در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حسام اشعرین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:58:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایشنامه ساده و قابل حدس اما دوست داشتنی
دکور خوب
طراحی لباس خوب
بازی‌ها متوسط، اما بازی خانم بیتا عزیز عالی بود. قشنگ حس میکردی با یک معلم باسابقه روبرو هستی
کارگردانی هم بد نبود. اما با توجه به نقدها انتظار بیشتری داشتم.
بهرحال خسته نباشید میگم خدمت تمام اعضای این گروه محترم و آرزوی موفقیت های بیشتر دارم.
نارنگی مگه قلب داره؟ در جواب باید بگم اگر دستی در زیرش قرار بگیرد جان می‌گیرد، نبض پیدا می‌کند و قلبش شکل می‌گیرد و شروع به تپیدن می‌کند.
یک کار سورئال زیبا که بسیار مورد پسند من قرار گرفت. مینیمال و جمع و جور با کلی حرف برای گفتن.
بازی‌ها تقریبا همگی در یک سطح خوب، طراحی لباس عالی، موسیقی درست و کارگردانی درجه یک.
کار بشدت پیشنهاد میشه و تعجب نکنید اگر قطره اشکی از گوشه چشمانتان سرازیر شد. برخی دیالوگهاش واقعا درجه یک بود.
چکیده زندگی چیه؟ قرار چیکار کنیم تو این دنیا؟ کی میدونه؟ شاید باید بیشتر خیام بخونیم!
خدمت تمام عوامل این کار خسته نباشید میگم و امیدوارم در کارهای بعدی خود نیز موفق باشند.
امشب اجرای 400 هیدن را دیدم. واقعاً 400 اجرا دست مریزاد داره و خوب نشان از داشتن مخاطب، اما خوب در کنار نقاط قوت این کار نقاط ضعفی نیز وجود داشت. داستان خیانت و کش و قوس های آن که بارها بهش پرداخت شده است در این نمایش نیز حرف خاصی نداشت. نمی‌شود بخاطر نابینا بودن یک شخص داستان را فوق‌العاده پنداشت. گاهی بازی خانم رضی اغراق آمیز میشد. البته که فشارهای عصبی که نویسنده و کارگردان سعی بر القا کردن به ایشان دارد، سبب این شده که گاهی اوقات بازی خوب ایشان غلو شده به نظر رسد(قطعا که خانم رضی تمرین‌های سخت و طاقت فرسایی را برای درآمدن این نقش پشت سر گذاشته است). بازی میت نیز بد نبود اما ایشان از دید من انتخاب مناسبی برای همسر ژان نبود. منو یاد اندی سرکیس در ارباب حلقه ها انداخت.
چند تا دیالوگ خوب نیز شنیدم که دوست داشتم.
میزان سن، دکور، موزیک و ایده دوربین مدار بسته که خیلی دقیق اجرا شده بود را نیز دوست داشتم. طراحی لباس ولی باب میلم نبود چون کمی دمده بنظر می‌رسید که با زمان قصه تناقض داشت.
خیلی هامون به ظاهر می‌بینیم اما در سیاهی عمیقی فرو رفته ایم و آن زمانی است که در قلبمان نوری نفوذ نکرده باشد.
و یک نکته، چند درصد آدمها در شرایط میت خیانت نمی‌کنند؟ به حرف زندگی با یک شخصی که نقصی دارد می‌تواند بدون خیانت پیش رود.اینو تو دیالوگ های آخر، میت با عجز و ناله بیان می‌کند که جزء دیالوگ های خوب این نمایش بحساب می آید.
در کل از دیدن این کار پشیمان نیستم. خسته نباشید عرض میکنم خدمت تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر برایشان دارم.
الان یک دکتر روانشناس گفت که خیانت در افراد با نقص بینایی و از این دست، دارای ری اکشن ها و تکانه هایی است که شبیه بازی خانم ریحانه رضی است. چون قدرت بینایی ندارند با حرکات بدن، فریادها و گاهی فریاد در گلو فرو برده واکنش نشان می‌دهند. بهرحال این هم نظری است محترم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفتنی ها را خیلی از دوستان گفتند و من هم با بیشترشان موافقم. تا دو سوم ابتدای کار را دوست داشتم ولی انتهای کار افت داشت.
