در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال اشکان آرونی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:09:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
وقتی که از سالن آمدم بیرون مثل اکثر تماشاچی‌ها حالم دگرگون بود و تحت تاثیر اجرا بودم.
به تصویر کشیدن ماجرای غلامرضا خوشرو که به جرم قتل 9 زن در تهران محکوم به اعدام می‌شود از هر حیث کاری دشوار است. فضاسازی آن دوران توان و تجربه بالایی را می‌طلبد تا مخاطبی که آن زمان نبوده و یا آن روزها را به فراموشی سپرده مجددا بتواند آن فضای پر استرس و تلخ را لمس کند.
اما غلامرضا خوشرو چرا به همچین جنایاتی دست زد؟
آیا اون محصول جامعه و شرایط زندگی بود و یا همه چیز جنبه فردی دارد؟
آیا امکان جلوگیری از همچین فاجعه‌ای امکان‌پذیر بود؟
قطعا از یک نمایش در حدود یک ساعت و ده دقیقه انتظار نمی‌رود که علاوه بر نشان دادن واقعه به پرسش‌های انتقادی و تحلیلی بیشمار نیز پاسخ دهد که البته قرار هم نیست که الزاما این اتفاق بیافتد هر کارگردانی با توجه به سلیقه، دانش، زاویه نگاه و .... تصمیم می‌گیرد که چطور نمایش خود را به روی صحنه ببرد.
غلامرضا خوشرو مبتلا به اختلال شخصیت سادیسم و سایکوپات شدید بوده که قبلا هم به خاطر دزدی چندین بار زندان رفته بود. اولین جرم او سرقت در ... دیدن ادامه ›› سن سیزده سالگی بوده که پس از آن وی را به کانون اصلاح و تربیت می‌فرستند اما طبق مصاحبه با بازپرس پرونده آیا نباید در همان کانون اصلاح و تربیت و یا زندان‌هایی که در آینده در آن‎ها زندانی میشده اختلالات روانی وی مورد بررسی قرار می‌گرفت؟ آیا اساسا در کشور ما در نظام‎های آموزشی تلاشی برای شناسایی افراد مستعد ارتکاب جرم می‌شود؟ سطح بهداشت روانی در کشور ما از این حیث در آن زمان چقدر بوده و در حال حاضر چقدر است؟
در طی یک ساعت و حدودا ده دقیقه، نمایش سعی خود را کرده تا از زوایای مختلف به غلامرضا خوشرو و موارد فوق نگاه کند.
اما تا به امروز شخصی سراغ این سوژه نرفته بود که این را می‌توان به پای جسارت و دغدغه‌مندی کهبد تاراج گذاشت.
پیکان دو نیم شده در طراحی میزانسن که بسیار جذاب و در خدمت متن بوده و در فضاسازی روانی کار بسیار کمک کرده است. نکته جالب توجه دیگر هنگامی که غلامرضا از ماشین پیاده میشه میبینیم که شلوار زندان به پا دارد گویی به طور کل در زندگی در زندان روانی خود به سر می‌برده است و پس از پیاده شدن پیراهن زندان را به تن می‌کند.
در کارهای درام فضاسازی و بازی بازیگران خیلی اهمیت دارد که واقعا در هر دو مورد گروه نمایش گل کاشتند. بازی‌های قوی و باورپذیر که البته از این تیم کمتر از این هم انتظار نمی‌رفت‌. بازی خانم گیلدا حمیدی واقعا آدم‌رو مجذوب میکنه و همچنین آقای رحمتی با وجود نقش کوتاه ولی همیشه فوق‌العاده و درخشان هستند.
در مورد بعضی نکات و همچنین لذت دوباره دیدن این کار حس میکنم باید بار دیگه نمایش رو ببینم ولی خیلی دوست داشتم که بعد از اجرا آقای تاراج رو ببینم و در مورد کار باهاشون صحبت کنم ولی متاسفانه ایشان را ندیدم. آقای رحمتی هم چون عجله داشتند نشد که خیلی باهاشون صحبت کنم خسته نباشید میگم به همه گروه خداقوت به امید موفقیت‌های روزافزون
سلام
ارادت
کم سعادتی من بوده ندیدمتون
ممنونم از لطفی که دارید
♥️🎭
۲ روز پیش، جمعه
کهبد تاراج
سلام ارادت کم سعادتی من بوده ندیدمتون ممنونم از لطفی که دارید ♥️🎭
جناب تاراج ممکنه نمایش باز هم تمدید بشه؟؟
۲ روز پیش، جمعه
لنا گودرزی
جناب تاراج ممکنه نمایش باز هم تمدید بشه؟؟
سلام
بله
ما تمدید داریم
۱۴ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روایت آسیب‌ها و مشکلات دختری که بعد از فارغ‌التحصیل شدن می‌خواهد در دنیای مردسالار حضور پیدا کند
مسیری که هاله طی می‌کند مسیری است که تمام انسان‌ها ... دیدن ادامه ›› به طرق مختلف در طول زندگی خود شاید بارها و بارها طی کنند. دختری که پس از فارغ‌التحصیلی میل دارد در رشته خود وارد کار و عرصه اجتماعی شود. این میل همیشه با ایمان و خوشبینی‌ای همراه است که فرد را در اولین منزل از قهرمان درون یعنی معصوم قرار می‌دهد و باعث نادیده گرفتن تلاطم‌ها و مشکلات مسیر می‌شود پس از ورود به فضای جامعه و درگیری با مسائل و افراد مختلف حقیقت زندگی اولین سیلی را به وی می‌زند و او را وارد دومین منزل یعنی منزل یتیم می‌کند. هاله که با ناملایمات زیادی روبرو شده، رفته رفته آن طراوت و شادابی و معصومیت خود را از دست می‌دهد و سعی در اثبات خود در بین جامعه و افراد پیرامون خود دارد این تغییرات احساسی و شخصیتی در هاله در چهره‌، بیان، بدن و به طور کلی در بازی ریحانه سلامت به خوبی به چشم می‌خورد که البته از بازیگری همچون ریحانه سلامت کمتر از این هم انتظار نمیرفت. در این بین اینکه کارگردان فضا، نگاه بد و تبعیض آمیز جامعه مردسالار نسبت به یک دختر ساده‌دل را محدود به جنسیت مرد نمی‌داند به جذابیت کار می‌افزاید.
از دیگر نکات جالب توجه نمایش در نظر گرفتن وادی هنر و نمایش برای ترسیم این دنیای مردسالار و تبعیض آمیز بود انگار که کارگردان با صداقت و صراحت بی‌رحمانه‌ای ابتدا به دنیای واقعی خود نگاه می‌کند و انگشت اشاره خود را به سوی دیگری نمی‌گیرد این درحالیست که در جامعه ایران در اصناف گوناگون به طور معمول ظرفیت لازم برای انتقاد وجود ندارد و کوچکترین اشاره‌ای در فیلم‌ها و یا سریال‌ها با اعتراض روبرو می‌شوند به عنوان مثال سریال افعی تهران که باعث اعتراض و شکایت آموزش و پرورش از این سریال شد.
نور، موسقی و پرفورمنس به اندازه لازم در کار مورد استفاده قرار گرفته‌اند بر خلاف بسیاری از اجراها که تاثیر زیادی از اینگونه ابزارها می‌گیرند ولی عاری از محتوای خوب و کاملی هستند
در آخر دوست دارم خداقوت بگم به تمام عوامل کار مرسی به امید موفقیت‌های روزافزون
سپاس از حضورتون و تحلیل و نگاه دقیق و ریزبینانه به هاله
بسیار خرسندم که آنچه مدنظرم بوده به شما انتقال داده شده
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای چنین کارهایی احتیاج به درک و تعمق زیادی داره تا حق مطلب به درستی ادا بشه از طرفی سختی و موانعی که در سر راه اینگونه نمایش‌ها وجود داره بر کسی پوشیده نیست چند روز پیش به تماشای این نمایش نشستم و چیزی که دیدم نتیجه درک، علاقه، ذوق و زحمت زیاد عوامل کار بود. بازیگران حرفه‌ای در کنار یک کارگردان با تجربه کاری را اجرا کردند که تماشاگر را در کمترین حالت برای دقایقی به فکر فرو می‌برد به کارهایی از این دست واقعا نیاز داریم
خداقوت به همه عوامل
کار اولی‌ها معمولا فشار زیادی روشونه چه بازیگر چه کارگردان اونم با همچین نمایشنامه‌ای که کلا دیالوگ محوره و پیچیدگی‌های خاص خودشو از نظر شخصیت ... دیدن ادامه ›› پردازی، میزانسن و ... داره که اگر درست اجرا نشه تبدیل به کاری ملال‌آور و حوصله سربر میشه و یک کارگردان تازه‌کار باید جسارت زیادی داشته باشه برای اینکه یک همچین نمایشی رو روی صحنه ببره. ظاهراً کارگردان مورد نظر ما از این جسارت برخوردار بوده و توانسته اثر قابل قبولی رو به نمایش بگذاره
کار خالی از اشکالات نیست اما کاملا وفادار به متن هست و از ریتم نیفتادن و بازی‌های قابل قبول و در مواردی خوب بازیگران که البته در برخی موارد اشکالاتی هم بهش وارد هست باعث میشه تا مخاطب تا انتهای کار سرگرم باشه و احساس خستگی نکنه تمام این موارد در کنار بازیگرانی که یا تجربه اولشون بوده یا تجربه دوم روی صحنه رفتنشون هست، بیشتر نمایش رو تحسین برانگیز میکنه
بازی خانم شفارودی خیلی روان و همچنین بیان خیلی خوبی هم داشتن و در کنار ایشون خانم عابدی که بازیشون بسیار اندازه بود فقط گاهی بعضی دیالوگ‌ها رو کمی زود میگفتن مثل زمانیکه در مورد کتاب ورونیکا میخواست نظر بده و این حسو میداد که صرفا قصد ادای دیالوگ رو دارن البته در موارد خیلی کمی، ولی هر دو تجربه اول کاریشون بود واقعا دست مریزاد به هردو عزیز
اما از نکات منفی کار که کمی تو ذوق من زد نقش میشل بود که با حفظ احترام به آقای افشین حسینی به نظرم این نقش درنیومده بود و وقتی در کنار مابقی بازی‌ها در نظر میگیرم نمیتونم مشکل رو از جانب کارگردانی ببینم کاراکتر میشل باید از نظر اجتماعی در مقابل آلن باشه ولی اینجا این دو کاراکتر گویی در یک سطح قرار دارند که متاسفانه تضاد و اختلاف سطح اجتماعی رو به خوبی منتقل نمیکنه و همانطور که اشاره کردم نمیشه مساله رو از جانب کارگردانی دید به نظر من مساله دقیقا از بازیگری نشات میگیره ولی تمام این مسائل برای تجربه اول قابل قبول هست
در پایان خسته نباشید میگم دست همه عوامل درد نکنه من لذت بردم از کار خدا قوت
سلام دوست من . ممنون نقد جذابتون رو برامون نوشتید
استفاده کردم و
ممنونم مارو تماشا کردید
سرمایه ما و باعث خوشحالی ما دوستانی مثل شماست که کار رو بدقت دیدند و برای بهتر شدن ما، مارو نقد می کنند
سپاسگزارم
۰۱ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از اولش هم به خاطر اثری که به لانچر ۵ شباهت داشته باشه نرفتم ببینم فقط تو ذهنم این بود که لانچر کار خوبی بود و دوست داشتم کار جدید اون کارگردان و نویسنده رو ببینم و لذت هم بردم مشخص بود که برای اجرا خیلی زحمت کشیده شده و کارگردان و نویسنده دوست دارن که با مخاطب ارتباط برقرار کنند و صرفا دنبال بردن یک نمایش روی صحنه نیستن
بازیگرا خیلی با انرژی و هماهنگ بودن با اینکه برخی از بازیگرا تجربه زیادی هم نداشتن ولی معلوم بود که خیلی زحمت کشیدن
خدا قوت به کل تیم دمتون گرم
سلام دوست عزیز
ممنون از حضور و درج نظرتون🙏🍀💙
۲۳ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از وقتی که با آقای رحمتی آشنا شدم سعی میکنم هر کاری که اجرا دارند رو برم ببینم حالا کاری که کارگردانش آقای طهمورث باشه که دیگه هیچی اصلا نباید از دست داد
توانایی بازیگرا مخصوصا آقای رحمتی و طهمورث خیلی بالا بود هماهنگی بین بازیگرا هم خیلی خوب بود خسته نباشید میگم به همه عوامل کار امیدوارم همیشه موفق پایدار باشید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند وقتی بود فرصت سینما رفتن نداشتم و چندتا فیلم اومده بود روی پرده که میخواستم برم ببینم با خودم گفتم فیلم مهرجویی الویت داره اول برم اینو ببینم ولی افسوس ....
وقتی دیدم به خاطر این فیلم چقدر خودشو به آب و آتیش زد خیلی دلم براش سوخت واقعا ناراحت شدم اما بعد از دیدن فیلم دوست دارم خودشو ببینم بگم استاد عزیز واقعا خودت از دیدن فیلمت لذت بردی؟
نمی‌دونم اصلا از کجاش بگم، فیلمنامه، سناریو، بازی بازیگرا و ...
فیلم کمدی بود یا اجتماعی؟ اگه سیامک انصاری نمیتونه نقش جدی بازی کنه پس چرا باید بیارنش تو فیلمای جدی؟ حس میکنم تکلیف فیلم با خودش مشخص نبود اصلا نمیشه باور کرد کارگردان دو فیلم سنتوری و لامینور یک نفره اصلا حس می‌کنم در موردش چیزی ننویسم بهتره فقط میخوام بگم با حفظ احترام به جناب مهرجویی اصلا این فیلمو دوست نداشتم
فیلمهای اخیر مهرجویی بیشتر فیلمهای همسر جوان ایشونه ظاهرا مهرجویی هر فیمنامه ضعیفی که همسرش مینویسه رو باید بسازه زمانی مهرجویی و فریار جواهریان (معمار و طراح صحنه) زوج هنری درجه یکی بودن از دل این رابطه بهترین آثار مهرجویی دراومد
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب برای دومین بار رفتم این کارو دیدم دفعه اول دعوت شدم و به همراه ۳ نفر از دوستان رفتیم کارو دیدیم ولی امشب خودم ۷ نفرو دعوت کردم و هشت نفری رفتیم اجرارو دیدیم و عین ۷ نفر به جز خودم بعد از اجرا خیلی راضی بودن و کلی لذت برده بودن
آقای مجید خان رحمتی واقعا زبونم قاصر از تعریف کردن، بازیت فوق‌العاده بود واقعا دمت گرم خیلی کارت درسته برات موفقیت روز افزون آرزو دارم همچین کاری با این همه متن طولانی و حرکات بدن و تنالیته‌های مختلف واقعا کار هر کسی نیست عالی بودید.
آقای رضا بهرامی خیلی لذت بردم واقعا خسته نباشید امیدوارم همه سانس‌هاتون پر باشه و نتیجه کارتو ببینی همینطور بقیه عوامل طراح صحنه و لباس، طراح نور و .... دم همگیتون گرم خداقوت.
به نظر من فیلم خوبی نبود
بازی بازیگرا خوب بود مناظر زیبا نشان داده شده بود ولی خب چرا زبان فیلم ترکی بود؟ اگر فارسی بود چی میشد؟ ما خیلی از اون مناظر رو در خیلی از نقاط ایران داریم، اگر خود آتابای اشاره نمی‌کرد که کجا هستن و زبان فیلم ترکی نبود میشد فهمید فیلم برای کدام قسمت از ایرانه؟ به صرف این که شما زبان فیلم رو ترکی قرار بدی و اشاره کنی که در کدام شهر هستی و از اون شهر برای فیلم برداری استفاده کنی نمیتونی بگی فیلم بومی ساختم هیچ نشانه‌ای از فرهنگ ترک زبان‌ها من در فیلم ندیدم. هدف از اون صحنه‌ای که آتابای افتاد به جون آیدین چی بود؟ میخواست تعصبی و غیرتی بودن ترک‌هارو نشون بده؟ خب اگر اینطوره که خیلی افتضاحه. احترام به بزرگتر مخصوصا به پدر و برادر بزرگ در ترک‌ها خیلی شاخص و مهمه ولی ما اینجا اصلا همچین چیزایی رو ندیدیم آتابای حتی احترام پدر خودشم درست نگه نمی‌داشت یعنی اینو بزاریم به پای خارج رفتن و تفاوتش با بقیه؟ پس چه چیزی از فرهنگ و آداب و رسوم ترک‌ها به ما نشون داد به جز زبانشون؟
آخر فیلم هم که عشق بین آتابای و سیما حالت نوجوانانه داشت انگار که دو تا نوجوان عاشق هم شدن. اصلا چی شد که آتابای عاشق سیما شد؟ وقتی فهمید بیمارِ عاشقش شد؟ اگه نه پس چرا وقتی فهمید بیماری داره دقیقا از همونجا افتاد دنبالش؟
کلا با فیلم ارتباط خوبی برقرار نکردم حس میکنم فیلمنامه و داستان خاصی وجود نداشت
من اومدم مطلبی در مورد فیلم بنویسم بعد دیدم دوستان خیلی کامل و خوب در موردش نوشتن میدونم که گاهی به خاطر سیاست یا زدو بند یا چیزای دیگه به فیلمی جایزه میدن اما هرجوری حساب میکنم نمیفهمم این فیلم چرا جایزه جشنواره کن رو گرفته اگه کسی بتونه جواب این سوالمو بده خوشحالم میکنه
کلی سوال خود فیلم برای مخاطب ایجاد کرد که به هیچ کدوم پاسخی نداد از طرفی یه چیزایی که اصلا با منطق جور در نمیاد آخه چرا کارمند فرمانداری باید بخواد این داستان رو ثابت کنه؟ چرا اون خیریه یا زندان که تصمیم به تقدیر از زندانی رو گرفتن سعی در اثبات مساله نکردن؟ اصلا پس دادن یک کیف پول به صاحبش واقعا انقدر شاخص بود که بخواد انقدر رسانه‌ای بشه؟؟؟؟؟ گاهی به ذهنم میرسه نکنه فرهادی اصلا بلد نیست پایان فیلم رو ببنده که اکثرا پایان فیلماش بازه و کلی چیزای دیگه که در مطالب دوستان بود فقط میتونم بگم دیدن این فیلم رو به هیچ کس پیشنهاد نمیکنم
حاوی اسپویل






علت رسانه ای شدنش این بود که این شخص خودش درحدی نیازمند پول بود که زندانی شده این باعث پررنگ شدن این حرکت شد و حداقل من خودم ... دیدن ادامه ›› تو واقعیت هم زیاد شاهد رسانه ای شدن این ماجراها توی بسیاری از برنامه ها بودم و بنظرمن فیلم فرهادی خیلی تحسین برانگیز تونست این نقدو به جامعه بکنه توی دیالوگ طلایی محسن تنابنده اونجایی که میگه طلاهارو برگردونده؟ مگه قراربوده برنگردونه؟ وای به حال جامعه ای که قهرمانش تویی...


۰۶ آذر ۱۴۰۰
فاطمه برادران
حاوی اسپویل علت رسانه ای شدنش این بود که این شخص خودش درحدی نیازمند پول بود که زندانی شده این باعث پررنگ شدن این حرکت شد و حداقل من خودم تو واقعیت هم زیاد شاهد رسانه ای شدن این ...
درود بر شما
با توجه به توضیحات شما من باز هم معتقدم خیلی اغراق شده بود در مورد این مسأله طوری که حس مصنوعی بودن به آدم میداد
۰۷ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلمی با داستان واقعی اما فیلمنامه سطحی و غیر جذاب
به نظر من خیلی فیلم بدی بود واقعا انتظار نداشتم این فیلم انقدر تو ذوقم بزنه. نمیدونم چقدر ... دیدن ادامه ›› از داستان فیلم واقعیت داره و چقدرش زاده تخیل و خلاقیت کارگردانه اما چند تا نکته که در فیلم به ذهنم رسید رو میگم:
اول این که زبان فیلم نمیدونم چرا انگلیسی بود که بعد دوبلش کردن واقعا سواله برام.
اول فیلم لاله و دوستش سوار یک بی ام و مدل Z4 هستن که یهو چندتا ماشین از کنارشون با سرعت رد میشن که در حال مسابقه رالی بودن بعد لاله و دوستش میترسن میان کنار بعد میبینیم که شیشه جلو ماشین لاله شکسته خب سوال اول اینکه شیشه جلو چرا باید در این حالت بشکنه؟؟؟؟ بعد لاله تصمیم میگیره بره دنبالشون و تلافی کنه بعد میره ازشون جلو میزنه بعد یکی از ماشینا از پشت میاد چند بار میزنه به لاله واسه تلافی کردن، خب اون ماشینا همه ایرانی بودن ولی ماشین لاله Z4 ماشین ایرانی چطور میتونه به یک Z4 برسه؟؟؟ بعدم چند بار از پشت بهش میزنه حتی یک خط هم روی ماشین لاله نمیفته اینم خودش از عجایبه.
بعد در پلان های بعد میبینیم که لاله میره محل کارش که کارگرای اونجا مشکل اضافه حقوق دارن و اعتصاب کردن، کل مشکلشون و ناراحتیا سر 10 درصد اضافه حقوق بود که خیلی غیر واقعی به نظر میاد وقتی کارگر انقدر به تنگنا میاد که اینطوری اعتصاب میکنه مشکلش 10 درصد اضافه دستمزد نیست بلکه خیلی چیزای بیشتریه که باعث میشه به اون شکل دست به اعتراض بزنه و نکته بعدی اینکه پدر لاله (ایرج نوذری) با لحن خیلی بدی با کارگراش صحبت میکنه همون پدری که در ادامه فیلم میبینیم که چقدر منطقی و با احساسه و به همه احترام میزاره و گاهی هم منفعل به نظر میاد اینا کنار هم یکم غیر واقعی به نظر میاد.
در قسمتی میبینیم که مادر لاله با دوستش داره در مورد لاله حرف میزنه که پسر دوستشو برای لاله در نظر گرفته بودن انقدر این مکالمه آبکی انجام شد و پسره انقدر آبکی علاقمند شد لاله رو ببینه که از فیلمای بالیوود هم گذشت. بعد در ادامه دیدیم اومد برای آشنایی خونه لاله که کلا خیلی غیر جذاب بود این آشنایی و در چند ثانیه ما این آشنایی رو دیدیم ولی در ادامه طوری رابطه این دو نفر رو دیدیم که انگار سال ها لیلی مجنون هم بودن. بعد سر یک تصادف لاله میره بیمارستان که به شدت فیلم هندی میشه از بستری شدن تا مرخص شدن از ادا اطوارهای پدر لاله هم نگم که هیچ، آخر فیلم به طرز خیلی بد و افتضاحی دوباره لاله خواستگارشو پذیرفت که اگه فیلم هندی بود دلم نمیسوخت. در کنار همه اینها بازی خیلی بد بازیگرا هم اضافه میشه که باعث خسته کننده شدن فیلم و بد بودنش میشه
میشه گفت تمام صحنه ها که مکالمات دو نفره توش شکل میگرفت خیلی مصنوعی و هندی بود مخصوصا مکالمات بین لاله و خواستگارش در کل با حفظ احترام به عوامل فیلم متاسفانه اصلا فیلم خوبی نبود
امیر مسعود این را خواند
محمد مجللی و مهدی کیانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر من فیلم خوبی بود طوری روایت شد که ذهن من به سمتی بره که هر کاری هم که دختر کرده باشه لایق این طور کشته شدن نیست و به همین خاطر دلیل کشتن دختر توسط پدر بیان نشد تا تماشاگر تمرکز کنه روی جنایت پدر از طرفی کلا فیلم فاقد احساس گرایی است پدر و پسر همونطور که کارگردان در نشست فیلم گفت به ذات قاتل نیستند و به خاطر باورهای غلط مرتکب این قتل شدند. قربانی کردن دختر در این فیلم در چند نسل نشون داده میشه که اولیش همون کشتن ملوک بود و در نسل های بعد هم به طرق مختلف اتفاق افتاد. نوع روایت در چند نسل مختلف برام جذاب بود البته نکات زیادی وجود داره که در نقد های مختلف بهش اشاره شده در نهایت خسته نباشید میگم به آقای عیاری و همکارانشون
من از فیلم بدم نیومد چیزای خوب و بد زیاد داشت تعلیقات بکار گرفته شده در فیلم بعضی هاش خوب بود و بعضی هاش خیلی بد بود مثلا اول فیلم که تلفن زنگ خورد و گفتن نریمان (پژمان جمشیدی) میگه که جنازه یه بچه پیدا شده، جالبه وقتی هم که رفتن اونجا خود نریمان اونجا نبود، این تعلیق خیلی کلیشه ای و بدی بود به نظرم. فیلمنامه هم مشکلاتی داشت، پژمان جمشیدی هم اصلا بازی خوبی نداشت اصلا معلوم نبود کمدی هست یا جدی اما با توجه به تجربه اول بودن کارگردان بهتره خیلی مته رو خشخاش نزاریم سوژه فیلم سوژه خوبی بود که این سوژه توسط کارگردانان دیگه خیلی مورد استفاده قرار گرفته.
اما توی این مدل فیلم ها که تم خیانت دارند ما شاهد مساله ای تحت عنوان دبل آنیما یا دبل آنیموس هستیم (آنیما: زنانگی در روان مردها و آنیموس: مردانگی در روان زن ها)
در سکانسی که شهاب حسینی با ساره بیات داشت حرف میزد متوجه شدیم که شهاب حسینی به خاطر کم توجهی ساره بیات در زندگی به یک خانم دیگه رو آورده. این مساله با توجه به دیالوگ های بینشون به نظرم خوب از کار درومد که اتفاقا توی جامعمون ما این مساله رو زیاد داریم. در همه فیلم هایی که تم خیانت دارند این مساله به این وضوح باز نمیشه و فقط ما خیانت رو میبینیم مثل فیلم سعادت آباد اما در این فیلم و مثلا فیلم زیر سقف دودی مساله ای که منجر به خیانت میشه رو ما میبینیم که این به نظرم نکته قابل توجهی هست.
نمیدونم دقیقا فیلم چی میخواست بگه معمولا فیلم های آقای صدر عاملی قصه و داستان دارند این فیلم هم داشت اما این داستانه چی میخواست بگه جای بحث داره. ... دیدن ادامه ››
جدا از سن و سال، دانشجوهایی که ما دیدیدم به نظرم بیشتر به محصل های دبیرستانی میخوردند تا دانشجو. چیزی که از آوا متوجه شدم این بود که مدام به دوست پسرش گیر میداده حتی زمانی که با مشتری هاش صحبت میکرده میگفته که داری با مشتری های دخترت تیک میزنی و بعد طبق صحبت های مهتاب ما فهمیدیم که علی پسر وفاداریه و فقط به آوا فکر میکنه بعد میبینیم که رابطش با مهتاب بیشتر میشه تا جایی که مهتاب به آوا میگه من حس علاقه به علی پیدا کردم یا برو یا برگرد من دیگه نمیتونم این وضعیتو تحمل کنم الان فیلم داره به من چی میگه؟؟؟ میگه که اگر یک طرف نباشه طرف دیگه اگر در کنار کسی دیگه باشه احساس علاقه پیدا میکنه و میره؟ یا طبق حرفای مهتاب به آوا میخواست بگه که علی وفادار میمونه به آوا؟ که هردو مورد روی هواس. برخورد مسئول سفر (ویشکا آسایش) به نظرم خیلی مصنوعی و غیر واقعی بود که دقیقا مثل فیلم ورود آقایان ممنوع بود. مورد دیگه نامزد مهتاب اصلا از کجا فهمید که مهتاب با علی از اصفهان برگشته؟ و بعد در یک صحنه ای بهش گفت که ما دیگه فقط فامیلیم اما آخر فیلم دیدیم که دوباره مهتاب باهاش قرار گذاشته خب این تحولات چطوری اتفاق افتاد؟
یکی از نکات مثبت آقای صدرعاملی اینه که معمولا در فیلم هاشون از بازیگرهای تازه وارد استفاده میکنند به نظرم کار خیلی خوبیه و باعث میشه که استعداد های جدید کشف بشن دستشونم درد نکنه
با حفظ احترام به آقای صدرعاملی ولی این فیلمشون رو دوست نداشتم
به نظر من هم فیلم خوبی نبود چند تا مساله که به ذهنم اومد رو میگم:
اولین صحنه فیلمی رو دیدیم که علی مصفا تحت عنوان مستند ساخته بود که با توجه ... دیدن ادامه ›› به اون فیلم برداری که دیدیدم اصلا به مستند شبیه نبود به فیلم داستانی میخورد تا مستند. از نظر شخصیت پردازی هم که هیچی علی مصفا یه آدم آروم یهو سر یه عطر قاطی میکنه و عکس العمل اونشکلی نشون میده از خودش ما نفهمیدیم که چطوری این شخصیت یهو اینطوری تغییر کرد. فرهاد اصلانی هم که ما نفهمیدیم کاراگاه بود پلیس بود یا .... که تو یه صحنه ای زنگ میزنه به علی مصفا میگه میام دنبالت ... انگار دو تا رفیق هستن کدوم کاراگاه یا پلیسی این مدلی میشه آخه؟ آخر فیلم هم یک مساله ای باز شد اون هم بحث فساد مالی شرکت امیر آقایی بود که نمیدونم آخر فیلم این مساله عنوان شد که چی؟ بعدم که اصلا معلوم نشد تکلیفش چی شد اگر قراره که مساله سوظن یا بحث پارانویید نشون داده بشه احتیاج به پرداخت بهتر و اصولی تری هست که مخاطب رو درست با خودش درگیر کنه
امیدوارم که بازیگر هامون هم به جایی برسن که هر فیلمی رو قبول نکنند
سید ساجد متولیان این را خواند
شاهین این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم فیلم دارای موضوع هست اما به خوبی ساخته و پرداخته نمیشه. فضاها و لوکیشن ها به نظرم خیلی خوب هستن بازی بازیگر ها خیلی خوب بود اما شخصیت پردازی وجود نداشت در فیلم همه در حد تیپ بودند اینکه یوسف چی کار کرده که انقدر عذاب وجدان داره معلوم نمیشه اینکه یوسف و ابراهیم با هم برادر هستن تا آخر فیلم مشخص نمیشه.فیلم ظاهرا میخواد بگه که گناهی که در گذشته انجام میشه در آینده گریبان فرد رو میگیره اما به نظرم این تصویر خوبی نیست از این مساله کاش نگاه به سمت جبران کردن گناه میرفت تا به سمت این که تبدیل به یک عقده بشه. در کل زحمت کشیده شده بود برای ساخت فیلم که خسته نباشید میگم به همه عوامل
امیر مسعود و سپهر این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول خسته نباشید میگم خدمت خانم خالقی و بقیه عوامل این نمایش
من دیشب یعنی دوشنبه این نمایش رو دیدم که میخواستم چند تا مطلب رو عرض کنم
همیشه بار روانی گذشته در تصمیم گیری ها و نظرات انسان ها دخیل بوده که به نظر خودم باید این بار روانی ( که اصطلاحا در روانشناسی تحلیلی و عمق نگر عقده یا Complex نامیده میشه) رو شناسایی و در نظر داشته باشیم این که یک بازیگر سینما برای کار تئاتر نمیتونه خوب باشه به نظرم منصفانه نیست فکر میکنم اگر یک نمایش رو بدون در نظر گرفتن پیشینه عوامل اون اعم از بازیگر یا کارگردان نگاه کنیم نظر بهتری بتونیم بدیم بازیگر سینما محکوم به بازی کردن همیشه در سینما نیست یا بالعکس شاید توانایی بازی به سبک تئاتر هم داشته باشه اگر هم نداره این فرصت رو میتونه داشته باشه که خودشو در این زمینه تقویت کنه.
من بازی خانم حجار و خالقی رو دوست داشتم قسمت همخوانی با آواز پیچک کار سختی بود برای بازیگر که به نظرم به خوبی اجرا شد اما یک چیزی در مورد بازی ها هست که دوست دارم بگم اونم بازی آقای مولانیا بود که با حفظ احترام به ایشون به نظرم خوب نبود و باید بیشتر کار بشه روش اینم چون خیلی به نظرم اومد گفتم
فیلم خوبی نبود به نظرم
فیلم نامه خوبی نداشت اما بازیگرای خوبی داشت که خوب هم بازی کرده بودند. اتفاقات فیلم خیلیاش غیر منطقی بود به نظرم توی ... دیدن ادامه ›› صحنه تصادف یک برخورد شدید اتفاق میفته که حتی مسیر ماشین منحرف نمیشه و از سرعتش هم کم نمیشه و کمی جلوتر به اصرار پریناز ایزدیار امیر جدیدی ماشینو نگه میداره بعد صابر ابر میگه من میرم ببینم چی شده از ماشین پیاده میشه بدون اینکه به پشت سرش نگاه کنه میره جلوی ماشینو میبینه بعد دست خونیشو میاره بالا نشون میده ... خب با این سرعت شما به هر چیزی بزنی انسان یا حیوون انقدر سریع سپر ماشین خونی میشه؟؟؟؟!!!!!! بعد پریناز ایزدیار خونو میبینه حالش بد میشه پیاده میشه بعد میاد با یک حالت مضطرب و عصبانی و هیجانی میگه من میرم ببینم چی شده و در ماشینو میکوبه بعد از چند دقیقه برمیگرده و با آرامش کامل میشینه تو ماشین یکم آب میخوره بعد با یک چهره آروم به امیر جدیدی میگه چرا حرکت نمیکنی ... خب چی شد؟؟؟؟ چرا چیزی نگفت که چی شده؟ چرا هیچ کس ازش نپرسید که رفتی چی دیدی؟ چه اتفاقی افتاده بود؟ بعد اون حالت اضطراب و ترس چی شد که یهو از بین رفت؟؟؟ بعد رفتن جلوتر میگن بریم یه جا جمع شیم در موردش تصمیم بگیریم و یه فکری بکنیم ... خب چرا جمع شین؟ هر کی بره خونه خودش خب
بعد تو خونه پریناز ایزدیار به صابر ابر میگه بچه فلان فامیل تصادف کرد کدوم بیمارستان بردنش بعد زنگ میزنه به همون بیمارستان میپرسه که کسیو آوردن اونجا یا نه .... خب مگه قراره هر بچه ای تصادف میکنه ببرنش همون بیمارستان که این انقدر مطمئن زنگ میزنه به اون بیمارستان؟؟؟؟ بعدم بیمارستان میگه یه پیرزن آوردن بعد اینا میرن تو فاز که آره ما به یه پیرزن زدیم خب آخه یعنی چی؟؟؟؟
آخر فیلم صابر ابر و ماهور الوند این همه از هم دروغ و پنهان کاری پیدا میکنن با هم دعوا میکنن بعد به دقیقه نرسیده با هم آشتی میکنن چجوری میشه آخه....؟؟؟؟

اینا چند نمونه بود که به ذهنم اومد

این که کارگردان هر چند دقیقه یه دروغ و پنهان کاری جدید رو میکرد و یه اتفاق جدید رو نشون میداد جالب و هیجان انگیز بود اما در کل فرم خوبی نداشت
یاسمن این را خواند
ماهرو رستمی، علیرضا آمیزطبع، نرگس، زهره مقدم، Sajad... و جهان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی بد بود
من نمیدونم چرا بعضی بازیگرای حرفه ای و با سواد قبول میکنن تو همچین فیلمایی بازی کنن حتی بعضیاشون تو مصاحبه ها میگن که ما دوست نداریم زیاد کار کنیم کم کار میکنیم اما کار قوی و به یاد ماندنی و تاثیر گذار حالا مثلا این فیلم خیلی قوی و تاثیر گذار و ماندگار بود؟
آخه این همه بازیگر حرفه ای چطور میان تو همچین فیلمی ایفای نقش میکنن؟ آقای پسیانی اگر تو فیلم نمیبود چی میشد مثلا؟ آخه یه بازیگر حرفه ای مثل ایشون تو همچین نقشی که بود و نبودش هیچ فرقی نداره؟ نمیدونم والا شایدم من دارم اشتباه میکنم
کیفیت فیلمها در حدی است که فقط بری بشینی تو سینما برا اینکه پف فیلی پفکی چیزی بخوری
۱۲ دی ۱۳۹۷
چرا؟
به خاطر پول.
۰۸ خرداد ۱۳۹۹
به نظرم کلاً هرجا اسم آتیلا پسیانیو دیدید، توقعتونو از اون کار بیارید پایین،( مخصوصا در تیاتر). این تحربه چند سال اخیر من هست.
۰۸ خرداد ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم فیلم خوبی نبود
فیلم قصه نداشت اصلا یعنی فیلم نامه ضعیف بود تا دقیقه 85 ما نفهمیدیم دوتا آدم فرهنگی چه مرگشونه که با هم حرف نمیزنن. شخصیت پردازی هم که خبری نبود فقط یکم پیمان معادی شخصیتش درومد خیلی از بازیگرا حتی تیپ هم نشدن. دیالوگ بین پسر بچه و دختری که دوستش داشت به نظرم به سن و سالشون نمیخورد مثال جایی که دختر داشت دفتر پسر رو میدید و گفت: البته خط من مثل شما خوب نیست ... یکم غیر واقعی بود به نظرم یا صحنه دزد که وارد خونه پیمان معادی شد اصلا خوب نبود به نظرم نوع دیالوگ گفتنشون که همش شعار بود نوع برخورد پیمان معادی هم با دزده و درنهایت کاری که دزد کرد تو فیلم خوب نبود. اتفاقاتی که تو فیلم میفتاد به نظرم به قصه فیلم کمک نمیکرد که البته قصه ای هم وجود نداشت ولی خب یه سری صحنه ها پلان ها و سکانس ها اصلا حذف میشد اتفاقی نمیفتاد. بازی بازیگرها هم که سیامک انصاری خوب نبود تو این فیلم لیلا حاتمی هم که طبق معمول بقیه فیلم هاش شخصیتش تغییر نکرده بود و به تک نقشی خودش ادامه داد اکثر بازیگرا تو حاشیه و کلیشه به سر میبردن
در کل با وجود احترام وعلاقه ای که به آقای معادی دارم ولی فیلمو دوست نداشتم و تو سینما یه جاهایی خسته کننده و کسل کننده بود متاسفانه.