در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آناهیتا هویدا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:23:50
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اجرای شب اول نمایش کم‌نظیر و مثال‌زدنی بود و واژه‌هام برای توصیف اثری که دیدم کافی نیست، فقط به رسم ادب و احترام می‌نویسم:

به شخصه انتظار اثری که مبهوتم نکنه از آقای رنج‌بر ندارم. روند و مسیر رو به رشد و پخته‌تر شدنی که از استیو جابز تا چاپلین طی شده، قابل احترام و تحسینه.
هر بار نمایشنامه‌ و کارگردانی و طراحی حرکت و صحنه و نور و لباس و انتخاب دقیق و مناسب بازیگران در نمایش‌های ایشون، مجبورم می‌کنه دو یا سه بار به تماشای هر اثر بشینم و با وجود شباهت‌ها و تکرارهایی که قراره در مونوگرافی‌هاشون باشه هیچ‌وقت از جذابیت‌ها و غافل‌گیری‌های نمایش‌هاشون کم نمی‌شه.

طراحی بروشور و لوگو و پوستر این اجرا رو خیلی خلاقانه دیدم و جذاب بود.
تشکر ویژه و خاصم برای جان بخشیدن به کاراکترها و زنده کردن دیالوگ‌ها هاست، تک تکتون بی‌نظیر بودین:
علیرضا عبدالکریمی، میثم یوسف، محمد موحدنیا، بی‌تا عزیز، سونیا سرلک، مرتضی درویش‌زاده، آبان زارعی، افشین واعظی و همه‌ی بازیگران گشتاپو.
ممنونم برای عمق لحظه‌هایی که ساختین. در یادم می‌مونه.
اگه بخوام دقیق‌تر راجع به این اجرا بگم، پرفورمر کار انقدر ظریف و نرم و هنرمندانه و خلاقانه اجرا می‌کرد که من به شخصه در هر صحنه محو صحنه می‌شدم. انقدر اجرای ایشون با متن نمایشنامه و نور و موسیقی و ویدئو زیبا و در یک راستا بود که در وجودم هر عنصر رو باهاش تجربه می‌کردم، خصوصا عنصر آتش. جوری سرکش بود که می‌شد باهاش همزاد پنداری کرد.
و برخلاف نظر یکی از تماشاگرها، من واقعا متن رو دوست داشتم و انسجام کافی و کامل در تمام طول اجرا حس می‌کردم، پایان‌بندی رو واقعا خلاقانه دیدم و به نظرم هر دو بازیگر ژوست و سینک حرکات رو اجرا می‌کردن، ما شاهد بازی متفاوتی از هر دوشون بودیم.
.
نقد منفی و جدیم معطوف به پوستر محیطی و تبلیغات شبکه‌های مجازیه، به نظرم متأسفانه پوستر اصلا حق مطلب رو به جا و کافی ادا نمی‌کنه و من اگه اسم خانوم تهرانی رو نبینم و مخاطب تئاتر فیزیکال یا بیومکانیک نباشم، انگیزه‌‌ای برای دیدن این کار ندارم.
بعد از اجرای به این خوبی و زیبا و متن عمیق، پرفورمنس و نور و موسیقی و صداگذاری و صحنه‌ای که شبیه مدیتیشن بود و اجازه می‌داد از زاویهٔ دیگه به هستی نگاه کنی، وقتی دوباره به پوستر و اسم اجرا فکر می‌کنم واقعا نمی‌تونم ارتباط خوبی باهاشون ... دیدن ادامه ›› برقرار کنم.
.
در انتها عمیقا دوست دارم و مشتاقم کارهای بیشتری از خانوم نجفدری ببینم، و امیدوارم هنر و استعدادشون در خور ارزش واقعی خودش دیده و حمایت بشه. چه قدر امشب از دیدن حرکات و توانمندی‌شون لذت بردم و غرق شدم. به حضور و فعالیتش افتخار کردم و برام انگیزه‌بخش بود.
دیشب کار رو دیدم واقعا تبریک می‌گم به خانوم تهرانی عزیز و تمام گروه. انقدر نمایشنامه خوب بود، و بازی‌ها و پرفورمنس، طراحی لباس و نور و موسیقی و ویدئو به جا و تمیز، در راستای یک هدف مشترک به کار برده شده بود که برام یک تجربه‌ی به یاد موندنی شد.
انقدر مسحور فضا شده بودم که دلم می‌خواد مجدد کار رو ببینم این‌بار با نگاه متفاوت.
من به احترام آتیلا پسیانی عزیز و جاودانه به تماشای این اثر نشستم. بلیتم مصادف شده بود با شب تولدشون.
تنها باری که انقدر از دیدن یک اثر شگفت‌زده شده بودم کالیگولای غنی‌زاده بود.
امشبم انقدر مبهوتم از همه‌ چیز این اثر، برگشتم خونه و برای تاریخی که هنوز جا داشت توی خرداد، بلیت تک گرفتم.
توصیف بهتر و بیشتری در توانم نیست.
.
قدردان تمام عزیزانی هستم که چنین اثری رو با چنین جزئیاتی خلق کردن.
چه قدر خوش‌حالم که این نمایش دوباره اجرا شد و تونستم باز هم در فضای متفاوت و خاص‌تری تماشا کنم.
به تمام عوامل گروه تبریک می‌گم برای روی صحنه بردن چنین کار ارزشمند و سنگینی 👏🏻
همیشه بدرخشین ✨
امیدوارم باز هم این برنامه رو بذارید ، هم برای دین یهود و هم برای مسیحیت و زرتشت تا بهتر آشنا بشیم با برخی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم این مرز و بوم.
.
با سپاس
وحید هوبخت، عبدالوحید صفری و میلاد فراهانی این را خواندند
رامین و امین مهدوی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آنا (ana_hvd)
درباره نمایش هملت i
روز شنبه افتضاح بود!
ورودى بالکن ما،جاى وایسادن هم نبود، اصن نمى دونستم کى رو صندلى من نشسته! انقدر جمعیت زیاد بود که حتا نمى تونستم اعتراض کنم! ٢ ساعت سرپا... اونم نمایشى که هم زمان صحنه و متن ترجمه شده رو با هم مى خواستى بخونى سخت بود تازه باید سیخ وایمیستادى تکون نمى خوردى،که کلى آدم که پشتت بتونن ببینن!
سمت خانوما دقیقن یه ربع در ازدحام جمعیت بودمو راه نمى دادن، فکر کردم نمایش شروع نشده... رفتیم داخل با عجله حراست گفت یه ربع ه که نمایش شروع شده! حتا نمى ذاشت برم داخل ورودى، مى گفت شلوغه! گفتم: ببخشید جاى من این جاست! گفت: اگه مى تونى برو جاتو بگیر!
اصن غیر قابل قبول ه افتضاحى که امروز تو تالاروحدت دیدم!
شلوغى صحنه ى نمایش و ترجمه اى که ادبیاتش سخت تر از فهمیدن یه نمایش انگلیسى که مثلن تو دانمارک اتفاق افتاده و به زبون آلمانى تو،ایران داره اجرا مى شه... بینشم یه هو به شکاف زمان و مکان داشتیم و باید لهجه ى انگلیسى هملت آلمانى رو متوجه مى شدیم که چى مى گه... با سبکى که نمایش داشت حتا یه لحظه هم نمى شد کف زمین نشست! قبلشم که خیلى بد اعصاب ملت رو با ین بى نظمى ها و درگیرى هاى لفظى و فیزیکى و برخورد نه چندان محترم حراست ، به هم ریختن...
آخرش من یکى رمق تشویق کردن نداشتم... به شدت آزار دهنده بود این همه بى نظمى و بى احترامى به مخاطب!
.
جدا از هرج و مرج...نمایش خیلى جالب ... دیدن ادامه ›› بود ولى دیگه حوصله ندارم توضیح بدم که از چه لحاظ و چرا مورد پسند بود،از نظر بنده
.
تأکید مجدد: ترجمه و زمانى که نمایش داده مى شد با دیالوگ ها خیلى بد بود!
چه قدر مى شه امیدوار بود که واسه تئاتر بین المللى بعدى این اتفاقا نیوفته؟
اگه میتونی منو بگیر!
۱۱ بهمن ۱۳۹۴
جالبه که مشابه این وضعیت رو روز پنجشنبه من و چند نفر از دوستان تجربه کردیم، حتی نتونستیم داخل بریم و با بلیت پشت درهای بسته موندیم ولی کسی پاسخگو نبود!
۱۱ بهمن ۱۳۹۴
جناب کامران م. واقعن باعث تأسف ه! که حتا با مکافات هم نتونین کار رو ببینین...
۱۵ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میرزا تقى خان فراهانى: مردم از من حمایت مى کنن!!! مردم ضعیف ان،بى سلاح ان،گرسنه ان.همین گرسنگى است که باعث مى شود گاهى چیزى باشن و گاهى نباشن. دشمن قدرتمند ه!
جامه دار: انقدر نگو مردم میرزا تقى خان! وفادارى به آن چه که اسمش وطن است و دولت،حمایت مردم؟ کدوم مردم؟ قائم مقام از تو زودتر این مردم رو شناخت. اشتباه اول تو همین ه،مردم تو و قائم مقام رو نمى خواستن! صدراعظم رو از دولت مى بینن! مردم دولت رو نمى خوان!
میرزا تقى خان: نه!
جامه دار: تو همه ى عمر نقش بر آب مى زدى میرزا تقى خان!
میرزا تقى خان: نه!
جامه دار: چه سود از گردن کشى گندم،وقتى زیر سنگ آسیاب ه؟
این مردم به اسم اهمیت مى دن. کاش اسمى نداشتى تا کسى تو رو نمى دید،هر کارى که مى خواستى مى کردى! بیا میرزا تقى خان،مى خوام اسممو بهت بدم تا دیده نشى...
کجایى میرزا تقى خان؟ بیدار شو... بیدار شو...