.تنها صدای زیبای خانم صدا پیشه نمایش بسیار زیبا بود و باعث شد تا انتها برای آن و احترام به دیگران از سالن خارج نشوم
آقای سجادی نه افشاریان!
ایشون نقش فرد معلولیت داری رو بازی نمی کرد نقش زندانی شکنجه شده ای رو بازی می کردن، وقتی به پای زندانی شلاق می زنن تا چند روز طبیعتاً نمی تونه درست راه بره صحنه های که پا می لنگید در زندان بود و صحنه های دیگه مثل کلاس آواز یا عروسی پا مشکلی نداشت.
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این هفته نمایش رو دیدم ومتاسفانه راضی نبودم پیشترها نمایش تاکسیدرمی به نظرم عمیقتر به این موضوع پرداخته بود و نمایشهای دیگر
من یاد نمایش دولیتر در دولیتر صلح افتادم.اون تاثیر جنگ بر آدمها بود و برای من بسیار قویتر و تاثیر گذار تر از این نمایش. ولی من خودم هیچگاه حواسم به تاثیر جنگ بر موجودات دیگر نبود. با دیدن این نمایش خندیدم اما از سر درد. و چه خوب با کمترین وسایل توانسته بودید موقعیت و حیوانات را تجسم بخشید. دست مریزاد.
مجددا در اخرین شب اجرا به تماشای مواجه با حقیقت نشستم.و مطمین شدم با هر چه درد با هرچه رنج مطمینا میخوام حقیقتو بدونم
من دوشنبه نمایش دیدم و هنوز ذهنم مثل ساعت داره کار میکنه که کدوم کار درسته گفتن واقعیت یا نه؟همیشه فکر میکنم گفتن واقعیت بهتره ولی چه بسا با شنیدنش ظرفیت پذیرش نداشتم نه اینکه نپذیرم ولی اشفته شدم و ذهنم دچار یک وسواس دایمی شده نسبت به موضوع مطرح شده. کو اینکه دنیا هم کم نذاشته و کلی شواهد بعد از اون شنیده برام ردیف کرده که مطمینم کنه در دنیای شک باشم. و این جز خود دوزخ نیست.میخوام یک بار دیگه به تماشای نمایش برم و تو ارامش و رو راستی با خودم مواجه شم.ببینم بالاخره میخوام واقعیتهارو بدونم یانه؟
چرا اسمش کالاندولا ست؟
فکر میکنم کالاندولا اسم یه پماد ضد درده
اگر اشتباه میکنم، خوشحال میشم دوستان درستش و بگن.
۱۲ اسفند ۱۳۹۷
ضد درد نیست ضد التهاب پوستی
۱۴ اسفند ۱۳۹۷
کالاندولا یعنی "گل همیشه بهار"
۲۸ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من امشب اجرای پایانی نمایش رو دیدم.این دومین کاری که از اقای ارسطو میبینم.نمیتونم بگم لذت بردم.مثل بار قبل در برابر خودم غافلگیر شدم.انگار با صورت هولم دادن وسط یک عالمه اتفاق .هنوز م که چند ساعت گذشته جای زخمهاش میسوزه و انگار یک حسی باعث میشه با زخمهات و باورهای قبلت ور بری .و متاسف بشی که چرا انقدر فکرت محدود بوده.به احترام اقای ارسطو و بازیگران و عوامل نمایش سر ارادت فرودمیارم.
حمیدرضا مرادی این را خواند
بابک، امیر، جهان و آقای سوبژه (محمد لهاک) این را دوست دارند
با این زخم ها ور نرو رفیق
مرده ها هم بعد از کالبدشکافی، جدی تر میمیرند:)
۱۹ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با اینکه ایده نمایش جالب بود ولی خوب به اجرا در نیومده بود. چند نفر همون اوایل کار سالن رو ترک کردند. من و دوستانی که به دعوت من به تماشای اجرا نشستیم شامل ممنوعیتهای توجه داده شده نبودیم ولی پس از پایان اجرا کلا اعصاب و روانمونو از دست دادیم. مخصوصا نور صحنه که کلا رو اعصاب بود .غیر از ایده اصلی نمایش بقیه موارد کار رو اصلا دوست نداشتم
آقای محمدی ایده ی اصلی رو داریم تو سریالهای شبکه های مختلف آمریکا میبینیم. سریال ها. فیلمهایی با مضمون زمان و بعدهای زمان
۰۱ بهمن ۱۳۹۷
من کتی هستم.کتی اسم خانمهاست.اقا نبستم......
۱۸ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید