در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهسا حیدری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:45:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گور پلاس
شکستن خط فرضی
محیط زیست
ما هم مردمی بودیم
کشتی نوح
سیزده بدر
به بهانه تماشای گور پلاس ذهنم شروع می‌کند به کاویدن آنچه در همین ... دیدن ادامه ›› یک سال اخیر دیده است. پنج تا از نمایش‌ها صف می‌کشند جلوی چشمانم. جالب اینکه عوامل مشترک هم زیاد دارند. بخشیش می‌تواند سلیقه من باشد در دنبال کردن آدم‌های که هنرشان را دوست دارم و بخشیش هم می‌تواند تکرار کردن آنها باشد. نمی‌دانم آیا همین که من مخاطب عادی هم آنقدر شباهت میبینم نشانه خوبیست یا نه؟ درست است که موضوعات محدودن و نمی‌شود اثری با سوژه کاملاً جدید خلق کرد اما نگاه نو به سوژه تکراری است که ارزش هنری دارد و بحث تکرار مکرر حتی در جزئیات چیز دیگری است. نوشتن این متن بهانه‌ایست برای باز کردن همین گره ذهنی.
روی صندلی تقریباً ناراحت سالن قشقایی نشسته‌ام منتظر که کار شروع شود. در صحنه‌ی که هنوز نور ندارد. خروس‌پوش عصبی نشسته و جنازه‌ی دراز به دراز افتاده. ذهن من مخاطب حالا باید درگیر شود که قصه چه می‌تواند باشد؟
اما ذهن من می‌گوید لابد خروس‌پوش داریوش رشادت است. این‌ بار به جای لباس تعزیه محیط زیست، لباس خروس رستورانی را پوشیده و این جنازه هم گند جدیدش است. اصلا اینجوری نشستن روی صندلی خود خود همان برادر بزرگه آنجاست.
بله هنوز کار رسماً شروع نشده است و منتظریم تا آنها که دیر می‌‌رسند، قدم رنجه فرمایند و تشریف بیاورند که من پرت می‌شوم به زمستان گذشته. سالن ملک، نمایش محیط زیست کاری از رسول کاهانی. آنجا هم یک داریوش رشادت درجه یک داشتیم و بی‌انصافی است اگر نگویم بخشی از تمایلم به دیدن این کار هم همین بازیگر است. مزه اکت‌های درستش در محیط زیست با آن ذره و کلاه‌خود شمری و تن صدایش هنوز زیر زبانم است.
بلاخره با تاخیر کار شروع می‌شود.
درست حدس زدم جناب رشادت است و اینجا هم به اندازه همان محیط زیست یک برادر به هیچ کجا نرسیده را خوب بازی می‌کند. برادر بزرگتری که تقریبا شبیهش را البته کمی اتو کشیده‌تر صادق برقعی در سیزده به در و شکستن خط فرضی بازی کرده است.
دارم به مغزم می‌گویم کار را تماشا کن و دست بردار از این شباهت یابی‌ها، که الهام اخوان وارد صحنه می‌شود. از ایشان پیش از این کار صحنه ندیده‌ام. اما همان دیالوگ‌های اول حکم تاییدی می‌زند به اینکه قرار است کاری ببینم از روابط خواهر و برادری. تمام نمایش‌های که در ابتدا نام‌شان را بردم دقیقاً همین موقعیت است.
خواهر و برادرهای که همگی برای حل یک مساله مشترک دور هم جمع شده‌اند و کم‌کم مسائل گذشته و امروزشان برای هم رو می‌شود.
مسائل اجتماعی هم که همان چیزهایست که همه می‌دانیم. بی‌کاری، بی‌پولی، شغل‌های کاذب، طلاق، اعتیاد، پدر و مادرهای شکری و... .
در تمام کارهای که نام برده‌ام خانواده‌ها درگیر همین مسائل هستند و من هم انتظار ندارم نویسنده‌های محترم از خودشان مسائل جدید خلق کنند. اما انتظار دارم حداقل نگاه جدید داشته باشند.
با ورود مهدی یگانه به صحنه نفس راحتی کشیدم که حداقل اینجا دیگر قرار نیست هنر بازیگری ایشان را که به حتم آینده روشنی خواهند داشت، با نمایش معلولیت ببینم. هر چند که با ورود یک شخصیت دیگر رد پای سبک بازی ایشان در خاک سفید و کشتی نوح را در بازی آن خانم بازیگر دیدم. برای من بزرگترین امتیاز گور پلاس بازی درجه یک آقایان یگانه و رشادت است. البته خانم پرتو و آقای مرادی هم فراتر از انتظارم نقش‌های‌شان را به ثمر نشاندن. اما حیف که همین بازی‌های درجه یک وقتی متن آدم را نگیرد به هدر می‌رود. صحنه تاریک پایانی کشتی نوح با بازی همین جناب یگانه بعید است تا سال‌ها از ذهنم برود. مرد لالی که جلوی آینه گریم بغض و گریه‌اش به قلب من تماشاچی غم سرریز می‌کرد. اما اینجا آن صحنه تاریک پایانی و آن صدای لرزان؟ نه. اینجا خبری از آن اندوه لااقل برای من نیست. بنظرم چرایش را نه در بازی یگانه که در متن باید جستجو کرد یا شاید حتی بازی کم رمق‌تر خانم اخوان. شخصیت فتانه در طول یک ساعت برای من آنچنان ساخته نشد که در پایان غمش مرا بگیرد. اتفاقی که در کشتی نوح هم در جزئیات متن خلق شده بود و هم در بازی فوق‌العاده آذین نظری نمود پیدا می‌کرد و در نهایت یگانه تیر آخر را می‌زد. نمونه‌های جذاب خانم بیتا عزیز در سیزده به در و سرور پیروانی را هم که نمی‌شود فراموش کرد.
در گورپلاس ایده درخشان‌تر از محیط زیست و شکستن خط فرضی است. در هیچکدام از آن دو اثر ما جنازه‌ای نمی‌دیدیم. اینجا همین که جنازه آن وسط است فضا را گروتسک‌تر می‌کند. اما آقایان مهربان نویسندگان محترم جا داشت ایده جذاب‌شان را کمی مهیج‌تر ارائه می‌دادند. از ابتدا تا انتهای کار ما فقط اطلاعات را ضربه‌ای می‌گیریم اما هیچ ضربه‌ای که اوج داستان باشد را نداریم. مثلاً آنجا که ماجرای مریم را می‌فهمیم باید برای فرهاد دل‌مان بسوزد. اما آنقدر از قبل تند و تند بلاهای دیگر را پشت هم شنیده‌ایم که لااقل در من هیچ حسی تولید نمی‌شود. اگر تا صبح هم مصیبت بر سرشان نازل میشد تلنگری نداشت. چرا که همه چیز قابل حدس و پیش بینی بود. صحنه پایانی باید ما را در شوک فرو می‌برد که نبرد. در سیزده بدر شوک پایانی تخریب خانه و پدر هنوز بعد از نزدیک به یک سال در من است. آنجا هم در طول کار اطلاعات ریز به ریز و با حالت ضربه‌ای داده می‌شد اما ضربه‌ها شدت‌های متفاوتی داشتند. بزرگ و کوچک در هم بودند و متقابلاً واکنش شخصیت‌ها هم متناسب با شدت ضربه‌ها هماهنگ می‌شد. اینجا بر خلاف صحنه که به دو قسمت تقسیم میشد، کنش‌ها و واکنش‌ها کاملاً یکدست بود.
در نهایت باید بگویم از تماشای گور پلاس راضیم و برایم دغدغه‌ برابری خواهر و برادری که مطرح شد، بسیار قابل احترام است.‌



با سلام تمام نمایش هایی که نام بردید رو من دیدم و با این نظر مطمئن شدم دیگه نمیخوام گورپلاس رو ببینیم خیلی ممنون ازتون.
به امید کارهای آینده این گروه با ایده های جدیدتر
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خدا قوت به کل گروه.
بازی‌ها خوب خصوصا خانم پرور که البته جز این هم انتظاری نمی‌رفت. تمام مدت کار به شدت دلتنگ کارهای خودشون شدم. هایلات و داری داری... . طنزی که حرفی برای گفتن داشت نه مثل این کار که دیالوگ پایانی شخص کارگردان آنچه که باید نشون میداد را مستقیم پند داد و تمام. امیدوارم به زودی باز هم یک کار درجه یک با کارگردانی و نویسندگی خانم پرور روی صحنه ببینم.
متن شبهای طهرون بقدری دم دستی و ضعیف بود که با خودم فکر می‌کردم حتما اسم خانم سام را به عنوان نویسنده اشتباه در ذهنم دارم. از مجموعه باغ کتاب هم انتظارم خیلی بیشتر از این بود. از سالنی که توش کارهای مثل بورش، خبری از او نیست را دیدم توقعم چیز دیگه‌ای بود.
خلاصه که این کار سلیقه من نبود و امیدوارم به زودی باز هم کارهای مثل ریش آبی را در این مجموعه ببینم. از خانم سام هم کاری ببینم که خاطره خوش سریال‌های قدیمیشون رو برام پررنگ‌تر کنه.
عجب متنی و عجب بازی‌های.
خدا قوت به همگی گروه که یک کار درجه یک به روی صحنه بردید.
ممنون که نمایش ما را برای تماشا انتخاب کردید و خوشحالیم از رضایتمندی شما دوست عزیز
۲۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و خدا قوت به کل گروه.
اگر نمایش محیط زیست را ندیده بودم قطعاً به این کار امتیاز بالا میدادم. اما آلان بنظرم امتیاز بالا به کار دادن خیانت به عوامل حساب میشه. یعنی من مخاطبتون نیازی به تماشای ابعاد دیگه‌ای از گروه ندارم و از تماشای تکرارتون راضیم.
موقعیت کلی، شخصیت‌ها، شوخی‌ها و... همه وام گرفته از نمایش محیط زیست بود. همین باعث شد به دوستانیم که آن کار را ندیدن تماشای این کار را پیشنهاد بدم.
امیدوارم کار بعدی آقای کاهانی دوباره تجربه جدید و بی‌نظیری بشه برام.

با سلام و خدا قوت به جمع زنانه‌ی بی‌پایانی.
کار را جز کارهای خوب امسال میدونم. بازی خانم شعبانی مثل همیشه عالی. توی همین چند ماه اخیر این کار چهارمی بود که از ایشون میدیدم و می‌توانم حالا به جرات بگم که در انتخاب‌های بعدیم برای تماشا وزن نام ایشون سنگین‌ خواهد بود. خانم میرامینی از چیزی که فکر می‌کردم بهتر توانستن نقش پر افت و خیزشون رو اجرا کنند.
و اما متن درجه یک کار که چقدر به اندازه بود. از اینکه یه کار شسته و رفته دیدم واقعا خوشحالم. به نویسنده تبریک میگم که من تماشاچی را با اطلاعات غیر پیش برنده بمب باران نکرد. لحظه ورود که با خوش امد کارگردان و برخورد گرمشون جلوی در همراه بود کاملا حس حضور در یک دورهمی دوستانه را در من به وجود اورد. نمیدونم فکر شده بود یا بخشی از شخصیت ایشون هست. هر چه که بود در افزون کردن لذت تماشا، نقش بسزایی داشت.
برای تک تک عوامل کار آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.

سلام و خدا قوت به کل گروه.
کار را چند شب پیش دیدم. طراحی صحنه با خط کشی سفید روی زمین من رو یاد فیلم داگویل انداخت. البته که این دو کار قابل قیاس نیستند. اما حقیقتا دوست دارم بدونم ایده برای این طراحی چی بوده وقتی که داستان یک روایت کاملا کلاسیک داره چرا باید طراحی صحنه مدرن و پست مدرن باشه؟ میفهمم که طراحی قرار بوده به ما نشون بده که چیزی به عنوان حریم شخصی در این اجتماع وجود نداره. اما انگار با ذات کار این تفکر در تضاد بود.
مدت زمان اجرا هم طولانی بود و اطناب در متن زیاد دیده میشد.
روی هم رفته کار بنظرم موضوع جذابی داشت که در نهایت ارائه‌ای کاملا معمولی پیدا کرده.
با سلام و خدا قوت به کل گروه.
یه کار تر و تمیز، به دور از مبالغه.
موضوع و متن کار هم نقطه قوتش بود که به قول خود آقای نیکزاد یه داستان ساده را خیلی ساده روایت کردند. باشد که هممون به مفهوم مهمش بیشتر فکر کنیم.
برای تک‌تک اعضا آرزوی سلامتی دارم.
عرفان ضرغامی این را خواند
محمد فروزنده و سمیه برون این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و خدا قوت به کل گروه.
جز بازی خانم قاسمی که کاملا معمولی و چندجا با تپق بود بقیه بازی‌ها خوب بود. راستش اصلا وجود شخصیت خواهر و پیش برندگیش توی قصه رو هم درک نکردم. اگر قصه تنهایی آدم‌ها بود که ما با وجود سه تا شخصیت هم به خوبی این رو میدیدیم.
طراحی صحنه ساده اما کاملا در خدمت کار را هم خیلی دوست داشتم.
اما مشکل اصلی من با راوی این نمایش بود؟ راوی کی بود؟ یه دانای کل که به زندگی و احوالات همه جا و هم کس آگاهه؟ اگر بله پس چرا مثلا از شوهر سابق خواهرش و ملاقات اتفاقیشون در خیابون خبر نداشت؟ اگر هم آگاه نیست پس از کجا میدونست آن شب توی خونه دوستاش چی بینشون گذشته. یه مقدار این بلاتکلیف بودن راوی اذیتم کرد کاش نویسنده محترم اول از همه تکلیفش را با راوی کارش مشخص می‌کرد تا من مخاطب هم بدونم قراره از کجا وایسم و قصه رو تماشا کنم.
برای همگی تیم آرزوی موفقیت و سربلندی دارم.
پ.ن: از سالن سایه دوباره خواهش می‌کنم یه فکری برای تهویه هوا بکنه. خیلی زشت توی مجموعه تئاترشهر بری بشینی و از وسط اجرا بخوای بخاطر گرما فرار کنی.
با سلام و خدا قوت به کل گروه.
ایده کار رو خیلی دوست داشتم. متن تا حدی دچار شعار زدگی شده بود. فکر می‌کنم کار به اندازه کافی قدرت داشت که مفهوم جامعه متکثر رو بدون تکرار برسونه اما حیف که به دام شعار افتاد.
بازی‌ نوزدان خوب بود. شخصیت مو قرمز با اینکه حرفاش مسائل روز رو میگفت اما توی دل کار حل نشده بود. کاش نویسنده این شخصیت رو هم توی دل قصه میبرد. راستش آن قسمت که خواننده آمد خواند و حرکات فرم رو درک نکردم که قراره چه مفهومی رو بهم برسونه؟ نورپردازی آن صحنه به شکلی بود که توجه باید روی خواننده میبود اما نوزاد اهورا در سایه نور خوانتده یه حرکاتی داشت که نتوانستم درست بفهمم چی می‌خواد بگه.
روی هم رفته کاری بود که بخاطر ایده خوبش ارزش تماشا داشت. هر چند که بنظرم تبلیغات اصولی روش انجام نشد و پرشدن یهویی سالن خالی درست دو ساعت مونده به شروع اجرا ضد تبلیغ هست. بیشتر این حس رو به من مخاطب میده که با دوست و آشنا سالن پر شده و تعریفات در قسمت نظرات هم چندان قابل اعتماد نیست.
برای کل گروه آرزوی سلامتی و سربلندی دارم.
شعارگونه؟ چه شعاری؟ این شعار چیه توی دهن همه افتاده؟ میگن شعار شعار؟
اولا کاملا هرگونه درکی از هر مفهومی که در نمایش هست داره با صراحت رد شد. جز مساله‌ی وطن که بدرستی تاکید شده.
دوما شعار یعنی نمایشنامه بدون اثبات عدله‌ حرفی بزنه که در اینجا کاملا با الزامات اثباتی منطقی رو به رو بودیم.
پیام در علم فلسفه با شعار فرق داره.
شعار از روی نادانی هم میتونه باشه. ولی پیام، یعنی نشانه برای انتخاب فکری درست تر

اتفاقا با کمال احترام راجب نظرات این نمایش برعکس اغلب نمایش‌هایی که خودشون میان زیرش نظر مثبت میدن، بنده میتونم شمارا با تک تک مخاطبین راضی از نمایش، رو در رو کنم. با تشکر
سلام
این نمایش از سوی مخاطبان محترم چندین انجمن مورد استقبال قرار گرفته و با نظراتشون کاملا با ما همسو بودند و سپاس از حضورشون و حمایتشون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خدا قوت به کل گروه.
کار رو دوست داشتم. متن تمیز و بازی‌های عالی البته جز این هم انتظار نمی‌رفت. طراحی صحنه و لباس هم به کمک کار آمده بود.
امیدوارم باز هم از آقای سعیدی و گروهشون کارهای درخشان ببینم.
سلام و خدا قوت به کل گروه خلاق مثلث.
از دیدن حجم بالای خلاقیت در این کار هیجان زده شدم. یاد نمایش رومئو و ژولیت یا تو چرا تیبالت را کشتی؟ هم خیلی افتادم. چقدر دیدن این سبک کارها میچسبه. طراحی عروسک چقدر مهندسی شده و عالی بود. امیدوارم باز هم از این گروه یا گروه‌های دیگر شاهد کارهای همینقدر جذاب و خلاق باشیم.
یک نکته خارج از کار هم دوست دارم بگم کاش مسئولین هامون یه فکر جدی برای سیستم تهویه و سرمایش هوای سالن بکنن. بجز تماشاچی که از گرما کلافه میشه تمرکز بازیگران هم قطعا کم میشه وقتی چک‌چک عرق میریزن.
موفق و پاینده باشید.
سپاس از لطفی که به گروه نخ نما دارید 🙏🌹🌹
۳۰ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خدا قوت به کل گروه.
کار رو دوست داشتم. یه متن تر و تمیز با بازی‌های یکدست.
موفق باشید.
سلام.
خسته نباشید به همه گروه.
کار را دیدم راستش بعد از خبری از او نیست انتظارم خیلی بالاتر بود اما متاسفانه برای من به آن سطح نرسید.
با اینکه اینجا قصه منسجم‌تر بودش اما انگار خیلی تئاتر نمیدیدیم بیشتر روایت میشنیدیم. البته شاید ایراد از منه که دوست دارم فهم یه بخش از قصه را مخاطب به عهده بگیره و همه چیز آنقدر گفته نشه. یه مقدار کار اطناب داشت و میشد کوتاه‌تر بشه. تقریبا بازی کل گروه و خصوصا آقای کیایی رو خیلی دوست داشتم یه فضای هماهنگی روی صحنه حاکم بود. اما خانم هاشمی را نمیدونم چرا اجراشون انگار برای این گروه نبود و حل نشده بودن.
به امید کارهای خوب و عالی در آینده از آقای مولانیا و گروه خوبشون.
بارمان عمومی، امیر مسعود و محمد فروزنده این را خواندند
forough darzi و شیما علیزاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام.
کیف کردم از تماشای یه کار فکر شده. طنز سالم. نگاه درست به اتفاقات اجتماعی، سیاسی و... . چقدر نکته‌های ریز در کار گذاشته شده بود. دست مریزاد.
تمام بازیگران خوب بازی کردند خود جناب گازر هم که عالی بودند. آنقدر متن کار بنظرم باهوشانه نوشته شده بود که منتظر کارهای بعدی آقای نویسنده خواهم بود. از این ناراحتم که چرا برای دیدن این کار این همه وقت صبر کردم و آنقدر دیر به تماشاش نشستم.
درجه یک بودید و حتماً در شب‌های باقی‌ مانده به دوستانم دیدنتون را پیشنهاد خواهم کرد.
خدا قوت.
با سلام و خدا قوت به تمامی گروه.
بازی‌ها را دوست داشتم. خصوصا دوره پهلوی و قاجار.
طراحی صحنه و لباس هم خوب بود.
این سه دوره یک خانواده و یک خانه من را یاد فیلم پستچی سه بار در نمیزند مینداخت اما آن کجا و این کجا. بنظرم جذابیت ان فیلم که باعث شده هنوز بعد این همه سال در ذهن من ماندگار بشه توی دل هم بودن داستان‌ها بود. بنظرم از خصایص داستان‌های روانشناختی هم همینه. اگر قراره یک رفتار و کنش خانوادگی موروثی مورد بررسی قرار بگیره بنظرم درسته که داستان‌ها یه نخ تسبیحی داشته باشند. آنجا پله‌ها این رفت و برگشت‌ها را به نمایش کشیده بودن. اینجا سه تا داستان دقیقا مثل همون سه تا فرش از هم تفکیک شده بودن. البته چندتا پل مثل همون بیماری، جمله‌ای که از مادربزرگ خدابیامرز نقل میشد و... بود. اما بنظرم باید در این بخش هوشمندانه‌تر متن صیقل داده میشد.
مساله بعدی من با تئاترها، تازگیا این قسمت مونولوگ گفتن‌ها شده. انگار مد شده و همه خارج از کارکرد در کارشون می‌ذارن. دقیقا مثل کار قبلی آقای موسویان اینجا هم اطلاعاتی که داری در طول داستان خیلی واضح میبینی و میگیری رو یهو یه شخصیت میاد میشینه و دوباره برات روایت می‌کنه. خب مونولوگ باید یه اطلاعات جدید و خارج از فضای قصه برای پیش برندگی بیشتر قصه بده. آلان مونولوگ‌های این کار حذف بشه کدوم قسمت داستان در ذهن من مخاطب لنگ خواهد زد؟
باز هم خسته نباشید میگم خدمت گروه و امیدوارم موفق باشند.
حسین چیانی، Reza1991s و محمد فروزنده این را خواندند
رعنا وثوق، هدی آهنگر و علی کیهانی این را دوست دارند
ممنون از شما🙏🏼✨
۱۹ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام.
قبل از اینکه نظرم را راجع به نمایش بنویسم، می‌خوام نظرم را راجع به فرهنگ تماشاچی بودن بنویسم.
پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت به تماشای این کار نشستم. متاسفانه در کل زمان اجرا خانم مونا فرجاد و دوستشون که در ردیف چهارم نشسته بودن حرف زدن. چندباری هم دیگر حضار به نشانه اعتراض نگاهشون کردن اما... . همیشه از یه تماشاچی عادی انتظار داشتم حتی کلمه‌ای به زبون نیاره، اما امروز از خانم فرجاد صرفاً انتظارم به این سطح تقلیل پیدا کرد که لااقل چند دقیقه حرف نزنن. شاید ایشون صرفا برای ملاقات دوستان هنرمندشون آمده باشن اما من تماشاچی برای تماشای نمایش با تمرکز آمدم.
خود نمایش که خسته نباشید میگم به کل گروه بنظرم ایراد اصلیش زمان طولانیش بود. البته با توجه به کودکان و نوجوانان حاضر در سالن که تقریبا تا انتها کاملا ساکت بودن میشه گفت کار آنقدر جذاب بود که تماشاگر را تا پایان با خودش بکشونه و باعث خستگی در طول زمان نشه.
تمام بازی‌ها خوب بود. از کسی مثل آقای آئیش و دیگر دوستان حرفه‌ای هم انتظاری جز این نمیره. از آقای حمید رحیمی می‌خواستم اجرای متفاوت از هیدن ببینم اما تقریبا همون سبک بازی را ازشون دیدم. از آقای سامان کرمی دومین کاری بود که در چند وقت اخیر میدیدم و بنظرم بازی شیرینی را ارائه کردن. آقای معتضدی نقش پیرمرد ویلچر عمودی را خلاقانه‌تر از نقش اصلیشون اجرا کردن که احتمالا بخشیش برمی‌گرده به هنر تیپ‌سازی ایشون با صدا و بخشیش هم به طراحی ان صحنه. ... دیدن ادامه ›› گروه حرکات فرم هم خوب بودن و چقدر هم به اندازه روی صحنه دیده شدن. ترانه‌ و اجرای حرکات خیلی در دل کار نشسته بود و مثل بعضی کارها در حد یه ادا و اصول بی‌ربط باقی نمونده بود.
وقتی اسم گالیله میاد خواه و ناخواه می‌دونیم که قراره به کدام مسائل روزمون در دلش برسیم که بنظرم کارگردان از پس پررنگ‌ کردن ان قسمت‌ها در دل کار برامده بود.
خدا قوت به همگی.

سلام. از کل گروه بابت کار درجه یکشون متشکرم.
با اینکه گفته شد در اجرای ۱۹ اردیبهشت مشکل نور وجود داشت اما من اصلا متوجه مشکلی نشدم و بنظرم همه چیز به خوبی مدیریت شد. خصوصا که بازی با نور کار بنظرم نقطه جذاب کار بود.
ساختار کار را بی‌نهایت دوست داشتم. تمام بازی‌ها درجه یک، خصوصا خانم لورا. حس طمع، خیانت، دورویی و... را به خوبی به من بیننده منتقل کردن. با اینکه تعداد افراد داخل صحنه زیاد بود اما تک‌تک کارکترها به اندازه لازم نقش پیش برنده داشتند. این از نقاط قوت کاره. بعضی کارهای پربازیگر را آدم میبینه و دائم با خودش میگه چه دلیل داره این همه آدم روی صحنه وول بزنن؟
گریم مکمل بازی‌ها شده بود.
کار سورئال بود و چه جای مناسب‌تر از بستر سورئال برای نقد به نهاد مذهب و قدرت؟ از این بابت به نویسنده باهوش‌شون تبریک میگم.
کار یک جاهای برای امدن شخصیت‌های فراری و مباشر دچار اطناب شد. اما روی هم رفته انقدر جذاب بود که به چشم نیاد.
خدا قوت.

سپاس از مهر شما و
ثبت نظرتون دوست عزیز و گرامی🙏🌹
۲۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام.
چنان شیفته متن و ایده شدم که می‌خواستم امتیاز ۵ بدم.
اما متاسفانه برعکس بیشتر کارها که ضربه رو از متن می‌خوره و بازی‌ها درجه یک هستن اینجا متن عالی ضربه رو از بازی خورد.
بازی آقایان قابل قبول بود هر چند که بازی آقای مرادی هم خیلی غلو توش زیاد بود. شاید بهتر بود یه جاهای اکت‌ها را مدیریت کنند تا اوج و فرود‌ها بهتر دیده بشه. بازی خانم هیچ کدوم از حس‌های که باید در من تماشاچی برمی‌انگیخت رو حتی قلقلک هم نداد. بنظرم این کار می‌توانست جز شاهکارها باشه و حتما کارهای آینده آقای کوهی را پیگیری خواهم کرد.
سلام.
بازی‌ها خوب و یکدست.
چیزی که خیلی در این نمایش پسندیدم موضوع کار بود. مشکلات حقوقی و قضایی که ممکنه برای هرکس پیش بیاد و سیستم غیرکارامد قضایی و امنیتی که باهاش درگیریم. از این نظر به نویسنده کار تبریک میگم که با زبان طنز به سراغ این مشکلات رفت.
طنز کار اگر وارد شوخی‌های جنسی نمیشد هم سرپا باقی میموند و به گمانم حتی سطح بالاتری از خنده رو می‌توانست بگیره. البته در رابطه با یکی از شخصیت‌ها بخشی از شخصیت سازیش به حساب می‌آمد اما دیگه زیادیش جذاب نبود. دلیل مونولوگ‌ها را نفهمیدم؟ شخصیت تک‌تک کارکترها در امده بود و اصلا نیازی نبود ما قصه گذشته‌شون رو از زبانشون بشنویم. همین زمان رو طولانی‌ کرد و اطناب داده بود به کار.
مساله بعدی که می‌خوام عنوان کنم مربوط به بخش فنی سالن هست. تهویه هوا ضعیف بود جوری که بعد از سیگار کشیدن بازیگران بر روی صحنه هوا سنگین شد و تعدادی از تماشاچیان هم به تک سرفه افتادن بهتره برای این مساله فکری صورت بگیره.
روی هم رفته کاری هست که از دیدنش راضیم.
با سپاس.
سلام.
با توجه به نمایش جوجه تیغی و خاطره خوبی که ازش داشتم. انتظاری جز این نداشتم. بازی هر دو بازیگر عالی. متن خوب با نقدهای اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و... به اندازه.
یکی از تمیزترین کارهای که فعلا در ۱۴۰۳ روی صحنه دیدم.
موفق باشید.