با توجه به شنیدهها توقع زیادی داشتم که به هیچ عنوان برآورده نشد و یک سردرد وحشتناک گرفتم.
اجراها بسیار چشمگیر بود ولی متن…
اول این که چه تلفیق چه اقتباس باید دلیل درون متنی داشتهباشه. یعنی نمایشنامهنویس قصد داره حرف جدیدی بزنه که متن قبلی نزده. گاهی هم هدف از بازنویسی و اجرای جدید مخالفت با اون چیزیه که اثر اصلی گفته و اصلا برای تأثیرگذاری بیشتره که اثر اصلی برای بازنویسی انتخاب میشه. «مکبث زار» اگر هم چنین هدفی داشت من نفهمیدم. بیشتر به نظر میرسید که نمایشنامهنویس با خودش گفتهباشه : چه خوب میشد یه مکبث وطنی بنویسم که ما هم مکبث داشتهباشیم ! امیدوارم من اشتباه کردهباشم و چون از درک اثر ناتوان بودهام به چنین برداشتی رسیدهباشم. در مورد تلفیق هم چرایی استفاده از المانهای کابوکی در اجرا رو نفهمیدم و امیدوارم که فقط برای قشنگی نبودهباشن.
دوم این که متن به قدری ناقص و ضعیف بود که اگر مکبث شکسپیر رو نخونده بودم از داستان هیچ چیز متوجه نمیشدم. البته این ایرادیه که در اکثر اجراهای
... دیدن ادامه ››
جدید میبینم. انگار فراموششده که «تئاتر» یکی از انواع ادبیه و ازش به عنوان ادبیات نمایشی یاد میشه. یعنی باید «قصه» داشتهباشه، این قصه باید شخصیت داشتهباشه و مخاطب باید شخصیتهارو بفهمه و باهاشون ارتباط بگیره. من وقتی بلیط تئاتر میخرم توقعِ درام دارم نه پرفورمنس خشک و خالی ! جالب این جاست که شما اگر در خارج از ایران برای دیدن نمایش رقص و غیره هم برید میبینید اجراها از المانهای داستانی بهره بردن. بالهی روسی قصه داره ؛ بعد من برای دیدن تئاتر میرم و فقط پرفورمنس میبینم !