در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محسن نوحی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:01:09
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رضا ثروتی عزیز...
دیگر فهرست دارد به شناسنامه شما تبدیل میشود که حداقل سالی یکبار هم تکرار می شود.(در 3 سال اخیر که اینطور بوده است) رضا ثروتی عزیز من از طرفداران کارهایت هستم و از اینکه هنرمندی از نسل خودم اینقدر خلاق است که کارهایش تاریخی می شود لذت می برم. من از اولین کارهای شما پیگیر بوده و همه را تک تک به نظاره نشسته ام.
خیلی دنبال ثروتی "عجایب مخلوقات" و "ویتسک" آمده ام و به "اتاق ورونیکا" رسیده ام و نهایتا از "فهرست" لذت برده ام. ولی نکند که کلیشه بشوی و در فهرست گیر کنی! داستان فهرست بسیار بسیار قوی و پرداخت شما به آن به آن بسیار خلاقانه است.البته منظورم فهرست نمایش اول است نه نمایش اخیر که روایتی کوتاه شده و کاملا تکراری است از فهرست اولی! تازه نامش هم ذره ای تغییر کرده و "فهرست مردگان" شده است که مخاطبینی همچون من که با دیدن نام "رضا ثروتی" چشم بسته به دیدن تئاتر می روند یکهو نمایش تکراری به پستشان میخورد! حداقل نام این نمایش را باز هم "فهرست" می گذاشتید که من مخاطب دچار خطا نشوم و نهایتا این کامنت را نگذارم! از رضا ثروتی خیلی خیلی بیشتر از اینها انتظار داریم. انتظار داریم حالا که موفق می شود بهترین سالن ها را در اختیار بگیرد خلاقیت هایش را هم بکار ببندد. رضا ثروتی میتواند "مجید بهرامی" های بسیاری را بازتولید کند. رضا ثروتی بعد از مجید بهرامی مهاجرت نکرد و ماند و ادامه داد و موفق تر هم بود ولی باید بداند که موفقیت های بزرگتر مسئولیتش را سنگین تر کرده است و انتظار طرفداران و مخاطبینش بسیار بالاتر از تکرار فهرست ها به نامهای مختلف است. آرزوی موفقیت و روزهای بهتر برای این گروه قوی و خلاق دارم.
موافقم. نمایش فوق العاده عالی بود ولی اون نمایش اولی به نام فهرست که بسیار قوی تر و با بازیهای بهتری تو سه ساعت اجرا شد. این نمایش کوتاه شده نمایش قوی فهرست بود که پارسال اجرا شده بود. واقعا انتظار بیشتری از کارگران محترم داشتم، حداقل اسم نمایش رو عوض نمیکردن و به مخاطبان مشتاقشون که همه کارهاشون رو دنبال میکنن احترام میذاشتن
۲۲ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در یک کلام باید این نمایش را یک درخشش واقعی و غیرقابل انتظار از "شهرام قائدی" عزیز برشمرد.
به شخصه انتظارم از این هنرمند(با توجه به رزومه شان در سریال ها و فیلم های تلویزیونی) در این حد نبود. پارسال مصاحبه ای از ایشان خواندم که در آن از تصمیمشان بر پایان دادن به نقش های کلیشه ای شان در سینما و تلویزیون گفته بودند و عزم شان بر تغییر در مسیر هنری شان. فکر نمیکردم این تصمیم شان با ورود به عرصه تئاتر و ادای نقش سنگینی همچون گربه ابلق عبید زاکانی همراه شود. واقعا عالی بود.
میخواهم بگویم که ایشان توانستند مرا به عنوان یک مخاطب قدیمی تئاتر، قانع کنند که پس از این کارهایشان را در این عرصه دنبال کنم.
واقعا به آقای قائدی تبریک میگویم که اراده آهنین شان در تغییر سبک هنری شان را به اثبات رساندند.
سایر عزیزان هم بسیار خوب بودند حتی هنرمندان کمتر شناخته شده این کار هم نقش شان را به نحو احسن ایفا نمودند.