بشخصه انتظار کاری با این همه دیالوگ های طنز نداشتم. البته که خیلی دلنشین بود ولی من توقع کار جدی تری را با توجه به خلاصه داستان داشتم. با توجه به زمان قصه نمایش( که در پایان عمر سلسله صفویه و بی کفایتی شاه سلطان حسین اتفاق افتاده بود) میشد به زوایای دیگری علاوه بر متاع سبز و زندان بی زندانی اشاره کرد.
نمیدونم چرا یاد اون مونولوگ معروف مرحوم فروهر تو سریال فاخر هزار دستان افتادم
جماعت خواب .

اجتماع خواب زده .

جامعه چرتی .

عجب ملتی

بازی‌ها تماماً درخشان، کارگردانی عالی، نور مطلوب و طراحی صحنه مینیمال که با توجه به نوع اکت بازیگران همین ... دیدن ادامه ›› ساده بودنش کفایت می‌کرد. طراحی لباس هم خوب بود.
ما که تا حالا ورق الخیال و امتحان نکردیم ولی این متاع و امثالهم و صد البته زن بارگی چه بلاهایی که بر سر این مملکت نیاورده است.
از تمامی عوامل این کار تشکر کرده و برایشان سلامتی و موفقیت روزافزون خواستارم.

نمیدونم اونایی که سالها پیش این کار را با بازی هنرمندانی چون هومن برق نورد، رضا بهبودی، پارسا پیروزفر و... دیدند هم همین نظر را دارند یا خیر!
من و اصلا جذب نکرد. آشفتگی در متن، بازی‌های متوسط تا گاهاً ضعیف و نهایتا کاری که برای من خوب از آب در نیامد.
در عجبم از خنده های برخی از تماشاگران به دیالوگهایی که نه تنها جذاب نبود بلکه اصلا نیازی بهشون نبود.
در مورد نمایشی که دارد یک بنگاه املاک در آمریکا را نشان می‌دهد فن بیان ها به هیچ وجه قابل قبول نبود و حس نمیکردی که داری یک داستان خارج از ایران را لمس میکنی.
یک گاف هم حس کردم که شاید برداشت من اشتباه بوده است.
دکور و طراحی لباس هم کار سختی نبود و همین انتظار می‌رفت.
بهرحال خسته نباشید میگم خدمت تمامی اعضای این گروه و امیدوارم که کارهای بهتری را برای تماشگران تئاتر به معرض نمایش درآورند.
ممنون که نمایشمونو دیدید و نظرتونو نوشتید
۱۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امید به تمدید نمایش وجود دارد؟
بدقولی،ترافیک و در نتیجه 15 دقیقه دیر رسیدن و از دست دادن نمایش. قسمت نشد ببینیم.
امیدوارم به زودی بتونیم در خدمت شما باشیم
۱۱ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من همیشه خسته نباشید به بازیگران و عوامل کار را در آخر نظرم میگفتم ولی در مورد این اجرا باید از همان اول یک خسته نباشید جانانه به سه بازیگر این نمایش بگویم.
متن کار خوب بود و تماشاگر را در لحظاتی شوکه می‌کرد اما کمی غلو شده بود. البته که در دنیای امروزی روابط از این مرموز تر هم دیده می‌شود. بهرحال با متنی امروزی، روان و غیر مبهم روبرو هستیم که بازهم تاثیر گذاری خودشو می‌تواند نشان دهد.
دکور ساده و قابل قبول بود. نورپردازی باید کمی مدرن تر انجام می‌شد.
طراحی لباس با توجه به نقش‌ها خیلی باب سلیقه من نبود، مخصوصا خانم میرامینی و طهماسبی
موسیقی نیز با لحظات این نمایش هماهنگ و درست بود.
کارگردانی کار خوب و دقیق صورت گرفته بود و از این بابت به خانم فتحی تبریک میگم(چقدر هم ایشان گشاده رو و مؤدب هستند).
اما در مورد بازی‌ها باید عرض کنم که همگی در یک سطح خوب رو به بالا بازی کردند. شیفت شدن از لحظات طنز در یک سوم ابتدایی کار به درام تلخ و ... دیدن ادامه ›› غم انگیز که دو سوم کار را در برمی‌گیرد خیلی خوب و فکر شده صورت گرفته بود، که باز ردپای خانم فتحی واضح و آشکار بود.
حتی با وجود چند تپق ساده که دیده شد بازیگران این نمایش واقعا سنگ تمام گذاشتند و انرژی و توان بالایی را صرف اجرای این کار کردند.
به معنای واقعی این عزیزان، این تئاتر را زندگی کردند.
به اهالی و دوستداران تئاتر دیدن این کار پیشنهاد می‌شود.
چه خلاصه داستان جالبی، امیدوارم که خوب پرداخت شود و متن و بازی های خوبی را شاهد باشیم
لعنت به جنگ
منی که متولد 59 هستم و تولدم با جنگ همزمان بود خاطرات زیادی را در زمان کودکی از جنگ به یاد می‌آورم.
قحطی، فرار از بمباران هوایی، تعطیلی مدارس، برنگشتن یار، جانبازی عزیز یک خانواده، مفقودالاثر شدن و بوی مرگ در سراسر شهر
فارغ از یادآوری آن دوران، نمایش متنی متوسط داشت. تغییرات زمانی در متن خوب بود ولی متن این تغییر را جذاب نمی‌کرد. طراحی صحنه نیز می‌توانست بهتر باشد. اما طراحی لباس را دوست داشتم. این که پیراهن خونی و پوتین همواره در تغییر لباسها همراه بازیگر بود نشان از آماده بودن برای جنگ حتی در زمان عشق ورزیدن بود. متاسفانه لحظات درام و درخشانی که بخواد آدمو تحت تاثیر خودش قرار بده بخوبی پرداخت نشده بود.
بازی آقای امینی تبار خوب بود و زحمت زیادی روی صحنه کشیدند ولی انگار یه چیزی کم داشت تا بخوای بگی ایشون عالی بودند.
در هر صورت خسته نباشید میگم خدمت تمام اعضای این گروه و آرزوی موفقیت های بیشتر برایشان دارم.
داستان غم انگیز و رئالی که خیلی از اقشار ساکن در خاورمیانه(بخصوص کشورهای دارای مشکلات اقتصادی و اجتماعی) با آن دست به گریبانند. وقتی که به هر دری میزنی برای رسیدن به رویای بهتر و زندگی شادتر اما افسوس در اکثر موارد سرابی بیش نیست و بار روانی اینگونه مهاجرت‌ها آدم و مجبور به کارهایی میکنه که باورپذیر نیست.
شروع، میانه و انتهای کار به یک اندازه خوب و درست پیش رفت. روایتی که با وجود نداشتن پیچیدگی های خاص، تکه هایی داشت که برای مخاطب قابل تفکر بود.
فلاش بک ها را نیز دوست داشتم.
موسیقی زنده در لحظات مختلف، سینک و همراه با بازی‌ها بود.
بازی‌ها به اندازه بودند. هومن کیایی، نورا هاشمی، نازنین احمدی و عارف عباسی خیلی خوب و باورپذیر بازی کردند. این عارف عباسی عجب بازیگریه، واقعا دست مریزاد.
در کل کاری شسته رفته و محترمی را به تماشا نشستم. هرچند که می‌شد کمی پخته تر نیز باشد.
در نهایت به تمامی عوامل این کار خسته نباشید میگم. با آرزوی موفقیت های بیشتر
داستانی ساده و کوتاه ولی نسبتا قابل قبول
داستان خان و رعیت و برتری خان و خانزاده ها در همه امور نسبت به مردم عادی کماکان ادامه دارد واز بین نخواهد رفت. فقط اسم خانزاده شده آقازاده!
از این موضوع که عبور کنیم در مورد دکور میشد بیشتر کار کرد، البته که سالن بزرگتری را می‌طلبید. طراحی لباس معمولی تا ضعیف مخصوصا در قسمت امروزی کار. نورپردازی قابل قبول، گریم هم چیز خاصی نداشت.
یکی دو تا شوخی بی‌مورد در اواسط کار دیدم که تو ذوقم خورد و اصلا نیاز نبود.
در مورد بازی‌ها هم که تقریبا متوسط بودند.اابته آقای شفیعی کمی بهتر از متوسط بودند.
نکته درخشان این کار بازی آقای شکیبا بود که من پسندیدم.
کار جای ... دیدن ادامه ›› بهتر شدن داره
فارغ از این نمایش دوست عزیزی که در این هوای گرم میای به سالن های نمایش، با توجه به عدم تهویه های مناسب در برخی از سالنها خواهشا حداقل یک مام یا خوشبوکننده استفاده کنید.
واقعا تحمل بوی عرق بدنتان برای بقیه تو حداقل یک ساعت، کاری عذاب آور است.
در پایان به کلیه عوامل این کار خسته نباشید میگم. به امید کارهای بهتر
این که نمایشنامه های کلاسیکی چون اتلو، هملت و مکبث پس از گذشت سالیان سال هنوز ازشون اقتباس میشه نشان از جاری بودن این آثار در همه دوران دارد.
در مورد این نمایش نکات مثبت کم نبود که می‌توان به نوآوری در اجرا، صداپیشگی خوب و استفاده از ابزاری ساده در بیان داستان و صد البته بازی فکر شده با این ابزار اشاره کرد.
تایم نمایش مناسب بود چون بیشتر از این کشش نداشت. طنز کار نیز خوب بود.من ردیف دوم نشسته بودم و طبیعتا مشرف به صحنه اما فکر می‌کنم میز نمایش و المان های استفاده شده برای ردیف های آخر تا حدودی کوچک بنظر می آمد.
بهرحال کاری فانتزی، قابل قبول و جدیدی را بشخصه شاهد بودم. به امید موفقیت های بیشتر برای این گروه و تمامی عوامل آن
معمایی که تا ابد در ذهن همسر نازنین باقی میماند. حالا که من همه چی و گفتم، حالا که همه چی به خوبی و خوشی تموم شد، آخه چرا؟! دیگه مرد خودش نخواهد شد و اینو تو پایان بندی دیدیم. انگاری دو نفر مرده باشند، یکی به مرگ واقعی و دیگری به مرگ روحی و روانی
متنی متوسط با تکه هایی به یاد ماندنی و البته علامت سوالهای زیاد
دکور و نورپردازی خوب
طراحی لباس و نظری ندارم
موسیقی عالی
بازی صابر ابر و سرکار خانم نقوی خوب
کاری که خودت کارگردانش باشی و برای مونولوگ گویی نمی‌پسندم. چون نگاه بیرونی به بازی ها و میزان سن اگر از طرف نفر دومی باشد شاید کار ... دیدن ادامه ›› پخته تر شود.
بهرصورت نمایش قابل قبولی را شاهد بودیم که البته پایان کار خیلی باشکوه نبود، یعنی انرژی که برای انتهای نمایش باید گذاشته میشد به نظرم کافی نبود.
خسته نباشید به همه عوامل و دست اندرکاران این نمایش
همیشه وجود چنین افرادی از قبیل کریم و اسماعیل و... در دربار پادشاهان و حکمرانان مرسوم بوده است. اما نکته دردناک درمورد این افراد نادیده گرفتنشان پس از مدتی و عدم حمایت از سوی حاکمان قدرت بوده است. افرادی که با ظرافت خاصی نقدهایی را به سیاستهای حکومت و افراد صاحب منصب به شکلی هنرمندانه وارد می‌کردند و در آخر یا توبیخ می‌شدند، یا مجبور به نوشتن توبه نامه شده و یا کوچ اجباری می‌کردند.
کار شسته رفته با داستانی ساده و شیرین
زمان کار بسیار مناسب بود چون بیشتر از یک ساعت دیگر جایز نبود.
طراحی صحنه و لباس قابل قبول و مناسب عصر قاجار
خوب کاری نبود که خیلی فضای بزرگی بخواد به همین دلیل نورپردازی خیلی نقش ملموسی نداشت ولی با این حال درست انجام شد،که همین انتظار هم میرفت.
نکته درخشان کار بازی زیبای آقای پناهنده بود. مونولوگ گویی های متن هایی با گویش قدیمی همیشه کار سختی بوده بخصوص که با انواع و اقسام گویش ها و لهجه ها و سوئیچ شدن‌های سریع ایشان همراه بود. واقعا برای در آوردن این همه تیپ به تنهایی زحمت زیادی کشیده ... دیدن ادامه ›› شده است.
در کل کار را دوست داشته و به تمام علاقه مندان تئاتر توصیه میکنم. خسته نباشید به آقایان کیانی و کلیه عوامل این کار
فارغ از نمایش امروز شاهد حضور عوامل حراست در درب ورودی نبوده و این موضوع را به فال نیک میگیرم.

دروغ، جنون قدرت، هوس، کینه، حسد و خیانت به شکلی وهم انگیز، کابوس وار و البته بسیار زیبا در این نمایش نشان داده شد.
کاری به معنای واقعی پر زحمت که من را یاد نمایش اسب، انسان، پنجاه پنجاه از نظر فرم و اجرا انداخت.
طراحی صحنه و نور عالی، جلوه های بصری خوب و طراحی لباس را نیز دوست داشتم.
متن کار به ذائقه من بسیار خوش آمد. گریم ها و نوآوری در نورپردازی توسط بازیگران را نیز دوست داشتم و چقدر موسیقی به درستی همراه با صحنه ها بود.
بازی‌ها یکدست و روان و با بیانی شیوا اجرا گردید.
رد خون با هیچی پاک نمیشه! همه فریب شیطان را میخوریم! آدم درستکار کجاست؟! کی که تا حالا دروغ نگفته باشه؟!ممکن خدا شیطان و از آدمها بیشتر دوست داشته باشه؟!
خوشحالم که به دیدن این کار نشستم. به علاقمندان این سبک کار حتماً توصیه میکنم که این نمایش را از دست ندهید.
خسته نباشید خدمت تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر برای این گروه شیرازی محترم دارم.
سپاس بیکران دوست عزیز💎🔥
۲۹ فروردین
نازنین ترنگ
خیلی ممنونم‌ازتون❤️
سپاس
۳۰ فروردین
ایمان زارع
سپاس از نظر و نگاهتون🌹🌹🌹
ممنون از تعهدتون به تئاتر
۳۰ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
افسوس که این اژدهای فضای مجازی به همه جا سرک می‌کشد و حالا نوبت به صحنه مقدس تئاتر رسیده است. قطعا عدم حمایت از این دست کارها و افراد بی هنری که جسارت حضور به این هنر متعالی و عمیق را کرده‌اند، بزودی سبب برچیده شدن چنین بساط کریه و زشت‌ خواهد شد.
متاسفانه به دلیل زمان این نمایش، امکان دیدن آن برایم مهیا نیست. امیدوارم که بزودی در زمانی مناسب‌تر این کار اجرا شود.
سلام و ادب
صدرصد اجرا فوق العاده در زمان زودتر خواهیم گزاشت
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خبری از او بود! و این و از پایان نمایش میشه متوجه شد.
یک مهمانی ایرانی با شوخی ها و گاهی دست انداختن هایی که تو مهمانی های روزمره خودمان هم می‌شد دید و از این منظر روایتی قابل لمس بود. سبک کار و دوست داشتم. در خلال این مهمانی کنکاش به درونشان و برون ریزی احساسات و بیانشان بصورت یک روایت جدا از بحث، کار هوشمندانه ای از جواد مولایی بود که برایم دلنشین بود. بخصوص که جنبه درام کار تو این مونولوگ گویی ها بخوبی بیان گردید. شیفت از خنده به گریه در زمانی کم نشان از توانایی های بالای بازیگران این کار داشت. با این که از کار جناب آقای آریا قاسمی خوشم آمد ولی به نظرم تکه اضافی این نمایش بود. یک جاهایی از نمایش حس میکردم هومن کیایی خنده هاش از بازیش زده بیرون و واقعا خندش گرفته!، البته این نظر من بود.
در کل کار خوبی بود ولی چیزی نبود که شما را شوکه کند(با توجه به خلاصه داستان)
دکور در عین سادگی حس یک آپارتمان قشر متوسط را قشنگ به من القا کرد. متن هم قابل قبول بود. بازی ها تقریبا در یک سطح بودند. ولی با توجه به اینکه آقای وحید آقا پور بعد از این کار یک اجرای دیگه هم داشتند واقعا با تمرکز بازی کردند.
واقعا در پس خنده ها و روزمرگی‌های دمادم یه چیزایی تو ذهن و دل آدما است که کاش میشد بازگو کرد، کاش میشد ... دیدن ادامه ›› فریاد زد.
کاش...
حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمی‌کردند!
حرفهای تو گلو مانده، دوستت دارم های نگفته، شرم بیان عشق، حسرت تصمیمی که گرفته نشد، سکوت در برابر بی عدالتی و...
تشکر میکنم از تمامی عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر براشون دارم.
از نظر من هومن کیایی یکی از قدر ندیده ترین بازیگرای این مملکت و به شدت پتانسیل ستاره شدن رو داره
سر لحظه های که بازیگرهای دیگه مونولوگ میگفتن مدام چشماش پر از اشک‌می‌شد
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
حسام الدین حیدری
از نظر من هومن کیایی یکی از قدر ندیده ترین بازیگرای این مملکت و به شدت پتانسیل ستاره شدن رو داره سر لحظه های که بازیگرهای دیگه مونولوگ میگفتن مدام چشماش پر از اشک‌می‌شد
من این مطلبی که میگید رو سر نمایش نوای اسرارآمیز متوجه شدم... چقدر خوبه این بشر!
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
حسام الدین حیدری
از نظر من هومن کیایی یکی از قدر ندیده ترین بازیگرای این مملکت و به شدت پتانسیل ستاره شدن رو داره سر لحظه های که بازیگرهای دیگه مونولوگ میگفتن مدام چشماش پر از اشک‌می‌شد
بله در خوب بودن ایشون شکی نیست. ولی خوب این نظر من بود. ضمن اینکه چون من امشب ردیف اول نشسته بودم یکبار هم به پیام که وحید اقاپور آنرا بازی می‌کرد بجای پیام گفت وحید. البته خیلی بلند نبود که همه متوجه بشوند. ضمن اینکه نباید چشمانش پر از اشک میشد چون که نمایش طوری طراحی شده بود که اون حرفها رو فرد داره با خودش میزنه نه با مهمانها، ولی خوب از حق نگذریم بازیگری بشدت توانمند و دوست داشتنی است
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرگ مرموز خانم پاترز یکی دو تا بازی خوب داشت، چندتا لحظه طنز قابل قبول و دیگر هیچ. نتونستم با کار ارتباط خوبی بگیرم. متن چیز خاصی نداشت و یک گنگی بزرگ توش مشاهده میشد. زمان داستان نامشخص، نه میشد فهمید تو زمان حال یا گذشته، بیشتر می‌شد به شکل یک کابوس یا خواب بهش نگاه کرد. یه چیز عجیب و غریب که میتونست به جاهای خوبی برسه اگر به جای دستمایه کمدی به شکل دیگری بهش نگاه میشد. در کل با اون چیزی که با خلاصه داستان خوندم و برام ذوق دیدن ایجاد کرده بود فاصله داشت.
طراحی لباس خانمها با آقایون یک سی چهل سالی حداقل فاصله داشت چرا آخه؟!
باری نوشین تهرانی و دوست داشتم. سپهر محمودی هم حرفاش جالب بود.
بهرحال خسته نباشید میگم خدمت تمامی عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر براشون دارم.
ممنونم رفیق
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
ممنونم از لطفتون 🙏🏻
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
مرسی که مارو تنها نذاشتین 🙏🏻
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید