وقتی که از سالن آمدم بیرون مثل اکثر تماشاچیها حالم دگرگون بود و تحت تاثیر اجرا بودم.
به تصویر کشیدن ماجرای غلامرضا خوشرو که به جرم قتل 9 زن در تهران محکوم به اعدام میشود از هر حیث کاری دشوار است. فضاسازی آن دوران توان و تجربه بالایی را میطلبد تا مخاطبی که آن زمان نبوده و یا آن روزها را به فراموشی سپرده مجددا بتواند آن فضای پر استرس و تلخ را لمس کند.
اما غلامرضا خوشرو چرا به همچین جنایاتی دست زد؟
آیا اون محصول جامعه و شرایط زندگی بود و یا همه چیز جنبه فردی دارد؟
آیا امکان جلوگیری از همچین فاجعهای امکانپذیر بود؟
قطعا از یک نمایش در حدود یک ساعت و ده دقیقه انتظار نمیرود که علاوه بر نشان دادن واقعه به پرسشهای انتقادی و تحلیلی بیشمار نیز پاسخ دهد که البته قرار هم نیست که الزاما این اتفاق بیافتد هر کارگردانی با توجه به سلیقه، دانش، زاویه نگاه و .... تصمیم میگیرد که چطور نمایش خود را به روی صحنه ببرد.
غلامرضا خوشرو مبتلا به اختلال شخصیت سادیسم و سایکوپات شدید بوده که قبلا هم به خاطر دزدی چندین بار زندان رفته بود. اولین جرم او سرقت در
... دیدن ادامه ››
سن سیزده سالگی بوده که پس از آن وی را به کانون اصلاح و تربیت میفرستند اما طبق مصاحبه با بازپرس پرونده آیا نباید در همان کانون اصلاح و تربیت و یا زندانهایی که در آینده در آنها زندانی میشده اختلالات روانی وی مورد بررسی قرار میگرفت؟ آیا اساسا در کشور ما در نظامهای آموزشی تلاشی برای شناسایی افراد مستعد ارتکاب جرم میشود؟ سطح بهداشت روانی در کشور ما از این حیث در آن زمان چقدر بوده و در حال حاضر چقدر است؟
در طی یک ساعت و حدودا ده دقیقه، نمایش سعی خود را کرده تا از زوایای مختلف به غلامرضا خوشرو و موارد فوق نگاه کند.
اما تا به امروز شخصی سراغ این سوژه نرفته بود که این را میتوان به پای جسارت و دغدغهمندی کهبد تاراج گذاشت.
پیکان دو نیم شده در طراحی میزانسن که بسیار جذاب و در خدمت متن بوده و در فضاسازی روانی کار بسیار کمک کرده است. نکته جالب توجه دیگر هنگامی که غلامرضا از ماشین پیاده میشه میبینیم که شلوار زندان به پا دارد گویی به طور کل در زندگی در زندان روانی خود به سر میبرده است و پس از پیاده شدن پیراهن زندان را به تن میکند.
در کارهای درام فضاسازی و بازی بازیگران خیلی اهمیت دارد که واقعا در هر دو مورد گروه نمایش گل کاشتند. بازیهای قوی و باورپذیر که البته از این تیم کمتر از این هم انتظار نمیرفت. بازی خانم گیلدا حمیدی واقعا آدمرو مجذوب میکنه و همچنین آقای رحمتی با وجود نقش کوتاه ولی همیشه فوقالعاده و درخشان هستند.
در مورد بعضی نکات و همچنین لذت دوباره دیدن این کار حس میکنم باید بار دیگه نمایش رو ببینم ولی خیلی دوست داشتم که بعد از اجرا آقای تاراج رو ببینم و در مورد کار باهاشون صحبت کنم ولی متاسفانه ایشان را ندیدم. آقای رحمتی هم چون عجله داشتند نشد که خیلی باهاشون صحبت کنم خسته نباشید میگم به همه گروه خداقوت به امید موفقیتهای روزافزون