در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مسعود طیبی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:04:13
 

- ۲۴ سال سابقه کارگردانی و بازیگری تئاتر
- مدرس دانشگاه در رشته تئاتر و بازیگری،‌ عکاسی
- نویسنده کتاب «دو نمایشنامه کارگاهی تجربی»:«هنگامه‌ای که هملت به دست جادوگران مکبث کشته شد» / «جدایی/رومئو/ژولیت»

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مسعود طیبی (masoudtayebi)
درباره نمایش جنگ i
در ستایش جنگ
این یک نقد نیست و یک نوشتار است
اجرایی عالی اما نه درخشان
پازل ها کنار هم چیده می شود. گروتسگ فضا همچون شلاق بر صورت رد قرمز می گذارد. با خنده به اوج نفرت از جنگ می رسیم و این مصداق پارادوکس ستایش جنگ است.
ریشه را باید در دادئیسم جستجو کرد.
دادئیسم در اوایل قرن بیستم و به ویژه در سال‌های ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۴ در سوئیس، فرانسه و آلمان شکل گرفت. این جنبش به عنوان یک واکنش به جنگ جهانی اول و اثرات مخرب آن بر جامعه و فرهنگ ایجاد شد. نفرت از باورها، از بین رفتن تمام هنجار ها و وحشی گری روز افزون انسان همه چیز این ساختار بود.
دادئیست‌ها به شدت از منطق، عقل‌گرایی و نظم اجتماعی انتقاد می‌کردند. آن‌ها معتقد بودند که جنگ و ویرانی ناشی از این تفکرات بوده و به همین دلیل به دنبال ایجاد یک هنر بی‌معنا و بی‌قاعده بودند که بتواند به نوعی اعتراض به وضعیت موجود باشد.
در هر اپیزود نمایش جنگ به شدت این وضعیت ترسناک دیده ... دیدن ادامه ›› می شد، گاهی سکون ها و سکوت ها ترس را در من به وضوح ایجاد می کرد.
اپیزودها را نمی نویسم بروید و ببینید
کارگردانی اثر از دیدگاه من دو بخش دارد. کارگردان به مثابه یک مدیر و کارگردان به مثابه یک هنرمند
ابتدا بخش دوم: مفهوم بی نظیر نویسنده و کارگردان که سعی در انتقال آن دارد و blocking نمایش که کارگردان به شدت دقیق از فضای اجرایی اثر استفاده کرده بود و میزانسن های سینوسی چشم نوازی خلق شده بود. و از سویی با هدایت قابل قبول بازیگران توسط کارگردان نباید گذشت.
اما خود بازیگران دقیق درخشان و پر تلاش گام به گام من را به عنوان مخاطب همراهی کردند و مفهوم را به من رساندند.
نور
موسیقی
لباس با تمام بی اشتباهات فاحش اش
کارکرد خوبی داشتنند.
اما چرا اجرا درخشان نبود
دوم بخش اول: آشفتگی بی حد و اندازه پشت صحنه چندین بار مرا از اجرا جدا کرد. سر و صدا و عدم تمرکز اجازه لذت بردن حداکثری از نمایش را به من نداد.کارگردان مسئول بی نظمی پشت صحنه است.
بگذریم این نماش بسیار حرف برای گفتن دارد حتما ببینید.
اما سخن با دوستی که بعد از اجرا باهم گپ زدیم و اسم تو را نمی دانم
پسرررررر نا امید نباش.... بجنگ... به خودت و گروهت باور داشته باش و بدرخش

با احترام
مسعود طیبی
استاد دانشگاه و کارگردان

ممنونم از حضور پرمهرتون 🌱
محمدرضا باصری (mrbasseri)
درود و سپاس فراوان استاد گرامی 🎭
تشکراز حضورتون استاد🌱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسعود طیبی (masoudtayebi)
درباره نمایش منگی i
دیالکتیک زمان
انسان سرگشته در لحظه خواب
لحظه ای بین خواب و بیداری... زمان مکث می کند. و در جریان زمان ارسطویی ضمیر ناخودآگاه من با یک جابجایی خود را رها می کند. و هرآنچه از خوب یا بد را در خود دارد از چمدان زمان به رخ ما می کشد.
فردی گرفتار در خویش، جوان و پیر و سایه های روحش رقص کنان این دهشت را فزون تر می کنند. مفهومی پست دراماتیک از زیست انسان امروز

مفهوم تئاتر ... دیدن ادامه ›› پست دراماتیک

تئاتر پست دراماتیک (Postdramatic Theatre) این نوع تئاتر به چالش کشیدن فرم‌های سنتی روایت و ساختار داستانی می‌پردازد و بیشتر بر روی تجربه‌ی تماشاگر و فرم‌های غیرخطی تأکید دارد.

ویژگی‌های تئاتر پست دراماتیک

1. **عدم تمرکز بر روایت خطی**:
- اکثر ساختار های دراماتیک بر روند علی و معولی تاکید می کنند
در ساختار پست دراماتیک داستان‌ها معمولاً غیرخطی و گسسته هستند و ممکن است چندین داستان موازی یا تجربیات متفاوت را همزمان ارائه دهند. در منگی کلام در ساختاری دیالکتیک هم مهم است و یاوه گویی های ذهن بیمار شخصیت داستان است و کاملا گیجی تجربه شده تماشاگر را بازسازی می کند

2. **استفاده از عناصر هنری غیر نمایشی با کاربردی دوگانه**:
- شامل موسیقی، رقص، هنرهای تجسمی و رسانه‌های دیجیتال به عنوان بخشی از اجرا. مثل دکور اغراق شده چمدانی غول پیکر، اشباح سرگردان رقصنده، موسیقی متضاد-مکمل اجرا که البته کاش در کل کار شنیده نمی شد و گاهی حضور ممتد آن آزار دهنده بود اما خوش ساخت و دقیق.

3. **توجه به تماشاگر**:
- تماشاگران به عنوان بخشی فعال از تجربه‌ی تئاتری در نظر گرفته می‌شوند و ممکن است در روند اجرا دخالت کنند. در منگی البته در حد روشن کردن و پرتاپ آکساسوار به سمت تماشگر بود و می توانست بیشتر باشد

4. **شکستن دیوار چهارم**:
- بازیگران ممکن است مستقیماً با تماشاگران ارتباط برقرار کنند و مرز بین صحنه و تماشاگر را محو کنند. جای خالی این مهم در اجرا دیده می شد

5. **تجربه‌ی حسی**:
- تأکید بر احساسات و تجربیات حسی به جای داستان‌گویی منطقی. کاملا روند این نمایش بر پایه تجربیات حسی بود و ضد داستان در آن موج می زد

تأثیرات و نمونه‌ها

تئاتر پست دراماتیک تحت تأثیر تغییرات اجتماعی، فرهنگی و تکنولوژیکی قرن بیستم و بیست و یکم قرار دارد. کارگردانان و نویسندگانی مانند **هارولد پینتر**، **پیتر بروک** و **رولان بارت** به این نوع تئاتر کمک کرده‌اند.

خاطر نشان می کنم که بازی بسیار قابل قبول مرد در کابوس های مدورش از نکات قابل توجه اجرا بود.
و در نهایت تئاتر هدف نیست یک مسیر برای کشف است.

با احترام
مسعود طیبی
کارگردان و استاد دانشگاه


منابع: تئاتر پست دراماتیک هانس تیس له مان
پایان درام ریچارد شکنر
فضای خالی پیتر بروک
زمان‌ پیشا ارسطویی به مثابه اعداد حقیقی شاید بهترین تعریف تا قبل از تعریف زمان کوانتومی باشد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیولای بچه کش
این صرفا یک یادداشت است نه نقد
اینکه برشت کیست احتمالا همه دوست داران تئاتر چند سطری در مورد او می دانند اما مهم تاثیر او بر دنیای اندیشه است فراتر از تئاتر، اندیشه سیاسی که برشت برای آن تاوان ها داد. با روی کار آمدن ناسیونال سوسیالیسم در آلمان، دوره‌ی آوارگی برشت نیز آغاز شد. یک‌شب پس از آتش‌سوزی در رایشستاگ که با صحنه‌سازی ناسیونال سوسیالیست‌ها و برای پیگرد دگراندیشان صورت گرفته بود، برشت به همراه خانواده‌اش از برلین گریخت و از طریق پراگ، وین، زوریخ و پاریس، سرانجام به دانمارک رفت. اقامت در دانمارک برای برشت، از منظر خلاقیت ادبی ایام پرباری بود.ین سال‌های ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ در مهاجرت اشعار، قطعات و نیز طنزهای زیادی برای رادیوی آلمانی‌زبان فرستنده آزادی نوشت و هم‌زمان جزو گردانندگان مجله‌ی مهاجرت چپ بود که در مسکو منتشر می‌شد.
با شروع جنگ جهانی دوم، برتولت برشت محل اقامت خود را به نزدیکی استکهلم منتقل کرد و در سال ۱۹۴۰ از بیم پیگرد ناچار به هلسینکی گریخت و ازآنجا از طریق مسکو به کالیفرنیا در آمریکا رفت. در کالیفرنیا عمدتاً بر روی قطعات بزرگ کار می‌کرد که برخی مانند زندگی گالیله بعدها با همکاری هنرمند انگلیسی چارلز لافتون بر روی صحنه برده شد.

کمیته‌ی فعالیت‌های ضدآمریکایی در اکتبر ۱۹۴۷ برتولت برشت را به دلیل فعالیت‌های کمونیستی برای بازجویی دعوت کرد. برشت یک روز پس‌ازآن خاک آمریکا ... دیدن ادامه ›› را ترک کرد و به زوریخ رفت.
وی نخست از دولت اتریش درخواست تابعیت کرد و ازآنجاکه ورود به منطقه غرب آلمان برای او ممنوع شده بود، در پاییز ۱۹۴۹ دعوت اتحادیه‌ی فرهنگی شرق آلمان را پذیرفت و در برلین شرقی ساکن شد. در آنجا تا پایان عمر خود در سال ۱۹۵۶ به کار تئاتر پرداخت. برشت درعین‌حال همواره موضع مستقل و انتقادی خود را نسبت به رهبران کمونیست در آلمان شرقی حفظ کرد.
برتولت برشت، نویسنده و شاعر آلمانی، از جنگ‌ سی‌ساله برای انتقاد از حکومت نازی‌ها استفاده کرده است. او در ننه دلاور و فرزندان او [۲] بافت داستانی را در دوره‌‌ی جنگ سی‌ساله‌ قرار داده است. آنا فیرلینگ، معروف به ننه دلاور[۳]، زنی میان‌سال است که در زمان جنگ فقط به دنبال راهی برای زنده ماندن است. ننه دلاور، دو پسر به نام‌های ایلیف و سویسی و یک دختر به نام کاترین دارد. کاترین لال است؛ در بچگی از یک سرباز ترسیده و همین ترس منجر به لال ‌شدنش شده است. جنگ باعث آوارگی همه شده است؛ اما ننه دلاور کاسب است، گاری‌ای خریده است و به همراه سپاهیان، اروپا را طی می‌کند. تجارت ننه دلاور به همین جنگ وابسته است و او حاضر است هر چیزی را برای سود بیشتر خریدوفروش کند. او موافق جنگ نیست و حالش هم از جنگیدن به هم می‌خورد؛‌ اما درآمدش را از راه جنگ تأمین می‌کند. همین جنگ هم فرزندانش را یکی‌یکی از او می‌گیرد.

درواقع با کمی پیشروی در داستان، متوجه کنایه‌ی نام ننه دلاور می‌شویم؛‌ ننه دلاور نه تنها دلاور نیست، بلکه به شدت هم بزدل و دنیا دوست است. ننه دلاور در جایگاه یک «تاجر»، قوی‌تر از ننه دلاور در جایگاه یک «مادر» است. اهمیت بیشتر پول برای ننه دلاور در جاهای مختلف متن دیده می‌شود.

نمایشنامه‌های برشت در سبک ابداعی خودش، روایی، نوشته شده‌اند. ننه دلاور و فرزندان او، هم در فرم و هم در محتوا، عصاره‌ای از برشت را ارائه می‌دهد. برشت این نمایشنامه‌ را در دوران تبعیدش در کشور سوئد (۱۹۳۹ میلادی)‌ نوشته است. در آن زمان رژیم آلمان نازی به کشور لهستان حمله کرده بود. برشت مخالف جنگ و در نتیجه مخالف حکومت آدولف هیتلر بود و نمایشنامه‌ی ننه دلاور و فرزندان او در اصل انتقادی از حکومت هیتلر است؛ هیتلری که همانند جنگ سی‌ساله، آلمان را به تباهی کشانده است؛ هیتلر‌ی که حلقه‌ی تکراری تاریخ را بازهم تکرار می‌کند.
یکی از ویژگی های ساختار فانتزی وجود روایت‌های حماسی و افسانه‌ای داستان‌هایی که اغلب شامل مبارزات خیر و شر، ماجراجویی‌های بزرگ و جستجوهای قهرمانانه هستند.طراحی صحنه در تئاتر فانتزی بسیار مهم است و از دکورهای پیچیده و خلاقانه برای خلق جهان‌های خیالی استفاده می‌شود. استفاده از اجزای متحرک، نورپردازی‌های خاص و جلوه‌های ویژه برای ایجاد مناظر جادویی و فراطبیعی متداول است.نورپردازی در تئاتر فانتزی نقش کلیدی دارد. از نورهای رنگارنگ، افکت‌های نورپردازی متحرک و سایه‌سازی برای ایجاد فضای خیالی و اسرارآمیز استفاده می‌شود. نورپردازی می‌تواند تغییرات سریع محیط را نشان دهد و حالت‌های مختلف داستانی را تقویت کند.موسیقی و افکت‌های صوتی می‌توانند به تقویت فضای فانتزی و ایجاد حالت‌های مختلف داستانی کمک کنند. موسیقی‌های حماسی، صداهای جادویی و افکت‌های صوتی فراطبیعی برای ایجاد احساسات و واکنش‌های قوی در تماشاگران به کار می‌روند.باس‌ها و گریم‌های پیچیده و خلاقانه برای خلق شخصیت‌های خیالی و فراطبیعی بسیار مهم هستند. استفاده از لباس‌های جادویی، زره‌ها، ماسک‌ها و گریم‌های منحصر به فرد به ایجاد شخصیت‌های باورپذیر در دنیای فانتزی کمک می‌کند.
حال اجرای علی یعقوبی چه کارکردی دارد؟
علی یغقوبی تمامی عناصر فانتری از جمله طراحی blocking را در خدمت ارائه مفهوم خود از برشت قرار داده، استفاده از میزانسن های مرکب، مثلثی و تاکید بر عناصر طول، عرض و اتفاع شکل نابی از اجرا را به مخاطب خود ارائه داده است. در طراحی صحنه عناصر فانتزی بسیار بر شکل گیری فرم اجرایی تاثیرگذار است و ریختار قابل اعتنایی را شکل داده است. موسیقی اما می توانست شلیک نهایی اثر باشد که آنچنان درست کنار هم قرار نگرفته بود و صد حیف سه نوازنده تقریبا بیکار در عطف صحنه. از سویی دیگر درخشش چندبازیگر بسیار دلنواز و رویایی بود و به فهم مناسبی از برشت رسیده بودند. بازیگر نقش ننه دلاور که هر لحظه مسخ توانایی های او بودم، بازیگر نقش دختر لال که بر روی صحنه با طراحی دقیق رفتار بدنی خود حرف هایی تلخ برای مخاطب داشت و خوش درخشید و بازیگذ نقش کشیش که قبلا بازی های متوسط و ضعیفی از او ذیده بودم که در این ثر شگفت انگیز روی صحنه می خرمید و بازی می کرد
و اما تمام حال خوب ما با بازی بی نهایت بی کیفیت و سطح پایین راویی خراب شد. برای من جای سوال است که چرا یعقوبی انقدر انتخاب نادرستی انجام داده است. صدای بد و گوش خراش راوی کام مرا تلخ می کرد.
بگذریم.... این اجرا باشوه و طناز است روی صحنه بروید ببینید و لذت ببرید
مسعود طیبی
استاد دانشگاه و کارگردان
استاد و رفیق عزیزم مسعود طیبی گرامی

بابت ظرافت نگاه شما و نظرات سازنده ای که به نمایش ننه دلاور عنایت فرمودید، قدردان می باشم
قطعا نظرات حضرتعالی چراغ راه این جانب و گروه نمایشی می باشد
از بذل عنایت حضرتعالی سپاسگزارم.

با تشکر
هرگز شجاع نبود فقط میخواست زنده بماند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسعود طیبی (masoudtayebi)
درباره نمایش چهار i
تحلیل نگاری یک مورد هیستری در باب بشیری که برای خود بشارتی دارد
این یک نقد نیست و تنها یه یادداشت است
داستان را بازگو نمی کنم...
زیگموند فروید روانکاو شهیر اتریشی معتقد است که هیستری به هیج عنوان وضعیتی فیزیکی نیست، بلکه یک رنج عاطفی و درونی است که می‌تواند هم مردان و هم زنان را تحت تأثیر قرار دهد،و نشأت گرفته ناشی از آسیب‌های قبلی است که باعث می‌شد فرد مبتلا نتواند از رابطه جنسی به روش عادی لذت ببرد و یا دنیای پیرامونش را گسیخته درک می کند.در هیستری میل افراطی به اجتناب از انجام دادن یا تجربه کردن برخی از اعمال یا موقعیت‌ها و نیز میل شدیدی به مورد مراقبت قرار گرفتن وجود دارد. وجود همین تمایل به وابستگی است که شخصیت هیستریک را مخصوصاً در معرض تلقین‌پذیری قرار می‌دهد.رؤیاها وخواب دیدن از دیدگاهِ فروید گونه‌ای از خواستِ تحققِ آرزو در فرد است و وی خواب دیدن را شاهراه ورود به ناخودآگاه می‌دانست. فروید می‌کوشد تا خواب ها را تحلیل کند. وی برای این منظور نخست به مروری نسبتاً جامع بر کارهای گذشتگان از زمان‌های دور تا زمانِ حاضر می‌کند و سپس نظریهٔ خود را بازگو می‌نماید.در اصطلاح فلسفی، زمان عبارتست از نوعی مقدار و کمیت متصل و پیوسته که ویژگی آن قرارناپذیری و گذرایی می‌باشد و به واسطه حرکت، عارض بر اجسام می‌شود.
بشیر دچار پیوسته در خواب است یا خواب می بیند که در خواب است، زمان کاملا به بین گذشته، حال، آینده یعنی کمیت متصل زمان کاملا شکسته می شودو ... دیدن ادامه ›› عشق او به زنی در نوسان است و گاهی این چرخه شکسته شده زمان باهم یکی می شود و معشوقه بشیر در سه وجه خود دیده می شود. بشیر دچار شخصیت سندرم انسان فداکار است این افراد مثل افرادی که طرح واره اطاعت دارند، به ارضاء نیازهای دیگران توجه دارند، به گونه ای که نیازهای خودشان را فدا می کنند. با این حال، برخلاف افرادی که طرح واره اطاعت دارند، این افراد، با اراده خودشان تصمیم میگیرند چنین کاری انجام دهند..
پس بشیر در چند محور درگیر است و دامنه گشتزده هیستری تا سندرمی خطرناک او را دچار اختلال های فراوانی می کند و خودش در تلاش برای بشارت دادن به خویش است.به عقیده فروید، ضمیر ناخودآگاه مخزن افکار، احساسات و خاطراتی است که خارج از آگاهی ذهن خودآگاه هستند و به عنوان کنترل کننده انسان عمل می کند و برتری نسبی بیشتری نسبت به ذهن خودآگاه دارد. او معتقد بود که تجربیات دوران کودکی و تمایلات جنسی و پرخاشگرانه سرکوب شده تأثیرات قدرتمندی بر ضمیر ناخودآگاه دارند. حال بشیر با آگاهی بر این مهم در حال تغییر دادن جهان خود است.
بماند... هدف تحلیل نیست.
کارگردانی منسجم با طراحی blocking ضربدری و دایره ای از ویژگی های بسیار خوب و درست این کار است.
موسیقی بی نظیر دراماتیک این نمایش فضایی کاملا همخوان با نمایش دارد
طراحی حرکات باعث ایجاد نوعی ریتم تثایر گذار برای من بود
و اما متاسفانه بازی ها در حد متوسط بود و اجازه لذت بردن تمام عیار از نمایش را نمی داد
و در پایان دیدن این اجرا انتخاب درستی بود برای من
با احترام
مسعود طیبی
استاد دانشگاه و کارگردان
بسیار لذت بردم از تمام بازی ها و موضوع نمایش
با آرزوی موفقیت برای گروه نمایش چهار و مخصوصا رامین و آناهیتا شهباز زاده عزیزم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جوانه، مهران و فرزین رفقای نازنینم مثل همیشه درخشان بودید🥰🥰🥰
وای من از این دختر خیلی خوشم اومد
۲۳ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر تو نباشی....
دیالکتیک عشق و مرگ
نگاهی به اجرای "یکی نبود، یکی بود"
این یک نقد علمی نیست

پیش از قوائد تحلیل:
در زمان شکستی رخ داد، خون در رگ های من جوششی چند برابر گرفت، مات و مبهوت از پاردوکس ِ تکمیلی ِ عشق و مرگ... فقط یک بار در مقام کارگردان در نمایش"فقط چهل روزِ بودم" چنین چیزی را تجربه کردم، اما... این بار، این نگاه، این جنگ سکون و حرکت با فضای چند بعدیش برایم تداعی گر تئوری ... دیدن ادامه ›› بعد پنجم بود.
جهانی را تصور کنید که در آن فقط می توانید روی یک خط به جلو یا عقب حرکت کنید. در این وضعیت، یعنی دنیای تک بعدی، فقط یک نقطه روبرو و فقط یک نقطه پشت سر را خواهید دید. حالا بعد دوم را به آن اضافه کنید. با اضافه شدن بعد دوم علاوه بر حرکت به جلو یا عقب، حرکت به چپ و راست هم خواهید داشت و روی خطوطی در یک سطح صاف جابجا می شوید، ولی چیزی به نام عمق را تجربه نخواهید کرد.
با اضافه شدن بعد سوم، عمق را هم خواهیم داشت. همه چیز در این جهان به شکل مرئی در می آید و اجزای آن پیرامون یکدیگر حرکت می کنند، یعنی مثل همین جهان که در آن حضور داریم. زمان را هم می توان بعد چهارم در نظر گرفت که البته فقط تجربه رو به جلو را در اختیار ما می گذارد.
اما بعد پنجم چطور؟ چگونه می توان در آن حرکت کرد؟ سازوکارش چگونه است؟ آیا قفس چهاربعدی ذهن ما باعث شده تا بعد پنجم را تجربه نکنیم؟ آیا جهان یازده بعد دارد که بعضی از آنها فقط توسط کوچک ترین اجزای هستی تجربه می شوند؟
وجود بعد پنجم یکی از جذاب ترین احتمالات دنیاست که البته شاید در طبیعت محقق نشود. در واقع بعد دیگری که مثل فضا (به جای زمان) رفتار کند، اما فشرده و متناهی باشد، در بسیاری از نظریه های فیزیک ذرات به چشم می خورد.
بعد اضافه احتمالاً می تواند بعضی ویژگی های ذراتی که در آزمایشات به آنها برخورده ایم را توضیح دهد، یا وجود دیگر ذرات را پیش بینی نماید، یا رفتار جاذبه را تفسیر کند
در این اجرا با تمام وجودم ذرات و احساسات مشترک غیر قابل درکی را تجربه کردم که توضیح آن برایم بسیار غیر ممکن است


کمی تحلیل:
اثر روایتی است عشق دختر و پسری که سرطان باعث مرگ و .... بهتر است ببینید
اما ساختار مولتی مدیا و تلفیق پست دراماتیک چیست؟
مهمترین ویژگی ساختار مولتی مدیا تمایل به ایجاد بازنمایی الکترونیکی فضاهای غیر قابل تجربه در روی صحنه است. تقریبا همان وضعیت تجربه پذیر در سینما، که این مهم به باز تعریف مجدد طراحی صحنه در تاتر انجامید.
مهمترین کسی که در جهان دست به چنین تجربه ای زد، ژزف اسوبودا بود که با استفاده از پرده های گوناکون در ابعاد مختلف و پخش فیلم و تصاویر خاص، دست به خلق فضاهای جدید و ناب در تاتر زد.استفاده از عکسهای بی حرکت بر روی چند پرده به عنوان پس زمینه نمایشی، اضافه کردن صحنه‌های فیلم شده به کنشهای دراماتیک، دستکاری کردن بلندی و جهت صدا یا کیفیت صداهای استریو فونیک و استفاده از تلویزیون مدار بسته از جمله روشهای مختلف مورد بحث است.
این دستاوردها از سوی هنرمندان دیگر مورد توجه قرار گرفت و سپس در هنرهای بصری و هنرهای دراماتیک به کار گرفته شد، که مخالفین و موافقین زیادی داشت.
این محبث بماند برای وقتی دیگر...
اما ایجاد تجربه مرکب ِ بازیگری به مثابه عمل نکردن و ایجاد ابعاد تصویری بسیار متنوع که از دالان های ذهنی شخصیت های دراماتیک به روی صحنه آمده و دیداری شده اند بسیار در این اجرا فنی و هنری است.
ساختار ضد درام در نمایشنامه نوشته شده توسط رها جهانشاهی با تاکید بر فرار از امر تنهایی پایه ای برای خلاقیت علی کوزه گر در شکل دادن به این فراکنش شده است.
ترکیبی از میزانسن های رها و انسان هایی جامانده در زمان_ مکانی ازلی و ابدی که با بازی درخشان یسنا و سارا به مجموعه ای از نظم مدرن از منظر میشل فوکو در آمده که مکمل تمام آن ها تکنولوژی صدابرداری است.
زیاده گویی نکنم برای من دیدن این اثر سراسر شوک و بهت زدگی بود که در طول اجرا و بعد از آن بارها گریه کردم و امیدوارم مخاطب در شرایط بد و دردآور اجراهای بی کیفیت امروز به دیدن اجرای درخشان علی کوزه گر برود.
با احترام
مسعود طیبی
کارگردان و مدرس دانشگاه
ممنون از نظرتون ، چه دقیق
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
yasna mirtahmasb
ممنون از نظرتون ، چه دقیق
یسنا...درخشان🥰
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کافه با منو خون برای عشاق قاتل

نوشتاری برای اجرای از نظر سیاسی بی ضرر

این یک نقد علمی نیست صرفا یک واکاوی گذرا است

از داستان بگذریم... چرا؟ چون در ساختار پست دراماتیک فرم هایی در تئاتر ظهور کرده اند که تا حذف کامل معنی پیش نمی روند، ولی فرم های جدیدی از یک معنی « در تعلیق» پیدا می کنیم. بدین منظور که تاکید روی روند های تئاتری بیشتر است تا ساختار منظم معنی، و حتی بدون شناخت و درک کامل ساختار دراماتیک، اثر برای مخاطب قابل درک است.این بدین معنی است که پس از رخ داد دراماتیک به مثابه انفجار بمب اجزا آن ساختار پیشین در جهات گوناگون پخش می شود و مجموعه ... دیدن ادامه ›› های متفاوتی از معنی را با فاصله های مختلف از مرکز اصلی می سازند. و در نهایت تئاتر به بررسی اصیل یک زندگی می پردازد که هم به صورت زیبایی شناختی سازمان یافته و هم در روزمرگی واقعه ای قرار دارد.
این اثر به بررسی دنیای واقعه ای در ساحت دگرگون شده آن می پردازد. روایتی گروتسک که جز به جز زندگی ما را بسیار دور اما خیلی ملموس و نزدیک به رخمان می کشد و تاملی برای نشانه شناسی یک درد و دمل چرکین دارد. وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی که در آن هستیم و نیاز به توضیح بیش از حد آن نمی بینم
این نمایش با توجه به نوع چیدمان صحنه بسیار هوشمندانه در الگو های مثلثی، قطری نامتقارن، با رنگ های بسیار خاص به هدف بر هم زدن ذهن مخاطب و در کنار آن استفاده کاربردی از جنس، طرح و ساختار طراحی لباس توانسته فضای چندپاره دنیای امروز را آکاهانه به مخاطب ارائه کند.
از طرفی برخورد پست دراماتیک کارگردان با چیدمان بازیگران بنا با تعارف ارئه شده در ابتدای نوشتار چنان زیبا و چشم نواز است که برآیند آن اجرا اثری موفق است با کارگردانی هوشمند
بازی درست وحید آقاپور و گاتا عابدی در ساختار محور 360 عمودی بدن و محور 360 افقی بدن بسیار دوست داشتنی بودو تاحد زیادی بازیگران دیگر اثر نیز درست عمل کرده بودند
اما چرا این نمایش به اجرایی درخشان تبدیل نشد؟
1. استفاده از اسامی نه چندان زیبا مثل زینال غیر بندری، شلکس زاده و ... که به شدت باعث جدایی من از اثر می شد
2. بازی دور از انتظار و پر ایراد آقای اتابک نادری که برایم بسیار عجیب بود. هرگز بازی با چنین کیفیتی پایینی در تمام این سال از ایشان ندیده بودم و جایی بسی صحبت دارد که در این نوشتار نمی گنجد
3.موسیقی های کاملا بی ربط جنوبی که به تنهایی زیبا هستند اما هیچ ربطی به این نمایش ندارند
در انتها از دیدین این اجرای موفق بسیار لذت بردم و امیدوارم مخاطبان پای صحبت های عمیق این نمایش بنشینند و تامل کنند
با احترام مسعود طیبی
استاد دانشگاه و کارگردان
لطفا زمان قتل من لبخند بزنید
نوشتاری برای همکارها
ترس و جنون ِ آمیخته با خنده نخستین و بارزترین ویژگی گروتسک است. ناهمگونی برگرفته از ذات بشر.
نمایشنامه از ساختاری بر اساس هرم فریتاک شکل گرفته و روندی بسیار قابل پیش بینی دارد، اما در این نوشته هدف بررسی ساختار نمایشنامه نیست. یا پرداخت به داستان سیاسی معادل سازی شده. نیت بررسی چگونگی کارگردانی اثر در ساختاری مرکزگریز و هرمونوتیکی چند وجهی است. در هر گوشه ای و از هر نقطه نظری فاجعه عمیق در پیش است و این چندگانگی از منظر کارگردان با تاکید بر متافیزک صحنه و تاکید بر طول،عرض و ارتفا بسیار منظم، تنگ بسته و دقیق براساس ریختاری مثلثی شکل گرفته. ایجاد خشونت با استفاده از آهن خام در صحنه تاکید بصری کارگردان را در عمق یک کنکاش ذهنی به مخاطب منتقل می کند. و پارادوکس ترس و خنده بارها در روح اثر القا کننده ترسی مخوف است. تاکید بر روند سیال وضعی_انتقالی در تعویض فضا بر اوج ریتم اثر افزوده. از طرفی حضور درخشان و باشکوه و تکنیکی ریحانه سلامت، رامین سیاردشتی،وحیدنفر، محمد صادق ملک که بر عنصر اقتصاد حرکت و ساتز بسیار مسلط هستند و ایجاد یک شبکه ارتباطی بر اساس تبادل انرژی، برای من یکی از بهترین و جذابترین خاطرات تماشای تاتر را ثبت کرد.
گفتگو در مورد صحنه،نور و لباس بسیار نوشتار را طولانی می کند اما درخشان بود عملکردشان
با احترام
مسعود طیبی
استاد دانشگاه و کارگردان
سپاس از توجه و لطف شما 🙏🏻💐
۱۱ دی ۱۴۰۲
مهرناز عباسی (mehrnazabbasi)
ممنون که به تماشای ما نشستید
۱۲ دی ۱۴۰۲
خریدار
علی کرمانی (www.kermami709gmail.com)
ممنونم که به تماشایه ما نشستین🫰❤️
۱۳ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسعود طیبی (masoudtayebi)
درباره پرفورمنس پائولا i
ساختن از هیچ
کتاب مصور به روایت آزاده شمس

این یک یادداشت علمی نیست

انسان قبل از کلام، حرکت است... روایتی از عشق و زندگانی... ایمان و حرکتی صعودی برای انسانی برتر شدن... داستان را بازگو نمی کنم
اما از روایت جذاب داستان که گذر کنیم . شناخت کامل کارگردان از پوسیل، توچکا و .... نگاه عمیق میرهولد به بدن بازیگر پلی ساخته است از رقص باله و این تلفیق شگفت انگیز با آواز های باشکوه فرانسوی باعث می شود گاهی فکر کنم در جای دیگری از کره زمین تئاتر ... دیدن ادامه ›› می بینم.
اصلا برایم نوشتن با نگاه علمی جذاب نیست... از بس لذت بردم... و کلمات برایم بی معنی شد... متاسفانه با دعوت دوستم اجرا را دیدم...اما باز خواهم رفت و بلیط خواهم‌خرید

شب با شکوهی بود

مسعود طیبی،استاد دانشگاه و کارگردان
نظر لطف شماست
سپاسگزارم که وقت گذاشتین و‌ به تماشای ما نشستین 🌹😍
چه عالی که کار رو‌ دوست داشتین🌹🙏
۲۳ آذر ۱۴۰۲
ممنون از همراهی و قلم زیباتون😍🙏
۲۳ آذر ۱۴۰۲
مریم علیزاده (malizadehkohan)
سپاس که به تماشای ما نشستید🌸🙏
۲۴ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی کوتاه بر نمایش
ذهن نگاری یک رشته واقعیت خنده آمیز ِ ترسناک ِ غم انگیز

قبل از ورود به نوشتاری بر اجرا باید خاطر نشان شوم که بین اجرای قبلی سعید حشمتی و اجرای جدیدش این کارگردان جوان کاملا تحول یافته و هر قدر اثر قبلش را دوست نداشتم این اثر را ستایش می کنم.
این نوشتار یک تحلیل علمی نیست

اثر براساس ساختاری اپیزودیک شکل گرفته، و داستان این روزهای تلخ ماست که بر اثر فشار های گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نمی توانیم برداشتی درست و دقیق از روابط خود داشته باشیم و در حیطه زیست شخصی دچار تناقض با زیست اجتماعی می شویم.
نمایش در فضایی گروتسگ مفاهیم بسیار ملموسی را به مخاطب ... دیدن ادامه ›› ارائه می دهد.
در اجرای نمایش بازی هایی منتطقی بر محور ساتز (حداکثر انرژی قبل از رها شدن) و اِلن(حضور ثانیه ای بازیگر بر روی صحنه یا مقابل دوربین) کاملا درست شکل گرفته و این درد انسانی را در فرمی از کمدی سیاه به مخاطب ارائه می دهد.
موسیقی بسیار کارآمد و دقیق نمایش را برای من دلپذیر تر کرد.
و تنوع حرکات بازیگران(blocking) بسیار درست و کامل از سمت کارگردان شکل گرفته.
توضیح بسیار است....
با احترام. مسعود طیبی. استاد دانشگاه و کارگردان

خیلی ممنونم از حضورتون جناب طیبی و خیلی خوشحالم با حال خوب سالن رو ترک کردید
۰۹ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوشته ای کوتاه بر نمایش میدان سرداران جریان سیال مرگ در بستر ژنتیک محیط
بازیگران با شکوه، متن بی نقص و کارگردانی متوسط

پس از گذر دوران طلایی کلاسیک با آن محور عمودی آهسته آهسته احساسات بشر در بستر رومانتیسیزم خود نمایی کرد تا جایی که بر اساس مفهوم انسان، اهمیت او، روابط او و دغدغه های مالی، سیاسی اجتماعی انسان رئالیسم شکل گرفت
در این نمایش با شخصیت هایی وامانده از هدف، نا امید و خسته ای رو برو هستیم که هر کدام قشری و نگاهی از جامعه را رهبری می کنند. داستان هایی که توسط یک عکاس مستند تنها به عکسی بدل شده و عکاس دنیای عجیب را تجربه کرده است
ساختار یک نمایش رئالیستی به شدت وابسته به شکل گیری جریان‌ پیوسته و علی و معلولی بازیگران است. در این‌ نمایش هم بازیگران از سوی کارگردان بسیار خوب هدایت شده اند و هم‌هرکدام به طرز شگفت انگیزی نقش خود را براساس اصل اقتصاد حرکت، بازیگر محور ۳۶۰ درجه عمودی بدن و بازیگر محور ۳۶۰ افقی بدن خلق کرده اند و من شخصا بعد از مدت ها از بازی این بازیگران شگفت زده شدم.متاسفانه کارگردانی همراه کامل بازی ها نیست و طراحی حرکات بازیگران(blocking) که به ... دیدن ادامه ›› اشتباه در ایران میرانسن گفته می شود بسیار ساده است اما اشتباه نیست و می توانست جذابتر باشد. در متن رئالیستی دیالوگ بر سه محور دادن اطلاعات، ایجاد کشمکش و پیش برندگی داستان استوار است که بسیار درست دقیق نوشته شده است.

با احترام. مسعود طیبی. استاد دانشگاه و کارگردان
امین صادقی (aminsadeghi)
سپاس از حضور، توجه و نقدتون
چراغ تئاتر رو زنده نگه داشتید.
۰۹ آذر ۱۴۰۲
جناب طیبی عزیز
صمیمانه از شما تشکر می‌کنم
ما در روند شکل‌گیری اثر ابتدا مسئولیت‌پذیریم
و این مسئولیت در مقام بازیگر ما را بر آن می‌دارد که واکاوی عمیق‌تری داشته باشیم، نسبت هر نقشی که تا کنون ایفا کرده‌ایم.
عاری از هرگونه کلیشه و تیپ‌های دم‌دستی
آزمون و خطا و رنج همکارانم در شکل‌گیری این نمایش، مثال‌زدنی بود
هرچند هنوز هم جای تلاش ... دیدن ادامه ›› بیشتری‌ست و این را یک تعهد می‌دانیم
نکات شما و نقد شما بر نمایش و ما، منتی است که هربار که قرار است بر صحنه حاضر شویم، زنده شویم و با آن بمیریم
و دوباره روز بعد
سپاس از شما
۱۱ آذر ۱۴۰۲
روح‌اله یعقوبی
جناب طیبی عزیز صمیمانه از شما تشکر می‌کنم ما در روند شکل‌گیری اثر ابتدا مسئولیت‌پذیریم و این مسئولیت در مقام بازیگر ما را بر آن می‌دارد که واکاوی عمیق‌تری داشته باشیم، نسبت هر نقشی که تا کنون ...
درخشان هستید و خواهید ماند
۱۱ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرگ انسان در استحاله دنیای مدرن
آیا نظم نوین این است تا انسان در جزیزه‌ی تنهایی خود بمیرد؟ چگونه ممکن است در دنیای مدرن انسان تنها باشد و چگونه ممکن است این مسخ کافکاوار انسان مدرن ذره‌ذره وجودش را بخورد؟ یونسکو از نمایش‌نویسان ابزورد نیمه‌ی قرن بیستم می‌گوید: "واقعا احساس می‌کنم زندگی کابوس‌وار، دردناک و مثل رویایی بد تحمل‌ناپذیر است. نگاهی به اطراف خود بیندازید: جنگ‌ها، فواجع، بلاها، نفرت‌ها و شکنجه‌ها و مرگ همه‌جا در کمین است. هولناک است، ابزورد است." خود شناخت‌پذیر آدمی دیگر امری قطعی و ثابت نیست. دیگر همه‌چیز هم‌چون نظریات انیشتین در یک نسبیت به سر می‌برد. ماهیت انسانی عینی وجود ندارد. بشر همان چیزی است که از خودش می‌سازد و با کنش‌ها و گزینش‌های باب میلش تعریف می‌شود. بشر فی‌نفسه هیچ است. ابزورد به معنای ناهماهنگی با خرد و تناسب است. آن‌چه بشر می‌جوید حد و اندازه‌‌ای از سعادت در دنیایی معقول و پیشبینی‌پذیر است اما به نظر می رسد دستاورد او جز شقاوت نیست. در این نمایش بخش‌بخش این چشم‌انداز را می‌بینیم: انسانی که در سگی استحاله یافته؛ انسانی که میان بودن یا نبودن دست و پا می زند؛ انسانی که حتی مرگ هم خشنودش نمی‌کند و تلاش می‌کند تا در دنیای گیج خود از ترس تنهایی حرف بزند. از ویژگی‌های مهم کارگردانی در این اثر چیدمان مدور آینه‌هایی ایستاده است پر از غبار و خاک. آیا در این آینه‌ها قرار است شخصیت واقعی خود را به عنوان تماشاگر ببینیم و کارگردان می تواهد واقعیت ما را هم چون آینه‌ای در برابرمان نمایان کند؟ هر چند که ساختار نمایشنامه‌ی محمد چرمشیر مثل اکثر آثارش لجام‌گسیخته و عاری از ادبیات دراماتیک قوی‌ای می‌باشد اما مهدی همتی در مقام کارگردان نظم دراماتیک درستی به اثر داده است و با چیدمان صحنه در کنار طراحی حرکات بازیگر، حس بلاتکلیفی انسان مدرن را کامل و دقیق به مخالب منتقل می‌کند تا ما نیز در هراسی مدرن به خود بگوییم نکند این شخصیت خود من هستم؟! هم‌چنین رضا همتی، بازیگر اثر توانسته تا حد زیادی ذهنیت کارگردانی را از ایده به پدیده تبدیل کند اما تاکید موکد بر مسائلی عیان با اغراق در بازی‌ها، گاهی باعث ایجاد فضایی گوش‌خراش و غیر‌قابل نیاز است که اگر این ایراد برطرف شود شاهد اجرایی بیش از پیش درخشان‌تر خواهیم بود. و در نهایت سوال این‌جاست: آیا ما در ابرخوشه‌های کهکشانی، بی‌هدف عمر کوتاه خود را سپری می‌کنیم؟ مسئله این است.
مسعود طیبی استاد دانشگاه و کارگردان
مسعود جان سلام. از شما بسیار ممنونم دوست عزیزم.
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
فاطمه صدرالدینی
سلام به گروه پر انرژی و خوبتون .یه خسته نباشید میگم برای این کار قوی و عالی واقعا لذت بردیم از بازی رضا همتی عزیز‌ که مونولوگی به این پیچیدگی رو به بهترین شکل بازی کرد،ن تنها من همه ی تماشاگرها ...
از محبت شما بسیار ممنونم.
🌼🌼🌼
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
با سلام و سپاس فراوان از جناب مهدی همتی عزیز و گروه خوبش.
دوست بزرگوارم، از تماشای تئاتر ارزنده شما بهره بردیم و آموختیم. اثر مهم جناب چرمشیر و کارگردانی خوب شما و بازی تحسین‌برانگیز رضا همتی یک شب به‌یادماندنی برای ما به یادگار گذاشت.
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 مرگ تلخ ساد

بازیابی اجرایی ویران از نمایشی جهان ساز

آیا لازم است همه کارگردان شوند؟

چیستی تئاتر مستند ریشه در کجا دارد؟، باید توجه داشت که این فرم اجرایی شاخه ای از تئاتر سیاسی و درام تاریخی است که با تکیه بر اطلاعات مستدل در مورد یک واقعه به بازنمایی آن رویداد می پردازد و در دورانی خلق میشود که نیاز به شکستن تابو های اجتماعی بیش از پیش حس می شود . از آنجا که آنچه در این فرم از اجرا بازسازی می شود، بر اساس اسناد واقعی شکل می گیرد ، هدف آن کمک به تقویت قدرت استدلال و تکیه بر منطق فکری مخاطب است. به عبارت دیگر تئاتر ... دیدن ادامه ›› مستند ، نوعی تئاتر گزارشی و آگاهی دهنده است ، که در آن اسناد و شواهد بدون تغییر در محتوا و تنها با پرداخت در فرم بر صحنه ارائه می شوند. با این همه این شکل از تئاتر ، به هیچ عنوان قصد ندارد این توهم را در مخاطب خود ایجاد کند که واقعیات مورد بحث، قرار است در صحنه ی تئاتر تقلید شوند . به همین دلیل تئاتر مستند ، بر خلاف تئاتر ارسطویی ، با استفاده از تمهیدات صحنه پیسکاتوری نمایش داده می شود.
پیتر وایس در کتاب " چهارده اصل برای یک تئاتر مستند " می نویسد :" تئاتر مستند ، تئاتری وابسته به واقعیت است . دقایق جریان کار ، فایل ها ، نامه ها، جداول آماری ،....، ارائه بالانس شیت های بانک و تعهدات صنعتی ، گزارش های رسمی سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، اظهارات اشخاص مشهور ، جراید، رادیو عکس یا فیلمی که حادثه ای را گزارش می دهد . این تئاتر از متریال سند موثق و معتبر ، که آن را بدون تغییر دادن محتوی و مندرجات آن ، ولی با تغییر در ساختار فرم بر صحنه منتشر می کند بر صحنه منتشر می کند استفاده می کند." وایس در واقع این تاکید بر استناد کردن یا به زعم وایس " قطعاتی از واقعیت "، به اعتقاد او تنها سلاح بر علیه رسانه های خبری غیر قابل اعتماد هستند. وایس وزنه تعادل و خنثی کننده ی مهمی در برابر رسانه ی کنترل شده ای بود که در آن حاکمان دنیا دستکاری هایشان را پنهان می کردند . در واقع تئاتر مستند رسالت سیاسی و اجتماعی خود را برای نشان دادن مسائلی که دنیای مدرن را آماج حمله قرار می دهند از قبیل انقلاب ، اعتصاب ، دادگاه ها ، جنگ و فقدان آزادی که همگی تم هایی سیاسی _ اجتماعی هستند موضوع اصلی تئاتر مستند محسوب می شوند .
در تئاتر مستند ، دیالکتیک باید میان مدارک عینی واقعی برقرار باشد و نه میان تخیل نویسنده و مدارک واقعی . همین نوع به کار بردن و کارکرد دیالکتیک وجه تمایز مهم بین نمایشنامه های مستند و دیگر نمایشنامه هاست . همانظور که قبلا گفته شد این نوع دیالکتیک وجه اشتراک تئاتر مستند و تئاتر اپیک است و ریشه در این گونه تئاتری دارد . در تئاتر حماسی برشت نیز دیالکتیک از طریق تکنیک فاصله گذاری برشتی توهم واقعی بودن رخداد های روی صحنه را از بین می برد. روشی که برشت سعی دارد با استفاده از آن تماشاگر را به تعقل وادارد نه اینکه احساسات تماشاگر را بر انگیزد . هم تئاتر مستند و هم تئاتر اپیک سعی در از بین بردن توهم واقعی بودن رخدادهای روی صحنه دارد، اما در در تئاتر مستند یک قدم فراتر می‌رویم و علاوه برکارکرد قبلی تاریخ را به شکل ماتریالیستی و مستند دوباره می سازیم.
پتر وایس نمایش‌نامه‌نویس، رمان‌نویس، نقاش و فیلم‌ساز تجربی سوئدی، زاده‌ی سال ۱۹۱۶ در آلمان است. نخستین نمایش‌نامه‌ی او که برایش شهرت جهانی به ارمغان آورد، «مارا/ساد» بود که سال ۱۹۶۴ نوشته بود. و بی تردید او یکی از بزرگترین کارگردانان در ساختار تئاتر مستند است.

چرایی یا خود نمایی کارگردان _بازیگر آماتور؟
سوال اصلی اینجاست چرا باید بدون دانش و صرفا با صرف هزینه سنگین اثری را روی صحنه برد که تماشاگر واقعه‌ای(نه دوستان و وابستگان عوامل نمایش که با دعوت نمایش را می بینند و یا برای حمایت بلیط می خرند) هرگز به تماشای آن نخواهد رفت
و اما تحلیل اجرا
یک اجرا از چند منطر قابل تحلیل است:
۱. نگاه فلسفی اجتماعی یا سیاسی کارگردان به نمایشنامه که براساس نوع اجرا به من به‌عنوان یک مخاطب هیچ چیزی نمایان نمی‌شود که اثری از دیدگاه کارگردان داشته باشد پس در نتیجه یا کارگردان هیچ‌گونه مطالعات سیاسی جامعه شناسی یا روانشناختی ندارد یا نتوانسته آن‌ها را از ایده به پدیده تبدیل کند.
۲. ساختار اجرایی اثر به چند بخش blocking (طراحی حرکات بازیگرات روی صحنه)، طراحی صحنه نور لباس و گریم و.... که با توجه به عدم تسلط کارگردان-بازیگر به تمامی این عناصر شاهد شلختگی بی انضباطی و بی‌ربط بودن چندجانبه تمامی ارکان اجرا هستیم.
۳. اجرا در بلاتکلیفی میان شبه باله‌ای ناهماهنگ (البته تلاش بازی‌سازان در اجرای باله بسیار ستودنی است) و body art از هم گسیخته همراه با اجباری برای شبه دیالوگ‌هایی مانده است.
تمامی گروه در راستای خودنمایی کارگردان-بازیگر و اصرار او برای دیده شدن تلاش می‌کنند. بازیگری که از کوچک‌ترین ابزار ارتباط با تماشاگر یعنی بیان نیز بی بهره است.
از طرفی هرکدام از بازیگران اصلی نمایش براساس سبک و سیاق خود و تجربه نقش خود را خلق کرده‌اند که هر کدام جزیره ای دورافتاده در کشوری جنگ زده به اسم اجرای ماراساد هستند.
اما تمامی اینها را می‌شد در اجرا تحمل کرد اگر آن نوای نامتوازن ناهمگون بدترکیب و ناجور موسیقی‌ها مانند چشم‌هایمان آزار نمی‌دادند. موسیقی بیش از صدای کارگردان-بازیگر آزاردهنده بود یا بهتر بگویم مکمل آن بود.
در بازیگری همیشه تاکید بر چند اصل است:
۱-اقتصاد حرکت، ۲-اقتصاد صوت. بماند که توضیح درباره این مباحث در این مقال نمی‌گنجد اما جنگ پنهانی بین بازیگران برای اینکه هرکدام بیشتر دیده شوند در جریان است. اثر شبیه جنگ‌های روم باستان است که هرکدام برای بقا می‌جنگیدند و هیچ اثری از توجه به بازیگر محور ۳۶۰ درجه عمودی، بازیگر محور ۳۶۰ درجه افقی، بازیگر حرکت وضعی، حرکت وضعی انتقالی هم نبود. حتی به یاد اجراهای دوران هنرستان خود افتادم بازیگران در تعویض صحنه ها آن‌چنان آشفته از پرده ها خارج می‌شدند که از حد تصور یک اجرای تئاتر آماتوری هم خارج بود. باورش سخت است اما از لای پرده بازیگران تماشاگران را نگاه می‌کردند. آیا باز هم جایی برای تحلیل علمی اثر باقی می‌ماند؟ خیر.
اما در نهایت به کرات شنیدم که می‌گویند از جوانان حمایت کنید اما سوال اینجاست از کدام جوان حمایت کنیم؟ جوانی که صرفا برای خودنمایی پا به روی صحنه گذاشته است یا جوانی که به عشق گفتمان با مخاطب خود به روی صحنه می‌رود؟
مسعود طیبی
استاد دانشگاه، کارگردان


منابع قابل تحقیق می باشند در گوگل
ممنون از نقد شما
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
فرناز یحیی پور
مسعود جان بر خلاف تثورت اکانت فیکی که حال شمارو گرفت من نیستم راستشو بخوای من بر خلاف شماها انقدر جنمدارم پشت و روم یکی باشه و اگر بخوام از گروهم دفاع کنم با اکانت واقعی خودم دفاع کنم من ...
اکانت فیکی در کار نیست خانم؛
صحبت واقعیت کردم و مورد این هجمه واقع شدم!!
من واقعی هستم با شماره تلفن و آدرس مشخص!
اگرچه که شماره گذاشتن کار درستی نیست
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
جوانه پور یوسف
اکانت فیکی در کار نیست خانم؛ صحبت واقعیت کردم و مورد این هجمه واقع شدم!! من واقعی هستم با شماره تلفن و آدرس مشخص! اگرچه که شماره گذاشتن کار درستی نیست
نه عزیزم من اصلا شمارو نمیشناسم قصد توهینی هم به شما نداشتم و با توجه به تاریخ پیوستن به تیوال قطعا اکانت شما فیک نیست
دوستان فکر کردن من این اکانت رو ساختم برای اینکه روم نمیشده مستقیما صحبتم رو بگم ، من هم بهشون گفتم که من اصولا عادت دارم حرفم رو خودم بزنم نه با اکانت کس دیگری
به هر حال اگر توهینی از طرف من به شما شد غیر عمد بوده و عذر خواهی میکنم
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلنوشته من برای مخاطبان نمایشم
یعنی درام قطره نوری است به رنگ چشمان تو در رویت آدمیانی که به انتظار یک دهان شور انگیز پای این صحنه نشسته اند "اکبر رادی"
برایم بسیار غریب بود که از آثار استادم رادی و یا تجربه آثار مسعود هاشمی نژاد و... وارد دنیای شکسپیر شوم. اجرای نمایش هایی چون هملت، هنگامه ای که هملت به دست جادوگران مکبث کشته شد، خون به پا می شود، افلیا و آخرین خوانش من از شکسپیر یعنی سندرم هملت، نگاه من است به این دنیای وسیع درام شکسپیری. طبعا حال و هوای زیست شخصی من و زیست اجتماعی و دانسته های هنری من با طعم ذوق خودم شده است تجربه های من از کران کران دنیای شکسپیر.
اول مشخص است اثری با هدف فتح گیشه خلق نمی کنم( شکر حق که تا امروز تمامی بلیط ها فرش رفته و آرزو دارم تمامی آثار تاتر در کشورم بلیط هایش موجود نباشد و فروش رفته باشد) پس دنیای من، تجربه من است که با شما به اشتراک می گذارم
دوم بی تردید همانگونه که اثر نقاط قوت دارد نقاط ضعف هم دارد و هیچ اثری کامل نیست
سوم مسرورم از این حجم بالای اقبال اثر و نظرات بسیار مثبتی ... دیدن ادامه ›› که می شنوم
چهارم بسیار مسرور ترم که نقد های شما را شنیدم و اگر در توان من بوده نمایش را اصلاح کرده ام
پنجم برای من دانشجویانم که بازیگرانم هستند حرفه ای ترین بازیگران هستند و به خود می بالم که در کنارشان روی صحنه می روم
ششم تیم دستیاری و گروه اجرایی من که جز چند ذوست و همکار بسیار عزیزم همه بازهم دانشجویان من هستند. عزیزانم من با شما گروه بی نظیر معنی می شوم
در انتها همه می خواهیم تولید اندیشه کنیم پس همه یک نت می نوازیم با چند ساز و این همان قصه انگور مولوی است
خاک پای شما
مسعود طیبی
کارگردان، استاد دانشگاه و مدیر آکادمی هنرهای نمایشی میزانسن
خریدار
بانوتیر (سمیه طیبی) (suo.t)
عشق برای تو مسعودم❤️
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
🌹🙏🏻
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
استاد محترم و بزرگوارم.
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاداشتی بر نمایش
در ابتدا به عنوان یک استاد دانشگاه و کارگردان تاکید می کنم که این یک نقد نیست و صرفا یک نوشتاری بر اجرا است

باید از ساحت تکنیکی و و دیگر رفتار شناسی جنسیتی با تاکید بر کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی اثر فروید این نمایش را تحلیل کرد. از منظر تکنیکی و کالبد شماسی دارم باید به نویسنده پرداخت نیل سایمون از مشهورترین و موفق‌ترین نمایش‌نامه‌نویسان معاصر و از بهترین کمدی‌نویسان تاریخ ادبیات نمایشی امریکا است که در دوران فعالیت‌اش آثار متعددی نوشت که برخی از آنها به فارسی هم ترجمه شده‌اند. او بیشتر از هر نمایش‌نامه‌نویس امریکایی دیگری آثار پرتماشاگر و پرفروش نوشته و همچنین رکورد بیشترین تعداد اجرای صحنه‌ای نمایش‌نامه‌های یک نویسنده در تالارهای امریکا از آن اوست. سایمون در سال‌های حیاتش شهرت و موفقیتی کم‌نظیر به دست آورد و تنها نمایش‌نامه‌نویسی به شمار می‌رود که نامش در زمان حیاتش بر یک تالار تئاتر در برادوی گذاشته شد.سایمون در کمدی‌هایش به جای رویارویی با جامعه به شیوه‌ای سیاسی، تمایل دارد صرفا انسان‌ها را همان‌گونه که هستند به نمایش بگذارد- با نقاط ضعف و غرابت‌ها و رفتارهای بی‌معنایشان... سایمون می‌گفت نمایش‌نامه‌های اجتماعی و سیاسی نمی‌نویسد، زیرا همیشه بر این باور بوده که خانواده نمونه کوچکی‌ست از آنچه بر این جهان می‌گذرد». درواقع سایمون علیه اجتماع نمی‌اندیشد بلکه همراه با آن می‌اندیشد و به مسائل زندگی طبقه متوسط می‌پردازد.کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی، اثری نوشته ی زیگموند فروید است که اولین بار در سال 1905 منتشر شد. فروید در این متاب به سه مقوله ی اساسی می پردازد: انحرافات جنسی، مسئله ی جنسیت در کودکی و دوران بلوغ. فروید ... دیدن ادامه ›› رساله ی اول خود را با تفاوت قائل شدن میان «ابزار جنسی» و «هدف جنسی» آغاز می نماید و بیان می کند که انحرافات ممکن است در رابطه با هر دوی این ها به وقوع بپیوندند. رساله ی دوم بیان می کند که کودکان نیز، نیازهایی جنسی دارند که تمایلات جنسی دوران بزرگسالی، به تدریج از آن نیازها نشأت می گیرند. فروید در رساله ی سوم کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی، از تفاوت های میان تمایلات جنسی در دوران کودکی و بزرگسالی سخن می گوید و همچنین به چگونگی شکل گیری هویت جنسی در دوران بزرگسالی می پردازد.
اما به ساحت اجرای اثر نگاهی بیندازیم. نحوه کارگردانی اثر بر اساس نمایشنامه چیزی فراتر از نمایشنامه نمی رود و گاهی تا شوخی های برگرفته از سانسور شورای نظارت فشا برای مخاطب شاد می شود. کارگردانی بر چند اصل پس از انتخاب متن استوار است اول انتخاب بازیگر که بسیار مهم است و با توجه به توانایی های بازیگران در تبدیل ایده به پدیده کارگردان موفق بوده است زیرا بازیگران در اقتصاد حرکت، یازیگر محور 360 درجه عمودی و افقی بدن تا حد زیادی در راستای متن و ایده کارگردان عمل کرده و قابل قبول بودند دوم ظراحی blocking که در ایران به اشتباه میزانسن کفته می شود و منظور همان حرکت بازیگر بر روی صحنه است اما کارگردان در کار باطراحان مخصوصا صحنه بسیار ناموق بوده صحنه ای بسیار خسته کننده معلق بین ایرانیزه شده و امریکایی بودن بودن استفاده از سه سطح golden point،center point،black point در اجرای خود به هیچ وجه استفاده نکرده است و جرکت بازیگران محدود و خسته کننده است . سوم انتقال ایده ذهنی از طریق آلترناتیو بازیگر که با برآیند نور و صدا و صحنه و لباس کامل می شود که پرداختن به آن در تیوال بسیار زمان بر است
به هر حال برای من به عنوان یک مخاطب اجرای نسبتا خوبی است که بازیگران و در کل گروه اجرایی تلاش شبانه روز خودشان را به روی صحنه زیست می کنند
با احترام
مسعود طیبی
مسعود عزیز
ممنون از اینکه نظرت رو درباره کار برای ما نوشتی
و بیشتر ممنون برای زمانی که برای تماشای کار به ما اختصاص دادی🌹🌹🌹
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
نگار امیری
مسعود عزیز ممنون از اینکه نظرت رو درباره کار برای ما نوشتی و بیشتر ممنون برای زمانی که برای تماشای کار به ما اختصاص دادی🌹🌹🌹
ارادت
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسعود طیبی (masoudtayebi)
درباره نمایش افلیا i
بازسازی روح رنج کشده افلیای معاصر

یادداشت مسعود طیبی کارگردان نمایش

«میشل فوکو در کتاب «این یک چپق نیست» در باب بررسی آثار نقاشی رنه مگریت می‌نویسد: «هویتی که بتوان در مسیر زمان بازش شناخت و دوباره به آن اشاره کرد، پیامد کارکرد مقید کننده و سرکوب گر اقتدار است.»

اولین اصلی که در اجرای نمایش «افلیا» مورد تاکید است مساله هویت انسان‌ها است. انسان‌هایی که هر کدام چون جزیره‌ای خود مختار و مستقل در کنار هم قرار گرفته‌اند و حتی نمی‌توانند ترکیبی ناهمگون را ایجاد کنند. این جزایر مستقل بعضاً نوعی ناهمگونی و بی نظمی بی بدیل را خلق می‌کنند. این بی نظمی ... دیدن ادامه ›› حاصل دنیای مدرن است و حتی با تعریف کلاسیک بی نظمی متفاوت است. بی نظمی را محصول گره خوردن چند امر نامتناسب با هم می‌دانیم، حال آنکه این بی نظمی در دنیای مدرن از قرار گرفتن مجموعه‌ای از نظام مندی ها در کنار هم است، که خلق می‌شود با این تفاوت که هیچ زمینه مشترکی بین آنها پیدا نمی‌شود، در چنین وضعیتی حتی کوچک‌ترین نقطه‌ای برای عدم تناسب نیز پیدا نمی‌شود.

اگر می‌شد درون ذهن افلیا را واکاوی کنیم، در ذهن این دختر جوان چه می‌دیدیم؟ دختر جوانی که حس می‌کند تمام زندگی او به بازی گرفته شده و تمام اطرافیانش به او خیانت می‌کنند. فشارهای روانی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و در واقع تمام فشارهای قابل تصور به خاطر زن بودنش او را مجبور به عملی می‌کنند که از انجامش ناتوان است.

آیا همه ما در درون خود افلیا را نمی‌شناسیم؟ آیا می‌توان از طریق بازسازی مجدد در داستان اجرا اثر هنری جدیدی خلق کرد؟ آیا اگر یان کات معتقد است که شکسپیر معاصر ماست می‌توانیم در ریتم، گویش، پوشش و نگاه به ساختار داستان، معاصر با خودمان و ریتم زندگیمان پیش برویم؟ آیا همیشه ما باید پذیرنده شکسپیر باشیم؟ چرا شکسپیر این بار داستان ما را نپذیرد؟ و بی نهایت سوالاتی که یان کات پیرامون شکسپیر و آثارش در کتاب «شکسپیر معاصر ما» و کتاب دیگری به نام «گفتگوهایی در باب شکسپیر» مطرح می‌کند.

یان کات می‌گوید: «من هملت را آدم حقیری می‌شمارم. او منفعل، حراف، و تحلیل گری است که برای هر چیزی دلیل می‌تراشد.»

به معنای دقیق کلمه، هملت کلاف درهمی است از تحریف‌ها، اغراق‌ها و تناقضاتی که همگی از صافی زمان گذر کرده‌اند و به مرز حساسیت‌های قرن ما رسیده‌اند.

یان کات معتقد است هملت کسی است که با مصرف ال اس دی در خودآگاه بسط یافته خویش آزادانه شناور است، مردی که میان عدم قطعیتِ روحی و ضرورت‌های اخلاقی گرفتار آمده است. حال این هملتِ گرفتار در چنین وضعیتی افلیا را به سرگردانی مطلق می‌رساند. تا جایی که او دست به عملی می‌زند که نتیجه اش بسیار ترسناک است: قتل.

و این میان شر بزرگ یعنی وضعیت گناه از نظرها پنهان می‌ماند. در جایی که گناهکاران در ذات خود بی گناهد و بی گناهان در ذات خود گناهکار. یان کات معتقد است جز به شیوه اروتیک نمی‌توان درباره افلیا فکر کرد او به رغم وقار و حالت محتاطانه‌اش در برابر هملت آشکارا چیزی شهوانی در خود دارد و این دختر به ظاهر موقر به توصیه اطرافیانش سعی می‌کند در این جامعه سرشار از بی بند و باری جنسی، پاکدامن و عفیف باشد. کات معتقد است افلیا پیش از شروع نمایش خود را تسلیم هملت کرده است و به همین دلیل وقتی می‌فهمد که شانس ازدواجش را با هملت از دست داده دچار اختلال روانی بسیار عمیقی می‌شود و به ناگاه خود را افسرده‌ترین و بدبخت‌ترین همه زنان می‌بیند و حالا اوست که دست به عملی انتقامی برای عشق و پاکی از دست رفته‌اش می‌زند.

اکنون با این ذهنیت من در مقام کارگردان در چندمین تجربه متوالی خود در اقتباس از آثار شکسپیر دست به خلق دنیای افلیا می‌زنم. یان کات معتقد است اجرای ایده آل از آثار شکسپیر به شکلی توامان باید هم وفادار به شکسپیر باشد و هم مدرن و معاصر ما.

پس در اجرای اثر در دنیای تنهایی افلیا متمرکز شدم تا بتوانم از طریق برداشت‌های مفهومی و فرم اجرایی، نمایشی متفاوت را روی صحنه بیاورم. در طول اجرای نمایش به تماشاگر اجازه داده می‌شود تا با چشمان باز رویا ببیند، دنیایی خیالی را در درون خود تصور کند و از طریق فرم، مفهوم‌ها را درک کند که این همان تئوری یوجینو باربا یعنی«wishfull thnking - concrete thinking» تفکر خام اندیشانه - ملموس و تن - ذهن است که تاکید بر این نکته دارد: اندیشه باید از طریق موضوع عبور کند و با بدن خود را بیان کند در این نمایش نیز داستان رسیدن به حقیقت را از طریق موضوع یعنی داستان قتل هملت و با تاکید بر فرم ایجاد شده است.

تن - ذهن در اینجا اندیشه جسمانی دارد: شیوه حرکت کردن آن، تغییر جهت دادنش، جهیدنش و رفتارش. رهاشدگی یا انبساط یافتگی نه به جسمیت که به تن- ذهن تعلق دارد. اندیشه باید به طور معمول از طریق موضوع عبور کند، فقط از طریق بدن در حال کنش خود را بیان نکند، بلکه آشکارا با «اینرسی» ای که ابتدا وقتی ما تصور می‌کنیم، کنش و واکنش نشان می‌دهیم خود را عرضه کند.

اعتقاد باربا به مقوله تن - ذهن اهمیت فیزیک و متافیزیک را در فرآیند شکل‌گیری یک اثر اجرایی نشان می‌دهد و من به عنوان کارگردان اثر تلاش خود را برای بازسازی چنین تئوری به کار بستم تا بتوانم روح رنج کشیده افلیای معاصر خود را بازسازی کنم. آزادی و درک حقیقت نوعی خواسته متافیزیکی است، تلاش انسان گم شده در تنهایی خویش که به وسیله طراحی و چینش خاص صحنه یعنی حرکت و استفاده از اکسسوار که همانا فیزیک است و صورتی متوازن به خود گرفته است. پیش بردن اثر در فضای Constructivism یا ساخت گرایی نوعی تعمد و برداشت از ذهن بیمار افلیا است. در واقع در این مکتب، هنرمند از اینکه به اشیا به عنوان لوازمی برای ایجاد ترکیب بندی مناسب استفاده کند، از آن به عنوان وسیله‌ای برای ایجاد نوعی ساختار و معنا استفاده می‌کند.

بنابراین در ریختارشناسی متن، طراحی بازی بازیگر روی صحنه، طراحی صحنه، لباس و نور تاکید بر این ساخت گرایی داشتم. در نهایت تمامی گروه اجرایی از بازیگر، تیم طراحان، تیم دستیاری و تیم تهیه کنندگان اثر تمامی تلاش خود را برای محقق شدن این ذهنیت و تبدیل ایده به پدیده کرده‌اند و امیدوارم مقبول مخاطبان عزیز باشد.»
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
بامداد، سید حسام حجازیان و مینا یوسفی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درد ِ مشترک را فرباد کنیم
نوشتاری از مسعود طیبی استاد دانشگاه و کارگردان
چه رخ دادی انسان را مجبور به واکنش می کند؟زمانی که شرایط محیطی اولیه تحت تاثیر اپوننت کا‌راکتر ویران می شود و پی وتال کاراکتر تلاش‌در حفظ آن دارد.
جایی که همه چیز ویران می شود و آرزوهای بر باد رفته مُشتی جوان عاشق تبدیل به کابوس هایشان می شود.
پس دیالکتیک اثر دراماتیک با روح مخاطب پیوند می خورد.
منظور از نگارش این سطور تحلیل نمایش نیست و اصلا قصد ندارم در اینجا بدان ورود کنم
نیت نشانه شناسی یک درد است
ترکیب پلی فونیک یه زجر که چون خوره روح آرزو های نسلی که عاشق بازیگری، تاتر و سینما هستند را خورده است.
اثر روان، شیوا، نرم، سیاه با تم ... دیدن ادامه ›› آبی درد را باخنده چون زهر در کامت می ریزد
بحث های تکنیکی و کاستی های احتمالی جای خود...اما کاری تامل برانگیز بود و قابل تقدیر
تاکیدمی کنم این یک نوشتار است نه نقد و تحلیل علمی
مسعود طیبی (masoudtayebi)
درباره نمایش هام i
تباهی عشق یا شاید روزی برگردم
در کالبد شناسی یک اثر دراماتیک باید با ساختار بی واهمه ای روبرو شویم تا تیغ جراحی هنرمند دمل روزگار را بشکافد و التیام دهد
داستانی ازلی و ابدی از کمکش عشق نافرجام که عزازیل به حق دارد و تبدیل به خودستایی و تضادی دیالکتیکی بین عشق و نفرت می شود
درگام نخست نمایشنامه و یک اثر دراماتیک براساس رخ داد و درگیری پی وتال کارکتر و اپوننت کارکتر شکل می گیرد که در روند این نمایشنامه بیش از اینکه رخ داد را باخود داشته باشد درگیر اتفاق است و اتفاق بسیار کمتر از رخ داد برای مخاطب جذابیت ایجاد می کند. سه ویژگی دیالوگ یعنی پیش برندگی داستان، ایجاد کشمکش، و دادن اطلاعات یا انجام نمی شود یا ناقص و ابتر می ماند و بیشتر در فضای واگویه های شبه عارفانه می ماند
اما کارگردانی و اثر داستانی متفاوت است کارگردان به مثابه یک هنرمند یعنی انتخاب نمایشنامه که خوب انجام نگرفته، تحلیل اثر که نمره ای بسیار بالا و درخشان دارد، انتقال اثر و ایده به گروه بازیگران و تیم طراحان که بسیار دقیق اتفاق افتاده و در نهایت بلاکینگ اثر( که به اشتباه در ایران میزانسن خوانده می شود) دقیق و گویا است
اثر با ریتم بسیار خوب و دقیق که برگرفته از تحلیل کارگردان است به شخص بنده به عنوان یک مخاطب اجازه نمی دهد که خستگی را درک کنم و یا از ضرب ... دیدن ادامه ›› آهنگ بالا دچار آشفتگی شوم
دقت بالای کارگردان در همسان سازی بازی ها و توجه به حرکت وضعی و حرکت وضعی- انتقالی بازیگران و رسیدن به ساتز و در نهایت ساختار منظم اقتصاد حرکت گویای شناخت مناسب کارگردان از مقوله هدایت بازیگر است. بازیگران بر دو محور 360 درجه عمودی بدن و 360 درجه افقی بدن به طور دلنشینی حرکت می کند و تنها گاهی در ساختار اقتصاد بیان و استفاده از 4 الگوریتم صوتی درچار نقص هستند
بازی های درخشان گروه اما با حضور ملکه چنگ نواز متاسفانه به شدت تحت تاثیر منفی قرار گرفته و کاملا واضح است که بازیگر زن هیچ درکی ازنقش و ابعاد آن ندارد و حضور او بر روی صحنه باعث قطع شدن شبکه ارتباطی خطوط انرژی و ساختار تبادل انرزی می شود
بر خلاف انتظار طراحی و حضور گروه فرم قابل قبول و درست و به جاست ترکیب موسیقی، نور، صحنه_آکساسوار، لباس های بسیار دقیق، گریم بسیار کاربردی برآیند قابل قبولی را در اجرا شکل می دهد
و در نهایت این سوال برای من مطرح می شود آیا عشق با غرور یعنی فساد؟
آیا برای برتری در زندگی باید دست به هر عملی زد؟
واقعیت چیست؟ حقیقت کدام است؟
سوالی که از ازل تا ابد ذهن بشر را درگیر خود می کند
نوشتاری مختصر از مسعود طیبی استاد دانشگاه و کارگردان تاتر




















استاد درود
نظرات و نقد حضرتعالی نسبت به تمامی ابعاد نمایش قطعا گره گشا و چراغ راه گروه خواهد بود.
سپاسگزارم از بذل عنایت شما.
۱۹ آذر ۱۴۰۰
خیلی مهربان بودید با اثر
۲۳ آذر ۱۴۰۰
جناب طیبی بنده سعادت آشنایی با جنابعالی را نداشتم اما تشکر می کنم از نگاه شما و حسی که به نمایش داشتید. کاستی ها را بر ما ببخشید
۲۳ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسعود طیبی (masoudtayebi)
درباره نمایش فرگشت i
فرگشت
نمایشی در باب مکاشفه یک درد
در جهانی که گناه کاران بی گناهند
و
بی گناهان گناه کار
?
درود بر مسعود جان طیبی
سپاس از شما و زهی افتخار بر ما که برای فرگشت زمان گذاشتید. تماشامان کردید و نوشتید.
زنده باشید به مهر
۱۵ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیک نیک برای جنگجویان
در حال روحی عجیبی هستم همیشه اعتقاد دارم که یک اثر باید از منظر تکنیکی تحلیل شود
اما این بار با دلم حرف می زنم
هاشمی نژاد کیست؟
چه می کند؟
درک او از پیرامونش چیست؟
واقعا و عمیقا کلمه نابغه برای او کم است
بارها ار فشار روانی فضای گروتسک اثرش خواستم سالن را ترک کنم
سلول سلول بدنم با دیالوگ هایش از هم گسسته شد.
سلول سلول بدنم با عروج بازیگرانش ... دیدن ادامه ›› از هم پاشید
در برزخی عجیب گیر افتاده بودم
با تمام وجودم گریه کردم
با تمام وجودم خندیدم
وااااای چقدر سعادتمندم در زمانه مسعود هاشمی نژاد زندگی می کنم و نوشته او را کارگردانی کردم
کاش رادی کبیر زنده بود و می دید معجزه قلم مسعود هاشمی نژاد را
رفیق، همرکاب، ای نسل این هزاذه مبهم
توکیستی؟
#مسعود_هاشمی_نژاد
#مسعود_طیبی
مسعود طیبی عزیز
خوشحالم که در آخرین اجرای اتاق سفید میزبانت بودم و ممنونم که نظرت رو در اینجا برای ما درج کردی ، امیدوارم به زودی در کنار هم کار کنیم.
?♥️?
۰۵ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

mise.en.scene2003@gmail.com