وقتی گاهی حد تکنیک از قامت داستان بیرون میزند! / نقدی بر نمایش “هاری یا مردی که در هنگامه تولد هردو دستش پر از خون بود”
بخشی از یادداشت پوریا فرجی (بازیگر و منتقد تئاتر):
«...هاری با طراحی حرکات فرم و بازیهایی با مایههای فیگوراتیو و ژست، تلاش می کند تا دستان مردی را روایت کند که ابتدا و انتهای قصه هم اوست و بیش از او نیست و همه و همه از شخص شخیص شمایل شاه تاجدار تا کنیزکان و زنان کمر به خدمت بسته سلطان، دنیای او را میسازند و به آن سر و شکل میدهند. در این بین گویا آنچه تنظیمگر ریتم اثر است فرم بازیهاست که با ورود و خروجهای پی در پی و یکی در پس دیگری جریان روایت را پیش میبرد و البته که یک دانای کل و چشم سوم در آن بین، ترغیبگر روایت است و بسیار در پیشرفت روایتِ قصه موثر است اما در این بین آنچه گاهی آزاردهنده است، اُفتهای محدود ریتم است که این گردونه را با اندکی فرسایش برای لحظاتی کوتاه مواجه میسازد.
در جریان تکنیکها در طول اجرا، ووکال گاهی رخنمایی میکند [که در مواردی شاید به خاطر ملاحظات خاص زیرصدای کم جانی میچسبد روی تن صدای خواننده]؛ اما آنچه حائز اهمیت است نقش این ووکال در روایت و هویت متن است که چه بسا میشود پرسید که اگر آن نبود، آیا نمایش به مسیر کلی خود ادامه نمیداد!؟...»
متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه کنید:
https://asr-farhang.ir/?p=114731