در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال H.M.kiani2 | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:55:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش بونکر i
// بونکه و بونکر و بوونکر و استاکر! //
تا ۲۳ سال پیش که خانه مان گازکشی نشده بود، یک مخزن ۱۰۰۰ لیتری داشتیم که توش نفت بود!
اولین بار که اسم بونکر را شنیدم، یاد خاطرات کودکی و نوجوانی افتادم که زیر بونکه را موزائیک گذاشته بودیم تا از شیر تعبیه شده اش نفت برداریم و در گوشه حیاط مان دروازه فوتبالی درست شده بود...
بونکر برای من معنای فارسی نداشت...
خواندمش بوونکر Bun care خواندمش، معنی ازش برداشت نکردم، گفتم شاید اصطلاح هست و از آنجا که مواجهه ناب را بر هر پیش داوری، مقدم می دانم تا امشب صبر پیشه کردم..

بونکر میکسرهای بزرگ بتن است...
اما گویا معنی پناهگاه نیز دارد...
صدای قطار برایم یادآور. استاکر تارکوفسکی بود، همان تارکوفسکی در دل آهن ... دیدن ادامه ›› و برده های نظام کمونیستی شوروی دنبال معنویت بود!

نمایش خیلی طولانی بود و طولانی خسته کننده..
صحنه ۱، تقریباً ۹۰ درصدش حذف شود و صحنه های دیگر کوتاه‌تر...
انگار نوشته های جلال تهرانی بدون پاساژهای بین متنی و سکوت ها و نگاه‌های عمیق و نافذ و اجرا به صورت پینگ پنگی و پشت هم کلمه گفتن، وصله ناجور هست...
۱۲ از ۲۰
برای عموم پیشنهاد نمی کنم...
و باز هم بازی خوب آذرنگ...

خیر بونکر میکسر های بزرگ بتن نیست .

بونکر جهت حمل سیمان خشک استفاده می شود البته پیشتر ها برای حمل گندم نیز استفاده می شد .

کامیون میکسر جهت ترکیب سیمان ، آب ، شن و ماسه با هم برای ساخت بتون آماده استفاده می شود و زمانی که دارای بار است همیشه در حال چرخیدن است .

نویسنده نمایش نیز در مورد بونکر و میکسر به اشتباه افتاده .
H.M.kiani2
درود و سپاس از شما... قبل نمایش با دوستان همین بحث بود، گفتم اسمش " میکسر " هست... ولی بونکر نمی دونستم چیه! بله، موافقم! نویسنده دچار اشتباه شده...
حالا من از اول نمیدانم چرا فکرم رفت سمت بونکر هایِ سنگرشکن یا همون بونکر باسترها🤨
حمیدرضا محب
حالا من از اول نمیدانم چرا فکرم رفت سمت بونکر هایِ سنگرشکن یا همون بونکر باسترها🤨
ولی فکر من نرفت...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش انگلیسی i
// فارسی یا انگلیسی مسئله این است؟ //
خب از نظر من کاملترین اجرای امسال بود..
۳ دلیل هم دارم..
اول: اجرا با متن هماهنگی داشت و حتی از متن ... دیدن ادامه ›› بهتر بود..
دوم: اجرا با کنون کشور ما و مقوله مهاجرت گره خورده و البته هویت...
سوم: اجرا ساده و روان هست...
قاعدتاً نمره این نمایش از نظرم ۱۴ هست ولی ۲ نمره ارفاقی ارتباط با کنون مان را دریافت کرد و به ۱۶ دست یافت...
اما بهرحال خالی از ایراد نیست...
و کمترین نمره را هم اتفاقاً " متن " گرفته...
من براساس زیست تجربه ۱۴ ترم کلاس زبان رفتن Elementary تا intermediate
طی مدت ۴ سال و همچنین کلاسهای Dissociation
و داشتن معلم های مرد و زن و دیدن آدم های مختلف از دانش آموزان دبیرستانی تا دانشجوها تا مدیران شرکت ها تا کارمندان ارشد، اساتید دانشگاه و غیره و غیره...
تا آدم هایی که به خاطر مهاجرت فرزندان شون تصمیم به مهاجرت گرفتن و حتی ۲ تا آخوند، کاملاً برام ملموس بود که نویسنده ایرانی- آمریکایی، در ایران بزرگ نشده و نتونسته مناسبات درستی در مورد ۲ کاراکتر مادر و دانشجو پزشکی بسازه...
وقتی قراره کلاس زبان، جامعه نمونه از یک جامعه قشرمتوسط باشه و نمونه های غلطی هم انتخاب میشه...
در کلاس های Dissociation
موردی داشتیم درس خونده آمریکا بود و تو کلاس بود به خاطر اینکه دوستان تحصیلکرده دانشگاهی پیدا کنه، چون ایران تحصیل نکرده بود دوست تحصیلکرده ایرانی نداشت...
و وجه اشتراک زبان انگلیسی او را به این نتیجه رسانده بود که دوستان تحصیلکرده با ایده های مشترک بیشتری در کلاس های زبان پیدا میکنه...
در مورد شخصیت " مرد " مشکل خاصی نیست ولی حسادت و پوززنی دختر نسبت به مرد بی معنی بود چون ما موردهای مثل دختر دانشجو داشتیم که چند بار آزمون تافل یا آیلتس را پاس نکرده باشند ولی این مدلی نبودند، شاید حسرت میخوردند ولی رفتاری اینجوری قطعاً نه، رفتار دختر دانشجو خب تو این نمایش تو ذوق میزد به خصوص اینکه دانشجوی پزشکی بود...
مادر جز فارسی تلفظ کردن کلماتش که خیلی دقیق و درست بود نه به عنوان تیپ سازی و نه به عنوان شخصیت پردازی موفق از آب درنیامده بود و تنها نکته مثبت شخصیت اش نیامدن از اواسط دوره بود اونم به خاطر حرفهای پسرش...

بازی خوب بی تا ( بیتا ) عزیز در نقش معلم برایم جالب توجه بود اما به نظرم کاراکتر سردرگم بود..
چرا برگشته ایران؟
چرا دوباره انگلیس نمیره؟
چرا ازدواج کرده؟
اگر ازدواج کرده، چرا باید جذب مردی بشه که انگلیسی اش خوبه؟
انگلیسی یک زبان هست نه یک هویت دیگه...
چون با شوهرش انگلیسی نمیتونه حرف بزنه باید عاشق مرد دیگری بشه که میتونه انگلیسی حرف بزنه؟!
عاشق مرد شده چون با اینکه میتونه آمریکا زندگی کنه، ایران را انتخاب کرده؟ خب پس چه اصراری داره انگلیسی حرف بزنه؟!
چرا از اینکه تلفظ چند کلمه انگلیسی را اشتباه گفته، اینقدر ناراحته!
و غیره..
و غیره..
به نظرم نویسنده دو تابعیتی، تابعیت غیر ایرانی اش بر ایرانی اش غلبه کرده و نتونسته نه تیپ درستی دربیاره و اگر هدفش هم شخصیت پردازی بوده، ناموفق بوده...
و صرفاً یکسری اطلاعات بیشتری راجع معلم داریم نسبت به بقیه...
اطلاعاتی که صرفاً اطلاعاتی است که منتهج به نتیجه خاصی نمیشه...
این را هم بگم اصرار معلم ها بر انگلیسی حرف زدن، فقط و فقط این هست که Students
سعی کنند انگلیسی حرف بزنند و از کلاس نتیجه بهتری بگیرند و مثل خانم " بیکاز " مصاحبه نکنند!!
چون اگر قرار بود که هر کلمه ای که ندانند را فارسی بگویند و هر جمله فارسی را بدون الگو ترجمه کنند، خب نیازی به کلاس های زبان نبود!
الگوی زبانی منظورم گرامر نیست...
مثلاً یک انگلیسی زبان نمیگه:
Where is here?
اینجا کجاست؟
میگه: ? Where am I

منظور به اینکه اصرار به انگلیسی حرف زدن سر کلاس، صرفاً یک واقعیت درست از کلاسهای زبان تو ایران هست و نشان دهنده مفهوم خاصی نیست...
و اصرار به انگلیسی حرف زدن در خارج از کلاس جز علاقه و اینکه معلم بخواد مدت زمان بیشتری انگلیسی با یک دوست یا همکار حرف بزنه، معنی خاصی نداره و همان طور ‌که گفتم از اطلاعات اضافی در مورد خانم معلم استفاده خاصی نمیشه و فقط نشان دهنده سردرگمی نویسنده ایرانی- آمریکایی از فرهنگ ایرانی داره...
همان طور که گفتم حداقل ۱۵ دقیقه اجرا اضافه است و خسته کننده، چون مخاطبان این نمایش اکثراً حتی به طور محدود تجربه کلاس زبان رفتن را دارند و صحنه های معرفی اضافی بود که کارکرد خاصی از منظر نمایشی نداره...

ساختار کلاس خب قابل تغییر نبود ولی کارگردان با تمهیدی مثل جابه جایی صندلی ها از خستگی کاست ولی جز یک مورد که دختر دانشجو با مقنعه به جای شال در کلاس حاضر شد در بقیه موارد تعویض لباس خاصی نداشتیم که خب شاید برای مردها اتفاق بیافته ولی قطعاً برای خانم ها هرگز!
یک زن چند هفته سر یک کلاس یک لباس بپوشه؟!!!!
" حاشا و کلا! " 😉
به هر حال اجرای راضی کننده ای هست و اجرای کاملی بود..
پکیجی از چیزهای خوب به جز متن متوسط...
سپاس از گروه اجرایی...
راستش نخواندم ولی همین که دوس داشتی کافی بود تا "دوست‌دارم" رو بزنم .
امشب دیدی؟ چرا واسه نقد و بررسی نموندی؟
H.M.kiani2
سلام و ارادت... فقط لباس ها درست بود؟ بقیه اش غلط بود؟‌!!
سلام‌ قربان
نه اینکه فرمایشات شما اشتباه باشه
موضوع اینه که ما و فکر میکنم متن نمیخواست مستندی از کلاس زبان باشه
درسته همه ی اینا در کلاس زبان اتفاق میوفته ولی جهان نمایشه به هر حال و قصه با این قرار داد میره جلو
برای همین میگم فرمایشات شما اشتباه نیست در مورد کلاس زبان
فراز غلامی
سلام‌ قربان نه اینکه فرمایشات شما اشتباه باشه موضوع اینه که ما و فکر میکنم متن نمیخواست مستندی از کلاس زبان باشه درسته همه ی اینا در کلاس زبان اتفاق میوفته ولی جهان نمایشه به هر حال و قصه ...
👌👍
تا حدودی درسته...
مشکل من کلاس زبان نیست...
مشکل من انتخاب ۲ شخصیتی است که با واقعیات موجود ایران همخوانی نداره...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش آدمبَچه i
// صدای آهسته مخاطب! //
می بینم که به علت استقبال گسترده مخاطبان، تخفیف تیوال پلاس برای این نمایش فعال شده...
بدرخشید!
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش فردا i
// ایمان به چیزی ایمان نداره اما من به ایمان، ایمان دارم! //

قسمت اول تیتر فوق👆 جمله ایمان درنمایش بود!
من خوشم نیامد..
ولی خب ایمان، ایمانه...
ایمان ... دیدن ادامه ›› تنها (تکایمان) ، ایمان با گرجی میشه صگ! ایمان با میر سعید میشه صم! که چه صم کشنده ای! با برهمنی میشه صم! البته تقلبی هست، چون محمد برهمنی هرچی کارگردان قوی هست، بازیگر بدی است. و با ارفاق متوسط است و بارها بهش گفتم، امشب هم گفتم، بازم میگم..
با سعید زارعی هم شدند " اس " و خب متاسفانه نشدند " آس"
چون آیمان نیست!
اینجا بین من ولی لژیونرمان سعید خان قدرتی اختلاف هست که ایمان بهتره یا میرسعید..
خب میگم میرسعید نیست در تئاتر که بهترباشه..
امشب اومد یک چندتا عکس گرفت و رفت...
در نتیجه ایمان به زِ میرسعید..
البته من از حضورش میرسعید مولویان خشنود نبودم چون می ترسم ایمان گول بزنه ببره شبکه خانگی و اینا... بهتره اطرافش خیلی نپلکه!
هر چی بازیگرِ خوب بوده مهاجرت کرده شبکه خانگی، سینما و خارج کشور...
ما ماندیم و یک ایمان و یک چندتایی خوب نه باندازه ایمان تو تئاتر... قحط الرجال و النسوان آکتور شده فیه التئاتر ممالک محروسه...
سعید زارعی خان هم یک " وسط ساز " هست، با " وسط باز " اشتباه نگیرید، در واقع متوسط ساز هست اعم از نویسندگی و کارگردانی و بازیگری و بقیه را ازش ندیدم...
به نظرم برهمنی واسه اش بازی کنه، خودش نویسنده و کارگردان باشه مثل معجون السلاطین...
یا واسه خسروپرست کارگردانی کنه، خسرو پرست یک " وسط نگار " خوبی هست، تیم خوبی می شوند، می شوند " اوساط تیم ".
و البته داشتیم از هزار و خرده ای سال پیش:
" خیر الامور واسطها "
می دونی مقایسه شدن با ایمان و گرجی باعث شده بازی متوسط شان بَد جلوه کنه...
البته که بارها گفتم ولی خب نرود حرف های کیانی در " سنگ ذهن شان "

بگذریم..
امین اسفندیار من اولین کار هست ازش دیدم و خب کار متوسط رو به پایینی بود..
نمی دونم این نوشته، بازنویسی شده بعد از چندسال، یا همون متن چند سال پیش هست....
اگر بازنویسی نشده، خب اتفاق خوبی نیست، چون امین اسفندیاری چند سال زیست تجربه اش را کناری نهاده و همان متن را نوشته، و چون مثلاً در سن پختگی هنری نبوده به نظرم کار اشتباهی است...
اگر بازنویسی کرده، خوب درنیامده...
یک ایده خام، که پرداخت خوبی نداره...
بعضی جاها مخاطب خسته میشه...
رسیدن به همچین مرحله ای از جنون و یا دانش، انگیزه ای به شدت قوی تر طلب می کنه و فضای به مراتب بحرانی تر...
که هیچکدام اش دیده نشد...

اما اینجا نه با دانش روبروییم و نه با جنون و نه حتی با فضای بحرانی ملموس!
حتی آزمایش های خاصی که مثلاً در شوروی با شرایط خاص در اینترنت داستان هایش وجود دارد و یا کم و بیش داستان هایش فارغ از صحّت شان از اردوگاه نازی روایت شده، داستان‌هایی که معمولاً " اخلاق " قربانی " آزمایش " می شوند
و یا...
و یا...
و یا..
و یا های دیگر..
هر چه سعی کردم با المان دیداری و شنیداری ام به نتیجه ای در مورد ایم نمایش برسم، ناموفق بودم...
از منظر اُبژه از یک موضوع جهانشمول، منطقه ای، کشوری یا حتی محلی نگریستم، ارتباطی نیافتم...
نتوانستم گفت و گوهای بازیگران را فارغ از نمایش، بُعد دیگری تفسیر کنیم، از چیستی ها بپرسیم؟ پاک کردن حافظه را مفهومی از ترس انسانی- غریزی بدانیم، پاک کردن همه چیز را تصویری از انسان اُپتیمزه برای رهایی از گذشته آلوده اش تفسیر کنم، بازی چند مرحله ای را نمادی از پوچی بشری در جهت خستگی از ماندگاری لکه های شنیع زندگی بپنداریم...
یا حتی نتوانستم نمایشی ببینم که به صورت خیلی ساده و روان جهانی بدون خاطره را برای مخاطبانش بازنمایی کند، جایی که انسان جز خاطراتی که دارد و خاطراتی که از او در ذهن ها باقی می ماند وجود خارجی ندارد!!
چون اسمی از او نیست و حتی اگر هست معنا ندارد! انسانی که اگر همه حافظه اش پاک شود و کسی او را نشناسد، اسم اش را ندادند، مناسباتش با خانواده و دوست و دشمن و بطور کلی هویتش چگونه خواهد بود؟ چه واکنشی در مورد دیده ها و شنیده های پیرامونی دارد؟
چه تعریفی از موجودیت خود دارد؟ چه هدفی را دنبال می کند؟
دیده ها و شنیده های اش را چگونه تفسیر می کند؟
خیر و شر، پلیدی و پلشتی در مقابل نیکویی برایش چه معنی دارد؟
اخلاق و فساد چطور؟
او به چه چیز آگاه است؟
از منظر دیگری نگریستم، منظور پاک شدن حافظه چه بوده؟
بهتر بگم نماد چه موجود دیگری است؟ به چیزی اشاره دارد؟ استعاره از چیست؟
به عبارت دیگر منظور نویسنده از حافظه کدام قسمت مغز بیولوژیک است؟ 👇🏿
حافظه ای که می داند کُمُد چیست؟ ضبط صوت چیست؟ لباس چیست؟
ولی همان حافظه ای که نمی داند اسمش چیست؟ کجاست؟
چه می کند؟
آیا جامعه ای تحت کنترل منظور نویسنده است که خواسته یا خواسته دچار فراموشی عمدی شده؟
و...
و..
و...
البته به حیوان بودن هم فکر کردم، به خصوص حرفهای ایمان که گفت: من نمی خوام بخورمت!
اما بعد فکر کردم👇
حیوان هم خاطره دارد و بر اساس خاطرات غریزی اش و حس لامسه، به خصوص بویایی و زیست اش، دشمن اش را می شناسد و غیره..

به قول امیرمسعود خان فدایی:
" بالاتر از درکم بود"
شاید هم " متن" اَلکن است...
متنی که از هر مسیری رفتم، به بن بست رسیدم، به عدم پرداخت درست رسیدم...
شاید هم دانش الفبایی ام در حوزه متن ( نمایشنامه و فیلمنامه )، نم کشیده...
چون کارنامه ای از امین اسفندیار ندارم، بر خلاف " مگص بزم " داوری مناسبی ندارم!
مگص بزم مخفف 👇🏿
مولویان، گرجی، صیاد، بدهمنی، زارعی و رشاد معینی است...

با توجه به موارد فوق در مورد متن 👇🏿
ایمان را کنار گرجی را بگذاریم شاید لذتی دوچندان می بردیم از این نمایش، اما مشکل این نمایش حل نمی شد و سنتزی هم شکل نمی گرفت...
گرجی که هیچ! اگر ایمان در مقابل کفر هم قرار می گرفت، باز هم سنتزی شکل نمی گرفت!
این موضوع دقیقاً در " ورق الخیال " هم با شدت کمتری رُخ داد..
برای همین فقط یکدفعه " ورق الخیال " دیدم...
صگ باشد و من فقط یکبار ببینم؟ حاشا و کلا!
گرجی را به تنهایی با متن خوب پیمان قدیمی "دوباره بازی"، ۴ بار دیدم... پس جایی ایراد بود و آن ایراد متن " ورق الخیال " بود...
و اینجا نیز همان آفت متن که سالهاست گریبانگیر تئاتر کشور است در جریان است...
ایمان که هیچ! یقین هم نمی تواند این آفت ( متن) را بِزُداید...
...............
پی نوشت:
هنوز دیوارنوشته دوستان که حاوی اسپویل باشد را نخواندم اما دلیل این همه " به به چه چه " دوستان تیوالی و البته دیگر تیوالیون را نفهمیدم...
بخوانم، شاید چیزی فهمیدم و البته منتظر نقد منتقدان هستم..
نمره ۱۰ از ۲۰ تقدیم این نمایش، که قطعاً بازی ایمان صیاد برهانی، باعث بالارفتن نمره کلی نمایش شده...
درود به شما که انقدر خوب مینویسید
همیشه از نوشته هاتون یاد میگیرم.
مهدی آزادی
۲۶ روز گذشت ، درک کردی برادر ؟ با ب دست فراموشی سپرده شد ؟
نه..
دیدم پیگیری نکرد کسی...
H.M.kiani2
نه.. دیدم پیگیری نکرد کسی...
من اصالتا از جانب خودم و نیابتا از جانب دوستان ، پیگیری میکنم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش بازی بی کلام ۲ i
// اهدای بلیت در حمایت از این تئاتر...//
با درود بر تیوالیون..
در راستای حمایت از این تئاتر مهجور و البته خوب ( حداقل از نظر خودم)، ۲ عدد بلیت به اولین درخواست کننده در کامنت ذیل این دیوار نوشته هدیه داده می شود...
لطفاً روز پیشنهادی تان را نیز اعلام فرمایید که در همان روز برایتان بلیت تهیه شود...
با تقدیم احترام
.....
پی نوشت:
هم خوشحالم، هم ناراحت..
خوشحالم از اینکه بعد ۸ ماه مجدداً کادو تئاتر هدیه می دهم و ناراحتم چرا این قدر دیر!
سلام و درود بر شمآ :)
چه کار خوب و جالبی،بنده دوشنبه مایل هستم این کار ببینم و چقدر خوشحالم که پیامتون دیدم.
کیانی ، یسری کارا میکنی ، آدم میخواد بُکُشَتِت
یسری کارا هم میکنی ، آدم میخواد بغلت کنه و بگه دمت گرم مَرد
کوروش عبدی
سلام ، متشکرم ازتون لطف میکنید بمن اهدا کنید متشکرم 🙏
ارادتمندم...
قبل از حضرتعالی و حتی قبل از جناب محمد امین، این بلیت اهدا شد....
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش بازی بی کلام ۲ i
//بازی بی کلام ۱ را نیز اجرا ببرید... //
خب با بکت روبروییم و قاعدتاً فضای ابسورد..

اول بگم اون اولی خودِ خودِ منم...
دوم اینکه گذاشتن کلاه روی زمین و قرار گرفتن معلق به صورت وارون برای گذاشتن کلاه بر روی سر شاهکار بود..
یعنی جزو لحظاتی از یک نمایش بود که سالها در ذهنم خواهد ماند..
نمی دونم برای بکت بوده یا کارگردان یا دیگران...
برای هر کسی بوده فوق العاده بود...

بیشتر از این اسپویل میشه...
کار خوبی بود شاید دیدنش برای مخاطبان ۴۰ سال پیش لذت بخش تر بوده باشه ... دیدن ادامه ›› ولی خوب بود...
پیشنهاد می کنم ببینید و البته بدانید و آگاه باشید که با بکت و اتمسفر بکت روبرویید و نمره ۱۳ از ۲۰ تقدیم این اجرا...

....
پی نوشت:
وقتی بیرون آمدیم خانم نگار امیری را دیدم، حیرت کردم، باورم نمیشد یک نمایش دیده باشم، خوشم بیاد، خانم امیری روابط عمومی اش باشه...
عزیزین
برای من باعث خوشحالی هست دیدار شما
بعد از خارج تماشاگران اومدم بیرون ببینم‌تون که تشریف برده بودیم

خوشحالم که کار رو دوست داشتین
نگار امیری
عزیزین برای من باعث خوشحالی هست دیدار شما بعد از خارج تماشاگران اومدم بیرون ببینم‌تون که تشریف برده بودیم خوشحالم که کار رو دوست داشتین
سپاس و ارادت...
من از کار خوب خوشم میاد...
H.M.kiani2
سپاس و ارادت... من از کار خوب خوشم میاد...
بزرگوارین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
// هنرمندان همه با هم برابرند، اما سلبریتی ها و احبا با هم برابرند... //
ایوب آقاخانی خانی جزو احبا هاست یا به عبارت دیگر جزو خودی ها...
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش انگلیسی i
// لافکادیو //
// دستشویی جایی است که آدمهایی که بیرون هستند می خواهند بروند تو و اونهایی که تو هستند می خواهند بیایند بیرون //

واقعیت این است هر توضیح اضافه تری، اسپویل است..

به نظرم ۱۰ تا ۱۵دقیقه یا به عبارت دیگر چند صحنه از جمله ریکی مارتین حذف بشه و اجرا کوتاه‌تر بشه بهتره...
فارغ از اینکه فوق العاده واقعی است اما ۷۰ ٪ مخاطبان تجربه کلاس زبان را داشتند و چند صحنه کوتاه‌تر و موجزتر می تواند از کمی خستگی اوایل اثر بکاهد...
اگر اون مخاطب ۷۰٪ تجربه اش را نداشت خیلی خوب برای معرفی و شخصیت پردازی...
ولی خب مهاجرت کردن جزو ۴ دغدغه ۴ نسل دهه ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ ... دیدن ادامه ›› است...
برای همین تجربیات یکسان چند دقیقه را اضافه می دانم...

این کار را به شدت دوست دارم..
اول: هدف گیری قشر متوسط و دغدغه ها و نیازها و تناقض ها و احساسات و گره های زندگی اش...
آدمهایی از جنس " جدایی نادر از سیمین " نه آدمهایی از جنس " ابد و یک روز " و نه از جنس مهران مدیری در هیولا...
دوم: کنون ما..
کنون جاری کشورما و دغدغه حداقل ۴ نسل یعنی حدود ۴۰ سال از مردم این کشور...
چیزی مثل لانچر۵ که برای امروز ماست...
کمتر آدمی را پیدا می کنیم که از اقوامش به خارج مهاجرت نکرده باشه...
سوم: نه! اینو نمیگم چون اسپویل میشه..
چهارم: متن خوب و روانی دارد و کارگردان اثر راحت و روان کارگردانی کرده و البته بازی تحسین برانگیز (( بی تا عزیزی))..

کم کم داشتیم به تکراری شدن بی تا عزیزی در سفید و سیزده بدر عادت می کردیم که ایشان هم خودشان را سرفراز کردند هم فراز را...
و البته خوش خلقی امثال فراز و کوروش سلیمانی باعث میشه خیلی ها حتماً بیایند منم می خواستم هفته دیگه بیام..
یکهو بلیت خریدم اومدم، گفتم کار خوبی باشه، بالاخره نظرم بر فنون حجت است و دیدن این نمایش را بر ایشان فرض کردم...

خلاصه مذکورات فوق
بالاترین نمره تئاتر امسال تا الان، نمره ۱۶ تقدیم این نمایش...
بازی تحسین برانگیز بی تا عزیزی...
حتماً و قطعاً و موکداً پیشنهاد دارم ببینید و لذت ببرید...
خوشحالم که دوسش داشتی …حقیقتا دغدغه‌ی ۴ نسل بود
راستی… بی‌تا عزیز 👌 لطفا بهش «ی» نیفزای
H.M.kiani2
تقریباً تا ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ باید منتظر بمونی.. این مژده را بهت می دهم که به این زودی ها از بلیت ماسیدنی و دوغیدنی و خریداری شده توسط خودمان خبری نیست برایتان...
اینم شانس مایه 😂
و همچنین ناهید استواری
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک عدد بلیت این نمایش برای حمایت از درمان منتقد باسابقه تئاتر کشورمان خریداری کردم...
اگر تمایل داشتید برای دیدن این اجرا در روز ۲۱ مهر، پیام دهید.
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش آدمبَچه i
// خداحافظی زوده هنوز با جبر رمضانی... //
تا ۲۵ دقیقه اول، هر دقیقه جذاب‌تر میشد..
زندگی چند خانواده متوسط شهری...
بعد اجرا افت کرد...
۱۰ از ۲۰
بازی امان و اُمِ یاسمین خیلی خوب بود...
ولی بهرحال به نظرم دوره " Jaber in korovac " هستیم به نظرم تا این دوره تموم بشه هنوز زوده قضاوت کنیم در مورد خداحافظی با جابر، جابز، جبر رض و قس علیهذا..

توصیه به ندیدن ندارم اما توصیه به دیدن هم قطعاً ندارم...
M.H بودی وقتی هنوز ج‌ب مد نبود🐈
سید حسام حجازیان
مگه میشه همه کار ها بد باشه؟ چیه داستان سید از 300 400 تا اجرا یکی دو تا از متوسط بالا بودند. نکنه مشکل از خودمه.
به گیرنده‌های خود دست نزنید …
مشکل از مرکز و تئاترهاست … از متن‌ها و کارگردانی‌ها
مهرنوش مومنی
به گیرنده‌های خود دست نزنید … مشکل از مرکز و تئاترهاست … از متن‌ها و کارگردانی‌ها
موافقم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش هار i
کار بامزه ای هست...
دیدن اش پیشنهاد میشه..
اگه خواستید مثل ما بفهمید آخرش چی میشه...
از سالن بیزون نروید!
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش قلب نارنگی i
درود خدمت گروه سبکی
خب کار سبکی خوب بود و در همان زمان لرز کار بدی بود..
سبکی انتظامی بود و لرز هامون..
لرز کپی بی کیفیتی از " دندان نیش " لانتیموس بود که در نهایت با یک مانیفست اخلاقی برای افراد زیر ۱۳ سال به پایان رسید و نویسنده و کارگردان اثر جناب علیزاده سخنی از لانتیموس به میان نمی آورد و گویا کپی از اثر ایشان کار غیراخلاقی هم نبوده...
خوش شانس بودند ایشان که لرز گُل نکرد و سبکی گل کرد..
امیدوارم که سبکی کپی بدون ذکر منبع نبوده باشه...
و خاطره شیرین و سبکی سبکی برایمان باقی باشه..
منظور به اینکه کار خوبی کردید که نام فاکنر را آوردید، علاوه بر اینکه سرقت هنری نکردید اعتبار کارتان را بالا بردید....
آقای کیانی عزیز خیلی امیدوارم قلب نارنگی هم بتونه مثل سبکی

خاطرات خوشی رو برای شما به یادگار بزاره

خوشحال میشم فرصتش رو داشتید به دیدن اجرا بیاید 🌹🌹
مهرنوش نوری
کی ببینیم باهم؟
بهت میگم...
😊
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش جزیره لؤلؤ i
با درود
تئاتر کودک هست؟ چرا این وقتِ شب؟
داستانش شبیه کارتون گالیور هست...

من می دونم این نمایش خوبی نمیشه...
من می دونم! نمایش موفقی نمیشه!
من می دونم! من موفق نمیشم ببینم!
من می دونم!
ساعتش چند مگه؟
درود بر شما
پیرو استعلام از گروه محترم اجرایی نمایش «جزیره لؤلؤ»، این نمایش ویژه محدوده سنی بزرگسال است و محتوای اثر و مخاطب آن افراد بزرگسال هستند.
البته مثل برخی برنامه‌ها امکان آوردن کودک بالای ۸ سال به سالن وجود دارد اما این به هیچ وجه بدان معنی نیست که کار ویژه گروه سنی کودک و نوجوان باشد.
گروه همیاری
درود بر شما پیرو استعلام از گروه محترم اجرایی نمایش «جزیره لؤلؤ»، این نمایش ویژه محدوده سنی بزرگسال است و محتوای اثر و مخاطب آن افراد بزرگسال هستند. البته مثل برخی برنامه‌ها امکان آوردن کودک ...
سپاس..
پس تئاتر کودک نیست...
👍
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
// پیرونی برای تیوال یا دیکتاتور! //

بیاید یک قرار دسته جمعی بگذاریم و این نمایش را نرویم..
نه به خاطر کیفیت اش، چون کیفیت اش را نمی دانم..
به خاطر اینکه نظرات مخالفانش " هاید " می شود...
گویا تیوال بعد از ۱۲ سال هنوز یاد نگرفته، داشتن نظر مخالف حقِّ یک مخاطب است...
اما راستش یک دلیل ساده دارد! با صدای محمد اصفهانی بخوانید:
" واسه پوله، واسه پوله، اگه اینو بدونی! به هاید تیوال نمی غُری! "
غری، به معنای غر زدن و غریدن در اینجا معنا می دهد!
با درود
" بیاید یک قرار دسته جمعی بگذاریم و این نمایش را نرویم "

دقیقا با چه کسی می‌خوای قرار بذاری ؟

اول که نود درصد تیوالیون که همدیگر‌و می‌شناسند اصلا این نمایش‌‌و بگی نگی نخواهند رفت " از بس که تکراریه "

دوم که ... دیدن ادامه ›› خیلی همت کنی یه دو نفری ممکنه باهات قرار بذارند...

سوم که همین دوسال پیش که یه سری سر قضایای معلوم قرار می‌ذاشتن تئاتر نرند و به هر کسی‌ حرف دیگه می‌زد با بی‌ادبی و وقاحت توهین می‌کردند و رسما باعث شدن بعضی دوستای تیوال دیگه ننویسند یا کمتر بنویسند خودشون تا تقی به توقی خورد اول از همه رفتند و نمایش دیدند بعدم گفتند اونی که ما می‌بینیم عیب نداره اون یه چیز دیگه‌ست ...

چهارم‌ بازم گلی به گوشه جمال تیوال ...همون قشر دیکتاتور منش روشنفکر نما اگر کسی راجع به کار مورد علاقه‌شون حرفی بزنه همین الان اگر زورشون می‌رسید هاید که هیچی شلاقم می‌زدند باقی‌و ... حالا شما برو با همونا یه قراری بذار ...

پنجم که بر فرض محال کل تیوال خوان‌ها نروند باز این کار پر خواهد شد...
۲۹ شهریور
Ali
با درود " بیاید یک قرار دسته جمعی بگذاریم و این نمایش را نرویم " دقیقا با چه کسی می‌خوای قرار بذاری ؟ اول که نود درصد تیوالیون که همدیگر‌و می‌شناسند اصلا این نمایش‌‌و بگی نگی ...
😊👍
" نافرمانی مدنی "
۲۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش امان i
// جامعه مدرن بدقوّاره و معجزه امان!//
حمیدرضا جلایی پور که اتفاقاً خودش در منطقه ۱۲ و نزدیک میدان خراسان متولد شده و قاعدتاً در خانواده ای ... دیدن ادامه ›› سنتی و مذهبی، بعد از انتخابات سال ۸۴ و رای آوردن پرزیدنت احمدی نژاد در تحلیلی جامعه شناسانه، جامعه ایران را " جامعه مدرن بدقوّاره " نامید!
جامعه ای که دوست دارد بروز اروپا لباس بپوشد، حرف بزند و ابزارهای مدرن داشته باشد و آرزوی اش کشورهای پیشرفته و سوئیس است اما انتخاب اش احمدی نژاد است...

البته من تا حدود زیادی با ایشان موافق بوده و هستم و در همان سال ۸۴ با ملاقات طرفداران قالیباف نوع دیگری از " مدرن بد قواره " را تجربه کردم..

وقتی با چند دختر ساکن غرب تهران در ۲۰ خرداد ۸۴ با لباس هایی نازک که رنگ و شکل لباس های زیرشان توجه جلب می کرد، روبرو شدم و با تعجب دیدم که طرفدار قالیباف هستند!
بهشان یادآوری کردم که در ۱۸ تیر قالیباف که بوده و چه کرده؟
و بعد از چند دقیقه حرف زدن و البته نزدیک به انتهای بحث بود که گفتم:
" اگه قالیباف بیاد این ریختی نمی تونید بگردید، حالا چادر نه! ولی باید محجبه شوید... "
گفتند:
" اشکال نداره، محجبه می شویم و کمتر گناه می کنیم... "
گفتم:
اومدیم و قالیباف رئیس جمهور نشد، اونوقت می خواهید اینقدر گناه کنید برید جهنم؟!!!
اگر امروز می توانید عکس قالیباف را در دست بگیرید و برایش تبلیغ کنید از صدقه سری رفسنجانی و خاتمی است...
اگر سال ۶۸ ((قالیباف جون)) رئیس جمهور شده بود الان به آرزوی کمتر گناهکار بودن تان می رسیدید! چرا که با این سر وضع نمی توانستید بیرون بیایید!
و با سر و وضع دیگر هم نمی توانستید!
ناموس مردم عکس مرد نامحرم قالیباف در دست داشته باشد و تبلیغ کند؟!! حاشا و کلا!
کفن پوشان به خیابان می آمدند و بر سر می کوفتند!
خلع سلاح شده بودند اما حرفی برای گفتن نداشتند...
اما
ربط خاطرف فوق 👆به تئاتر امان؟
ربطش به حرفهای جلایی پور؟

ربطش به حرفهایی جلایی پور همان " جامعه مدرن بد قواره " است!
جامعه ای که از سویی می خواهد مثل غرب آزادی پوشش بیشتری داشته باشد و از سوی دیگر به کسی رای می دهد که آزادی سیاسی برایش معنا ندارد!
و حتی برای رای دادن به فرد مدِّ نظرش ( قالیباف) و لجاجت با رفسنجانی حاضر است از آزادی های پوشش که رفسنجانی و خاتمی باعث و بانی اش بودند چشم پوشی کند...
و نکته جالب‌تر این است که همان آزادی پوشش بیشتر را گناه و معصیت می شمارد...

و اما ربطش به تئاتر امان👇🏿

بعضی از دوستان تئاتری به ظلم علیه زنان در این نمایش اشاره کردند و بعضی دیگر اشاره کردند که خب حرف جدیدی نداشت...
یا خب که چی؟

اما واقعیت این است که این نمایش قصد بازنمایی ظلم و سرکوب علیه زنان را ندارد!

این نمایش قصد دارد این جامعه مدرن بدقواره را با تناقضات مذهبی اش را از نگاه چند زن و قابل تعمیم به اکثریت زنان، به تماشاگران اش نشان دهد...

جایی که زنان اش با توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و در بعضی موارد قانونی اش به جای تظلّم و داد خواهی در دادگستری کشور در لوکیشن جلسات روضه حضور دارند و در حال توسّل و تضّرع و توبه و تطهیر گناه دیده می شوند..

دختری که بهش تجاوز گروهی شده، با اطلاعات من می توانست با مراجعه به پزشکی قانونی و البته کلانتری مراجعه و تجاوز را گزارش کند، اما چرا این کار نکرد؟
از ترس آبرو..
در مجلس روضه چه می کند؟ برای تطهیر و پاک شدن معصیت اش و البته توبه از گناهش...

دختری که فیلم حضورش در کنار پارتنرش پخش شده، آبرویی برایش نمانده ولی توبه و تطهیر گناه رابطه نامشروع و البته تطهیر به خاطر آزار دیدن پدر و مادرش از حرفهای دَر و همسایه...
خب در اینجا خلا قانونی داریم، یعنی خیلی قابلیت پیگیری قضایی ندارد...

مادر (قاتل) که به شدت هم مذهبی است و از روی فلاکت فرزندان اش را کشته، فقط بخاطر توبه آنجاست چون کسی از موضوع خبر ندارد، شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و البته قانونی و عدم حمایت قانونی در جامعه مردسالار، موجب این اتفّاق هولناک شده...

دختر نارسیست را من نفهمیدم گناهش چه بوده؟
ولی تناقضات اش آنجاست که برای زندگی اش مسیر فیلسوفان معاصر غربی که اکثراً آتیست ( خداناباور) هستند برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به عمل های مکرّر زیبایی اش انتخاب کرده و ((فلسفه غرب)) نشخوار می کند و حالا به هر دلیلی که احساس گناه کرده برای آمرزش گناهان اش به ائمه معصومین شیعه متوسّل می شود و در مراسم (( سفره های )) مذهبی شرکت می کند و حتی سفره را هم تمیز می کند، که بدون ((رد خور )) بخشیده شود...

و در انتها خانم جلسه ای، ۳ نفر از آن ۴ نفر توبیخ می کند و به بقیه حاضران در جلسه که آنها نیز یا بدلیل ثواب بردن یا آمرزش گناهان شان در آن محفل نورانی حضور دارند از نقش شان در برآورده سازی نیازهای جنسی شوهران شان و نیز پاکدامنی سخنرانی می کند..
و در انتها داستان زندگی خودش را با نام ناشناسی تعریف می کند و از پاکدامنی اش می گوید و اینکه همیشه در جلب رضایت جنسی شوهرش پیشقدم بوده و از ادعیه های مختلف بهره جسته از جمله دعای " امان " اما شوهرش همچنان او را متهّم به رابطه نامشروع با پیرمرد همسایه روبرویی می کند...
و در انتها نیز همه حاضران را به خواندن دعای امان دعوت می کند و اثرات معجزه گونه اش داستان می سراید..
خب قاعدتاً دعای امان اگر معجزه گر بود روی شوهر شکّاک خودش افاقه می کرد!
یا اینکه دلیل جدا نشدن اش را انتظار برای اتمام پروسه دیپلم گرفتن و سربازی و سرِکار رفتن مرد بازگو می کند...
در نگاه اول خب منطقی به ذهن می آید، مردش را دوست داشته و عاشق اش بوده و برایش صبر کرده و چقدر زن متعهدی...
اما اگر با فضای خانواده ای که بزرگ شده بررسی کنیم، به تناقض هم می خوریم...
دیپلم و سربازی و کار!
حداقل ۴ سال زمان نیاز هست...
در این ۴ سال روابط این خانم جلسه ای با آن مرد چگونه بوده؟
براساس شکل خانواده اش قاعدتاً ۴ سال دخترشان عقد کرده نمی گذارند، مگر اینکه از اقوام باشد...
اگر همینجوری روش کراش بوده و مرد نمی دانسته که خب منطقی به ذهن نمی آید، چون ممکن بود مرد با زن دیگری ازدواج کند...
پس قاعدتاً زن در "حد حرف و کلام " با مرد ارتباط داشته که به خاطرش منتظر مانده و البته این یعنی گناه کبیره ارتباط با نامحرم ولو کلامی...

این نمایش داستان زندگی چند نفر بود که قابل تعمیم به اجتماع زنان در این مراسم هست البته با لحاظ کردن پویندگان ثواب در این مجالس که متاسفانه اشاره ای بهش نمیشه...

حداقل با تفسیرم از این نمایش به نظرم آمد قصد عباس جمالی از این نمایشنامه نشان دادن ظلم و سرکوب زنان نیست، بلکه نشان دادن جامعه ای است که زنان اش همچنان منفعل اند و به جای تظلّم خواهی در مسیر قانونی و احقاق حقوق با کنش های مدنی، آسیب ها را نه تنها تحمل می کنند بلکه خویشتن را مقّصر می دانند و برای تطهیر از گناهان شان و به مناسک های مذهبی متوّسل می شوند و در بین خواسته ها و تمایلات شان و باورهایی که باهاش بزرگ شدند دست و پا می زنند..

حالا اینجاست که مجدداً جامعه مدرن بدقواره جلایی پور و البته خاطره خودم در ۱۹ سال پیش را به خاطر می آوریم..
جامعه ای که زیست چندگانه دارد ( مرد و زن) از چیزی که می خواهد باشد و چیزهایی مثل مذهب، تطهیر گناه و آبرو را از گذشته با خود حمل می کند و سرگردانی اش بین سنت و مدرنیته در موقعیت های مختلف بروز می کند...
و البته با ذکر این نکته که این نمایشنامه برای چندین سال پیش است و اکثردهه هشتادی ها از مقوله فوق بدور هستند....
.........
پی نوشت:
چند وقتی است هرزگاهی متون مطّول می نویسم و هرباری به مناسبتی... و مناسبت اش اینبار تقدیم کردن متن فوق به خانم مهرنوش مومنی است...
مهرنوش مومنی زنی کنشمند است که به جای انفعال در مورد اتفاقات ناگوار تئاتر کانیبال، برای احقاق حقوق خویش تلاش کرد و اتفاقاً موفق شد...
چقدر عالی و دقیق در مورد نمایش نوشتی
ممنونم که برام نسخه‌ی دعای امان نپیچیدی ، قربانی‌نکوهی و زن‌ستیزی نکردی و چقدر تقدیمِ این متن بر جانم نشست ! دمت گرم
۲۷ شهریور
H.M.kiani2
نفهمیدم چیشد....
شیطون و جن بودی منم با
بسم الله الرحمن الرحیم
خواستم فراریت بدم

زمان مدرسه همین ی تیکه رو با سوت میخوندیم فقط
مهدی آزادی
شیطون و جن بودی منم با بسم الله الرحمن الرحیم خواستم فراریت بدم زمان مدرسه همین ی تیکه رو با سوت میخوندیم فقط
آهان!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش فردا i
خب دوست بداشتم که بیایم...
ولی خب کاخ هنر ( بخوانید کوه هنر)...
ولی خب سلامتی پا و کمرم در اولویت هستند...
دوست عزیز خیلی ممنون از اینکه نظرتونو گفتید در رابطه با سالن، باید بگیم که به تازگی ساختار صندلی های کاخ هنر تغییر کرده و در حال حاضر تشکچه نشیمن و تکیه گاه داره و اصلا مثل قبل نیست. خوشحال میشیم که افتخار میزبانیتون رو داشته باشیم.
۲۴ شهریور
مهرنوش مومنی
نبین … کی ضرر می‌کنه ؟
صیاد..
یک صید کمتر، زندگی بدتر!

چی فکر کردی؟
سئوال:
من اگه از یک تئاتر تعریف کنم می دونی چند نفر به خاطر نظرم می روند؟
پاسخ: حداقل یک نفر دیگه می‌رود...
پس حداقل ۲ تا بلیت ضرر!
کفی نیمکت کاملا نرم
پشتی ها دو عدد پروفیل با فاصله حدودا ۲۵ سانت از هم
مسلح شده ب ابر و مخمل از همان جنسِ کفی

قابل تحمل برای افراد عادی
اندکی درد برای افراد با مشکلاتِ ستون فقرات
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش ادبیات i
حیف که تو شهرزاد هست..
از طرف دوست عزیزی که در ادبیات و کتابخوانی حرفه ای هست این نمایش به شدّت پیشنهاد شده...
ولی خب من شهرزاد نمی روم و از دیدن این نمایش محرومم!
دوستانی که شهرزاد می روند، نمایش خوبی است و ۲ تا بازیگرش نیز رزومه دار هستند...
دقیقا به خاطر رزومه همونا هم الکی گرونه نسبت به سالن 3 شهرزاد
۲۲ شهریور
مهرنوش نوری
دیشب با ۲۵ دقیقه تاخیر شروع شد ولی از اجرا کیف کردم انگار خونی تازه توی رگهام جریان پیدا کرده باشه.
خوب بوده ولی حیف شهرزاد بوده...
H.M.kiani2
خوب بوده ولی حیف شهرزاد بوده...
اصلا به شهرزاد نمیاد ولی مجبورم یک بار دیگه ببینم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش امان i
// امان از این امان //

۴/۵ سال پیش در جشنواره هامون دیدمش...
متن در مورد دختر نارسیس کمی تعدیل شده و از فلسفه بافی اش کاسته شده ولی در آخر معلوم نشد گناه اش چه بوده؟

البته بازیگر نقش نارسیستی قبلی فیس اش بیشتر می‌خورد!
توضیح بیشتر از این اسپویل میشه...

تو جشنواره هامون هم کار خوبی بود...
الان در برهوت نمایش که قطعاً کار خوبی هست...
مختصر و مفید..
نویسنده متن عباس جمالی است که چندی ... دیدن ادامه ›› پیش مدرسه تربیت را ازش دیدیم...
و سید مجتبی جدی عزیز هم که حدود ۷ پیش نمایش درخشان، آن قدری که همدیگر زجر داده ایم را به صحنه برده برده بود..
خلاصه امان از این امان به این خوبی...
نمایشی نزدیک به " نُه ماه پس از تولید " اما برای جامعه حدود ۱۰ تا ۱۵ سال پیش...

خب این نمایش به شدت پیشنهاد میشه...
و نمره ۱۴/۵ از ۲۰ تقدیم این نمایش...
۳ ستاره و اندی!

.....
تنی چند از دوستان تیوالی را دیدم و خشنودی مان بیشتر شد...
و البته جناب جدی عزیز...
خلاصه نمایش: پنج زن بر سر سفره نشسته اند و دعای امان میخوانند
۲۲ شهریور
امین
خلاصه نمایش: پنج زن بر سر سفره نشسته اند و دعای امان میخوانند
😁
۲۲ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش ریگ چاه i
//گره در ته چاه //

به نظرم زیاد آمد و خسته کننده...
خب اگر ازم بپرسید، چرا؟
می گویم: گره داستانی!
گره این قصّه چه بود؟
پاسخ: اضاف نخوردن! یا نداشتن پارتی برای خدمت در جای بهتر؟ یا..
یا..
یا..
ضربه سنگین بدون مقدمه برای داستان کوتاهه...
یک ۲۰ دقیقه اش حذف بشه اوکی هست...
جایی که انسانهای معمولی با آرزوهای شان ، ... دیدن ادامه ›› شیطنت هایشان، از زیر کار رفتن هایشان، بی عدالتی های روزمره شان ( پایه خدمتی)، بی ادبی های معمول شان (.... موتوری ) و بدلیل نداشتن پول و پارتی لب مرز خدمت می کنند..

با یک قصّه درست و دقیق می تونه یک فیلم تراژدی- کمدی پرفروش بشه...
یک فیلم ۸۰ تا ۹۰ دقیقه با برش هایی از آرزوها و معرفی خانوادگی...
و بعد یک ضربه مهلک...
در نهایت هدف و مضمون خوبی در این تئاتر وجود داره ولی اضافات زیاد داره..
ضمناً از کارگردان این نمایش می خواهم از هرزه نگاری مثل طراح و طراح حرکت و این دری وری ها دوری کنه..
بالاخره یک وظیفه مهم کارگردان، چیدن " میزانسن " است، طراح و طراح حرکت و این کلمات صرفاً پر کردن کلمات برای خالی نبودن عرصه است...

دم شما گرم که اومدی و واسمون نوشتی🙏😘.
مرسی
۱۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
H.M.kiani2 (u.nvdadc)
درباره نمایش ریچارد سوم i
// نکنید! ورشکست می شوید!//

حکایت!
نقل است شخصی مادرش را برای فروش گذاشته بود، وی را گفتند:
" این چه وضعی است؟ آخه که کی تا حالا اینکار را کرده که تو دومی اش باشی؟ "
پسر گفت: میدونم! قیمتی می گذارم که کسی نخره...

تخفیف گروهی تان برای خرید ۱۰ بلیت، مرا یاد حکایت فوق 👆
انداخت...
تخفیف نمی خواهید بدهید و خب ندهید!
تخفیف گروهی میشه ۴ نفر حداکثر ... دیدن ادامه ›› ۵ نفر...

می خواستم بنابر سفارش جناب آل داوود و نیز حضور مصطفی لطیفی به دیدار این اثر بیایم...
ولی خب الان نمی آیم...
احترام به مخاطب یکی از ارکان اصلی رابطه هنرمند_ تماشاگر است و این موضوع از نظر من رعایت نشده...
امیدوارم با تخفیف گروهی که برای مخاطبان گذاشتید، ورشکست نشوید و موفق سولداوت باشید..
با تقدیم احترام
دوست عزیز، ممنون از انتقاد شما. اما اگر قیمت بلیت نمایش ما رو با سایر آثاری که روی صحنه است مقایسه کنید، می‌بینید که ما کمترین مبلغ رو در نظر گرفتیم. ما حتی با مسئولین سالن به خاطر مبلغ پایین بلیت‌مون مباحثه داشتیم. در نظر داشته باشید که حتی اگر ما هر شب سولد اوت بشیم، هزینه‌های اجرا تامین نمی‌شه. با این حال ما سعی کردیم هزینه بلیت رو تا حد امکان کاهش بدیم و انواع تخفیفات رو در نظر بگیریم. چون مخاطب هدف‌مون گروه‌های دانشجویی بود. اما اگر ۲۰ هزار تومان هزینه‌ی تخفیف بلیت گروهی برای شما مسأله است، ما با افتخار شما رو به عنوان میهمان دعوت می‌کنیم. حضور و احترام به مخاطب اولویت ما بوده و هست. امیدوارم مخاطبان عزیزی مثل شما هم با حمایت از آثاری که روی صحنه است، این احترام متقابل رو برای گروه‌های نمایشی داشته باشند.
۱۶ شهریور
مهرنوش نوری
دوست نداشتم اصلا البته در کامنتها خوندم شبی که دیدم کارگردان اثر فرموده بودن امشب اجرای خوبی نداشتیم یه چنین چیزی دقیق یادم نیست.
بد شانسی بودی...
این تخفیف گروهی واقعا مسئله ای هست.
ی نمایشی هست ک من بیشک برای دیدنش میرم
تخفیف گروهیش ۳ نفر هست
من دو بلیط میخواستم
شد ۵۵۰
۳ بلیط میشد ۵۷۰

با اینکه نیاز نداشتم ولی دنبال بهونه بدونم ۳ بلیط بگیرم 😂
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید