در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمین شیخ | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:03:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در کل ایده کار واقعا جذاب بود و معمولا این ایده ها با توجه به محدودیت های کلی تئاتر و همین طور محدودیت های کشور ما بعضی وقت ها شاید خراب بشه، اما واقعا در کل برای من جذاب بود، و صادقانه لذت بردم، البته با نظر بعضی دوستان موافقم که یک نقص های جزئی هم داشت که خوب باید در نظر گرفت که یک ایده تبدیل به یک نمایشنامه شده و کار کوچیکی نیست ...
یه عنوان یک مخاطب عام تئاتر و خارج از تخصص خودم یه نظر شخصی داشتم که شایدم اشتباه باشه، خود شخص من خوشبختانه همه کاراکترهای کار از قبل میشناختم ولی خوب یک دوستی که با ما به نمایش آمده بود با همه شخصیت ها آشنایی نداشت و احساس کردم نمایش مثل استادی شده که داره درس جدید توضیح میده با این پیش فرض که دانشجو پیش نیازها رو کاملا بلده!
از اونجا که اصلا درک حرفه ای از هنر تئاتر ندارم ، به عنوان نطر شخصی از بیرون به نظرم اومد شاید میشد، هر شخصیت هنگام ورود حداقل بزنگاه های زندگیش خیلی کوتاه معرفی بشه از زبان خودش یا .... البته که اشاراتی بود ....شاید دوست ما اگر میدونست چاپلین سال های آخر عمرش شرایط جالبی نداشته، با نمایش ارتباط بهتری میگرفت ...یا مرلین مونرو با و مرگ عجیبش و مبارزه اش علیه شخصیت بلوند احمقی که هالییود براش ساخته بود...
در نهایت دیالوگ شما همه اشباحید تولستوی دوست داشتم و همان طور که انتظار داشتم پایان نمایش مفهوم پیدا کرد و چه قدر اون دیالوگ ویل دورانت فوق العاده بود که گفت : وقتی مردم تاریخ نمیخونن دیگه چه فرقی میکنه تاریخ درست باشه یا غلط....
ممنون از اینکه تشریف آوردین و نظرتون برو برامون نوشتین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حمیدرضا آذرنگ برای شخص من قبل از یک بازیگر، یک انسان دوست داشتنی هست دوست داشتنی با احساس و مطمئن بودم که در هر صورت از بازی ایشون لذت میبرم..
اما خانم سارا رسول زاده به جرات میتونم بگم با اینکه با توجه به نظرات آماده نقش آفرینی عالی بودم، ولی بازم فراتر از ذهنیت من بودن
و نور پردازی که در شروع کار جذبش شدم و تا پایان لذت بردم ....

و استاد جلال تهرانی طراحی صحنه عالی ، اجرا عالی و نمایشنامه ای که حالا حالا ها میشه با کلماتش زندگی کرد..از بازی خانم رسول زاده بگذرم نمایشنامه حالا حالا ها با من هست ....
نمایش دور برای من یادآور جمله معروف داوینچی بود که:" سادگی، نهایت کمال است." همه چیز ساده بود و همین سادگی کار بود که من رو جذب کرد و بعد از مدت ها باز، با کاری که مربوط به جنگ و گذشته میشد ارتباط برقرار کردم، دیگه از امروز تکرار عدد 6 اول برای من یادآور 6/6/66 ساعت 6 خواهد بود.از دیدن نمایش به شدت لدت بردم و قدرت نمایش و بازی ها انقدر قوی بود و انقدر نمایش جذاب بود که حتی حاشیه عجیب دیشب نتونست ذره ای من رو از نمایش دور کنه....

و چه قدر بازی ها زیبا بود مخصوصا جناب عطائی و زر آبادی و از صمیم قلب تشکر میکنم بابت مدیریت حاشیه های پیش اومده دیشب از طرف یکی از تماشاچی ها، صادقانه از این بهتر نمیشد این حاشیه عجیب مدیریت کرد و از صمیم قلب میگم که من به عنوان یک تماشاگر، واقعا شرمنده همه تیم محترم و مخصوصا جناب آقای عطایی شدم، که اینقدر محترمانه و با افتادگی تمام ، وضعیت مدیریت کردن...
افتخار میکنیم به داشتن چنین تماشاگر فهیم
چقدر جمله و نظر پر انرژی و با عشقی
پیامها و نظرات زیبایه شما باعث انرژی مضاعف میشه 🙏🏻🙏🏻
۲۴ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایده کار جذاب بود یک نگاه متفاوت به یک داستان واقعی، اتفاقا وقتی رسیدم خونه در مورد داستان واقعی و خود شخصیت کریس اینترنت رو زیر رو کردم و وقتی ... دیدن ادامه ›› قیافه های واقعی خانواده کریس رو دیدم و در مورد عاشقه هانه های زنش در شبکه های اجتماعی بیشتر خوندم بیشتر به کار نزدیک شدم، به نظرم هر کی که این نمایش رو دیده بد نیست در مورد شخصیت واقعی کریس بخونه...
بازی بازیگر های اصلی خوب بود مخصوصا جناب حسن زاده و خانم آیلار نوشهری، البته باید بگم که نه به اون شدت که تو نقد ها ایراد گرفته شده اما منم نمیدونم چرا قسمت های ارتباط با تماشاگرها، منم وارد عمق کار نشدم، البته که ایده جذاب بود و عالی و اتفاقا لدت بردم از این ایده ناب فقط نمیدونم چرا حتی با اینکه یکی از مکعب ها دست من بود و پرتابش کردم و کامل حرف های کریس رو میفهمیدم اما بازم چرا احساس میکردم هنوز اونجور که باید، باهاش ارتباط برقرار نکردم...
صادقانه اصلا قسمت ورود دو پلیس به رستوران دوست نداشتم و احساس میکنم اصلا شاید به خاطر اون لحظه ها این ارتباط برقرار نشد...البته که در نهایت بازی صداقت یا مرگ که اجرا کردن زیبا بود و جمله آخر بچه ها که مامان که همیشه خوابه و تلنگر ترکیدن بادکنک ها، خوب بود، ولی بازم فک میکنم بدون دو پلیس این اتفاق بهتر میفتاد یا حداقل با بازی بهتری...البته که من در حدی نیستم که بخوام در مورد بازیگر های تئاتر نظر بدم اما صادقانه با سبک بازی این دو عزیز در این نمایش به عنوان یه تماشاگر ساده ارتباط برقرار نکردم

یکی دیگه از دلایلی که شاید اون ارتباط برای من برقرار نشد ضعف طراحی لباس از نظر من بود، مخصوصا مادر کریس یا همون منتقد رستوران! لباس ایشون و پارچه های استفاده شده شاید برای یک مادر معمولی قابل درک بود اما برای یک منتقد سر سخت یا مادری که اینقدر شدید به انضباط اهمیت میده و اجازه نمیده کریس خوش بگدرونه و اونو تنبیه میکنه، اصلا برام قابل درک نبود! احساس میکنم همچین آدمی باید لباس رسمی تری داشته باشه، بیشتر منظورم جنس پارچه بود که تو ذوق میزد...

در نهایت یک مورد برام هنوز گنگ مونده و نمیدونم درست متوجه شدم یا نه! درک من این بود که رستوران یک فضای نمادین از زندگی کریس بود، رستورانی که در واقع رستوران نیست و فقط افراد دارای رزرو یا همون افرادی که زندگی کریس رو شکل دادن میتونن وارد بشن، تا کریس به عنوان سرآشپز بتونه به به رسپی هیولا شدن برسه. چون هیچ نقدی این مورد توضیح نداده بود خیلی برام سوال بود که درک درستی از کار کردم یا نه، با همه اینها بازم دلیل ورود اون دو پلیس و حرف ها شون خیلی درک نکردم! اونجا که میگفتن از همه چیز خبر داریم یا اینکه ماهی زنده از معده مشتری درومده!

صحته پایانی خفه کردن خانواده و ایده پانتومیم و ملافه ها عالی و غم انگیز بود مخصوصا که بعدش فهمیدم دیالوگ هایی که بجه ها میگفتن دقیقا از اعترافات اصلی این اتفاق برداشته شده..
در نهایت با بازی خانم آیلار نوشهری و اینکه نقش هیولای درون یک خانم بازی کردن کاملا ارتباط برقرار کردم و همش یاد سریال شکارچی ذهن میفتادم که بر اساس کتابی که خود کتاب بر اساس پرورنده های واقعی FBI که ریشه اصلی بیشتر قاتل های سریالی به کودکیشون و دقیقا مادرشون برمیگشته!

نمایش خوبی بود، طراحی لباس ها و گریم ها عالی بود، چهار پیرمرد دوست داشتنی که شاید در عین بی ربطی به نمایش اتفاقا یه جورایی مکمل احساس نشدن گذر زمان بودن و در نهایت صدای فوق العاده دو خواننده ... با اینکه مدت نمایش طولانی بود ولی اتفاقا حرکات نمایشی و آوازها باعث میشد گذر زمان خیلی احساس نشه .و اتفاقا آدم دلش نخواد نمایش تموم بشه و منتظر یه اتفاق جذاب دیگه باشه...
اگر بخوایم از کل نمایش ایراد کوچیکی بگیریم فقط شاید مقایسه کار با کارهای قبلی جناب حمیدرضا نعیمی عزیز مثل سقراط یا شوایک. که البته نمیشه اسمش ایراد گذاشت میشه قدرت نویسندگی و کارگردانی آقای حمیدرضا نعیمی که توقع ها هر بار بالاتر میره اما در کل با توجه به وضعیت این روزها برای من واقعا جذاب بود....
سلام ببخشید در قسمت تخفیفات ذکر شده "ردیف‌های ۶ و ۷ باکس A با ۴۰٪ تخفیف و بهای ۲۱.۰۰۰ تومان" اما بر روی صندلی ها این دو ردیف که کلیک میکنم همان 35000 تومان برای پرداخت نمایش داده میشود خواستم بدونم نحوه تخفیف به چه صورت است؟ ممنون.
گروه همیاری (support)
درود بر شما
طرح تخفیف بررسی شد،‌مشکلی وجود ندارد، لطفا روز مورد نظر را چک بفرمایید در صورت مشاهده مشکل با شماره ی ۶۶۸۷۱۸۹۷ تماس بگیرید
۰۱ مهر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید