در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد عمروابادی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:19:00
 

عاشق نقاشی، سفر و کار... علاقه‌مند به تئاتر، موسیقی، فیلم، نوشتن و بازی.

 ۲۲ بهمن ۱۳۶۰
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
محمد عمروابادی (mohammad)
درباره نمایش توافق‌نامه i
کم پیش میاد کاری رو پیشنهاد بدم، نه چون کار خوب کمه، چون پیشنهاد کردن مسوولیت مهمیه...
اما این کار رو با اطمینان پیشنهاد می‌دم... متن خوب، کارگردانی درجه یک، و بازی‌های شگفت‌انگیز... به ویژه بازی جناب ناصرنصیر که من رو مسحور کرد.
پیشنهاد جذابی جناب عمرابادی، ما هم به دوستان اجرای دور قبل پیشنهاد دادیم.
۰۸ فروردین
❤️❤️❤️
۰۹ فروردین
خریدار
محمد حسن درباغی فرد (darbaghi)
سپاس از شما جناب عمرو‌آبادی عزیز .
مهرتان افزون 🙏🏼
۱۸ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من امشب پادکست کارگاه رو شنیدم و یکهو یاد شما افتادم فکر نکنم من رو یادت باشه سال ۸۷ رفتیم موزه سینما به صورت گروهی اون موقع دیوار بودیم فقط اشکال کار این بود که من از همدان می‌آمدم و کارها رو میدیدم و این فاصله هیچ وقت اجازه نداد من عضو تیم شما بشم

محمد عمروابادی (mohammad)
خوشحالم از این یادآوری شیرین...
هر جا هستید شاد و درخشان باشید 😊
۱۳ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک اجرای باشکوه با گروه بازیگران پرشمار که مشخصه با تمرین سخت و طولانی تونستن به هماهنگی عالی برسن و هرکدوم در جای خودشون هنرنمایی کنن.
قصه دارای لایه‌های مختلف و پیچیدگی مناسب برای درگیری ذهن هست و طراحی لباس، دکور و موسیقی در خدمت اجراست.
خسته نباشید و دست مریزاد به تیم جوان و درخشان این نمایش.
محمد عمروابادی (mohammad)
درباره نمایش Hidden | پنهان i
داستان جذاب و غافل‌گیرکننده، ایده‌های خلاقانه در متن و کارگردانی، بازی‌های بسیار خوب...
بازی خانم رضی در حدی عالی بود که من جاهایی فراموش می‌کردم در حال ایفای نقش هستن.

درخشان بمونید.
ریحانه رضی (reyhanehrazi)
🙏🙏🙏
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد داداش، گهگاه خودت یه سری به دیوار تیوال می‌زنی؟! می‌بینی چه وضعیت عجیب و غریب و اسفناکی داره؟! چرا این‌جوری شد اصلاً؟! یادته شش، هفت سال پیش رو؟! چه بلایی سر خونه‌مون اومد محمد؟!
با درود امیر خان
من اکانت تیوالم رو حذف کرده بودم البته تقریبا ماه پیش،اتفاقی فهمیدم که در واقع در زیربنا غیر فعال شده . بعد به دلایلی تصمیم گرفتم دوباره فعال کنم . درخواست دادم و تیوال پذیرفت ؛ این‌و از ان‌جهت نوشتم که بگم در این مدت همیشه فکر می‌کردم منِ بهره‌مند از دیوار تیوال از سمت خودم مسئولیتی داشتم و دارم در قبال خوب‌تر شدن وضعیت دیوار تیوال و یا حداقل بدتر نشدن ان .
متاسفانه به نظر من از طرف ما نه تنها کاری انجام نشده بلکه خود عاملی بودیم برای این وضع و در واقع به نظر تیر خلاص زمانی زده شده که دو سه تا کاربر هر چی خواستند گفتند ، یا با مایی یا برمایی ساختند هر بی‌ادبی خواستند کردند طوری که چتدین تن از کاربران قدیمی عطای دیوار رو به لقاش بخشیدند. به مخاطبان هر نمایشی که مخالفش بودند توهین کردند و متاسفانه من بهره‌مند از دیوار تیوال هم هیچ واکنشی نشون ندادم ... من پیش‌تر ... دیدن ادامه ›› هم،گفتم و پیش‌بینی کردم وضع اینچنین میشه کامنتهام هنوز موجوده ... به نظر تیوال و مسئولینش در قبال کیفیت دیوار مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند ولی یه قسمت هم من ‌ و شما مسئولیت داشتیم که فکر کنم کوتاهی کردیم ...
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
محمد عمروابادی
سلام فریبا جان مثلا برچسب خریدار برای مشخص شدن اینکه کسی که اثری رو نقد می کنه آیا واقعا کار رو دیده یا اینکه امتیازدهی مختص کسانی شده که نمایش رو دیدن.
وقت بخیر
این تغییر، مسلماً تغییر مثبتیه ولی پرسشی هم داشتم.

چه تمهیدی برای کسانی که بلیت رو از گیشه یا طرق دیگه تهیه کردند، یا به واسطۀ شغل یا ارتباطاتشون میهمان هستند اندیشیده شده؟ می‌دونم که همه می‌‌تونن در پروفایل شخصیشون امیتاز ثبت و مشاهده کنن، ولی امکان نمایش عمومیِ امتیاز مختص خریدارانه و ظاهراً کسانی که خریداری معرفیشون ... دیدن ادامه ›› کرده.

به شخصه برای من جالبه که بدونم برخی اعضای قدیمی و هم‌دورۀ خودم چه امتیازی برای نمایش‌هایی که دیدن ثبت کردن، ولی خب بعضی از این دوستان ممکنه لزوماً بلیتشون رو از تیوال تهیه نکرده باشن.

مثلاً خود من بنا به دلایل شغلی مدتی هست خارج از طهران زندگی می‌کنم و در سفرهای ناگهانی و کوتاهم به طهران امکان برنامه‌ریزی و خرید بلیت از تیوال، مخصوصاً نمایشهایی که از چند روز قبل سولد آوت هستن رو ندارم، و از طریق گیشه یا برخی ارتباطات قدیمی امکان دیدن آثار رو پیدا می‌کنم. یا اندک نمایشهای شهرستان رو با مراجعه به گیشه می‌بینم.

شاید مسأله چندان هم مهم به نظر نرسه - و طبیعتا اولویتی در دغدغه‌های تیم تیوال نداره - ولی به عنوان یه کاربر نسبتاً قدیمی، ترجیح میدم امتیاز "کاربران" تیوال، در انحصار "خریداران" از تیوال نباشه.
البته متوجه هستم که شاید راه بهتری برای اطمینان از دیده شدن یه کار توسط کاربری که امتیاز میده وجود نداره، ولی بد نیست به مرور فاکتورهای دیگه‌ای هم لحاظ بشه. مثل سابقه در عضویت (البته سابقۀ مؤثر و نه صرفاً تاریخ ساخت اکانت)، میزان فعالیت روزمره در سایت، یا تأیید یک کاربر توسط تعداد مشخصی از دیگر کاربران و ...
و متدهایی که برخی سایت‌های خارجی برای سیستم محاسبۀ امتیاز کاربران پیاده می‌کنن.

اطالۀ کلام رو بر من ببخشید
با سپاس، پاینده باشید
۰۹ دی ۱۴۰۲
گروه همیاری (support)
کامران م.
وقت بخیر این تغییر، مسلماً تغییر مثبتیه ولی پرسشی هم داشتم. چه تمهیدی برای کسانی که بلیت رو از گیشه یا طرق دیگه تهیه کردند، یا به واسطۀ شغل یا ارتباطاتشون میهمان هستند اندیشیده شده؟ می‌دونم ...
درود بر شما
متوجه ارزش ایده شما هستیم، اما اجرای فنی این ایده چالش‌برانگیز است. برای مثال در حالت فعلی سیستم کامپیوتری تیوال از روی اکانت خریدار یا معرفی مستقیم خریدار متوجه استحقاق این برجسب می‌شود، این که با چه مکانیزمی درباره بلیت‌های میهمان یا صادر شده سالن (که معمولا نیز به صورت فله‌ای انجام می‌شود و دقیق مشخص نیست به دست چه کسی می‌رسد) این تشخیص رخ دهد آسان نیست.
۱۱ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جناب عمروابادی نازنین تولدتون یک دنیا مبارک!
براتون بهترین ها آرزو دارم مانا باشید🤍🕊️
محمد عمروابادی (mohammad)
سلام سحر جان
عجیبه من اصلا متوجه این پیام نشدم و الان تصادفی دیدمش...
مرسی به یادم بودید 😊🌹
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
محمد عمروابادی
سلام سحر جان عجیبه من اصلا متوجه این پیام نشدم و الان تصادفی دیدمش... مرسی به یادم بودید 😊🌹
سلام و عرض ادب
اختیار دارین باز هم خوبه دیدین😇🙏🏻🤍
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب چهلم.
می‌گن اون‌روز اون‌قدر عقاب توی آسمونه که روز به تاریکی شب می‌شه.
شب سی‌وپنجم.
می‌گن اون‌روز اون‌قدر عقاب توی آسمونه...
Reza1991s، سپهر و امیر مسعود این را خواندند
علی عبدالرحیم این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب بیست‌و‌هشتم.
می‌گن اون‌روز اون‌قدر عقاب...
سپهر، Reza1991s و امیر مسعود این را خواندند
رضا جاویدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب بیست‌ویکم.
می‌گن اون‌روز اون‌قدر...
سپهر، امیر مسعود، سید حسام حجازیان و Reza1991s این را خواندند
رویا کاظمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب چهاردهم.
می‌گن اون‌روز...
سپهر و Reza1991s این را خواندند
رویا کاظمی و حسین کوهی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب هفتم.
می‌گن...
سپهر، Reza1991s و امیر مسعود این را خواندند
علی عبدالرحیم و فهیمه تردست این را دوست دارند
سلام جناب عمروآبادی. ازین طرفها 😊
راستش من متوجه پست تان نشدم. از دوستان سوال کردم اونها هم مثل من! خلاصه اگر صلاح دیدید توضیحی بدید و من رو از این کنجکاوی شدید نجات دهید 😁
سلامت باشید
۱۸ دی ۱۴۰۱
محمد عمروابادی (mohammad)
فریبا
سلام جناب عمروآبادی. ازین طرفها 😊 راستش من متوجه پست تان نشدم. از دوستان سوال کردم اونها هم مثل من! خلاصه اگر صلاح دیدید توضیحی بدید و من رو از این کنجکاوی شدید نجات دهید 😁 سلامت باشید
سلام فریبای عزیز
خیلی چیز خاص و پیچیده‌ای نیست... گاهی با خودم متعهد به انجام و عدم انجام کارهایی در دوره‌های چهل‌روزه می‌شم، و دریافت‌ها و احساسم رو به صورت نقاشی و/یا متن ثبت می‌کنم 😊
۱۹ دی ۱۴۰۱
علی عبدالرحیم
فریبا جان میشه به بقیه هم این توضیح رو انتقال بدید؟
خودشون توضیح دادند
۱۹ دی ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد عمروابادی (mohammad)
درباره نمایش احتمالات i
به این می‌گن یه کار به روز در سطح تئاتر مدرن روز دنیا بر اساس ادبیات و تاریخ اصیل ایرانی...
جوری زندگی کردم که نیازی به تمجید از کسی یا ظاهر‌سازی نداشته باشم... ریتم درست و تسلط بازیگران نشان از تمرین و زحمت طولانی بازیگران و کارگردان داشت، و خلاقیت داستان نشان از توان نویسنده.

کوتاه‌سخن آنکه... لذت بردم و به فکر فرو رفتم. شبیه (نه همان یا در همان سطح) به آنچه بعد تماشای افرای بیضایی رخ داد. به خانواده تیوال می‌بالم که سهم کوچکی از این مسیر هستیم.

پیشنهاد می‌کنم خودتون رو از لذت تماشای این اثر محروم نکنید!
تیوال مثل دی‌جی‌کالاست، فقط یه صفت «فرهنگی» ِ خیالی به خودش چسبونده.
محمد عمروابادی
متاسفانه دیروز نمی‌رسیدم. امیدارم قرار دیگه‌ای داشته‌ باشیم. عزیزید، منم اون‌بار حس خوبی داشتم
انشالله بزودی
۱۰ دی ۱۴۰۰
?
۱۴ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سپید و سیاه... زشت و زیبا...
بی‌رحم و مهربون... عقل و جنون... مرز باریک بینشون... تاب خوردنِ میانشون... مثل کودکی سرمست... یا بزرگی مست...
مثل رقص برگ افتاده از درخت تا رسیدنش به زمین... کل زندگی به سادگیِ همین...
مثل یه خواب کوتاه... نزدیکِ پایان راه...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام...
سلام...
همیشه منتظرت بودم... همیشه منتظرتم... می‌دونم که قراره بیای و ببریم...

ولی ما باهم قرار گذاشتیم... قرار گذاشتیم بذاری کارام رو تموم کنم بعدش بیای... بعدش خودم می‌گم بیای... چون من از اول می‌دونستم قراره باهم بریم...

ولی هنوز نه... هنوز تموم نشده... بذار تمومش کنم... بذار قصه رو تموم کنم بعد بیا... بعد می‌ریم... بعدش باهم می‌ریم...
من و تو باهم پیمان داریم، من و تو در هم سرشتیم... من و تو هم‌سرشتیم...
جنون من... شوریدگی من... شیدایی پیش از سفر...
می‌ریم... من و تو سفر بازگشت رو باهم می‌ریم... ولی صبر کن... هنوز نه، هنوز وقتش نشده...
شب چهلم... درهم‌تنیدگی.

هیچ‌چیز اون شکلی نیست که به نظر میاد... همه چیز «یک» چیزه... یک شبکه درهم‌تنیده از نوسان‌های مختلف...
خلا مطلق و گسستگی وجود نداره... همه‌چیز با همه‌چیز در پیونده... فقط شاید در بُعدی متفاوت از آنچه می‌شناسیم... همه مکان‌ها به هم، آینده به گذشته، مکان به زمان...
«من» هم تنیده در همین شبکه‌است... به عنوان یک درگاه ظهور خودآگاهی... آگاهی در تار و پودِ هستی جاریه و در نهایت ناگزیر از مسیریه که به ظهورش در قالب این «من»های بسیار شگفت‌انگیز می‌انجامه...

همه چیز در هم تنیده‌است... هر نوسانی در کل فضا-زمان منتشر می‌شه... تک تک اندیشه‌ها... حتی یک لبخند ساده.
نیلوفر ثانی، ابرشیر و محمد لهاک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب سی و پنجم... رهایی.

انسان در اسارت در این جهان وارد می‌شه... در یک رحم در بند ناف، در جسمی ضعیف با بیماری و خطر، در وابستگی و دلبستگی...
تا یاد بگیره... تا یادش بیاد... که جهان رها از هر بنده، که جهان رها در بی‌کرانه... در چرخشی بی‌پایان به سوی آغازش...
زندگی در بستر (Context) این جهان یک بازگشته از میانه راه...
وقتی از بندها، از اسارت، از وابستگی و خودخواهی دیگران و خودت، از خودت رها بشی، هم‌سفرش می‌شی... در سفر به سوی خواستگاه... سفر بازگشت.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب بیست و هشتم...

«من» چیه؟... فقط می‌خوام همینو بفهمم... «من» یعنی چه چیزی...
اگر وقتی به حرکت انگشتات نگاه می‌کنی، در شگفتی و حیرت فرو بری یعنی دچارش شدی... زنجیره علت‌ها رو دنبال می‌کنی... می‌رسی به یک نقطه آغاز... به جایی که این حرکت رو اراده کرده... از این «من» حرف می‌زنم...

تنها چیزی که دقیقا خودش رو حس می‌کنیم، نه تصویرش رو... هر چیز دیگه‌ای که از جهان می‌دونیم همه تصویره... و تصویر، یک نمود از واقعیته اما خودش نیست... هر مرحله که نزدیک‌تر بشی، یک لایه واقعی‌تر می‌شه، یک پرده شفاف‌تر می‌شه... اما هنوز خودش نیست...
آیا پایانی بر این زنجیره هست؟ نمی‌دونم... اما می‌دونم کلید راز همون جاست که بهش می‌گیم «من».
پوریا صادقی (spouria)
سوال اینه که آیا “من” یک چیزه مستقله یا مجموعه ای از چیزها.
آیا ماشین یه چیزه یا مجموعه ای از چرخ و موتور و فرمون و ...
گویا “من” هم مجموعه ای از چیزهاییه که بهشون عکس العمل نشون میدیم. خوشمون میاد، بدمون میاد.
شاید اگه همه ی اون لایه ها رو برداریم، به “هیچی” برسیم. اگه همه ی قطعات ماشین رو برداریم، به هیچی میرسیم.
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
محمد عمروابادی (mohammad)
پوریا صادقی
سوال اینه که آیا “من” یک چیزه مستقله یا مجموعه ای از چیزها. آیا ماشین یه چیزه یا مجموعه ای از چرخ و موتور و فرمون و ... گویا “من” هم مجموعه ای از چیزهاییه که بهشون عکس العمل نشون میدیم. خوشمون ...
در این نگاهی که ازش نوشتم، «من» یک چیز مستقله که در یک چیز کلان‌تر ریشه داره...
مثال «ماشین»، در این نگاه نمی‌گنجه چون آگاهی و اراده نداره و همه قطعاتش هم‌ارزه، «من» با آگاهیش و از اون مهمتر با «خودآگاهی»ش معنی می‌یابه...

اما متوجه جان کلام شما شدم، چرخ، موتور، و ... (دست، قلب، ...) ابزارهای تحت مدیریت این من در بستر این جهان هستند، و بخشی از این «من» نیستند... «من» اون مرکز خودآگاهی و اراده، پیاده‌سازی‌شده در قالب مغز هست (حتی خود مغز هم ابزار ظهورشه نه خودش یا بخشیش)... «من» یا بخش‌بخش نیست یا دست کم بخش‌بخش بودنش موضوع این نگاه نیست.
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
پوریا صادقی (spouria)
محمد عمروابادی
در این نگاهی که ازش نوشتم، «من» یک چیز مستقله که در یک چیز کلان‌تر ریشه داره... مثال «ماشین»، در این نگاه نمی‌گنجه چون آگاهی و اراده نداره و همه قطعاتش هم‌ارزه، «من» با آگاهیش و از اون مهمتر ...
متوجه نگاهتون شدم.
یه نکته رو تصحیح کنم: منطورم از اجزای من، اجزای بدن نبود. دوست داشتنی ها و دوست نداشتنی هامون رو گفتم که “من” رو شکل میده. اینکه سبز دوست دارم و قرمزنه. اینکه ترش دوست دارم و تلخ نه. اینکه خدا رو دوست دارم و شیطان رو نه. ایران رو دوست دارم و امریکا رو نه.
البته که گفتید این ربطی به نگاهتون نداره و “من” مدنظرتون یه چیز خارج از حیطه ی جسمه که به کالبد اعمال شده. .
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب بیست و یکم...

وقتی به میانه راه رسیدی سرت رو برگردون و به پشت سرت نگاه کن...
از گذشته‌ات نترس، ازش فرار نکن... با دقت نگاه کن... به خستگی هرکدوم از جای پاهات... به تک‌تک لکه خون‌های خشکیده روی زمین... به برگایی که زیر پا خرد شدن... به بذرهایی که کاشتی و حالا گلی زیبا شدن... نهال‌هایی که قد کشیدن... به ماه... به ماه نگاه کن... که هنوز با همون سکوت باشکوهش لبخند می‌زنه....

با هر کدومشون روبه‌رو شو... لمسشون کن و لبخند بزن... در آغوششون بگیر... این‌ها تو هستی، این خودتی که در آغوش می‌گیری... تو انتگرال همه راهی هستی که اومدی، بدون اون‌ها تو نمی‌شدی...

وقتی به میانه راه رسیدی سرت رو برگردون و به پشت سرت نگاه کن... فقط فراموش نکن اون‌جا پشت سرته.
سپهر و محسن جوانی این را خواندند
مهدی تاج الدین، محمد لهاک ، نیلوفر ثانی و نرگس این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب چهاردهم...

زمان... بُعدی از هستی که در تار و پود همه چیز تنیده‌شده... نمی‌تونی درست بفهمیش... فقط می‌دونی که هست... می‌دونی درونت جاریه... اما شگفتی اصلی اونجاست که می‌بینی انگار تو هم درون اون جریان داری... می‌تونی سبک و رها مثل یه برگِ روان بر آب، غوطه‌ور بشی درونش... اون‌وقت دیگه بر علیه‌ت نیست، از گذرش نمی‌ترسی و غمگین نمی‌شی... دیگه بخشی از همون رود هستی، در یک مسیر و یک جهت...
گاهی برای ساختن فقط کافیه خراب نکنی، برای پیش رفتن فقط هیچ سمتی نری... کل هستی، همه اجزای فضا-زمان، خودکار به سمت لایه آرامش در حرکته... گاهی کافیه فقط درونش شناور بشی...
پوریا صادقی (spouria)
آقای عمرو آبادی، کم کم دارین میرین تو فاز نولان...
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
محمد عمروابادی (mohammad)
پوریا صادقی
آقای عمرو آبادی، کم کم دارین میرین تو فاز نولان...
چه خوب... کارگردان مورد علاقه‌مه ?
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

گردشگری
هنرهای تجسمی

تماس‌ها

amroabadi
amroabadi
mohammad-amroabadi-39a75a69