"فیلمی متوسط که جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را خواهد برد"
برای من که بیننده آماتور تئاترم نوشتن اینکه "نمایش متوسطی" بود در خیل دوستانی که گفته اند "عالی بود" کمی جرات می خواهد. اما باور دارم بخشی از حب و بغض نسبت به یک اثر به نیاز های روانشناختی هر کس بر می گردد. از این نظر که آن اثر تا کجا می تواند حفره های وجودیش را پر کند و از این روی به نظرم بخشی از نیاز پذیرش به پلورالیسم نگاه ها به یک اثر به این برمی گردد. اگر چه پچ پچه ها خالی از عمق نبود. مضامینی همچون دوست داشتن، درد دل کردن و گفتن رازها زمانی که تحت فشاریم، شوخ طبعی ها، ترس از مرگ، نگرانی از باقی ماندن چیزی برای نسل های آینده که آنی نیست که ما برایش عزیز ترین دارایمان را داریم میگذاریم، فقدان دوستان رزمنده با دریایی از خاطرات مشترک و ... در پس پشت جبهه های جنگ بود. با این حال می توانست درام قوی تر و گیراتری داشته باشد. مثلا ترس هارا عمیق تر، آرزوهای آدم های پشت خط نبرد را بیشتر و وجوه اشتراک را قوی تر به نمایش بگذارد. در این نمایش همه گردان تقریباً هم سن بودند اما از نظر من نیکوتر بود شباهت ها و تفاوت های نگاه به جنگ یا به مرگ قریب الوقوع را به غیر از مذهب و فرهنگ متفاوت با استفاده از دو بازیگر یکی بسیار کم سن و سال و دیگری روزگار دیده ، در سن هم قرار دهند. دیگر اینکه گاهی تعدد و شلوغی قسمت های فکاهی نمایش توی ذوقم میزد و در نهایت اینکه می توانست حدود نیم ساعت کوتاه تر از این باشد.
آرزوی من ساختن نمایشی پیرامون جنگ با نشان دادن وجوه انسانی مشترک رزمنده های هر دو طرف است. نمایش عشق ها، ترس ها، خواسته هایی مشترک برای دو دشمن که به هم تیر مرگ پرتاب می کنند. به امید
... دیدن ادامه ››
آن روز
ضمناً نمایش با حدود یک ربع تاخیر اجرا شد. چه نیکوست که گروه عزیز اجرایی هر نمایشی که با تاخیر شروع می شود پیش از نمایش از تماشاگران عذرخواهی کوچکی داشته باشند.
با مهر