در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پوریا فرجی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:11:08
 

فعال هنری

 ۰۲ شهریور ۱۳۶۳
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پوریا فرجی (pourya.faraji)
درباره نمایش جن زدگان i
ممنون از انرژی که صرف این نمایش کردید
پیام نمایش شما صریح بود و صادق، آشنا بود و ملموس

تماشای این نمایش را به علاقمندان پیشنهاد میکنم
خریدار
میثم آقابزرگی (meysam14)
سپاس🙏
سپاس از نگاه شما جناب فرجی، امید که خاطرات ما به جانتان نشسته باشد 🙏🌹
سپاس از نگاهتون❤️✨
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به تناسب رشته تحصیلی ام با تمامی ابعاد این بیماری به خوبی آشنا هستم.پرداختن به این موضوع با نگاهی کمدی بی نهایت جذاب بود
و چقدر پشیمانم که دیر به تماشای کار نشستم.
شما چقدر رشته تخصصی‌تان و تئاتر را نفهمیده اید. ننگ بر شما متخصصین بی تخصص
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی داستان‌محور، پر از قاب‌های جذاب و مملو از حس، با بازی‌های باورپذیر و خوب

این نمایش را برای علاقمندانی که به تئاتر داستان‌محور و قصه‌گو علاقه‌مندند، بسیار پیشنهاد می‌کنم
نمایشی که لحظه به لحظه در اون ردپای کارگردان با تاثیر موثر به خوبی پیداست.
پیشنهاد میکنم تماشا کنید و از فضا و موقعیت ها لذت ببرید
متشکرم از محبتتون سلامت و موید باشید ???
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قابل احترام، قابل تماشا، دغدغه مند... و صدالبته جدی
خسته نباشید
ممنون دوست خوب سلامت باشید ?????
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"گاوشده سرانجام گاو میزاید!" / درباره یک سکوت عمیق اما گویا در نمایش "پائین سمت چپ" به نویسندگی و کارگردانی هادی محرابی

بخشی از یادداشت پوریا فرجی (بازیگر و منتقد):


نمایش "پائین سمت چپ"، به نویسندگی و کارگردانی "هادی محرابی" در سالن شماره ۱ خانه نمایش مهرگان میزبان مخاطبانی است که اساساً به دنبال تماشای تئاتر خاص هستند، تئاتری که حکیمانه و صد البته رندانه کمتر میگوید اما بیشتر ... دیدن ادامه ›› روایت میکند!

این نمایش از نمونه آثار موفق است که توانسته مانند اسلاف سبک خود باز هم اثبات کند که نمایش صحنه‌ای، یک کل به هم بافته است که چیزی بیش از جزئیات را تشکیل میدهد که سکوت، حرکت، نگاه، همه در بطن یک فرم کلامیِ مستتر قابلیت جاری شدن در یک روند رئال را دارد. از این رو این نمایش برای کلام، سکوت و حرکت و فاصله گرفتنِ یک باره از همه‌ی آنها-خصوصاً فاصله گرفتن از فضای کلی نمایش-ارزش عینی و واقعی قائل است...


متن کامل یادداشت را در عصر فرهنگ بخوانید:

https://asr-farhang.ir/?p=117261
امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و حسین مجتهدی این را خواندند
رویا کاظمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ردپای رویای شخصی در یک رئال دراماتیزه!

بخشی از یادداشت پوریا فرجی (بازیگر و منتقد):


“حجم اضافه ‌کاری‌های خارج از فرم، در کنار تعصب بیش از اندازه به امیال و رویاهای شخصی در پردازش داستان منجر شده تا رئالی جذاب با درامی خوش فرم دائماً از نقطه کانونی جذاب و آرمانی خود فاصله ... دیدن ادامه ›› بگیرد”.


نوشتن درباره نمایش “صندلی شماره ۱۳” هم شوق انگیز است به خاطر موقعیت‌های جذابی که در لابلای پیرنگ ها ایجاد کرده و هم دشوار است چون انبوهی از اشارات در آن وجود دارد که به درستی در ریل خط داستانی گنجانده نشده است، گاهی تو را درگیر خودش میکند و گاهی هم به آنچنان رکودی دچار میشود که فقط باید تحملش کرد تا بگذرد… .


متن کامل یادداشت را در عصر فرهنگ بخوانید:

https://asr-farhang.ir/?p=115533
وقتی گاهی حد تکنیک از قامت داستان بیرون میزند! / نقدی بر نمایش “هاری یا مردی که در هنگامه تولد هردو دستش پر از خون بود”
بخشی از یادداشت پوریا فرجی (بازیگر و منتقد تئاتر):

«...هاری با طراحی حرکات فرم و بازی‌هایی با مایه‌های فیگوراتیو و ژست، تلاش می کند تا دستان مردی را روایت کند که ابتدا و انتهای قصه هم اوست و بیش از او نیست و همه و همه از شخص شخیص شمایل شاه تاج‌دار تا کنیزکان و زنان کمر به خدمت بسته سلطان، دنیای او را میسازند و به آن سر و شکل میدهند. در این بین گویا آنچه تنظیم‌گر ریتم اثر است فرم بازی‌هاست که با ورود و خروج‌های پی در پی و یکی در پس دیگری جریان روایت را پیش میبرد و البته که یک دانای کل و چشم سوم در آن بین، ترغیب‌گر روایت است و بسیار در پیشرفت روایتِ قصه موثر است اما در این بین آنچه گاهی آزاردهنده است، اُفت‌های محدود ریتم است که این گردونه را با اندکی فرسایش برای لحظاتی کوتاه مواجه میسازد.
در جریان تکنیک‌ها در طول اجرا، ووکال گاهی رخ‌نمایی میکند [که در مواردی شاید به خاطر ملاحظات خاص زیرصدای کم جانی میچسبد روی تن صدای خواننده]؛ اما آنچه حائز اهمیت است نقش این ووکال در روایت و هویت متن است که چه بسا میشود پرسید که اگر آن نبود، آیا نمایش به مسیر کلی خود ادامه نمیداد!؟...»

متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه کنید:

https://asr-farhang.ir/?p=114731
اُفت ریتم؛ بلای جان صحنه، سوهان روان مخاطب! / نقدی بر نمایش «پارآسایشگاه»
بخشی از یادداشت پوریا فرجی (بازیگر و منتقد تئاتر):

«...نمایش صحنه‌ای “پارآسایشگاه” این روزها در تماشاخانه دیوار چهارم اجرا میشود. حکایت این نمایش مصداق آن نمایشی است که بر تعارف میافزاید و از مبلغ کم میکند! این نمایش تلاش کرده تا در یک قالب سایکودراماتیک به احوال انسانهایی اشاره کند که معلق میان زمین و آسمان جهانِ وجودشان قرار دارند و همواره در کشش‌مکشِ مدام میان خیال و واقعیت هستند. از این رو این نمایش در این قالب یک داستان را روایت میکند اما هرچه به پایان نمایش و تمرکز بر نقاط عطف متنی آن تمرکز میشود عیار داستان پائین است و صرفاً حجم زیادتری از موقعیت‌ها در پیش دیدگان مخاطب برای اجرا طراحی شده است و در این بین آنچه بیش از همه ذهن و روان مخاطب را سوهان میزند، اُفت ریتم صحنه با کشش داستان است که با هم دارای تناسب منطقی نیست اما در این خمودگیِ گاه و بیگاه، آنچه که به اندازه‌ی ولو ذره‌ای جنبه تلنگر برای مخاطب دارد، چند نقطه عطف است که مقداری به فضای جذابیت کار افزوده است...»

متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه کنید:

https://asr-farhang.ir/?p=114363
رئالِ کم‌رمق برای تماشاگری که به شوقِ دیدن قصه به تماشا نشسته! / نقدی بر نمایش سیانوز نوشته پوریا فرجی (بازیگر و منتقد)

بخشی از یادداشت:
در این نمایش، بدن به مثابه فرمیِ آن برای تقویت و جان دادن به داینامیک صحنه به خوبی خلاقیت در میزانسن را نمایان ساخته و اگر این اتفاق جذاب و مناسب [با اغماض] از بازی‌هایِ غیرقابل باور منفک شود، تکنیک‌ها و سلائق در میزانسن‌ها که شکل نامرئی از وجود کارگردان در صحنه است قابل دفاع و جذاب است اما از دیگر سو، میزان توان و مهارت بازیگر در خدمت این روند تکنیکی نیست؛ لذا میزانسن منجر به جذب تماشاگر به فضای موقعیت‌های صحنه شده اما وقتی بازی‌ها از یک رئال باورپذیر تبعیت نمیکند طبیعتاً تماشاگر نیز مشغول و مسحورِ موقعیت نمی‌شود و تکرار مداوم این متغیر مزاحم در موقعیت‌های نسبتاً زیاد منجر به عدم همراهی آن دسته تماشاگرانی میشود که به شوق “دیدن قصه” و برقراری ارتباط با جهان داستان به تماشای اثر نشسته‌اند اما هربار خسته‌تر و کسل‌تر میشوند...

متن کامل:

https://asr-farhang.ir/?p=113149
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
آقای فرجی عزیز
درود بر شما
اول اینکه بیشتر برامون بنویسید
دوم اینکه لطفاً نقد‌هاتون رو در برگهٔ نمایش‌ها قرار بدید، تا هم بیشتر دیده بشن، هم راحت‌تر بشه فهمید برای کدوم نمایشه
سپاس‌گزارم ??
۰۶ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
? 595 کلمه
⏰ زمان مطالعه: 4 دقیقه


? گوشه‌ای از چالشِ هویت و ماهیت زن در ایران امروز/نقدی بر نمایش “اندوه سپید دخترکان”


✅ اندوه سپید ... دیدن ادامه ›› دخترکان با نزدیک شدن هرچه بیشتر به جنس دغدغه‌ها و مسائل هویتی و ماهیتی زنانه، تلاش میکند تا راوی خوبی از وضعیت موجود زنانه سرزمین ایران بزرگ باشد.


عصر فرهنگ؛ پوریا فرجی-نمایش اندوه سپید دخترکان، به کارگردانی سعید بکایی، این شب‌ها در تماشاخانه هیلاج روی صحنه در حال اجراست؛ نمایشی که تلاش میکند تا پرده‌ای از رنج زنان سرزمین ایران در جغرافیای گوناگون کنار بزند و حتی مرز مکانی روایت را فراتر از مرزهای کنونی ایران در میان اقوام فارسی زبان در کشور همسایه جابجا کند تا روایتی جامع و کامل از رنج زنان سرزمین ایران بزرگ روایت کند.

قالب کار به صورت چند اپیزودی طراحی شده است و هر اپیزود نماینده‌ای از زنان امروز ایران است و آنچه بر احوالات آنها میگذرد، متناسب و به فراخور همه‌ی روحیات و خلقیات زنانه. نمایش با روایت آغاز میشود و با روایت تمام میشود و دقیقاً همین حفظ بستر روایی و داستانک محور در قالب هر اپیزود است که به کشش نمایش افزوده است. جدای از توصیفات و انعکاس‌های مبتنی بر متن در نمایش، اثر از یک میزانسن منسجم برخوردار است و به نحو درست و منطقی کارگردانی شده است، این در حالی است که در این نمایش اساساً تعویض پرده و صحنه وجود ندارد و از ابتداهمه‌ی اپیزودها با قالب خود روی صحنه حاضر هستند و انگار که فضای صحنه به مانند یک تک شات از اپیزودی به اپیزود دیگر تغییر وضعیت میدهد و یکی از وزنه‌ها و امتیازات این نمایش همین حضور تمام اپیزودها در صحنه است، چراکه هم باید نظم و کشش حسی هر اپیزود در صحنه از درون حفظ شود و انسجام یابد و هم نسبت هراپیزود با اپیزود مجاور آن از یک استقلال مشخص اما دارای یک پیوستگی کلی موضوعی برخوردار باشد که در صحنه و از ابتدا تا طول کار و پایان‌بندی این وضعیت دو وجهی شامل درون اپیزود و برون اپیزود حفظ شده است و به قوت خود برقرار است؛ اما جای بحث دارد که علی رغم میزانسن ملموس و جذاب در شروع و پایان نمایش، ارائه حسی آن از سوی بازیگران از جنبه‌ی درک درست حس و خیال موقعیت به تلاش و تعمق بیشتر نیازمند است، خصوصاً آنکه وقتی اثر با یک شروع قوی و قدرتمند آنچنان که مقرر بوده آغاز شود از همان ابتدا مخاطب را به طور پُرکشش و قوی به خود مشغول میسازد تا سسایر موارد خصوصاً پاساژهای حسی و موقعیتی میان اپیزودهای دیگر از این جنبه ممکن شود و از این رو شروع (Opening) نمایش در قالب اپیزود اول نیازمندِ درک و باور بیشتر از سوی بازیگر است، همچنین در پایان‌بندی اثر و با توجه به میزانسن طراحی شده توسط کارگردان، نوعی تکمله و جمع‌بندی میان همه اپیزودها شکل گرفته است که آن نیز علی رغم شفاف بودن ماهیت‌اش در متن، اما در صحنه از آن حس مورد نیاز و کافی مکمل سازِ میان‌اپیزودی برخوردار نیست و اگر مقرر است تا همه اپیزودها از پیرمون صحنه با قلب صحنه مجتمع شوند، نیاز به جاری سازی حسی بیشتر است تا به طور شفاف و دقیق برای شخص مخاطب، باور پذیر باشد. در این بین قابل بیان است که هر اپیزود از پتانسیل حسی قابل توجه است اما احساس میشود چیزی شبیه گارد یا عاملی دیگر منجر میشود تا بازیگر آن حس مورد انتظار که اتفاقاً بالقوه است را کمتر به فعل تبدیل کند که در صورت تحقق این مورد، میزان حس و انسجام حسی در هر اپیزود نیز از قدرت و انسجام بیشتر برخوردار میشود.

در مجموع نمایش اندود سپید دخترکان اثری قابل احترام با هدفی قابل تأمل و دغدغه‌مندانه است که موضوع زنانه را در یک جامعه‌ی مردسالار در بستر نمایش روایت میکند و با نزدیک شدن هرچه بیشتر به جنس دغدغه‌ها و مسائل هویتی و ماهیتی زنانه، تلاش میکند تا راوی خوبی از وضعیت موجود زنانه سرزمین ایران بزرگ باشد.

لینک مطلب: https://asr-farhang.ir/?p=109395
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
‍? 1009 کلمه
⏱ زمان مطالعه: 5 دقیقه

////////////

? تألیف+موئلف=بداعت/نقد و نکته‌ای بر نمایش “افسانه ببر”، با کارگردانی و بازی “صدرالدین زاهد”

[[[در “افسانه‌ی ببر”، “صدرالدین زاهد” نمایش میدهد که چطور میشود از روایتی متعلق به فرهنگ دیگر، بیانِ وطنی ساخت!]]]


عصر فرهنگ؛ پوریا ... دیدن ادامه ›› فرجی-متن یعنی استخوان‌بندی یک اثر نمایشی-هرچند تماماً بداهه- و اسکلت استخوانی متن یعنی همه‌ی پایه و اساس خیال در کالبد واقعیت که اگر دچار نرمی و اضمحلال و پوکی شود، اساساً خیالی پدید نمی‌آید تا کلامی منعقد و منتقل شود! پس از متن شروع میکنم. “داریو فو”، طنزپرداز ایتالیایی و نویسنده‌ی نمایشنامه‌ی افسانه ببر، متولد در یک خانواده سیاسی که اگر آن ۵۰ درصد مربوط به ژن در تربیت یک فرد را باور داشته باشیم، خواه ناخواه نویسنده طنّاز ایتالیایی آن را از خانواده سیاسی خود به ارث برده است، ضمن آنکه بافت و داستان و نگاه وی در متن‌اش این فرضیه را درباره‌ی او تائید میکند. “افسانه‌ی ببر” برآیند مشاهدات تجربه‌نگر فو در سفر به چینِ شرق با تفکرات سیاسی او در ایتالیایِ غرب است که به هم گره خورده تا اثری با مضامین درون‌نگری و برون‌یابی را برای مخاطب رقم بزند تا بلکه تلنگری باشد برای مخاطب امروز که سوار بر اسب عاریه‌ی تیزپایِ عصر سرعت، به‌تاز به سوی آرمان‌ها در حرکت است اما در حالی که در واقعیت، ذات قدرت بر علیه انسانِ آزاده که ذاتاً به بازگشت به خویشتن خویش مایل است، او را با شخصیت و خاصیتِ ابزاری بودن و انفعال و بی‌خطری بیشتر میپسندد!
متن فو دارای یک قصه با روایت سَرراست بدون پیچیدگی‌های معمول و مرسوم است و در لابلای آن نیش طنز خود را به روح و روان اهلش حواله میکند اما صدرالدین زاهد آن را به شکلی امروزی برای اجرا برای مخاطب امروز ایران که دغدغه‌های خاص خود را داراست و در شرایطی خاصی زیست میکند مهیا کرده است. زاهد تلاش کرده تا در اجرای خود که توسط خودش کارگردانی شده، کلامی از جهانی دیگر را برای مخاطب ایران با فرهنگ و حال و روز خاص وی به گونه‌ای جاری کند که بدون دست بردن به ذات محتوای اثر، زبان آن را نه تنها امروزی کند بلکه نقاط مشترک آن را با شرایط و وضعیت داخلی ایران که نیاز به لَختی تأمل و تفکر و گوشه‌نشینی موقت دارد پیوند زند و همان‌ها را در اجرایش برجسته سازد. از آنجا که فو متن خود را براساس نقالیِ خاص چینی‌ها سامان داده، زاهد تلاش کرده تا با یافتن همان نقاط در بستر ساختار روایت قصه، نوعی نقالی و روحوضی و مرثیه‌خوانی ایرانی را به طرز هنرمندانه‌ای در جریان اجرای خود وارد کند...

? لطفا برای مطالعه ادامه مطلب به لینک روبرو مراجعه کنید: https://asr-farhang.ir/?p=108761
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
? 1009 کلمه
⏱ زمان مطالعه: 5 دقیقه

////////////

? تألیف+موئلف=بداعت/نقد و نکته‌ای بر نمایش “افسانه ببر”، با کارگردانی و بازی “صدرالدین زاهد”

[[[در “افسانه‌ی ببر”، “صدرالدین زاهد” نمایش میدهد که چطور میشود از روایتی متعلق به فرهنگ دیگر، بیانِ وطنی ساخت!]]]

عصر فرهنگ؛ پوریا ... دیدن ادامه ›› فرجی-متن یعنی استخوان‌بندی یک اثر نمایشی-هرچند تماماً بداهه- و اسکلت استخوانی متن یعنی همه‌ی پایه و اساس خیال در کالبد واقعیت که اگر دچار نرمی و اضمحلال و پوکی شود، اساساً خیالی پدید نمی‌آید تا کلامی منعقد و منتقل شود! پس از متن شروع میکنم. “داریو فو”، طنزپرداز ایتالیایی و نویسنده‌ی نمایشنامه‌ی افسانه ببر، متولد در یک خانواده سیاسی که اگر آن ۵۰ درصد مربوط به ژن در تربیت یک فرد را باور داشته باشیم، خواه ناخواه نویسنده طنّاز ایتالیایی آن را از خانواده سیاسی خود به ارث برده است، ضمن آنکه بافت و داستان و نگاه وی در متن‌اش این فرضیه را درباره‌ی او تائید میکند. “افسانه‌ی ببر” برآیند مشاهدات تجربه‌نگر فو در سفر به چینِ شرق با تفکرات سیاسی او در ایتالیایِ غرب است که به هم گره خورده تا اثری با مضامین درون‌نگری و برون‌یابی را برای مخاطب رقم بزند تا بلکه تلنگری باشد برای مخاطب امروز که سوار بر اسب عاریه‌ی تیزپایِ عصر سرعت، به‌تاز به سوی آرمان‌ها در حرکت است اما در حالی که در واقعیت، ذات قدرت بر علیه انسانِ آزاده که ذاتاً به بازگشت به خویشتن خویش مایل است، او را با شخصیت و خاصیتِ ابزاری بودن و انفعال و بی‌خطری بیشتر میپسندد!
متن فو دارای یک قصه با روایت سَرراست بدون پیچیدگی‌های معمول و مرسوم است و در لابلای آن نیش طنز خود را به روح و روان اهلش حواله میکند اما صدرالدین زاهد آن را به شکلی امروزی برای اجرا برای مخاطب امروز ایران که دغدغه‌های خاص خود را داراست و در شرایطی خاصی زیست میکند مهیا کرده است. زاهد تلاش کرده تا در اجرای خود که توسط خودش کارگردانی شده، کلامی از جهانی دیگر را برای مخاطب ایران با فرهنگ و حال و روز خاص وی به گونه‌ای جاری کند که بدون دست بردن به ذات محتوای اثر، زبان آن را نه تنها امروزی کند بلکه نقاط مشترک آن را با شرایط و وضعیت داخلی ایران که نیاز به لَختی تأمل و تفکر و گوشه‌نشینی موقت دارد پیوند زند و همان‌ها را در اجرایش برجسته سازد. از آنجا که فو متن خود را براساس نقالیِ خاص چینی‌ها سامان داده، زاهد تلاش کرده تا با یافتن همان نقاط در بستر ساختار روایت قصه، نوعی نقالی و روحوضی و مرثیه‌خوانی ایرانی را به طرز هنرمندانه‌ای در جریان اجرای خود وارد کند...

? لطفا برای مطالعه ادامه مطلب به لینک روبرو مراجعه کنید: https://asr-farhang.ir/?p=108761
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عصر فرهنگ-پوریا فرجی؛ دیدن برق نگاهی از فاصله‌هایِ دور، وابستگی، زیستِ عاشقانه، پیوند، چالش، سردی و… جدایی! گاهی عشق آن روی خود را نیز افشا می کند، با نرمی و لطافت می آید اما با نواختن یک سیلی محکم از جنس واقعیت به صورت نهیفِ یک عاشقانه محو می شود!


متن کامل در: https://asr-farhang.ir/?p=105905
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
‍#نقد_تئاتر
#پوریا_فرجی

“تجربه‌ای مفید و مختصر”/نقدی بر نمایش “جدایی/رمئو/ژولیت”

??⚫️⚪️??⚫️⚪️??⚫️⚪️


#عصر_فرهنگ-پوریا فرجی؛ دیدن برق نگاهی از فاصله‌هایِ دور، وابستگی، زیستِ عاشقانه، پیوند، چالش، سردی و… جدایی! گاهی عشق آن روی خود را ... دیدن ادامه ›› نیز افشا می کند، با نرمی و لطافت می آید اما با نواختن یک سیلی محکم از جنس واقعیت به صورت نهیفِ یک عاشقانه محو می شود!

✔️✅✔️✅✔️✅✔️

نمایش “جدایی/رمئو/ژولیت” با متنی از “مسعود طیبی” که اولین تجربه کارگردانی “ایمان میرهاشمی” با آن به روی صحنه آمده است در “سالن استاد انتظامیِ خانه هنرمندان” به تهیه‌کنندگی “سمیه طیبی” میزبان علاقمندان است و آخرین شب‌های اجرای خود را طی می کند، همچنین مسعود طیبی ضمن نگارش متن این نمایش به مشاورت در کارگردانی آن نیز پرداخته است که با توجه به آنچه نیز در کمّ و کِیف این نمایش مشاهده می شود، این یک حضور دوگانه‌ اما مثبت و موثر از وی در این نمایش به نظر می‌آید.

ایمان میرهاشمی در حالی اولین تجربه کارگردانی خود را روی صحنه آورده است که توانسته تجربه نسبتاً موفقی را از خود بروز دهد، نمایشی با یک ریتم و سرعت حساب شده و دقیقاً در خدمت تلاطم فرمی متن و همچنین طراحی دکور با حداقل‌ها اما بسیار در خدمت صحنه و نمایش. در این نمایش به خوبی پیوند و سپس جدایی در یک مینی‌مال قابل درک مشاهده می‌شود، نمایش با یک حرارت و تب بالا در ابتدا آغاز می شود و دو پرسوناژ از همان ابتدا به افتراقات خود رجوع می کنند و از این رو بدون هیچ پرده پوشی و تعللِ کِسل‌کننده مستقیماً مسئله‌ی اصلی بیان می شود و پیش می‌رود… . آنچنان که گفته شد در صحنه یک دکور بسیار ساده اما کاملاً در خدمت فضا و موقعیت‌های ضمنی متن قرار دارد که با حضور شخصیت‌ها (با بازی ایمان میرهاشمی و جیران کرمی)، نو به نو به روایتِ آن جدایی که به طور ماهوی و فرمی مسئله‌ی نمایش را شکل می‌دهد کمک می کند تا بدان‌جا که پرسوناژها دیگر با نگاه با یکدیگر ارتباط ندارند و این کلامِ سرد و بی روح است که تنها نقطه‌ی اتصال میان آن پیوند شورانگیز ابتدایی است، دقیقاً همین رفتارها و اَکت‌های به ظاهر ساده و موجز است که جانِ کلام را بی تکلّف و در یک بستر نرم و پرداخت‌شده به مخاطب منتقل می کند، در واقع هرچه مظروف اندک باشد، ظرف نیز به نسبت آن اندک می شود و از این رو این نمایش توانسته است تا حدود قابل قبولی تعادل میان این دو با یکدیگر را برقرار سازد.

بازی ها از یک قالبِ نزدیک به رئال تبعیت می کند و از این رو میزان باورپذیری مسئله از زبان پرسوناژها را تسهیل نموده است و در واقع مخاطب از چالش زبانی و کلامی پرسوناژ عبور کرده است و بهتر و بیشتر با عمقی که در فهوای کلام آنها نهفته است ارتباط می گیرد-البته که به فراخور متن، بازی‌ها گاهی کمی تا قسمتی شکل خیالی به خود می‌گیرد-و در مجموع همه‌ی این موارد در خدمت همان موجزگویی است که دیگر امروزه یکی از راه‌های گریز ناپذیر توجه به مخاطب عمومی تئاتر است که چه‌بسا از عصر سرعت متأثر شده است، بنابراین یکی از پارامترهای مهم مخاطب شناسی در تئاتر امروز ایران نیز در این نمایش مشاهده می شود.

همچنین این نمایش تلاش می کند تا به نحو فنی یک اشاره و اقتباس (و نه کپی) به اثر رمئو و ژولیتِ شکسپیر داشته باشد اما با این تفاوت که فلسفه و معنای عشقِ پر رمز و راز در قرن شانزدهم جامانده و سطحی‌نگری و ساده‌انگاری بر تنپوش هوس در زمانه فعلی رخ‌نمایی می کند و البته که نیک‌تر می نمود اگر بارقه هایی از آن عشق آتشین و پرچالش بر پیکره‌ی این داستان در این نمایش مقداری بیش از اشارات کلامی عیان می شد و چه‌بسا این مسئله می توانست قیاس میان جنس عشق ها در اعصار و زمانه‌های مختلف را بیشتر نمایش دهد و چالشی بیشتر برای مخاطب رقم بزند.

در کل این اثر به عنوان اولین تجربه کارگردانی، قابل تحسین و شایان نگرش و توجه است و میرهاشمی می تواند در کارهای بعدی با این اندوخته‌ی فعلی خود بهتر و بیش از پیش به اثبات خود بپردازد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
??????

◀️ نمایش "سه شب با مادوکس"؛ نقطه ای میان عادت و خَرقِ عادت در زمان


? عصر فرهنگ؛ پوریا فرجی-این روزها نزدیکِ غروب های پائیزِ تهران، نمایش “#سه_شب_با_مادوکس” اثر “#ماتئی_ویسنی_یک” و به کارگردانی “#مجید_اقبالی” در #تماشاخانه_دیوار_چهارم در مقابل دیده‌گان تماشاگران به روی ... دیدن ادامه ›› صحنه می رود.

لینک مطلب: https://asr-farhang.ir/?p=100864

??????

“سه شب با مادوکس” در مقابل داستان مبهم و نه چندان جذاب خود، مملو از موقعیت های مختلف با کشش ها و کنش ها و جاذبه‌های کمدی موقعیت و کلام است. در این بین آنچه قابل بیان است شاید ذائقه مخاطب ایرانی باشد که اصولاً به شکلی از نمایش روایی و قصه محور بیشتر تمایل دارد تا آنکه بخواهد از میان یک ناداستان، برداشت خود را از نمایش انتزاع کند اما این نمایش تلاش کرده را ضمن بیان یک قصه‌ی نه چندان عمیق که به شکل خطی سرگذشت وجودی فردی را روایت می کند که بیشتر نیستی او لمس می شود تا هستی آن، برخی مفاهیم و انتزاعات دراماتورژی شده را در قالب موقعیت های مختلف نشان دهد.

همچنین اتمسفر صحنه از آن جنبه که همه عوامل و پدیده های زنده در صحنه مانند نقش ها و کاراکترها را به خوبی به نوعی از تضاد و تنوع در فضای صحنه تبدیل کرده است قابل ستایش است. نشان دادن شکستن فضای طبیعی زمان میان شخصیت اصلی ناملموس نمایش با سایر شخصیت های قابل لمس روی صحنه در قالب آن داستانک کوتاه که بدان اشاره شد، در ذات خود شکلی از تضاد را به همراه دارد که کنش ها و کشش ها همه در بستر آن رخ می دهد.

این نمایش دارای یک ویژگی قابل بحث است؛ از آن جنبه که داستان عمیقی را روی صحنه مشاهده نمی کنیم اما آنچه در قالب موقعیت ها رخ می دهد به تنهایی داستانک هایی را پی‌ریزی می کند که می تواند فضایی را میان چشم مخاطب رقم بزند که مملو از انتزاع است و مخاطب را در موقعیت ها به سویی هدایت کند تا وی نو به نو با برداشت های ذهنیِ برآمده از جنس هر موقعیت مواجه شود و دقیقاً در این نقطه است که چالش ذهنی مخاطب با نمایش شکل می گیرد...
در بین از عوامل و ویژگی های موقعیت‌محور نمایش و آنچه به عیار و تپش و سرعت و ریتم و گرمای اجرا افزوده است، جنس بازی بازیگران است، از آن جنبه که به نظر می رسد هم در مرحله انتخاب بازیگر و هم در مرحله هدایت بازی ها و بازیگردانی به خوبی بازیگران به مسیری هدایت شده اند که در عین تفاوت ماهویِ کاراکترها با هم، آنها به نوعی از همسانی و همخوانی و هماهنگی رسیده اند، در واقع روی صحنه بازیگران در موقعیت های مختلف و در بستر یک قصه‌ی کوتاه هم با هم تفاوت دارند و هم به شکل فرمی همه در پیشگاه توان انتزاعی مخاطب تلاش دارند تا غیرمستقیم از یک حقیقت قطعی در باب زندگی سخن بگویند، به بیانِ دیگر در ظاهرِ کاراکترها تفاوت دیده می شود اما در روح بازی ها یک‌دستی مفهومی انگاشته می شود.
در این نمایش شکلی از زندگی عیان است که براساس فلسفه‌ی متنی آن و آنچه در پایان بندی دیده می شود، نمایش تلاش می کند تا از ابتدا تا انتها به طور تدریجی مخاطب را در نهایت به یک مفهوم سوق دهد و آن مفهوم چه بسا نگرش به زندگی باشد.
فضای نمایش به یک قالب اَبزورد می ماند اما علی رغم آنکه تلاش می کند تا نوعی چرخش و تکرار و دَوَران فضایی و بازگشت به نقطه ابتدایی را تداعی کند اما در ابزوردِ صرف باقی نمی ماند و تلاش می کند تا رفت و برگشتی میان ناامیدی و امید و دوباره بازگشت به ناامیدی را فضاسازی کند تا بلکه شکلی از یأس فلسفی میان آنچه دانسته می شود با آنچه هست ولی از آن بی خبری وجود دارد ایجاد کند و از این رو فضای اصلی نمایش در این قالب دائماً شکلی از تکرار را رقم می زند.
آنچه به صورت برجسته در این نمایش قابل مشاهده است، شکستن برداشت طبیعی و نرمال از مسئله زمان است که بشر علی رغم تمام پیشرفت هایش، نتوانسته است تا زمان را مانند بسیاری از عوامل دیگر تحت کنترل خود قرار دهد، این عدم توانایی در کنترل زمان و کنترل حضور زمانی محور اصلی هرآنچه در این نمایش رخ می دهد می باشد و آنچنان که در میزانسن های این نمایش به طور شفاف و ملموس قابل روئیت است، اندام نمایش دائماً خود را میان تحلیل و کنکاش و برآوردهای شخصی از زمان و نقطه ای در بالای صحنه مردد و حیران می یابند، نقطه ای که گویی تمام خَرقِ عادتی که درباره زمان از منظر نگاه شخصیت ها رخ می دهد ریشه در آنجا دارد.

نگار امیری این را خواند
امپرسیونیست این را دوست دارد
خیلی ممنونم بابت اینکه برای تماشای نمایش سه شب با مادوکس تشریف آوردین
و سپاس بابت متن و نظرتون
????
۱۴ مهر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پوریا فرجی (pourya.faraji)
درباره نمایش مشاهدات i
?? کنکاشی بر مشاهدات / وقتی آدمی احساسات عینکی را جایگزین عقل می کند

[[مشاهدات با دیدی روزنِگر و امروزی تلاش می کند تا با زیست داستانی در آینده، سال های گذشته‌یِ پُررنج و مصائب را در چهارچوب یک موقعیت مکانیِ فرضی و نمادین در نظر بگیرد اما از زاویه ای دیگر...]]

✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️
لینک مطلب: https://asr-farhang.ir/?p=91699

عصر ... دیدن ادامه ›› فرهنگ؛ پوریا فرجی (بازیگر و منتقد تئاتر) – گاهی زنده کردن گذشته بر هر بهانه آینه ای می شود برای ریشه یابی آنچه بر آدمی حادث شده است؛ بیان این رخداد از ساده به پیچیده متغیر است، کما اینکه بیان این رویداد و زنده سازی گذشته ای که دیگر رفته است اما اثر خود را هنوز بر تارِک زمانه خود منقوش کرده و یافتن مسیر مصائب و زجری که از این رهگذر بر آدمی می گذرد، قاعدتاً دارای ذاتی پیچیده است. نمایش مشاهدات به واگویه این رخدادها می پردازد اما در عین حال که پیچیده سخن می گوید، دارای زبانی ساده است و این نکته به زعم نگارنده از نقاط بارز این نمایش است.
نمایش “مشاهدات” اثری به نویسندگی و کارگردانی “مجتبی کاظمی” این روزها در تماشاخانه دیوار چهارم روی صحنه است و اجرای آن تا دوشنبه ۲۵ مردادماه ادامه دارد. مشاهدات با دیدی روزنِگر و امروزی تلاش می کند تا با زیست داستانی در آینده، سال های گذشته‌یِ پرُرنج و مصائب را در چهارچوب یک موقعیت مکانیِ فرضی و نمادین در نظر بگیرد اما از زاویه ای دیگر. متنِ قاعده مند و اصولی مشاهدات یکی از بارزترین نقاط قوت این اثر است، متنی که منطقی شروع می شود و لحظه به لحظه مخاطب را در یک سیر صعودی با نقطه اوج مستتر در خود روبرو می سازد و سرانجام، پایانی نسبتاً باز تحت این قالب که مخاطب را با انبوهی از داده های منطقی که در سراسر نمایش نقطه گذاری شده است با خود تنها می گذارد و به بهانه قصه و واگویه های موجود در آن، مخاطب را با سوالات و نظام مسائل و طرح چالش هایی از نوع ملموس و امروزی مواجه می سازد و در واقع متن صرفاً در قالب یک قصه به مخاطب این فرصت را می دهد تا فکر کند و براساس نقطه گذاری های متنی و نشانه گذاری های موجود، در فضایی بین ما به ازای واقعی و بیرونیِ جهان قصه و سیر پرداخت و بیان آن، وی را با تعجب و پرسش و بُهت همراه سازد. یکی دیگر از بارزترین و اصلی ترین ویژگی های نمایش مشاهدات، “فرم پیچیده” و چند لایه ای است که با تعلیق ها و کشش های پیاپی در ظاهر و ساختار همراه است اما با “بیانی ساده”. در واقع مشاهدات یکی از آن نمونه قصه گویی ها و داستان پردازی های نمایشی است که ذات پیچیده گوییِ متناسب با اهمیت موضوع را حفظ کرده و به آن پایبند است اما بیان ساده برای ارتباط فوری با مخاطب و حذف موانع عبث و زدودن متغیرهای مزاحم در این مسیر را کماکان و مداوم حفظ کرده است. توانایی خوب در قصه گویی به روش نمایش، از جزءِ برجسته‌ی این اثر است.

نمایش در بیشتر مواقع به فضای مونولوگ تکیه دارد و این مونولوگ گویی ها که ذات و بن مایه بیان قصه در این نمایش را شامل شده است، نقش محوری در انتقال اجزاءِ محتوایی جهان قصه به مخاطب را دارد، مونولوگ گویی هایی که چند لایه و چندوجهی است و مقرر است تا توسط بازیگر نقش اصلی، ویژگی های کاراکترهای مستتر و فرعی در قصه را برای مخاطب عیان کند اما بازیگر نقش اصلی می توانست تا در سوئیچ نمودن از کاراکتر اصلی به نقش های فرعی و بالعکس، در حس قدری با ظرافت بیشتر عمل نماید تا مرز باریک میان کاراکتر اصلی و نقش های فرعی برجسته تر و ملموس تر باشد.

داستان مشاهدات به جهان بیرونی خود متعهد است و مستقیماً آن را با جزئیات و مصائب و رنج ها و ویژگی های مستتر در آن منظور گرفته است و بشر تکنیک زده که احساسات پخمه گونه و خام و مکانیکی را جایگزینِ توانایی اصیلِ عقل نموده را مستقیماً به نقد گرفته است.
مینا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
‍ ناکجا آباد اما ملموس!

“چهارچوبی محقر و دیوارهای دودگرفته و انسان هایی از تبار دود و غبار در گوشه ای از سیاره رنج اما بسیار قابل ترحم و درک؛”

لینک مطلب: https://asr-farhang.ir/?p=87046

عصر فرهنگ؛ پوریا فرجی-این روزها نمایش صحنه ای خاک سفید در سالن ارکیده مجموعه تئاتر شهرزاد خبر از گوشه ای از این دنیا می دهد که در اواخر دهه هفتاد شمسی برای آنان که شنیده بودند مکانی مخوف را روایت می کند و اما برای آنان که سهم شان از دنیا تنها گوشه دود گرفته و غبارآلودی از جهان وسیع بود مکان و فضایی ملموس؛ ملموس به اندازه تمام شهری که اعتیاد و فساد و ویرانی پایه های کرامت و شأن انسانی را لگدمال کرده بود.

خاک سفید نگاهی جسورانه به ... دیدن ادامه ›› سوژه ای دارد که یا در میان انبوه اخبار رنج و بدبختی روزگار امروز گم شده یا آنکه از منظر برخی اذهان، اشاره به آن از درجه اهمیت ساقط است. خاک سفید بی محابا و با جرأت خود را به عمق مسئله می زند و آنچه از نکبت و تباهی از آنچه درباره آن حکایت می شد را پیش چشمان نظاره گر خیالی مخاطب رقم می زند؛ قالب رئال است و چه درست و منطقی و قابل دفاع رئالیته ی لازم را در بستر سوژه یِ کمی تا قسمتی ملموس برای تهران نشین ها به جریان می اندازد. این یک واقعیت غیرقابل کتمان است که برای درک درست سوژه و انعکاسِ به جای آن باید و باید لحظه به لحظه به هسته مرکزی تب ملتهب سوژه نزدیک شد تا روایت درست و دقیق از مسئله داشت، البته که خاک سفید صرفاً اشاره نمی کند و با چاشنی قرار دادن پیرنگ ها و داستانک های خرد و فرعی فضا را از یک روایت صرفاً نمایشی به سوی یک انعطاف در درک مسئله برای مخاطب سوق می دهد و دقیقاً رئالی که خاک سفید ارائه می دهد، واقعی و در فاصله ی چندقدمی با مخاطب قد می کشد و تا پایان نمایش و پس از نقاط عطف کم طمطراق خود به یک نقطه اوج و پایان بندی طوفانی ختم می شود و به خوبی در پایان مخاطب را به یک شوک فکری و احساسی مشغول می سازد که به راستی چه شد!؟ این مسئله نیز در پایان تا حدودی کیفیت نوسانی ریتم را جبران می کند البته اگر مخاطب حوصله کند و تا پایان دل به دل واقعیت روایی قصه بدهد.

همچنان که اشاره شد یکی از بارز ترین ویژگی های خاک سفید نزدیکی بسیار و بی محابا به سوژه است اما صرفاً روایت نمی کند و فقط به شکل آزاردهنده شرح ماوقع نمی کند بلکه در لابلای فرم مخاطب را با سوژه های فرعی مشغول می سازد تا هم قوام و روانی بیشتری به روایت خود ببخشد و هم اینکه در بستر این سوژه های فرعی مخاطب را به کاراکترها نزدیک و نزدیک تر کند و با دیدگاه جامعه شناختی مخاطب را در جریان زیست فرودستانه ی اهالی خاک سفیدِ غریب که جزیره ای دورافتاده در قلب پایتخت کلانشهر مدرن تهران! بود قرار دهد. نسبت خاک سفید یک نسبت از نوع خیلی دور و خیلی نزدیک است و خصوصاً با دکور تک وجهی و یک دستِ یک اتاق ساده محقر و دود گرفته تلاش کرده تا همه خاک سفید را در یک فضا خلاصه و جمع کند و با حضور آدم های قصه که نماینده همه خاک سفید هستند این جزیره دورافتاده از قلب پایخت را به خوبی شرح ساختاری و ظاهری کند.

همچنین بازی های بسیار نزدیک به واقعی و ملموس و بازیگردانی و هدایت حس و حرکت بازیگر توانسته است تا مخاطبی را که صرفاً از خاک سفید در لابلای صفحات مجازی دیده و شنیده بود را با فضای آن روبرو سازد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
?? کنکاشی بر مشاهدات / وقتی آدمی احساسات عینکی را جایگزین عقل می کند

[[مشاهدات با دیدی روزنِگر و امروزی تلاش می کند تا با زیست داستانی در آینده، سال های گذشته‌یِ پُررنج و مصائب را در چهارچوب یک موقعیت مکانیِ فرضی و نمادین در نظر بگیرد اما از زاویه ای دیگر...]]

✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️
لینک مطلب: https://asr-farhang.ir/?p=91699

عصر ... دیدن ادامه ›› فرهنگ؛ پوریا فرجی (بازیگر و منتقد تئاتر) – گاهی زنده کردن گذشته بر هر بهانه آینه ای می شود برای ریشه یابی آنچه بر آدمی حادث شده است؛ بیان این رخداد از ساده به پیچیده متغیر است، کما اینکه بیان این رویداد و زنده سازی گذشته ای که دیگر رفته است اما اثر خود را هنوز بر تارِک زمانه خود منقوش کرده و یافتن مسیر مصائب و زجری که از این رهگذر بر آدمی می گذرد، قاعدتاً دارای ذاتی پیچیده است. نمایش مشاهدات به واگویه این رخدادها می پردازد اما در عین حال که پیچیده سخن می گوید، دارای زبانی ساده است و این نکته به زعم نگارنده از نقاط بارز این نمایش است.
نمایش “مشاهدات” اثری به نویسندگی و کارگردانی “مجتبی کاظمی” این روزها در تماشاخانه دیوار چهارم روی صحنه است و اجرای آن تا دوشنبه ۲۵ مردادماه ادامه دارد. مشاهدات با دیدی روزنِگر و امروزی تلاش می کند تا با زیست داستانی در آینده، سال های گذشته‌یِ پرُرنج و مصائب را در چهارچوب یک موقعیت مکانیِ فرضی و نمادین در نظر بگیرد اما از زاویه ای دیگر. متنِ قاعده مند و اصولی مشاهدات یکی از بارزترین نقاط قوت این اثر است، متنی که منطقی شروع می شود و لحظه به لحظه مخاطب را در یک سیر صعودی با نقطه اوج مستتر در خود روبرو می سازد و سرانجام، پایانی نسبتاً باز تحت این قالب که مخاطب را با انبوهی از داده های منطقی که در سراسر نمایش نقطه گذاری شده است با خود تنها می گذارد و به بهانه قصه و واگویه های موجود در آن، مخاطب را با سوالات و نظام مسائل و طرح چالش هایی از نوع ملموس و امروزی مواجه می سازد و در واقع متن صرفاً در قالب یک قصه به مخاطب این فرصت را می دهد تا فکر کند و براساس نقطه گذاری های متنی و نشانه گذاری های موجود، در فضایی بین ما به ازای واقعی و بیرونیِ جهان قصه و سیر پرداخت و بیان آن، وی را با تعجب و پرسش و بُهت همراه سازد. یکی دیگر از بارزترین و اصلی ترین ویژگی های نمایش مشاهدات، “فرم پیچیده” و چند لایه ای است که با تعلیق ها و کشش های پیاپی در ظاهر و ساختار همراه است اما با “بیانی ساده”. در واقع مشاهدات یکی از آن نمونه قصه گویی ها و داستان پردازی های نمایشی است که ذات پیچیده گوییِ متناسب با اهمیت موضوع را حفظ کرده و به آن پایبند است اما بیان ساده برای ارتباط فوری با مخاطب و حذف موانع عبث و زدودن متغیرهای مزاحم در این مسیر را کماکان و مداوم حفظ کرده است. توانایی خوب در قصه گویی به روش نمایش، از جزءِ برجسته‌ی این اثر است.

نمایش در بیشتر مواقع به فضای مونولوگ تکیه دارد و این مونولوگ گویی ها که ذات و بن مایه بیان قصه در این نمایش را شامل شده است، نقش محوری در انتقال اجزاءِ محتوایی جهان قصه به مخاطب را دارد، مونولوگ گویی هایی که چند لایه و چندوجهی است و مقرر است تا توسط بازیگر نقش اصلی، ویژگی های کاراکترهای مستتر و فرعی در قصه را برای مخاطب عیان کند اما بازیگر نقش اصلی می توانست تا در سوئیچ نمودن از کاراکتر اصلی به نقش های فرعی و بالعکس، در حس قدری با ظرافت بیشتر عمل نماید تا مرز باریک میان کاراکتر اصلی و نقش های فرعی برجسته تر و ملموس تر باشد.

داستان مشاهدات به جهان بیرونی خود متعهد است و مستقیماً آن را با جزئیات و مصائب و رنج ها و ویژگی های مستتر در آن منظور گرفته است و بشر تکنیک زده که احساسات پخمه گونه و خام و مکانیکی را جایگزینِ توانایی اصیلِ عقل نموده را مستقیماً به نقد گرفته است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

09124545874