به همه تیم هنری و هنرمندان گروه ارکستر این کار دست مریزاد و خسته نباشید می گویم.
farhad riazi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تینو صالحی از آنهاست که هر سال یک نمایش به هنر این کشور هدیه میدهد. در هر نمایشش هم حرف تازه ای میزند.
آقای صالحی عزیز میدانم که تک تک این دیوارنوشته ها را خودتان بدقت میخوانید. دوست داشتم در این نمایش خودتان نقش اصلی را بازی میکردید. هرچند که پژمان در نقشش عالی بود ولی من بیننده دوست داشتم شما را بازهم در کسوت اجرا میدیدم. شما در بازیگری بسیار درخشان هستید و بهترین فضا را نیز خودتان در نمایش هایتان برای درخشش باز میکنید. امیدوارم هردو هنر را در کنارهم ادامه دهید که در هردو موفقید. ممنون از این ساعت که برایمان با این نمایش درخشان ساختید. هرچند معتقدم کمی مجبور بوده اید لحن نمایشتان را تغییر دهید ولی بیننده فهیم عمق مطلب را درمی یابد. از این کار هم همچون کارهای قبلیتان لذت بردم.
مینا &۱۲، mojtaba irandoost و لیلى شجاعى این را خواندند
مارینا و بهرام برخورداری این را دوست دارند
تینو صالحی رو دوست دارم و همیشه لذت بردم از کارهاش.
ولی انقدر از بازی پژمان حالم بد میشه قید تماشای این کار رو زدم...

۰۶ آبان ۱۳۹۵
نمیدونم چرا انقدر جو بدی در مورد بژمان جمشیدی بعضی از دوستان راه انداختند. در حالی که جمشیدی این روزها واقعا بد بازی نمی کنه. و گاهی حتی درخشان هم ظاهر میشه. علت این موج را دوست دارم بدانم. از اقای ایراندوست محترم خواهش میکنم من را در جریان قرار دهند
۰۶ آبان ۱۳۹۵
جناب غلامشاهی عزیز
نمیدونم چندبار شاهد هنرنمایی پژمان جان! بودید که مجذوب درخشش این بزرگوار شدید!
شخصا ایشون رو بازیگر نمیدونم و بزرگترین ایرادی که میتونم از بازیشون بگیرم فرم اندام خدادادیشون هست که با هیچ کلاس و اموزش و رابطه و باندبازی اصلاح نخواهد شد و ...
ضمنا بنده نظر شخصیم راجع به بازی ایشون در تیاتر رو مطرح کردم و قطعا فوتبالیست خوبی بوده و انسان شریفی هستند.
۰۷ آبان ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خداروشکر که به این کار رسیدم. یک تجربه عالی با تینو صالحی عزیز. اگه هنوز این کار رو ندیدید از دستش ندید دوسه شب بیشتر به پایان کار باقی نمونده. خیلی خوب و جذاب بود. کلی کیف کردیم.حیف صندلی های خالی که به نفع تیاترهای تجاری این روزها پر نشده اند. ولی فکر میکنم آقای صالحی با همین تماشاگر محدود هم پیامشون رو رسوندند. ممنون و خسته نباشید به همه عوامل این نمایش فاخر.
آفرین به امیر جعفری عزیز که خیلی جاها به تنهایی نمایش را اداره میکردند.
آفرین به خانم ناهید مسلمی که به خوبی نقش را مدیریت کردند.
آفرین به آقای کاوری عزیز که به خوبی در نقششان فرو رفته بودند و سایر عزیزان(خانم پسیانی، و گروه پشت صحنه). آقای افشاری علیرغم فیزیک جالب و مناسب نقششان چندجا نتوانستند خنده شان را کنترل کنند هرچند که بامزه بود ولی از ارزش کارشان و گریم جالبشان می کاست.
در کل برای ما که پس از پلکان و شکلک خیلی منتظر آقای امیر جعفری بودیم کار لذت بخشی بود. این نقش را باید همین یک نفر بازی میکرد.
ممنون از هماهنگی های خوب و مرتب این کار که با تاخیر کمتر و مدیریت شده ای آغاز شد.
در آخر آفرین به تیوال که توانست با هماهنگی خوب با سایر سایت ها کار مدیریت فروش را بخوبی انجام دهد.
همگی خسته نباشید.
رسیدن به کورش خود مشکل است حتی برای من که فقط 5 دقیقه تا آنجا فاصله دارم جمعه و پنجشنبه یکساعت طول میکشد تا برسم و جای پارک پیدا کنم. ولی این عزیزان با تاخیر قابل قبولی کار را روی صحنه بردند. در همان ابتدای کار شنیدن صدای آشنای آقای علیمردانی که از کارتون انقراض به یادمان بود تمامی اعصاب خوردی و خستگی و جای پارک پیدا نکردن و دویدن از شش خیابان آنطرفتر به سمت کورش را از یادمان برد!
این کار فوق العاده است.
این نمایش با پختگی تمام و موسیقی شگفت انگیزش بیش از یکساعت شما را با طنزی بعضا تلخ و معنی دار و محلی شده از ته دل میخنداند.
آنقدر نمایش و سالن نسبتا مناسب اجرای آن جای باز برای دل بیننده گذاشته که رنج حضور تماشاگران غیرتئاتری با خنده ها و صحبت های نابجا و شلوغ کردن های بی مورد و حضور کودکان خردسال و سروصدای اضافی ایشان بسیار کمرنگ تر مینماید.
من به شخصه که آدم تئاتررویی به حساب می آیم از دیدن این کار لذت بردم.
آنقدر از ته دل خندیدم که ضعف های اندک کار و بازی های ضعیف یک یا دوتن از بازیگران را را اصلا به حساب نمی آورم. به این گروه هنرمند و بخصوص آقای میری کارگردان توانای این کار که قبلا نیز کار خوب احساس آبی مرگ را از ایشان شاهد بوده ام تبریک و خسته نباشید میگویم. جمعه 26 دی ماه 93
سلام محسن عزیز.ممنون از حضورت و یادداشتت.متشکریم
۲۷ دی ۱۳۹۳
بسیار لطف دارید اقای نوحی . رضایت شما برای ما از هر چیزی ارزشمند تر است
۲۷ دی ۱۳۹۳
ممنونم از وقتی که برای تماشای نمایش و نوشتن نظر گذاشتین و خوشحالم که اجرا رو دوست داشتین
۲۸ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فقط این را بگویم که پس از دوبار به تماشا نشستن این فیلم در کورش دیگر میترسم به سینما بروم تا آن کیف و لذت و شور دیدن این فیلم با دیدن یک فیلم دم دستی که در سینمای ما فراوان است از دست نرود. آنقدر این فیلم انتظار مرا از سینمای ایران بالا برد که ترجیح میدهم تا از فیلمی مطمئن نیستم به سینما نروم تا اصطلاحا توی ذقم نخورد.
آفرین به تو ای مکری که ثابت کردی می توان در تهران هم سینما رفت و راضی و بسیار راضی بیرون آمد.
من دو شب پیش فیلم ملبورن رو دیدم و گفتم خوب بود ....
دیشب که ماهی و گربه رو دیدم گفتم چقدر ملبورن بد بود
۱۹ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من جمعه 4 دی به تماشای این نمایش رفتم.
اولا مشکل همیشگی تئاترهای سالن اکو همچنان در این نمایش مشهود بود. تاخیر تاخیر و تاخیر. آغاز نمایش با 35 دقیقه تاخیر.
جمع آوری برگه های نطرسنجی تقریبا به زور! حتی دوستان برای تبلیغ محصولشان و تاکید مجدد روی پر کردن فرمها که به گونه ای جمع آوری اطلاعات بینندگان است، همه کسانی که با تعجب و سردرگمی منتظر پایان تاخیر در اجرا بودند را مجبور کردند به قسمت شمالی سالن کوچک انتظار بیایند به امید شنیدن خبری خوش از آغاز نمایش که باز هم این عزیزان آگهی محصولشان را طی یک سخنرانی چند دقیقه ای پخش کردند!
بعد که بالاخره توانستیم از دست معطلی ها خلاص شویم و به صندلی تنگ و ناراحت خود برسیم، و تمامی پله ها از بینندگان اضافی لبریز شد نمایش آغاز شد.
متاسفانه اگر شما قبلا نمایش "عامدانه، عاشقانه، قاتلانه" خانم بیان و آقای آذرنگ را دیده باشید که به طرز فوق العاده ای 3 روایت را به نماش گذاشت، در ابتدا کاملا به یاد آن می افتید! ولی شبیه سازی کاملا ناشیانه و پر از قضاوت های یکطرفه.
دروغ چرا، من از دیدن این نمایش آنقدر که باید لذت نبردم. شاید در اعماق ذهنم به این نمایش حق نمیدهم که اجرای مجدد داشته باشد در جایی که نمایش هایی به مراتب ارزشمندتر با داستان های قویتر زمانهای کوتاهی اجرا داشتند. شاید شانس این نمایش استفاده از چهره های شناخته شده سینمایی و تلویزیونی بوده ... دیدن ادامه ›› شاید هم چیز دیگر.
ضمن احترام به کلیه گروه و بویژه بازیگران این تیاتر نسبتا طولانی، واقعا سوال من این است که آیا لازم است که حتما با پختن کیک و حلوا تماشاچی را در فضای نمایش آورد؟ واقعا این نمایش اینقدر در متن نمیتوانست تماشاچی را مجذوب کند؟ آیا زن ایرانی که شاید نویسنده میخواسته از او دفاع کند، شاید هم نه، بزرگترین مشخصه اصلیش پخت و پز است؟ آیا آن زن کوهنورد فقید واقعا دوست داشته با آشپزی از او یاد شود؟ نمیدانم. قضاوت های متعدد در مورد افرادی که در زندگیشان سرک کشیده شده بود، ورود به پرونده ای مشکوک که بسته شده و هنوز کسانی که درگیر آن بودند بین ما هستند و سرشناس، ورود به زندگی شخصی دوست پسر آن کوهنورد فقید، قضاوت در مورد ریزترین ابعاد زندگی شخصی و خانوادگی آن قهرمان جنگ، و اطمینان از درست بودن قضاوتهایمان چیزی نیست که من از این نمایش انتظار داشتم. ببخشید طولانی شد و بعضی جاها تند.
در هر صورت خسته نباشید به عوامل عزیز این نمایش و یادی خوش از نمایش "عامدانه، عاشقانه، قاتلانه" که ایکاش شانس اجراهای مجدد و متعدد و تمدید و... را داشت.
دوست عزیز،در مورد سالن و تاخیر همیشگی اش و صندلی های بسیار نامناسب آن کاملا با شما موافقم.ولی در رابطه با شبیه سازی کاملا ناشیانه با نمایش "عامدانه..." با شما موافق نیستم.تا اونجایی که یادم هست متن نمایش هم هوایی ر قبل تر از "اجرای" نمایش "عامدانه...." نوشته شده و تنها شباهتشان یکی از کاراکترها و حضور سه زن و زنانگی شان هست.اصلا ساختار این دو نمایش با هم متفاوت هست.حتی شهلا جاهد خانم ادبی زمین تا آسمان از شهلا جاهد خانم اسکندری متفاوت است.نمایش "عامدانه،عاشقانه،قاتلانه" زمینه مستندش قوی تر بود،شاید بدلیل وجود شخصیت روزنامه نگار و تم مصاحبه مانندش.
و اما پختن. باید دید آیا واقعا ساختار آشپزخانه و پختن برای جذب کردن مخاطب بوده یا خیر؟ جواب، حداقل برای من منفی است.
شما از کدام قسمت متن و نمایش نتیجه گرفتید که بزرگترین مشخصه اصلی این سه زن در این نمایش پخت و پز هست؟ در ضمن غذا پختنشان به نوعی ... دیدن ادامه ›› نماد زندگی هر سه است.مخصوصا زن کوهنورد و شهلا جاهد که در آخر دور ریخته می شود.بالاخره این نوع روایتی است که نویسنده انتخاب کرده و حداقل برای من نه تنها جای سوال که بسیار منطقی است.
ممنونم که بالاخره یک نفر نقد مخالف نوشت از این کار :-)
۰۷ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حیف شد امشب این کار قوی و تاثیرگذار را دیدم ولی جای خانم شعبانی خالی بود. قرار بود این اجرا با حضور عروس و داماد هردو روی صحنه برود که ظاهرا ممکن نشد. امیدوارم سلامتی ایشان برقرار باشد.
داستانی ساده ولی عمیق. کار را دوست داشتم. از دیدن اینهمه انرژی و استعداد لذت بردم.
رضا.ک و سیما کهنمویی این را خواندند
محمد ظلی و شاهین نصیری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک اتفاق خوب و البته عظیم در فضای هنرهای نمایشی کشور اتفاق افتاده است.
این نمایش آنقدر خوبی دارد که اصلا دوست ندارم به اندک نکات منفی در باره آن بپردازم.برخی ناهماهنگی های کوچک در اجرای جمعه بود که با بازی طلایی سیامک صفری و فرزین صابونی و هدایت هاشمی کاملا فراموش شدند.
معتقدم تئاتر ما هنوز ظرفیت ها بیش از این دارد. در مورد آقای کیانیان که بازی قابل قبولی ارائه کردند باید خاطرنشان کنم خود نقش از بازی ایشان قویتر بود البته. دیالوگ های سنگین این نمایش که بالا و پایین کردن صدا و تن آن در هنگام اجرا توسط ایشان کاملا آن را قابل فهم میکرد.(حتی برای مخاطبین عام)
انتقاد من به تماشاگران غیرحرفه ای و بعضا(از بیان این کلمه متنفرم) بی فرهنگی که تماشای این نمایش را مشکل نموده بودند.
همراه آوردن کودکان، صحبت کردن های وسط اجرا، زنگ های موبایل و از همه عذاب آورتر سرفه های متوالی تعدادی از تماشاچیان که واقعا لذت بردن از تئاتر را مشکل کرده بود.
بدون اغراق بگویم در نمایش جمعه 23 آبان در هر ثانیه بیش از یک صدای سرفه به گوش میرسید.(از جاهای مختلف سالن) و انگار این آقایان و بعضا خانم ها هیچ اهمیتی به نمایش نمیدهند.
کسی که نمیتواند 2 ساعت سکوت اختیار کند و به نمایش توجه کند چرا پا به سالن نمایش میگذارد.؟
این موضوع واقعا در اجراهای ... دیدن ادامه ›› با تماشاگر زیاد دارد تبدیل به یک معضل میشود. البته ورود تماشاچی عام به تئاتر اتفاق مبارکی است که این جور مسائل هم جزو اثرات جانبی آن است. ظاهرا چاره ای نیست.ولی عزیزانی که در اطرافشان تماشاچی تئاتر دارند به ایشان یادآروی کنند که سکوت لازمه تماشای چنین نمایش هاییست.
حالا باز شاید بگی سرفه دست خود آدم نباشه
ولی من واقعا حضور بچه یکی رو ساله رو که هر آن ممکنه گریه کنه رو درک نمی کنم.
۲۴ آبان ۱۳۹۳
روز جمعه هیچی بدتر از فریادهای خانمی که گویا دیر به سالن رسیده بوده و مانع ورود ایشون به سالن میشدن نبود.
۲۹ آبان ۱۳۹۳
تا نیم ساعت اول من فقط داد و بیداد خانوم ه رو میشنیدم و از تئاتر هیچی نفهمیدم!
۱۴ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید