در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهسا مهدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:04:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
میشه اطمینان داد با حال خوبی از سالن بیرون میاین چون طنازی گروه ولشدگان واقعا دوست داشتنی البته اگه بتونید ببینیدشون!
چیزی که خیلی تو ذوق میزنه نحو چینش صحنه و بازیگران هست که هم گروه ولشدگان هم بخش مهمی از داستانی که روایت میشه در قسمت های گوشه های خارجی سن قرار گرفتن و واقعا برای عده ی خیلی زیادی از تماشاگران اصلا قابل رویت نیستن.
وقتی سن به این بزرگی در اختیار دارید قطعا میشه طراحی بهتری انجام داد.
اما به طور کلی موسیقی عالی و فان.
بازی ها متوسط و در حد آثار کمدی معمولی با اینکه بازیگر زهره تلاش خیلی بیشتری داره و طراحی صحنه ضعیف.
اینکه اشارات مستقیمی به بخشی از اتفاقات روز رو در کار میگنجونن واقعا جای تقدیر داره و خیلی لذت بردم از این حرکت.
در کل تجربه دوست داشتنی بود و اگه مشکل چینش حل بشه بنظرم همه میتونن لذت بیشتری ببرن.
تا حالا انقدر توی وجودم پارادوکس حس نکرده بودم.حس اینکه کلی لعنت کنی و بخوای بری توی صورت خندونش مشت بزنی بعد به خودت بیای و بگی ماشاالله چقدر خوب داره بازی میکنه!
هر چی فکر کردم دیدم همه چی خوب بود.طراحی صحنه مختصر و مفید بود و واقعا تمام آنچه باید رو بهت منتقل میکرد.خیلی خیلی ایده گچ ها رو دوست داشتم.
بازی ها اکثرا عالی بودن مخصوصا بهروز پناهده که واقعا سخته این همه آدم با تنفر بهت نگاه کنن ولی تو بتونی اون لبخند مریض رو حفظ کنی.
داستان با ریتم خوبی روایت میشد و واقعا متوجه گذر زمان نشدم.
نحو معرفی کردن این نمایش به دوستام براشون خیلی عجیبه که میگم:جیگرت خون میشه ولی عجب نمایش و بازی های خوبی!
خسته نباشید به همه ی عزیزان برای من که امتیازش کامل بود🌟
چقدر خوشحالم که دوست داشتی مهسا جانم 😍❤️
کهبد تاراج
سلام ارادت ممنون از لطفتون ♥️🎭
خسته نباشید همه چی عالی بود❤️🌟
۱۵ ساعت پیش
مهرناز خلیلی
چقدر خوشحالم که دوست داشتی مهسا جانم 😍❤️
واقعا مگه میشد دوست نداشت کار به این محشری رو❤️🌟
۱۵ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه نوشته شده که بیشتر شبیه به سریال The Odd Couple که خود متیو پری هم درش بازی کرده
درود بله این متن برگرفته. سریال زوج عجیب. که نویسنده و کارگردانش. متیو پری بود است
۲ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لذت بردم و لذت بردم و لذت بردم!
متن با اینکه خیلی سنگین بود ولی چقدر هوشمندانه انتخاب شده بود و واقعا دست مریزاد به بازیگران که حتی یکبار هم در گفتن این دیالوگ های سخت و طولانی ، مشکل و اشتباهی نداشتن.
طراحی لباس و اکسسوری واقعا جذاب و منحصر به فرد بود.
ریتم خیلی خوبی در کل نمایش جریان داشت و واقعا هر قابی که روی صحنه شکل میگرفت خیره کننده بود.
این اولین اجرایی بود که من از این سه گانه دیدم و همش حسرت میخورم کاش زمانی فراهم بشه تا بتونم شاهد این سطح از تسلط و هنر باشم.
همگی خسته نباشید. درخشان بودید🌟
مهسا مهدی (minaleilo)
درباره اپرا تئاتر مولوی i
کاش تمدید بشه که بتونم دوباره ببینمش
من دلم‌میخاد با این‌گروه داستان های بیشتری ببینم و بشنوم.. مخصوصا داستان‌های شاهنامه... اهل دوبار دیدن یه نمایش نیستم😉
مهسا مهدی
من متاسفانه تجربه خوبی نداشتم از تماشای نمایش و اونطور که باید لذت نبردم بخاطر خانم کناردستیم که کل اجرا رو از زیر روسریش فیلم گرفت و هر 5 دقیقه یکبار در حال چت با گوشی یا صحبت با کنار دستیش ...
خوب کردی گفتی.. متاسفم که تجربه بدی داشتی‌‌..
هما م
خوب کردی گفتی.. متاسفم که تجربه بدی داشتی‌‌..
دیگه واقعا خیلی ناراحت بودم و اون فرد هم لایقش بود.
خیلی جای تاسف داره که این برخوردها داره تجربه دائمی میشه...من واقعا آدم ها درک نمیکنم وقتی براشون جالب نیست چرا وقت و پولشون رو هزینه میکنن و مایه عذاب بقیه دوستداران هم میشن؟! کاش این حرف که تئاتر دیدن باکلاسیه حذف شه!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول تشکر کنم بابت سانس زودتر که باعث شد بعد از مدت طولانی بیام باغ کتاب که بعدش بیست دقیقه تاخیر بخاطر مشکل فنی اولین ضدحال وارده باشه.
در مورد ... دیدن ادامه ›› سطح یکسان صحنه و صندلی ها باید بگم من با وجود اینکه ردیف دوم و وسط بودم بازم نمیتونستم جناب سیدی و پسیانی رو ببینم چون دوست قد بلندی دقیقا جلوم بودن و سطح یکسان هم توی این ماجرا نور علی نور.
نکته مورد علاقه ام از کل نمایش دکورِ عالی بود! پر از جزئیات و جذاب.
چرخش صحنه و فضای داخلی و خارجی هم خیلی برام چشم نواز بود.
اما متن....خوب اصلا مورد پسند من نبود و اگه طنازی های خسرو پسیانی وآواز خواندن های هر از چندگاهیش نبود میشه گفت اصلا زمان نمیگذشت چون ریتم خیلی کند بود و تایم کار خیلی بلند.
مشکل اصلی من شخصیت عبدو بود این فرد اگه قرار بود بیان کننده ترومای افراد خاورمیانه باشه باید بگم اصلا درست نشان داده نشده یا بهتر بگم درست نوشته نشده.
رفتار عصبی و پرخاشگری مداوم اونم سر کوچکترین مسائل.توهین و تخریب شخصیت نزدیک ترین افراد زندگیت و بعد ناراحتی از اینکه چرا تمایلی ندارن دیگه تو رو توی زندگی همراهی کنن.
این ها به نظرم ترومای خاورمیانه نیست.کسی که غم بزرگی رو تجربه کرده باشه به عزیزترین فرد زندگیش نمیگه امیدوارم سرت بیاد و وقتی این اتفاق افتاد لحظه ای باهاش همدردی نکنه.
از اون بدتر ارتباط برقرار کردن ناگهانی با دوست صمیمی پارتنرش و کسی که ازش متنفر بود کاملا نشان از رفتار دوقطبی عبدو داشت.
در کل شایدم مشکلم با متن شناخت دقیق همین تایپ آدم باشه کسی که عصبانیت بی جای خودش رو میخواد گردن هر چیزی بندازه تا مجبور نشه قبول کنه رفتار غلطش رو باید تصحیح کنه و دیگران نباید تاوان خشم اون رو بدن با وجود اینکه در طول نمایش چندین بار بیان میشه که بقیه افراد هم مشکلات خاص خودشون رو در زندگی دارن و بطور کلی افراد الکی خوشی نیستن. به هرحال مقصر دونستن زمین و زمان راحت تر هست.
خلاصه بگم آیا این تئاتر به اندازه ای که من هم قیمت پول بلیت کار پول اسنپ بدم و بیام باغ کتاب برام دوست داشتنی بود؟نه😂
اگه کل نمایش خسرو پسیانی و مازیار سیدی برامون آهنگ میزدن و میخوندن برام جذاب تر بود تا این داستان ولی خوب هدف این نبود.
من نمیدونم کسی که عصبی هست و نمیتونه یه جا ساکت بشینه خودش متوجه این قضیه نیست؟
دیشب اقایی که کنار دست من بودن هر چند دقیقه یکبار با تیک عصبی شدید لباسشون رو مرتب میکردن ، دستشون رو توی جیبشون میکردن و نفس های عمیق بلندی که میخواستن بگن خیلی کلافه شدن.
خوب نیاید تئاتر! نیاید اقا گناه بقیه چیه؟! بخدا من ترسیدم حتی تذکر بدم! بگذریم صدبار دستتون خورد توی پهلوی من ، اینکه من باید یکی عین عبدو رو کنارم تحمل میکردم دیگه واقعا نهایت شوربختیم بود!
آرمین
خب ماهیت اختلال انفجاری متناوب دقیقا همینه، چون با مقداری نارسیس همراهه. تو طعنه بزن، غیبت کن، کتک بزن، تهدید کن، دروغ بگو و خودت را مجزا کن و پاک قرار بده خب این رویه برای خیلی از مخاطبین قطعا ...
البته که تئاتر امروزی ما همیشه دیگه مجبور هست که حرفاشو در قالب اروپا ارائه بده و گرنه اصلا مجوز نمیگیره.
خلاصه که شنیدن نظرات و گفتگو با شما دوستان عزیز و اهل تفکر جذاب بود و در نهایت حس هر کسی برمیگرده به تجربیاتی که از زندگی داره و همون نقطه وصلش میشه با مفهوم کلی داستان.
مهسا مهدی
البته که تئاتر امروزی ما همیشه دیگه مجبور هست که حرفاشو در قالب اروپا ارائه بده و گرنه اصلا مجوز نمیگیره. خلاصه که شنیدن نظرات و گفتگو با شما دوستان عزیز و اهل تفکر جذاب بود و در نهایت حس هر ...
بله خب بحث اینه که متن اورجینال ربطی به خاورمیانه نداره و اتفاقا در همان اروپاست پس نیازی به این تغییر نبوده.
سلامت باشید حس متقابل.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زحمت زیادی کشیده بودن ولی متاسفانه موردپسند من نبود.
در ابتدای ورود و با دیدن دکور خوشحال بودم که احتمالا قرار خیلی از نمایش لذت ببرم ولی اواسطش به کسی که پا شد رفت بیرون غبطه خوردم(اصولا همچین عادتی ندارم و تا حالا هم انجام ندادم، چون همش به خودم میگم شاید حتی لحظه ای باشه که کل کارو جبران کنه....ولی نبود)
مشکل اصلی من با متن بود که هیچ جوره باهاش ارتباط برقرار نکردم جز اون تیکه ای که چندبار تکرار شده (بالاخره از اینجا میرم حتی اگه همه بگن از این جا بدتر هم هست و همه جای دنیا همین شکله... البته نقل به مضمون)
متن به معنای واقعی کلمه برای من یه منگی بود! ولی نه منگی خوب بلکه زجرآور ، کابوس وار و خسته کننده.
همونطور که اشاره کردم دکور رو دوست داشتم ولی گریم بد بود.
موسیقی متوسط و نورهای طراحی شده اواخر کار که نبض دار بودن اذیت کننده.
استفاده از سایه ها و بازیگران فرم هم که این روزها خیلی رایج شده و بازم همین عوامل باعث میشد زمان بگذره.

من اجراهای قبلی رو ندیدم ولی این اجرا رو دوست داشتم.
ابتدای کار اصلا علی سرابی رو نشناختم البته شاید مربوط به دید دور از بالکن اول هم باشه ولی مغزم شروع کرد به جست و جو که این کار کلا سه تا بازیگر داره پس یقینا باید علی سرابی باشه!
بخاطر جایگاهم کلا متوجه ورود صابر ابر نشدم و فقط میتونستم صداش رو بشنوم.
قبلا هم تجربه بالکن اول رو داشتم ولی ایندفعه دوستانی که صندلی های جلوتر بودن ، علاقه خاصی داشتن کلا از نرده بالکن آویزون بشن ولی خوب باید بگم طراحی دکور و میزانسن هم اصلا مناسب این سالن نبود چون تمام جایگاه ها به هیچ وجه دید مناسب ندارن و اتفاقهایی که در عمق میفتاد کلا از دید من و خیلی های دیگر پنهان بود!
شاید همین یکی از دلایل اصلی باشه که افراد زیادی اشاره کردن بیشتر شبیه یه نمایشخوانی بوده براشون در حالی که زیبایی و لطافت خاصی توی طراحی صحنه بود البته همون قسمتهای ناچیزی که دیدم!
در مورد بازی ها به نظرم هر سه عزیز عالی بودن ولی مسلما طنازی نقش صابر ابر یه ویژگی خاص بهش میداد و البته الهام کردا...چقدر درخشان و دوست ... دیدن ادامه ›› داشتنی! چه صدای گرم و پرشوری!
داستان برام خیلی دوست داشتنی بود و عمیق....شکل ظاهری میشه همون تبدیل نابینا به بینا ولی مفهوم خیلی فراتر از این حرفاست...
در واقع مالی یکی از پروژه های منحصر به فرد همسرش بود و با این عمل از دنیایی که برای خودش ساخته بود و شخصیتی که داشت تنها برای خوشحالی همسرش مجبور به تغییری شد که پایه و اساس تمام انچه میشناخت رو بهم ریخت و حالا اون مونده بود وسط یه پوچی بی انتها....
نه بهش اجازه میدن به روشی که بلد بود زندگی کنه و نه میتونست با زندگی و ویژگی های جدید تطبیق پیدا کنه. در نهایت هم هیچکس خوشحال نبود و این درس همیشگی زندگی هست هیچ وقت خودتون رو برای کسی تغییر ندید.
سلام
برای امروز چهارشنبه ۰۸/۳۰ دوتا بلیط ردیف ۱۳ صندلی ۱۰ و ۱۱ موجود میباشد. اگر تمایل به خرید دارید با شماره‌ی ۰۹۳۳۵۷۳۷۸۸۷ تماس بگیرید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از اون دست نمایش هایی بود که دوست داشتم با دوستانی عمیق میرفتم و بعدش میتونستیم بشینیم صحبت کنیم و هر کدوم تئوری خودمون رو بگیم.
از اونجایی که مکالمه محور هست بنابراین ممکنه بابت میل بعضی از دوستان نباشه که سریع حوصلشون سر میره.
دکور مینیمال و جالب بود ولی برام جای چندتا سوال هست که ممکنه هر کسی برداشت شخصی خودش رو داشته باشه.
چرا باید صندلی مطب یه تراپیست ولیچر باشه؟
و داستان اون رم و ریست کردن خودش ما رو به یه سمت سورئال بودن سوق میداد.(حتی اون حالت کشیدن شششش)
در کل کاری بود که دوستش داشتم و ذهنم رو درگیر کرد.
سالن جدید که انقدر ازش تعریف شنیده بودیم هم که باز یه ربع تاخیر داشت و از جایگاه من یه نور مستقیم توی چشم تا اجرا شروع بشه🤦🏻‍♀️
مهسا مهدی
دقیقا اتفاقا یکی از دوستانم هم خیلی اصرار داشت این تئاتر رو و حتی خودم دوست داشتم تئاتر صابر ابر رو برم ولی وقتی یادم میاد همیشه چقدر استرس کشیدم و سر ترافیک از قبل در ورودی پیاده شدم و تمام ...
میفهمم،کاش یک فکری به حال باغ کتاب میشد شب ها اطراف مجموعه تاریکه و حس ناامنی و دلگیری به آدم منتقل میکنه واقعا علاقه ای به اون فضایی که ایجاد شده ندارم.
فرنیا شمسعلی زاده
میفهمم،کاش یک فکری به حال باغ کتاب میشد شب ها اطراف مجموعه تاریکه و حس ناامنی و دلگیری به آدم منتقل میکنه واقعا علاقه ای به اون فضایی که ایجاد شده ندارم.
دقیقا به عنوان کسی که اکثر اجراها رو تنها میرم واقعا حس ناامنی اون محیط هم یکی از بزرگترین مشکلات بعد از بدمسیری برام هست.
حالا امید دارم اجرای موفقی باشه و برای تمدیدش از سالن های مرکز شهر استفاده کنن همینطور نمایش به صرف بورش و خون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با احترام به عوامل این کار متاسفانه سلیقه من نبود.
ریتم برای من خیلی کند به نظر میومد و داستان هم از همون ابتدا قابل حدس بود.
با اینکه بازیگران به نقش متعهد بودن و مفهوم فراتر از داستان ظاهری بود ولی خوب کشش لازم رو برای من نداشت.
به امید کارهای آینده بهتر
چی شد؟مگه این اجرا تا آذر نبود چرا یهو انقدر سریع تموم شد؟
توی برنامه هام بود که ببینمش
چه حیف که این اجرا تموم شد ولی بخاطر تایم دیرش من نتونستم ببینم
خیلی خوب بود..من ماشین نبردم. با اتوبوس رفتم و برگشت اسنپ گرفتم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در تمام طول اجرا همش توی دلم میگفتم باریکلا ستاره! واقعا باباتو رو سفید کردی دختر!
وقتی خلاصه رو خوندم نگران بودم کار رو دوست نداشته باشم ولی وقتی کار شروع شد و جلو رفت دیدم تمام امکانات به بهترین نحو برای روایت داستان به کار گرفته شدن.
دکور،موسیقی،گریم و طراحی لباس همگی محشر بودن.
بازیگران و حرکاتشون دقیقا حس کشتی و روی آب بودن رو القا میکرد و با اینکه همه از پس نقششون بر اومده بودن ولی خسرو پسیانی،کاظم سیاحی،مهدی حسینی نیا و فاطمه نقوی جور ویژه ای حرفه ای بودن.
در کل با اینکه این تم داستانها مورد علاقه ام نیست ولی باید بگم عالی بود و نمیتونم از تئاتر حرفه ای و کاملی که دیدم چیز بدی بگم واقعا دست مریزاد!
روح آتیلای نازنین شاد و چه زیبا که همچین خانواده ی هنرمندی برای ما به جا گذاشته❤️
به شدت توصیه میشه با اینکه تایم طولانی داره ولی من واقعا متوجه گذشت زمان نشدم.
نگم هر بار که بازیگرا بالای کشتی بودن من استرس داشتم بیفتن یا حتی اینکه یه تیکه از دکور بشکنه بس که جنب و جوش داشتن ولی دمشون گرم که این اتفاق نیفتاد😂
مهسا مهدی
نگم هر بار که بازیگرا بالای کشتی بودن من استرس داشتم بیفتن یا حتی اینکه یه تیکه از دکور بشکنه بس که جنب و جوش داشتن ولی دمشون گرم که این اتفاق نیفتاد😂
واقعا این دکور کاربردی و چند تیکه خیلی خلاقانه بود، جنب و جوششون توی طبقه بالا واقعا زیاد بود ولی این بچه یه آخم نگفت!
بعد از طرفی هر چی نگاه میکردم متوجه نمیشدم برق فانوسهای آویزون به دیواره‌هاش از کجا تامین میشه ولی واقعا صحنه رو کیوت و بامزه کرده بود. کلا طراحی صحنه و لباسشون توی یه لول دیگه‌ای بود.
آخر نمایش خیلی جلوی خودمو گرفتم که نرم جلو و توی دکور فضولی نکنم😂
مهدیه سلیمانی
واقعا این دکور کاربردی و چند تیکه خیلی خلاقانه بود، جنب و جوششون توی طبقه بالا واقعا زیاد بود ولی این بچه یه آخم نگفت! بعد از طرفی هر چی نگاه میکردم متوجه نمیشدم برق فانوسهای آویزون به دیواره‌هاش ...
دقیقا درسته.من فقط تو فکر این بودم دیر شده اسنپ بگیرم😅
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول تشکر کنم بابت سانس زودتری که باعث شد بالاخره این نمایش رو ببینم.
باید بگم من این کار رو خیلی دوست داشتم و شاید این برگرده به زیست مشابهی که منم تجربه اش رو دارم.
دیدن انسانهایی که مدت زمان زیادی از زندگیم رو باهاشون گذروندم روی صحنه نمایش خیلی برام دوست داشتنی بود و همش به خودم میگفتم واقعا برای نوشتن همین زندگی روزمره میتونه بهترین باشه و چه حیف که من نویسنده این کار نیستم.
به عنوان کسی که از ده سالگی تا هفده سالگی کلاس زبان رفتم میتونم حس تک تک کاراکترها رو درک کنم.
از نوجوانی که به عنوان یه تفریح یا به اصرار والدینش سر کلاس اومده و دغدغه خاصی نداره تا کسی که از استرس و فشار عصبی برای اجبار یادگیری به همه پرخاش میکنه تا افرادی با سن بالاتر که یادگیری براشون خیلی سخته ولی با تمام وجود در حال تلاش هستن.
اون دیالوگ که (وقتی انگلیسی حرف میزنم قدم بلندتر میشه) حس عجیبی که سخت میشه در قالب کلمه بیانش کرد ولی حس خوبی!
حس همون نوجوان که دنیای جدیدی رو داره کشف میکنه و مثل معلم و پسر جوان که این حس رو تجربه کردن و حالا جایی رو انتخاب کردن که بتونن با افراد ... دیدن ادامه ›› هم علاقه خودشون معاشرت داشته باشن و از این اشتراک لذت ببرن.
من وقتی بعد هفت سال پدرم جلسه آخر دنبالم اومد توی ماشین شروع به گریه کردم. اون موقع نمیتونستم در جواب پدرم بگم چرا دارم گریه میکنم ولی الان میدونم تموم کردم روتین های طولانی زندگی خیلی سخته.
حس اینکه من قرار با تایمی که اینجا میمومدم چیکار کنم؟الان همه توقع دارن من زبانم عالی باشه و همه چی رو متوجه بشم و اگه اینطور نباشه من ناامیدشون کردم و پول پدر و مادرم رو هدر دادم و هزارتا چیز دیگه....
چقدر من تک تک کاراکترها رو دوست داشتم و درکشون میکردم و میتونم ساعت ها راجبشون بنویسم.
اما بجز این این تجربه مشابه که منو عاشق این تئاتر کرد اگه بخوام به چشم کسی که متوجه انگلیسی نمیشه به کار نگاه کنم باید بگم متاسفانه خیلی جاها زیرنویس با سرعت گفتن همخوانی نداشت یا حتی ترجمه ی درستی صورت نگرفته بود یا کلا ترجمه نشده بود ولی تسلط اقای نظام دوست و خانم عزیز واقعا عالی بود.
دکور حقیقتا حس کلاس زبان رو منتقل میکرد.
بازی ها رو دوست داشتم و این کار رو حسابی توصیه میکنم.
خسته نباشید به همه❤️
سلام مهسا خانوم
خوشحالم که نمایش دوست داشتید
مررسی از شمااا
فراز غلامی
سلام مهسا خانوم خوشحالم که نمایش دوست داشتید مررسی از شمااا
همگی خسته نباشید🌼
خیلی خوشحالم که بازم فرصت شد با سانس زودتر کار رو با دوستان دیگه ای ببینم و مثل بار اول کلی کیف کنم و برگردم به روزهای گذشته خودم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ابتدای کار که با صحنه های هنرنمایی نور و سایه به همراه یک موسیقی محشر، شاهد خلق شدن تصویرسازی های بی نظیری بودم به خودم گفتم: به به یه تئاتر عالی قرار ببینم ولی همین که این صحنه های سیلوئت وار تموم میشد و کار به دیالوگ ها میرسید ریتم به شدت افت پیدا میکرد.
بازی بازیگران متاسفانه اصلا در یک سطح نبود و در این بین تنها بازی خوب خانم یوسفی و آقای محسنی بخش دیالوگ گفتن رو نجات میداد.
از نیمه دوم به بعد ریتم یه مقدار بهتر شد مخصوصا زمانی که همراه با دیالوگ گفتن، حرکت های طراحی شده با تکنیک سیلوئت رو در بکگراند داشتیم که واقعا توی این بخش بی نظیر عمل کرده بودن.
من کلا داستان های با تم وحشت رو میپسندم و گریم و لباس هم کمک زیادی به روایت کار کرده بودن.
حتی بازی با دکور رو در بخش پایانی واقعا دوست داشتم.
در کل این کار به نظرم اگه با مدت زمان کوتاه تر، ریتم بهتر در قسمت دیالوگ گفتن و البته بازی های طبیعی تر اجرا بره فوق العاده درخشان خواهد بود البته که همین الان هم تو دسته ی مورد علاقه من در این ژانر ... دیدن ادامه ›› قرار گرفته.
(واقعا دوست داشتم جای عکاس این کار باشم و از نمای دور میتونستم قاب بندی هایی که خلق میشه رو ثبت کنم.چه تصویرسازی های به یاد ماندنی که توی ذهنم از این نمایش حک شد.)
خسته نباشید به همه به امید کارهای آینده.
به به یک نمایش کامنت هاید کن دیگه متاسفانه بلیت گرفتم اگه زودتر متوجه میشدم عمرا بلیت نمیخریدم! چرا یک نقد کوچیک به قیمت ها براتون خیلی سنگین بود؟!
یعنی این کار تموم میشه و نشد یک روز هم سانس متفاوت اجرا بره؟چه حیف.
نمایشی که لبت رو میخندونه و قلبت رو به گریه میندازه.
خانواده توی این کار همه چیزه....توی هر قدم پشتت وایمیسه و البته بزرگترین ضربه ها رو هم بهت میزنه ولی همیشه بودنش بهتر از نبودنه.
قلبم درد گرفت واسه کسایی که با این کار اشکشون در اومد و آرزو کردم همیشه عزیزانمون کنارمون باشن.
دوست داشتنی بود با اینکه دلم میخواست دکوری هم وجود داشته باشه چون با تمام تصویرسازی ها بازم کمبودش خیلی به چشم میومد.
الان که این کار رو دیدم و این همه تعریف از کار قبلی شنیدم واقعا دوست دارم سبکی باز اجرا بره و این فرصت رو داشته باشم که به تماشاش بشینم.
همگی خسته نباشید نمایشی بود که قلب آدم رو لمس میکنه و سخت میشه فراموشش کرد.
چند سال پیش که فیلم تئاتر فردا رو روی تیوال دیدم با خودم گفتم چه حیف که من این اجرا رو روی صحنه ندیدم و حالا این فرصت مهیا شده.
باید بگم ایمان صیاد برهانی فراتر از درخشان هست! مگه میشه این همه خوب بودن و همراهش سعید زارعی هم واقعا از جون مایه گذاشت!
خیلی لذت بردم با وجود صندلی های فوق العاده ناراحت کاخ هنر...واقعا بعد از یک ساعت تمام استخونای بدن آدم به گریه میفتن!
از موسیقی چی بگم که کیف کردم!حتی از خوش شانسی تونستم موقع خروج با اپ پیداش کنم و همیشه گوش دادن تصادفی(مثلا موقع کار کردن یا پیاده روی و...)به موسیقی که توی اجراها استفاده شده باعث میشه برگردم به لحظات نمایش و دوباره اون حس لذت بخش تماشاگر بودن رو حتی برای دقایقی تجربه کنم.
خلاصه که خیلی توصیه میشه مخصوصا کسایی که طرفدار فیلم eternal sunshine of the spotless mind هستن.
البته بگم در کل با ایده اصلی کاری که کردن خیلی مشکل دارم چون نمیفهمم چرا باید آدم همچین فاجعه ای رو به بار بیاره که بعد بخواد بقیه داستان رو طبق اون جلو ببره ولی به نظرم این تئاتر در این روزها خیلی کاردرسته و از دست ندین.
من فکر کردم چون من مشکل کمر دارم انقدر دردناک بود نشستن :))
این چه صندلیه آخه آقای کاخ ؟
اسم اهنگ رو لطف میکنید بفرستید؟
کوروش عبدی
اسم اهنگ رو لطف میکنید بفرستید؟
Godspeed You! Black Emperor-East hastings
این موزیک پایانی بود البته از صداهای اول هم استفاده شده بود ولی موزیک تقریبا از دقیقه 3-4 به بعد شروع میشه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دور اول اجراها خیلی مقاومت کردم که این نمایش رو نبینم چون به نظرم پشیمان میشدم از انتخابم ، ولی بالاخره دیدم و خیلی راضیم!
اجرا دوست داشتنی و خوش ریتمی بود البته یه چند جاهایی افت کوچیکی داشت ولی در کل ایده درخشانی پشت کار بود.
سفر در زمان با معیارهای شخصیت هایی که اسمشون در تاریخ مانا شده و چه تاسفی به حال ما با زمانه ای که درش زندگی میکنیم.
طراحی دکور، گریم و لباس خیلی خوب روی کار نشسته بودن و بازی ها هم به اندازه و دوست داشتنی بودن.
با اینکه همه عالی بودن ولی چاپلین برای من از همه درخشان تر بود و بعد از اون مولیر.
به چندتا نکته توی نمایش اشاره میشد که مشخصه با مسائل روز آپدیت میشه و اینو هم خیلی پسندیدم.
در کل کار جذاب و فانی بود که حتی دوست دارم دوباره با دوستانم به تماشا بشینم.

خسته نباشید همگی