در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تیتا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:29:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بعد از مدتها نمایشی دیدم که از جنبه های مختلف جذاب بود و در نهایت مخاطبش رو با یک حس بسیار خوب راهی خانه کرد. وقتی تیمی از شهر دیگری به تهران میاد و نتنها چیزی از رقبا کم نداره که حتی بهتر هم هست هم لذتی دو چندان میبرم و هم نور امید گرمی نسبت به آینده تئاتر به دلم میتابه. به همین علت واقعا از این گروه و کارگردانی که مشخصا زحمت زیادی برای به ثمر نشوندن این کار متحمل شده، صمیمانه تشکر میکنم.
خلاقیت در نور، طراحی حرکات، موسیقی بسیار هماهنگ و جذاب و تاثیرگذار، پرداخت متفاوت و عمیق به خود کاراکتر آریو برزن و ده ها مورد دیگه که وقتی خودتون ببینید حتما هم نظر خواهید بود. بخصوص در این روزهای ایران عزیزمون دیدن این نمایش خیلی حس خوبی داشت با خیال راحت پیشنهاد میکنم.

در نهایت تاسف من از اینه که چنین نمایشی در سالن مناسبش اجرا نمیشه و این مسئله باعث میشه مخاطب برای دیدن تمام اون صحنه های زیبا مجبور بشه در صندلی خودش جابجا بشه اما به دیدن این نمایش می‌ارزه.
ممنون از حضور شما و اینکه نظرات تون رو با ما به اشتراک گذاشتید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیتا (maryam.kohan)
درباره نمایش پس از i
در ابتدا این نمایش رو به مخاطب تئاتری پیشنهاد میکنم اما ازش میخوام با مقداری صبر و حوصله بیشتر با اثر مواجه بشه
اما نمایش های که به مباحث روانشناختی و عمیق روان آدمی میپردازن از زیر متنی برخوردار هستند که هر چند در مورد این اثر کمی دم دستی باشد اما در پرداخت خوب از کار در اومده مشکل از جایی آغاز می‌شه که نویسنده و کارگردان که هر دو یکنفر هستند به زیاده از حد توضیح دادن آنچه قبلا در طول اثر گفته رو میاره. اینجاست که اون پرداخت خوب به زیر متن و گذشته کاراکتر به ناگاه تبدیل به فیلم فارسی می‌شه...آن مقدار صبری که برای مخاطب پیشنهاد کردم دقیقا برای چشمپوشی یا تاب آوردن این صحنه ها و دیالوگ های مازاد و سطحیه. اما بازیگر نقش نشان آقای مرادی با خلق یک کاراکتر سمپاتیک تا حدود زیادی تونسته نقص متن رو پوشش بده همینطور بازی قابل قبول آقای محسنی که انرژی نمایش رو با شوک‌هایی در جنس بازیش، مدام احیا میکنه. شیدا پهلوان به غیر از نقش دکتر و مادر در نقش معشوقه ها بهتر عمل کرده به نظرم. کارگردانی هم خلاقیت‌های خوبی در زمینه نور، صدا، دکور و لباس داره که نمیشه نادیده گرفت. بخش مورد علاقه من پایان امیدوارانه کار هست همراهی موسیقی و اکت صحنه که شاید اگر امکانات بیشتری در اختیار گروه اجرایی بود حتی زیباتر هم میشد. در نهایت فکر می‌کنم با توجه به ریسک بالایی که آثار روانشناختی محور دارن این اثر تونسته تا حدودی موفق عمل کنه و ارزش دیده شدن داره. دوستان دیگر به نکات جالبی اشاره کردن که من از تکرارش پرهیز می‌کنم...
پیشنهاد نمیکنم

خب اول از همه من این نمایش رو چند روز مونده به پایانش پیشنهاد میکنم هر چند ضعف هایی داره که میتونست نداشته باشه بخصوص در پانزده دقیقه پایانی_ اما اثر در بعد کارگردانی و بازیگری خوب عمل میکنه بازی های فانتزی که به شدت روان هستن و به سرعت شما رو وارد دنیای کاریکاتور گونه اثر میکنن همینطور طراحی لباس و ریتمی که از طریق ترکیب میزانسن ها و لباس ها ایجاد میشه و از نظر بصری کار رو قوی میکنه متن از نظر من میتونست عمیق تر بشه و زهر بیشتری در بعد تراژدی داشته باشه که مسلما کارگردان نظرش این نبوده😁
تئاتر مقدس نیست هر آنچه مقدس شد لاجرم به ورطه ابتذال کشیده خواهد شد
تئاتر را از آن جایگاه قدسی ننگین پایین بیاورید
دستان مخاطب را از گُل و گوجه‌های گندیده پر کنید تا عیار صحنه معلوم گردد
تئاتر به اندازه تمام عمرش بر تقدس تاخته است
تئاتر یه رفراندوم همیشگیست که نتیجه اش همانجا در سالن مشخص می‌شود
مخاطب اخته گشته به کار تئاتر نمی آید
شما مجنون و تئاتر لیلی نیست
تئاتر جنونی به سوی داناییست نه شیدایی
مخاطب را لب و چشم دوخته بر صلیب تشویق ایستاده نکشیم
درود بر شما 👏👏👏
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
والا من گوجه و تخم‌مرغ گندیده هم نمی‌خوام، همین که اینجا بتونم از واژگانی مثل: فاجعه، افتضاح و مزخرف استفاده کنم و عوامل ناراحت نشن و گارد نگیرن برام کافیه!
من برای یک نمایشی نوشتم انتظارم بیشتر بود محشر کبری به پا شد😊😊
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
امیرمسعود فدائی
والا من گوجه و تخم‌مرغ گندیده هم نمی‌خوام، همین که اینجا بتونم از واژگانی مثل: فاجعه، افتضاح و مزخرف استفاده کنم و عوامل ناراحت نشن و گارد نگیرن برام کافیه! من برای یک نمایشی نوشتم انتظارم بیشتر ...
🤣 میفهمم
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بنگر بر این وجود شرحه شرحه از عدم
وجود آویخته شده از سراب بهشت
تلو تلو خوران بر مردآب سرخ دوزخ
ببین که سیلاب اشک را یارای خاموشی آتش نیست
فقط چون نمک بر زخم های خنجر اعتماد احمقانه بشر
به خالقش میچکد
و از بخار مسمومش نفس تنگ میگردد
ببین این مخلوق هزاران ساله بی نوا را
این رها شده و تنهاترین مخلوق را
که هنوز خنجر بر وجود نحیفش میکشد
و ریسمان عدمش را میبافد
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نه زمین گرد بود و نه دنیا دار مکافات
فقط ما بودیم رها شده تر از همیشه
در جستجوی نخی برای وصل شدن
به مبدایی که هرگز وجود نداشت
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بگو به من ای فریفته
بگو چگونه جانهای شیفته و عاشق را به کام مرگ میکشانی
بگو ای زوال یافته ترین مخلوق
چگونه فوران جنون آمیز خون را به نظاره نشسته‌ای
بگو ای از عرش به فرش رسیده
چنین پایکوبان در سوگ خود چرایی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیتا (maryam.kohan)
درباره نمایش فردریک i
لباس، نور، موسیقی و شور و هیجان پشت صحنه تئاتر، دغدغه های هنرمندان بخصوص چالش های شخصیتی و روانی بازیگران در کنار نخ باریک سیاست که همه چیز را بهم میبافت اثری قابل تامل را بوجود آورده بود که از نظر من اگر کمی کوتاه تر بود و جملاتی که کمی حالت شعاری به خود گرفتند کمتر بودند حتما بیشتر جذبش میشدم... در انتها دیدن حضور خود آقای نعیمی روی صحنه بسیار لذت بخش بود
تقریبا همه بازیگرهای این کار موفق شدن به ارائه درستی از کاراکتر و موقعیت کمدی که داستان نمایش در اون شکل میگیره برسن و با یک ریتم درست نمایش ارزشمندی رو تقدیم مخاطب کنن. خطابه پایانی کار هم که به درستی به مصائب این حرفه در این دوران سخت اشاره می‌کرد یک حسن ختام کاملا بجا و به اندازه بدون ذره ای بیرون زدگی بود هر چند که کمدی ژانر محبوب من نیست اما دیدن یک کمدی جذاب امیدوار کننده هست پس پیشنهاد من خواهد بود
مخاطب ارجمند
سپاس از شما که چند ساعت از وقت ارزشمند خودتون را به تماشای نمایش "جنون محض" اختصاص دادید.
باعث افتخار ماست که از تماشای نمایش رضایت کامل و کافی داشته اید.
ممنون میشیم که تماشای "جنون محض" را به دوستانتون پیشنهاد بدین.
۲۲ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیتا (maryam.kohan)
درباره نمایش دور i
شخصا این نمایش رو به کسانی که دوست دارن یک اثر کمدی ببینن و بدون اینکه بهشون بی احترامی بشه بخندن پیشنهاد میکنم در روزهایی که هر روز بیدار شدن و رفتن به جنگ اژدهای هفت سر زندگی که برامون ساختن واقعا روحیه و توان مضاعف میخواد چنین نمایشی میتونه برای مخاطب تجربه جذابی بشه
ZhiZhi
نه اصلا! نمایش افتضاح بود همه چیزش! سک موقعیت عااالى براى کمدى رو عملا تلف کرد و در عوض کلى شوخى کلامى بى خود و خنک در حد سریالهاى ٩٠قسمتى بار یک نمایش. ١ساعته کرد. طراحى صحنه که فاجعه بود! نکرده ...
سطح سلیقه شما رو برآورده نکرده بدون شک اما من توهینی نسبت به تماشاگر حس نکردم بازی‌ها روان بود یادآور کاراکترهای دهه شصت بود بخوبی و اداپته شدن موقعیتی که وجود داشت با فضای نمایش هم به نظرم خوب از آب در اومده بود
۰۴ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خسته
متنفر از خود و از همه
تشنه
بی تاب و پا برهنه
در جستجو
بی مقصد و گمشده
در تکاپو
بی حاصل و غمزده
بی همه چیزی شده‌ام که حتی خدا هم حدس نمیزد
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هزاران پیکر بر دوش داشتم
نه بر پا
که بر زانوان میرفتم
بگو مگر چقدر رنج بر جان شانزده ساله ات رفته بود
که اینچنین میشکنم زیر سنگینی اش


#آرمیتا_گراوند
هیچوقت انقد دلم نمیخواست که دروغ شنیده باشم

تیتا (maryam.kohan)
درباره فیلم آه سرد i
آه سرد تجربه ای سرد و سنگین از سکوتی است که چون بهمن بر سر مخاطب آوار میشود کشمکشی مجنون وار که دلت میخواهد این بخت برگشتگان را در آغوش بگیری بگویی آرام باش نفس بکش همه چیز درست میشود.
با آنکه میدانی چه تباهی هولناکی رخ داده اما ناامیدانه در انتظار غلبه مهر و عطوفت انسانی بر خشم و سرخوردگی او هستی ...
میثم محمدی، امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و سپهر این را خواندند
Behzad Gohari این را دوست دارد
امشب قرار بود ببینمش، توی ترافیک گیر افتادم! ایشالا فردا...
۱۶ مهر ۱۴۰۲
تیتا
منم بدم نیومد حتی دوست هم داشتم به نظرم حدود 15 دقیقه کوتاه تر می‌بود جذاب تر میشد کش اومدن بعضی از صحنه ها چیزی اضافه نمی‌کرد اما به عنوان یه کار اولی متفاوت و خوب بود
حالا من فقط با بازی اون پسره مشکل داشتم، اگه بهتر بازی می‌کرد کار واقعاً درخشان میشد! چه قابایی، چه تصاویری...
۱۹ مهر ۱۴۰۲
امیرمسعود فدائی
حالا من فقط با بازی اون پسره مشکل داشتم، اگه بهتر بازی می‌کرد کار واقعاً درخشان میشد! چه قابایی، چه تصاویری...
من بازی بها رو دوست داشتم راستش خیلی برام قابل درک بود تمام تضاد و چالشی که در فکر و احساساتش بود به نظرم تو بازیش بود اما دیالوگ گوییش میتونست بهتر باشه به نظر منم... آره تصاویر و قاب ها خیلی خوب بودن
۱۹ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در ابتدا از دوستانی که جسارت به خرج میدهند و چنین اجراهایی را پیشنهاد میکنند تشکر میکنم
رویای مردان مضحک که هیچ مضحک نبود و چون پیکره ای سه پاره از تاریخ وجود، هبوط، ازل و عدم انسان گفت، بدن های معلق و شناور در ذهن ما و اثر و همانقدر دور که همانقدر نزدیک. روایتی که از تکرار هذیان وار وسوسه رنج به ستوه آمده امید را فریاد میزند و مخاطبی که از صلیب پایین کشیده میشود و دستهای مهربان دخترکی بر زخم هایش مرهم میگذارد .

امکان این وجود داره که افراد زیادی با کار ارتباط نگیرن اما بدون هیچ قضاوتی اگر خودتان را در اختیار خلوص و محبت این گروه اجرایی بگذارید تماشای این اثر در حالت حداقلی خود تجربه ای دلنشین خواهد بود.
بنظرم صحبت هایی ک در انتهای کار ، کارگردان با خلوص نیست و دوستانه انجام میده ،، لول کار رو چند پله میبره بالا و دوست داشتنی ترش میکنه
۱۶ مهر ۱۴۰۲
سپاسگزاریم از شما و نوشتار و تحلیل زیباتون، خانم کهن🙏🌍🌹
۱۶ مهر ۱۴۰۲
رویای مردان مضحک
سپاسگزاریم از شما و نوشتار و تحلیل زیباتون، خانم کهن🙏🌍🌹
کهن😁
۱۶ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جدا از متن برشت که فارغ از تاثیر اندیشه های سیاسی شناخته شده اش باز هم تاثیرگذار است اجرای این نمایش از سطح معمولی بالاتر نرفت
بازیگر نقش خانوم کارار تا حدود زیادی موفق بودند اما تن صدایی که انتخاب کرده بودند محدودیت های حسی در بیان برایشان ایجاد کرده بود
پسر با نقش خود ارتباط خوبی بر قرار کرده بود و باورپذیر می‌نمود اما نه درخشان
کارگردانی هم ایده های بکر و ناب آنچنانی ارائه نمی‌کرد تنها در چند جای نمایش با استفاده درست از نور و چینش بازیگران قاب های زیبایی شکل گرفت
متاسفانه نمایش از سیطره بخش شعاری یا ایدئولوژیک اثر پایه رها نشده بود و تاثیراتش آنچنان بود که گویی در کوبای کاسترو نمایش میبینم که ممکن است کاملا تعمدی باشد اما شخصا دوست نداشتم
اما بیش از هر چیز اتفاقی که در نمایش امشب تفکر برانگیز بود وضعیت بسیار تاسف بار پروژکتورهای کارگاه نمایش بود که با تلاش بازیگران و صبوری مخاطب مانند طوفانی بود که به خیر گذشت
امید که شرایط بهتری برای فعالین عرصه تئاتر فراهم شود
با توجه به شرایط فعلی از به تماشا نشستن کار راضی بودم ولی با نظرات شما هم کاملا موافقم و به امید دیدن کارهای درخشان از عوامل کار و خدا قوت به همشون و یک درود ویژه به جناب برتولت‌ برشت
۱۳ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در انتظار گودو
نمایش در بیست دقیقه ابتدایی چشمگیر پر از حرکت و شوخی است که با اندکی اغماض می‌توان حتی از شوخی های بد و پرتی که مخاطب را نخنداند ... دیدن ادامه ›› هم چشم‌پوشی کرد اما با تمام توانایی بازیگران که هم به صورت بلقوه و هم بالفعل قابل تشخیص بود موقعیت های نمایش از لحظه ورود پوتزو و لاکی تقریبا همگی با شکست روبرو شدند و نمایش را از ریتم خارج کردند دیگر نه از ساتیر خبری بود و نه از ابزورد تنها یک موقعیت کش دار شکست خورده که شخصا به پایانش علاقه مند بودم
شاید بزرگترین ضربه از وفاداری نسبی آقای لرستانی به متن اصلی شکل گرفته شاید وقتی مولفه هایی دچار دگردیسی می‌شوند تایم نمایش و تکرار ها نیز بر همان اساس باید تغییر کنند
نقطه قوت کار طراحی صحنه و نور آن بود که انصافا در تمام طول نمایش چشمگیر بود اما بازیگری که بخشی از دکور بود می‌توانست کارایی بیشتری داشته باشد و به نظرم از این پتانسیل به خوبی استفاده نشد
مبحث آیینه ها هم که دیگر تیر خلاص بود تا شعار زدگی داستان را به آسمان هفتم برساند

همانقدر که جوانی و بی تجربگی ممکن است باعث خطا شود تجربه داشتن و احساس عدم نیاز به مشاوره هم ممکن است منجر به شکست یک پروژه در یکسری ابعاد آن شود.

قلم های خونین برافراشته از غرور دانستن را چه جای سرزنش
وقتی که کاغذهای تن سفید را جسارت اندیشیدن نیست
وقتی که شمع ها فروغ خود را دریغ میکنند
و قلم از خون خود سیراب میشود
سر انگشتان سیه روی نفرین شده
این بی خریداران بازار بردگی
بر فراز مناره ها آزادی را فریاد خواهند زد

امیرمسعود فدائی، Behzad Gohari، سپهر رهنما و مژگان این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من آنم که رنج جهان بر دوش گرفته
ساق های منزجرم سنگ ها را بوسه زنان طی میکنند
من آنم که گناه جهانیان را به شستشوی زمزم میبرم
لبان ترک خورده ام هجای آب را زمزمه میکند
خدایگان که زنجیر و شلاق در هوا میچرخانند
گوش های من از نفیر توحش قدسیشان کر میشود
چشم میگردانم
تا افق هست
کوه هست
و تا چشم هست
من و ساق های منزجر متکثرم
از رفتن باز نخواهیم ایستاد

میثم محمدی، Behzad Gohari، امیرمسعود فدائی و سپهر رهنما این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آنتیگونه
پیش از آغاز پیشنهاد من دیدن اجراست چرا که این تجربه به مخاطب جهت تجزیه و تحلیل تجارب بعدی اش در این گونه نمایش ها کمک خواهد کرد
هر ... دیدن ادامه ›› اجرایی حتی معنا باخته ترین ها رسالتی را دنبال میکنند
شیوه اجرا و بازی ها و حتی موقعیتی که جامعه در آن لحظه دارد کلید های رسیدن به آن رسالت هستند
حال رسالت نمایش آنتیگونه چیست؟
این نمایش با ارجاعات بجا بسط و گسترش معنای دیکتاتوری را به خوبی نمایش میدهد
همینطور جدال تراژیک رسالت فردی انسان را در برابر غریزه بقا که با عشق در آمیخته به شکلی هنرمندانه و برای تقویت درک انگیزه آنتیگونه بکار میگیرد

همه چیز از آنجا شروع می‌شود که هوش انسان شروع به فریب او می‌کند و او را به زیاده گویی وا می‌دارد درست همانجا خطاهای گروه اجرایی یک به یک خودنمایی می‌کنند جایی که مخاطب می‌داند باید نفهمد، که به اجرا کمک کند تا به هدفش برسد.

مرحله بازی در بازی و استفاده از بازیگری که بعنوان بازیگر تازه کار به کمک اجرا می آید می‌توانست بار روانی سنگین تری به همراه داشته باشد تا در لمس عمق رذالت این جهان بدون زن تاثیرگذارتر باشد متاسفانه فرو ریختن دیوار چهارم و تعاملی که شکل نمی‌گیرد به اجرا ضربه می‌زند و اگر بحث سانتی مانتال قضیه در میان نباشد حتی حس آمیزی قابل توجهی هم بدنبال ندارد. عنصر غافلگیری اساسا نباید نقشی در این اجرا داشته باشد چرا که هم نوع بازی بازیگران این باور را به مخاطب نمی‌دهد و هم با آمدن بازیگر کمکی و صدای ضبط شده که هوش مصنوعی به عنوان آنتیگونه ارائه میکند، همان نیمچه باوری که مخاطب بزور در خود حفظ کرده هم فرو می‌ریزد و یک تجربه آغاز نشده پایان می یابد.
با فرض اینکه هدف گروه اجرایی همین بوده، باید در مرحله بازی در بازی شاهد بازی عمیق و باورپذیرتری می‌بودیم که متاسفانه ارائه نمی‌شود و در شکل نمادین هم فقط وقتی به اوج تنش بازیگر کمکی و بازیگران دیگر می‌رسیم اجرا یک امتیاز مثبت میگیرد.
اجرا دچار گنده گویی در زیرمتن است...
و برای همین با فرض پایان بندی با حضور بازیگر زن نامبرده، اَلکن جلوه می کند.
جایی که بی ربط هایی مثل مکبث و هملت هم به اجرای آنتیگون فراخوانده می شوند...
هملتی که نشان دهد ظلم به زنان در طول تاریخ بوده و حتی شخصیت اخلاق گرای هملت نیز ظلم کرده به افلیا...
و مکبثی که نشان دهد قدرت می کشد حتی نزدیک و عزیزترین ها را...
و البته دور تُند که خب معنی خاصی نداشت و شاید اگر برایش بخواهیم ... دیدن ادامه ›› از ذهن خودمان ببافیم، تایم لپس تاریخ تکرار شونده ظلم به زنان و سرکشی قدرت را نشان می داد ولی خب کارایی خاصی نداشت...
همان طور که گفتم بافتم!
شاید حتی ناخودآگاه آگاه نیز آگاه نبود به خودآگاهی که الان بافتم.
۰۷ مهر ۱۴۰۲
تیتا
مخاطب گفته بازیگرش نیومد آخرش خراب شد این آخری که ازش صحبت شد میخواستم بدونم کجای کار رو میگه چون خیلی زودتر از آخر می‌فهمیم که قرار نیست آنتیگونه بیاد یا بازیگر بیاد دیگه اینکه آقای علی من اصلا ...
در هر حال این تجربه من بود.
از اونجایی که برخی در گذشته تیوال رو به محل مجادله کاربر قدیمی و جدید، کاربر حرفه‌ای و غیر حرفه‌ای و... کردند که البته به نظر من هیچکدوم از اون موارد هیچ رجحانی برای کاربری نسبت به دیگری نمی‌آورد . نمی‌شود و نمی‌خوام توضیح بیشتری بدم ولی بدون اینکه حرفم هیچ بار ارزشی بخصوصی داشته باشد باید بگم با توجه به جنس مخاطبی که من دیدم این تجربه برام خیلی طبیعی و عادی بود .
۱۰ مهر ۱۴۰۲
Ali
در هر حال این تجربه من بود. از اونجایی که برخی در گذشته تیوال رو به محل مجادله کاربر قدیمی و جدید، کاربر حرفه‌ای و غیر حرفه‌ای و... کردند که البته به نظر من هیچکدوم از اون موارد هیچ رجحانی ...
🙏🤐😩
۱۰ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید